مجموعه اشعار مهدوی
مجموعه اشعار مهدوی
شعرهای نو برای امام عصر علیه السلام در مجموعه اشعار مهدوی جمع آوری شده است. شما خدمتگزاران گرامی میتوانید برای احیای یاد و نام امام زمان علیه السلام در فضای مجازی و یا مکان های مختلف منتشر کنید.
مجموعه اشعار مهدوی – و ظهورت زیباست
دلتنگ به یقین دلتنگی؛ و سراسر مشتاق؛ که بیایی روزی…. | به یقین دلتنگی؛ و سراسر مشتاق؛ که بیایی روزی…. |
خواهی آمد آخر، صبح یک آدینه، بعد یک شام دراز. | خواهی آمد آخر، ای سراپا گرمی، بعد یک عصر یخی. |
و ظهورت زیباست، مثل آغاز بهار، بعد فصلی سوزان | و ظهورت زیباست، مثل آغاز بهار، بعد فصلی سوزان |
مجموعه اشعار مهدوی – چه کسی گفت جدایی از ما؟
چه کسی گفت جدایی از ما؟ ریشه اش قطع شود! | چه کسی گفت نمی آیی تو؟ کام او زهر شود! |
هر که هم گفت به جابلقایی، کشتیاش غرق شود! | می توان یافت تو را هر جایی، سر کوهی، در بیابان یا که در دریایی. |
می توان یافت تو را هر جایی، کربلایی، عرفاتی یا که سامرایی. | هم غذایی شاید، خشک نانی که یتیمی دارد. |
هم نگاهی شاید، با کشاورزی پیر، که نظر دوخته بر چاک زمینی بی آب. | بی گمان می بینی، خانه های ویران، مردم آواره، کودکان گریان. |
می توان گفت که هستی هر جا، | و امید است که آیی هر آن |
ای عزیز زهرا، ای غریب تنها، | پس تو کی می آیی؟ |
مجموعه اشعار مهدوی – امام منتظر
کی شود یا رب، امام منتظر مهدی بیاید | آن ولی اللهِ غایب ازنظر، مهدی بیاید |
در دل ما آروزیش، بر لب ما گفتگویش | چشم محرومان بسویش، کی ز در مهدی بیاید |
دیگر ای دست دعا بر گیر دامان اجابت | تا زمان گیرد شتاب و زودتر مهدی بیاید |
مسلمین را بگذرد ایام ذلت با ظهورش | عزت اسلام باز آید اگر مهدی بیاید |
اهل عالم را اگر افکنده عصیان در تباهی | غم مخور کز بهر اصلاح بشر مهدی بیاید |
ظالمی بر پا نخیزد خون مظلومی نریزد | ظلم از عالم گریزد دادگر مهدی بیاید |
خون مظلوم شهید کربلا جوشد به عالم | از پی خونخواهی خون پدر مهدی بیاید |
طول غیبت شیعیان را بس ملال انگیز باشد | از خدا دارم تمنا کز سفر مهدی بیاید |
مجموعه اشعار مهدوی – بر بال نور
امشب حدیث عشق خود را فاش می گویم | تا آسمان پولک نشان چشمک زنان |
بر قدسیان بارانی از عطر شقایق ها بریزد. | می گویم امشب نیمه شعبان |
یک تکه از انوار یزدان، | یک گوشه از عرش الاهی، |
فرش زمین را مهبط نور خدا کرد. | از شادیش خندید شبنم، |
یاس سپید باغ ما، زهرا | این بار از زیبا گلِ نرگس، |
گلِ پاکی، گل شادیِ | گلِ سرشار از عطر حقیقت هدیه ای میخواست. |
نوید شادمانی، بانگ آزادی، خروش عدل، گلبانگ رهایی را طلب می کرد؛ | و نرگس این گل پاکی پذیرا شد؛ |
