روایت بشربن عمرو – او یک خدمتگزار بود شماره 6

او یک خدمتگزار بود شماره 6 درباره بشربن عمرو است.

این روایت درباره بشربن عمرو است. برای ماندن در کنار سیدالشهدا علیه السلام و جنگیدن در رکاب  ایشان، از فرزندش گذشت و در راه امامش شهید شد.

بشربن عمرو

از کوفه به امام حسین علیه السلام پیوست. روز تاسوعا پیکی از جانب کوفه برای او خبر آورد که فرزندش در مسیر ری به اسارت در آمده است و اگر اندیشناک و نگران سرنوشت اوست، برای رهایی اش باید سریع چاره ایی بجوید. کشمکش غریبی بود بین انتخاب ماندن و رفتن، بین فرزند و یاری امام زمان!

در این اندیشه بود که امام مهربانتر از مادر او را فرا خواندند: خدایت رحمت کند بُشر! تو یاور و دوست مایی. ولی بیعت خویش را از تو برداشتم. برو و برای رهایی فرزندت چاره ایی بیندیش. انگار امامش را شناخته بود و چنان محو او بود که چیزی جز امام زمانش نمی دید که گفت: مولای من، هرگز نمی روم. اگر درندگان بیابان زنده، قطعه قطعه ام کنند، هرگز از تو جدا نمی شوم!

من بروم و در این غربت و تنهایی رهایت کنم؟ بروم و امامم را به درندگان و خونخواران این دشت بسپارم؟ سیدالشهدا او را ستودند و فرمودند: اینک که نمی روی، این پارچه های برد یمانی را به پسرت محمد بسپار تا در آزادی برادرش هزینه کند. ابراهیم وارانه از پسرش گذشت و شهادت در راه معشوق را برگزید.

نام او بشربن عمرو بود. رحمت خدا بر او باد که امام زمانش را تنها نگذاشت.

دسترسی سریع و آسان به راهکار و محتوا برای مناسبت‌های نیمه شعبان، غدیر، محرم و فاطمیه
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.

فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمه‌شعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
انواع کتیبه غدیر
انواع استیکر پشت شیشه خودرو
اسپند دودکن
انواع جادستمال کاغذی
انواع مگنت یخچالی مذهبی
انواع استکان مذهبی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا