داستان هایی کوتاه و آموزنده از گذشت رسول مهربانی
داستان هایی زیبا و آموزنده از ویژگی های اخلاقی رسول مهربانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله آخرین پیامبر الهى را در این مقاله برای شما به اشتراک گذاشته ایم.
داستان شماره 1 رسول مهربانی – تا حالا دلتون از بدی کردن یک نفر شکسته؟
برای مشاهده تصویر در اندازه کامل روی تصویر کلیک کنید
پوست تنش زخمی شد و خون جاری گشت، با لحنی طلبکارانه گفت: «هر چه داری به من بده.» اشتباه نکنید! دزدی ای در جریان نبود، این درخواست حاجت بود به سبک عرب جاهلیت. اگر شما جای او بودید چه می کردید؟ کسی را سراغ دارید که جواب این فرد را با مهربانی بدهد؟ بله؛ کسی که بین همه مشهور به این بود که جواب بدی را هم با خوبی می دهد.
پاسخش در همه حال جز مهربانی نبود. در مقابل چشمان متعجب اطرافیان، آن رسول مهربانی، حاجت آن مرد عرب را بر آورده کرد. در جواب زخم؛ مرهم شد بر ای آن مرد. امروز تشنه ایم، تشنه ی جرعه ای مهربانی… و سرچشمه ی مهربانی، نزدیک تر از هر کسی است به ما. اگر به سمتش برویم، به سرچشمه که برسیم، نه تنها مهربانی خواهیم دید، بلکه به برکت نگاهش مهربانتر هم می شویم.
حتی بالاتر! از آن پس میان مردم نشان دار می شویم به مهربانی. ما را با آن صفت می شناسند و صدا می زنند، چون به سرچشمه ی خوبی به فرزند رحمت عالمیان همان رحمت واسعه؛ امام زمانمان وصل شده ایم.
اقتباس از سیمای پرفروغ محمد «صلی الله علیه و آله»، ص 145؛ ستارگان درخشان، ج 1، ص 26.
داستان شماره 2 رسول مهربانی – شما معمولا سر وقت به قرارتون می رسید؟
برای مشاهده تصویر در اندازه کامل روی تصویر کلیک کنید
حتما برایتان پیش آمده که با دوستی، قراری گذاشته اید و تمام تلاش تان را کرده اید و حتی شاید فشار زیادی را هم تحمل کرده اید تا به موقع برسید و خدای ناکرده دوستتان معطل نشود. اما امان از قرارهایی که خستگی آن همه فشار را بر تنتان می گذارد و او که باید بیاید، نمی آید!
بزرگمرد تاریخ، او که بهترین خلق خداست، معلم ترین است در تعلیم وفای به عهد، حتی در کوچکترین وعده ها و قرارها. حتی اگر قرارشان با هم در چراندن گوسفندهایشان در علفزار باشد. ایشان جلوی گوسفندهایشان می ایستادند تا عمار یاسر به ایشان برسد و خلف وعده نکرده باشند، حتی اگر این قرار آنقدر پیش پا افتاده به نظر برسد.
بارالها! وفای عهد پیامبرت وام‌دار تعلیم خود توست، چشم امیدمان به عهدی است که خودت وعده داده ای؛ برسان مهدی ات را که زمین تشنه ی عدالت اوست. …و به وجود او خداى متعال زمین را پر از عدل و داد می گرداند…
منبع: بحار، ج ۱۶، ص ۲۲۴
داستان شماره 3 رسول مهربانی – تا به حال چیز با ارزشی به کسی امانت دادین؟
برای مشاهده تصویر در اندازه کامل روی تصویر کلیک کنید
برای همه ی اعضای خانواده مهم بود و غیر از قدمتش، نفیس هم بود. تا مغز استخوانش می سوخت. در همان حالی که از ناراحتی به پهنای صورتش اشک می ریخت، که جواب خانواده اش را چه دهد، به اهمیت امانتداری فکر می کرد …به یاد جوانمردی افتاد که او را حتی قبل از اینکه به پیامبری برسد، امین می خواندند.
یاد آن سخن آسمانیشان، که اگر کسی تو را امین دانست و امانتی به تو داد، آن را به او سالم بازگردان، اما حال، او این کتاب پاره را کجای دلش جا دهد. با دلی شکسته یاد امام زمانش افتاد.
یا صاحب الزمان! ای کسی که در زیارت آل یاسین، امین الله خوانده شده اید، فرزندانم و دینم و تمام کسانم را به امانت نزد شما ودیعه می گذارم. می دانم که شما بهترین امانتدار هستید.
منبع: نهج الفصاحه ح ۱۱۷