و عالم چشم بر نرگس پر از عشق و تمنا شد. | بلورین یادگار فاطمه از دامن نرگس جهانی را گلستان کرد. |
بگو با آنکه می گوید به یک گل کی بهار آید | گل نرگس جهانی را گلستان می کند امشب |
مجموعه اشعار مهدوی – در تماشای خدا
پرده های آسمان وا می شوند | روشناییها هویدا می شوند |
روشناییها هویدا می شوند | رودها پیوسته دریا می شوند |
یک نفر می آید اینک کوه ها | بر سلامش از کمر تا می شوند |
در کنارش تا تماشای خدا | فصل هامان سبز و زیبا می شوند |
قصه های غم به پایان می رسد | غصه ها از روی دل پا می شوند |
مجموعه اشعار مهدوی – خواهد آمد
در گریبانش سحر، زان سوی شبها خواهد آمد | آن فروغ عدل، آن قدّیس، تنها خواهد آمد |
مهدی موعود ما، آن«قائم آل محمّد» | پاسدار پرچم «فَتحاً مبینا» خواهد آمد |
از دل دریای ظلمت، ناخدای کشتی حق | یاور درماندگان، خورشید رخشا خواهد آمد |
تکسوار دادگستر، آن که از شوق طلوعش | گل بجوشد از شکاف سنگ خارا، خواهد آمد |
بس نوشتم نام او بر ماسه ی مرطوب ساحل | همچو نوح از پهنه ی امواج دریا خواهد آمد |
با نقاب دست خواهم زد به چشمم سایبانی | محو خواهم شد در او، محو تماشا خواهد آمد |
من یقین دارم مسلمانان، مسلمانان عالم | آن که بگشاید به حکمت هر معمّا، خواهد آمد |
گوهر تابان نرجس، آن نگین آفرینش | با سپیده از دل تاریک شبها خواهد آمد |
مجموعه اشعار مهدوی – رخ گل
ای رنگ و بو گرفته، گل از رنگ و بوی تو | وی خضر خورده آب بقا از سبوی تو |
سلطان پیکرم که بود دیده های من | باشد گدای سرمه کش خاک کوی تو |
هر گه سکوت دیده شکست از نوای اشک | کردم به خلوت دل خود آرزوی تو |
شبنم نبود کز رخ گل در سحر چکید | گل ریخت آبروی خود از شرم روی تو |
ای پیش آفتاب رخت نور آفتاب! | باشد نسیم، بوسه زن خاک کوی تو |
باری غلام همت آن عاشقم که دید | هر صبح و شام جلوه روی نکوی تو |
تا روی خاک زنده و خاک توام بیا | ترسم به زیر خاک برم آرزوی تو |
مجموعه اشعار مهدوی – روی مگردان زمن
من که دل از غیر تو بگسسته ام | بر کرم و لطف تو دل بسته ام |
از خودی خویش نجاتم بده | ظلمتیم آب حیاتم بده |
من به تمنای وصال توام | طالب دیدار جمال توام |
شعله جانسوز به آهم بده | در کنف خویش پناهم بده |
ای رخ تو خوبتر از ماه و مهر | جلوه گر از مهر رخت، این سپهر |
رمز عصا، معجز موسی، تویی | هم دم جانبخش مسیحا، تویی |
از تو بود آتش نمرود، خام | بهر خلیل آمده، برد و سلام |
در دل بشکسته دلان جای توست | کُحل بَصَر، خاک کف پای توست |
مجموعه اشعار مهدوی – قبله ی راز
این تویی آنکه جهانت همه تسخیر شود | دولت آل علی از تو جهانگیر شود |
مجموعه اشعار مهدوی – ای گرانمایه ترین گوهر امکان، عجّل!
ای گرانمایه ترین گوهر امکان، عجّل! | بهر فرماندهی ای صاحبِ فرمان، عجّل! |
صاحبا از پی سر کوبی عدوان، عجّل! | سرو را از پی دلجویی یاران، عجّل! |
مجموعه اشعار مهدوی – رایت معدلت ای رهبر آزاد بگیر در جهان
رایت معدلت ای رهبر آزاد بگیر در جهان | رایت معدلت ای رهبر آزاد بگیر در جهان |
مجموعه اشعار مهدوی – ای جهان ریزه خور خوان عطایت مهدی
ای جهان ریزه خور خوان عطایت مهدی | هادی خلقی و خواندست خدایت مهدی |
گر نِیَم قابل دیدار لقایت مهدی | گر نِیَم قابل دیدار لقایت مهدی |
مجموعه اشعار مهدوی – آرزوی فرج
خرم آنکس که به دل از تو تولی دارد | دیده از غصهی هجران تو دریا دارد |
به وصالت برسد ای گل نرگس آخر | هر که خاری به ره حب تو در پا دارد |
به زبان هر که بگوید که منم منتظرم | نیست گر اهل عمل، صحبت بیجا دارد |
ای خوش آن روز که از چهره نقاب اندازی | به خدا دیدن روی تو تماشا دارد |
تا بگیری ز عدو داد دل مادر خویش | آرزوی فرجت حضرت زهرا دارد |
مجموعه اشعار مهدوی – بهاریه
باغ و بستان به بار می آید | فصل سبز بهار می آید |
ماه زیبای فرودین از راه | با نگاهی خمار می آید |
می شکوفد لبان گل در باغ | در گلستان، هزار می آید |
یاس زیبا به رنگهای قشنگ | بر سر شاخسار می آید |
از هوا، از زمین و از دریا | عطر آواز یار می آید |
باغبان مثل آفتابی سرخ | در پی لاله زار می آید |
می شود روشن از حضورش چشم | چون به بالین، نگار می آید |
در طلوع عظیم صبحی سرخ | عاقبت آن سوار می آید |
مجموعه اشعار مهدوی – تو را من چشم در راهم
امینِ درد آگاهم، تو را من چشم در راهم | دلیلِ عصمتِ راهم، تو را من چشم در راهم |
شب است و بی چراغم من، اسیر کور هراهم من | بتاب ای خضر بر راهم! تو را من چشم در راهم |
شبم را نور باران کن، نگاهم را چراغان کن | که بی مهر تو گمراهم، تو را من چشم در راهم |
تو خورشید جهانتابی، تو نور خالص و نابی | تو را ای خوب می خواهم، تو را من چشم در راهم |
تویی آرامش جانم، تو غایب، من پریشانم | اسیر حسرت و آهم، تو را من چشم در راهم |
مگر از ما تو دلگیری، نقاب از رخ نمی گیری؟ | ظهورت هست دلخواهم، تو را من چشم در راهم |
دلم از بوی شب فرسود، بتاب ای قبله ی موعود | تو هستی مهر و هم ماهم، تو را من چشم در راهم |
نشستم تا بیایی تو، کجایی تو؟ کجایی تو؟ | امین درد آگاهم، تو را من چشم در راهم |
مجموعه اشعار مهدوی – حول الله
به جمالش که بود تالی احمد صلوات | هم به نامش که بود نام محمد صلوات |
مجموعه اشعار مهدوی – خلف منتظر عترت طاها آمد
خلف منتظر عترت طاها آمد | زاده ی منتقم حضرت زهرا آمد |
بندگان، خاک ببوسید که مولا آمد | گو به فرعون که کنون ثانی موسی آمد |
مجموعه اشعار مهدوی – آنکه رسم ستم از روی زمین بردارد
آنکه رسم ستم از روی زمین بردارد | که به عالم اثر از جور و جفا نگذارد |
مجموعه اشعار مهدوی – غیر از او نیست کسی رهبر و سرور ما را
غیر از او نیست کسی رهبر و سرور ما را | لطف او سایه بر انداخته بر سر، ما را |
رسد از میمنتش رزق مقدر ما را | آید از مرحمتش رحمت داور ما را |
مجموعه اشعار مهدوی – قلب عالم بود و زنده همه عالم از اوست
قلب عالم بود و زنده همه عالم از اوست | چشمه رحمت و گلزار جهان خرم از اوست |
مجموعه اشعار مهدوی – یکزمان گیتی اگرخالی باشد ز امام
یکزمان گیتی اگرخالی باشد ز امام | می برد ارض فرو اهل زمین را در کام |
مدعی گفت که با این خبر از «خیرِ أنام» | زه بخوانید بحول الله در حال قیام |
مجموعه اشعار مهدوی – پاسخش گفتم از این نکته که بس دلخواه است
پاسخش گفتم از این نکته که بس دلخواه است | صاحب عصر و زمان معنی حول الله است |
مجموعه اشعار مهدوی – این شب تیره به پایان رسد انشاء الله
این شب تیره به پایان رسد انشاء الله | یوسف از مصر به کنعان رسد انشاء الله |
دردها را همه درمان رسد انشاء الله | چون که آن حجت یزدان رسد انشاء الله |
مجموعه اشعار مهدوی – اندر آن روز که او پردهی خانه گیرد
اندر آن روز که او پردهی خانه گیرد | شیعه ی بی سر و سامان، سر و سامان گیرد |
مجموعه اشعار مهدوی – یا رب آن منتظر اهل ولا را برسان
یا رب آن منتظر اهل ولا را برسان | یا رب آن منتقم خون خدا را برسان |
یا رب آن زنده کُن صدق و صفا را برسان | یا رب آن ریشه کَن ظلم و جفا را برسان |
مجموعه اشعار مهدوی – برسان آنکه بود مبتکر صلح جهان
برسان آنکه بود مبتکر صلح جهان | تا از او روی زمین پر شود از امن و امان |
مجموعه اشعار مهدوی – در غم دوست دل پر شرری ما را بس
در غم دوست دل پر شرری ما را بس | شاهد مهر و وفا چشم تری ما را بس |
گر دهد دست ز رویش نظری ما را بس | زان خبر دار دو عالم خبری ما را بس |
مجموعه اشعار مهدوی – دولت قرآن
بیا که از قدمت سبزی بهار باز آید | بیا که روشنی روز و روزگار باز آید |
خزان ظلم به تاراج باغ، دست گشود | بیا بیا که به همراه تو بهار باز آید |
امید خفته به دل های بی شکیب برخیزد | قرار رفته ز جان های بی قرار باز آید |
جهان به خاک فتاد از حکومت بت و بتگر | بیا که دولت قرآن به روی کار باز آید |
نخواهمت که بگریی ولی به گریه دعا کن | که وقت رفتن ایام انتظار باز آید |
ز التفات تو و انفعال خویش «موید» | به آستان عطای تو شرمسار باز آید |
مجموعه اشعار مهدوی – سر تا قدم حسن
کی شود پرچم عدل تو به پا، مهدی جان؟ | بشنود گوش جهان از تو ندا، مهدی جان؟ |
دردمندان تو ای دوست ز پا افتادند | جز به وصلت نشود درد دوا، مهدی جان |
یوسف فاطمه از چهره تو بردار نقاب | تا که پرنور شود ارض و سما، مهدی جان |
مگر این شام فراق تو ندارد سحری؟ | خون شد از دوری رویت دل ما، مهدی جان |
ما جمال تو ندیدیم و به تو دل دادیم | ای ز سرتا به قدم، حسن و صفا، مهدی جان |
ما گدایان تو و در ره تو منتظریم | از همان کوچه که ماییم بیا، مهدی جان |
که بگیرد ز عدو داد دل زهرا را؟ | جز تو ای منتقم خون خدا، مهدی جان |
مجموعه اشعار مهدوی – قیامت
بیا ای مظهر عدل خدا بر پا عدالت کن | تمام خلق را آسوده از ظلم و جنایت کن |
به الطاف تو یا بن العسکری بسیار محتاجم | به جان مادرت زهرا به من لطف و عنایت کن |
من از روز ازل دلدادهی حسن تو گردیدم | بیا از قصه ی حسنت برای من حکایت کن |
ندارم گر سعادت از برای درک دورانت | لیاقت ده مرا ای دوست مقرون سعادت کن |
ایا ای مصلح کل، منجی خلق جهان مهدی! | بیا قبل از قیامت با قیام خود قیامت کن |
مجموعه اشعار مهدوی – العجل یا حجه بن الحسن
السلام ایها القایم المنتظر | السلام ای جهاندار والا گوهر |
عشق تو رمز ایمان قلب بشر | ورد ما شد دعای تو در هر سحر |
بر تو ای یادگار محمد سلام | بر تو ای نور قرآن سرمد سلام |
جان فدای خاک راهت | کن عیان رخسار ماهت |
کعبه را کن تکیه گاهت | دست حق پشت و پناهت |
مجموعه اشعار مهدوی – این تویی آخرین کوکب زهروی
این تویی آخرین کوکب زهروی | این تویی صف شکن حیدر ثانوی |
این تویی صاحب رایت مهدوی | این تویی مرکز قدرت معنوی |
صاحبا! بی تو خوار و پریشان شدیم | عادلا! خسته از جور عدوان شدیم |
عالمی در انتظارت | دیده ها شد اشکبارت |
رفته ایمان ها به غارت | کی رسد از تو بشارت |
مجموعه اشعار مهدوی – پردهی غیبت از چهره یک سو بزن
پرده ی غیبت از چهره یک سو بزن | پرتو عشق و ایمان به دل ها فکن |
در فراق تو ای حجه بن الحسن! | سوزد از آتش فتنه ها مرد و زن |
ای طبیب شفا بخش دل ها بیا | ای تسلی ده قلب زهرا بیا |
در غیابت یابن خاتم | گشته در هم کار عالم |
جمع ما پاشیده از هم | دیده گریان، دل پر از غم |
مجموعه اشعار مهدوی – چشم به راهیم ما همه
بگشای در! نشسته به راهیم ما همه | در انتظار موکب ماهیم ما همه |
پشت صدای ما همه، از غم خمیده است | بی تو بدون پشت و پناهیم ما همه |
رفتی و سرنوشت زمین را گره زدی | با این شبی که هیچ نخواهیم ما همه |
بعد از تو یخ، تمام جهان را فرا گرفت | اینگونه گر دهانه ی آهیم ما همه |
روز و شب است و شوق تماشای روی تو | پا تا به سر، تمام، نگاهیم ما همه |
مثل ستاره ها و نگاه درخت ها | بازآ ببین که چشم به راهیم ما همه |
مجموعه اشعار مهدوی – موعود مهر
من روز وشب ظهور تو را، آه می کشم | در آسمان عبور تو را، آه می کشم |
می پرسمت ز رود و بیابان و کوه و دشت | من پاسخ ظهور تو را، آه می کشم |
پیداتری از آنکه ببینم تو را به چشم | در محضرت حضور تو را آه می کشم |
می خوانمت به نام و نمیدانمت هنوز | من فرصت مرور تو را آه می کشم |
گاهی غم فراق تو را، گریه می کنم | گاهی وصال دور تو را، آه می کشم |
وقتی نمی رسم به خیال وصال تو | من هم دل صبور تو را، آه می کشم |
از این فصول پر ز حقارت، دلم گرفت | من فصل پر غرور تو را آه می کشم |
موعود مهر جهانتاب آخرین | بر من بتاب! نور تو را، آه می کشم |
مجموعه اشعار مهدوی – امیر کاروان
صفای گلستان مرهون سعی باغبان باشد | و الّا باغ در فصل بهاران هم خزان باشد |
الا ای باغبان گلشن هستی که گل ها را | نمی باشد صفا جز آنکه از روی تو میباشد |
نوای بلبل شوریده از هجر تو می باشد | که از هجر تو هر دلداده را آه و فغان باشد |
چرا این قافله پاشیده از هم خود تو می دانی | که دور از قافله سالار و میر کاروان باشد |
بیا با وصل خود جان در تن بیجانم القا کن | که دیگر از فراقت نی به تن تاب و توان باشد |
بیا ای دادرس بستان ز ظالم داد مظلومان | که جز تو دادخواه بیکسان از ظالمان باشد؟ |
برای آن که گیری انتقام مادر خود را | به راهت منتظر جمعی پریشانحال میباشد |
مجموعه اشعار مهدوی – صفای گلستان مرهون سعی باغبان باشد
صفای گلستان مرهون سعی باغبان باشد | و الّا باغ در فصل بهاران هم خزان باشد |
الا ای باغبان گلشن هستی که گل ها را | نمی باشد صفا جز آنکه از روی تو میباشد |
نوای بلبل شوریده ازهجر تو می باشد | که از هجر تو هر دلداده را آه و فغان باشد |
چرا این قافله پاشیده از هم خود تو می دانی | که دور از قافله سالار و میر کاروان باشد |
بیا با وصل خود جان در تن بیجانم القا کن | که دیگر از فراقت نی به تن تاب و توان باشد |
بیا ای دادرس بستان ز ظالم داد مظلومان | که جز تو دادخواه بیکسان از ظالمان باشد؟ |
برای آن که گیری انتقام مادر خود را | به راهت منتظر جمعی پریشانحال میباشد |
مجموعه اشعار مهدوی – پریشانم بیا مهدی
زهجران تو گریانم | نظیر شمع سوزانم |
پریشانم پریشانم | بیا مهدی! بیا مهدی! |
نشستم من به راه تو | به امّید نگاه تو |
که بینم روی ماه تو | بیا مهدی! بیا مهدی! |
فراقت کرده دلگیرم | من از جان و جهان سیرم |
ز دوری تو می میرم | بیا مهدی! بیا مهدی! |
به جسم ناتوان جانی | به جان خسته جانانی |
به هر دردی تو درمانی | بیا مهدی! بیا مهدی! |
به دل دارم ولای تو | به سر دارم هوای تو |
گدایم من، گدای تو | بیا مهدی! بیا مهدی! |
خبر داری تو ای مولا | ز ظلم و کینه اعدا |
چه آمد بر سر زهرا | بیا مهدی! بیا مهدی! |
مجموعه اشعار مهدوی – رخ بنما ای گل رعناییم
آی و ببین حال پریشان ما | کن نظر این دیدهی گریان ما |
پرده برافکن دل ما آب شد | رخ بنما، طاقت ما تاب شد |
حجله خونین دل احباب شد | کشتی ما غرق به گرداب شد |
حب تو آمال دل زار ما | مهر تو سررشته هر کار ما |
ذکر تو سر مصدر گفتار ما | قلب تو آگاه ز کردار ما |
رخ بنما ای گل رعنائیم | نیست دگر صبر و شکیبائیم |
صحن گلستان همه پر لاله گشت | صبح وصال آمد و هجران گذشت |
تا که به اینجا قدم خود نهشت | گشت جهان از قدمش چون بهشت |
مولد مسعود امام زمان | باد مبارک به همه شیعیان |
دل ز فراق غم هجران رهید | نیمه شعبان شده با صد نوید |
صبح سعادت چو ز مشرق دمید | هست امیدم به بشارات عید |
مجموعه اشعار مهدوی – تقاص سیلی
نیمه شعبان، در ماه خداست | چون کلید لیله القدر شماست |
من در این عالم تقاص سیلیام | من شفای چهره های نیلیام |
هیزم خصم علی در پیش ماست | انتقام من از او در ابتداست |
من همان سرخی نور مغربم | من همان خانه نشین یثربم |
من طنین ناله زهراییم | زایر آن لاله صحراییم |
شهر من گشته غم آباد فدک | پیش من باقیست اسناد فدک |
پاسدار عترت و پاکی منم | داغدار چادر خاکی منم |
مجموعه اشعار مهدوی – زیبا گل نرگس
امشب از سامره صبا، صفا آورد | از گل نرگس خبر برای ما آورد |
مژده ز بیت حسن به ماسوا آورد | هر دل غمدیده را زغم رها آورد |
مجموعه اشعار مهدوی – مقصد و مقصود ما پرده ز رخ وا کند
مقصد و مقصود ما پرده ز رخ وا کند | منوّر از نور خود تمام دنیا کند |
مجموعه اشعار مهدوی – به پاس مولود او عرش چراغان شود
به پاس مولود او عرش چراغان شود | ز مقدم او جهان چو باغ رضوان شود |
ز شرم، خورشید و ماه به ابر پنهان شود | هر که بود منتظر خرم و خندان شود |
مجموعه اشعار مهدوی – نرگس خاتون گلی، ز باغ عیسی بود
مصلح کل خنده بر، چهرهی نرگس زند | مادر به شکرانهاش، بوسه بر آن گل زند |
نرگس خاتون گلی، ز باغ عیسی بود | م که از او مفتخر، مریم عذرا بود |
ملیکه ی مِلک روم، دخت یشوعا بود | به خود ببالد که او عروس زهرا بود |
مجموعه اشعار مهدوی – بشارت ای عاشقان! موکب جانان رسید
زهی سعادت به او که عسکری همسرست | مهدی موعود را ز لطف حق مادرست |
بشارت ای عاشقان! موکب جانان رسید | شب هجران سحر، صبح سعادت دمید |
آمده آن یاور و امید هر ناامید | منتظران را دهید ز مقدم او نوید |
مجموعه اشعار مهدوی – آمده تا بر زند به بام گردون عَلَم
آمده تا بر زند به بام گردون عَلَم | ز بیخ و بن بر کند ریشه ظلم و ستم |
مجموعه اشعار مهدوی – روزی که او پرده از چهره خود وا کند
روزی که او پرده از چهره خود وا کند | به حکم رب ودود عمل به قرآن کند |
خصم ستمکار را کشته و رسوا کند | شرع نبی را ز نو زنده و احیا کند |
مجموعه اشعار مهدوی – به امر حق تکیه بر رکن یمانی کند
به امر حق تکیه بر رکن یمانی کند | اسلام را همّتش دین جهانی کند |
مجموعه اشعار مهدوی – بیا تو ای کانِ لطف به ما عنایت نما
بیا تو ای کانِ لطف به ما عنایت نما | ز بیکسان جهان شها حمایت نما |
مردم گمراه را دگر هدایت نما | پاک جهان را ز هر شرک و جنایت نما |
مجموعه اشعار مهدوی – نوح زمان
ای حجت غایب زمان ها | در مدح تو نارسا بیان ها |
در مدح تو نارسا بیان ها | سلطان زمین و آسمان ها |
بسیار شکوفه ها شکستند | بگذشت بهارها و خزان ها |
بازآ که دوباره فصل گل شد | ای زیور و حسن بوستان ها |
از هجر تو ای همای رحمت | بر باد شده است آشیانها |
ای نوح زمان شکیب تا کی؟ | طوفان بلا گرفت جان ها |
برخوان کرم تو میزبانی | ای منتظر تو میهمان ها |
بازآی به فرق ما قدم نه | ای نام تو بر سر زبان ها |
مجموعه اشعار مهدوی – زکات حسن
بیا و دست دعا جانب خدا بنما | تو خود برای ظهورت شها دعا بنما |
بیا که درد فراقت بلای دل ها شد | تو ای طبیب! بیا درد ما دوا بنما |
تو باب حاجت خلقی و من گرفتارم | بیا به دیدن خود حاجتم روا بنما |
اگر برای لقای تو رونما جان است | بگیر جان و تو از چهره پرده وا بنما |
ز من اگر تو ندیدی وفا ببخش مرا | تو با من ای همه مهر و وفا، وفا بنما |
گذشته حسن دل آرای تو ز حد نصاب | ز حسن خویش زکاتی به من عطا فرما |
سری به محفل دلخستگان خویش بزن | بیا و محفلشان را تو با صفا بنما |
مجموعه اشعار مهدوی – دوست دارم با تو بودن را
تلخ است در شنهای دنیا بی تو بودن | سخت است آری سخت، ما را بی تو بودن |
پاییز در پاییز در پاییز بگذشت | در جاده های خاک بر ما بی تو بودن |
من دوست دارم با تو بودن را به هرجا | بیزارم از دنیای هر جا بی تو بودن |
امروزمان هم در هوای ابر بگذشت | با ما چه خواهد کرد فردا بی تو بودن؟ |
برگرد ای چشم زمین در انتظارت! | لطفی ندارد آه ما را بی تو بودن |
مجموعه اشعار مهدوی – والی ولایت
ای آفتاب، سایهنشین لوای تو! | هر شب جبین نهد به خاک پیش پای تو |
ای والی ولایت دلها به زندگی! | مرده است آن دلی که بود بی ولای تو |
برخیز دلبرا! بنشین در رواق چشم | بگذار پا به دیده که چشم است جای تو |
دیدار تو به دادن جان گر بود بیا | روزی هزار بار بمیرم از برای تو |
مجموعه اشعار مهدوی – آفتاب
ای حضرت همیشگی ذات آفتاب! | پس کی طلوع میکند آیت آفتاب؟ |
تا کی حضور روشن خورشید پشت ابر؟ | تا کی حضور ماه شده ماتِ آفتاب؟ |
دستانم التماس نفسهای سوخته است | قد میکشد سمت مناجات آفتاب |
بر من ببخش یکنفس از بیکرانگیات | یک ذره از تمامی ذرات آفتاب |
یا اینکه شعله شعله به آتش بکش مرا | یا لحظه ای بخواه به میقات آفتاب |
ای صبح! از تسلسل شبها عبور کن | بیقرارم برای ملاقات آفتاب |
مجموعه اشعار مهدوی – ولادت امام عصر علیه السلام
گل نرگس سحر شکوفا شد | عالم از نکهتش مصفا شد |
همچو گلهاست با صفای دگر | باز یک گل ز باغ زهرا شد |
مهی از بیت عسکری تابید | که ز نورش جهان چه سینا شد |
از افق، صبحِ انتظار دمید | آنکه منجی خلق دنیا شد |
وارث ذوالفقار شیرخدا | شه دجال کش هویدا شد |
ای شه ملک حسن! از شادی | چشم عشاق تو چو دریا شد |
تو گل نرگسی و من خارت | یک جهان به، ز من گرفتارت |
مجموعه اشعار مهدوی – گل با صفاست اما….
گل با صفاست اما بی تو صفا ندارد | گر بر رخت نخندد در باغ جا ندارد |
پیش تو ماه باید رخ بر زمین بساید | بی پرده گر برآید شرم و حیا ندارد |
ای وصل تو شکیبم! ای چشم تو طبیبم! | بازآ که درد هجران بی تو دوا ندارد |
فریاد بی صدایم در سینه حبس گشته | از بس که ناله کردم آهم صدا ندارد |
گفتم که در کنارت جان را کنم نثارت | تیغ از تو گردن از من چون و چرا ندارد |
هرکس تو را ندارد جز بیکسی چه دارد؟ | جز بیکسی چه دارد هرکس تو را ندارد؟ |
مجموعه اشعار مهدوی – اگر تو باز نگردی
اگر تو باز نگردی، بهار رفته از این شهر بر نمیگردد. | به روی شاخهی گل، غنچهای نمیخندد؛ |
و آن درخت خزاندیده تورِ سبزش را به سر نمیبندد. | اگر تو باز نگردی نهالهای جوانِ اسیرِ گلدان را |
کدام دست نوازشگر آب خواهد داد؟ | باز آی ای چو بوی گل از دیده ها نهان |
کز رنج انتظار تو پشت فلک خمید | ازغم درد و فراق |
برسانید سلام، ای یاران! | حالیا از من زار، |
به بهار در راه، | به شکوفه، به انار، |
به گل نرگس، من میهمان دل من | باز می خوانم و میگویم من |
کاشکی زورق چشمان تو را می دیدم | کاشکی زورق چشمان تو را می دیدم |
کاشکی خواب نمیبودم و از این زندان، | می پریدم به فراز |
مجموعه اشعار مهدوی – هم ره بال نسیم
هم ره بال نسیم، | همه جا می رفتم، |
هر که را می دیدم، | از تو می پرسیدم. |
مجموعه اشعار مهدوی – بهار
تو بهاری؛ نه! | بهاران از توست. |
از تو میگیرد وام، | هر بهار این همه زیبایی را! |
هوس باغ و بهارانم نیست | ای بهترین باغ و بهارانم تو! |
بی تو هر سال بهاری گذرا می آید، | در دلم امید آمدنت می شکفد! |
تو به هنگام شکوفایی گلها در دشت، | باز میگردی؛و صدایی در دشت خبر آمدنت را گوید: |
آی! نو بهاران دلانگیز آمد | و شکوفایی ایام طرب خیز آمد. |
غم فرو بگذارید؛ | مهدی آن شادی دل های غم انگیز آمد. |
مجموعه اشعار مهدوی – راز این خلقت پیچیده به هم
راز این خلقت پیچیده به هم | چه کسی میداند؟ |
چه کسی از پس آن کوه بلند، | از پس فاصلهای چون دیوار، |
همه را میبیند؟ | چه کسی میداند؟ چه کسی میبیند؟ |
چه کسی در پس این تاریکی، | دست خود را به کمک، |
سوی ما میگیرد؟ | که نجاتی دهد آیا ما را |
بله! او دست خدا، چشم خداست، که مرا میبیند. | تا به کی باقی خواهد ماند، |
راز این خلقت پیچیده به هم؟ | کاروان می گذرد |
لحظه ها می پرد از دست | و حقیقت کم نور |
با چراغی کم سو | دست مردانی چند |
می کشد راه به سوی موعود | کاش روز رهایی از بند |
وعده ی روز عبادت از عشق | وعده ی پاکی و مهر |
و سراسر اخلاص | همه با آمدنت ای گل نرگس! به حقیقت برسد. |
مجموعه اشعار مهدوی – دل دیوانه
فضاى این دل دیوانه | گرفته بوى گل نرگس |
دلم شکسته چوپروانه | در آرزوى گل نرگس |
سزد که زغصه بمیرم | زدردغربت و تنهایى |
همیشه ذکر فرج دارم | خدا کند که بیایی |
مجموعه اشعار مهدوی – داغ شقایقها
تو را من با تمام انتظارم جستجو کردم | کدامین جاده امشب میگذارد سر به پای تو؟ |
صدایم از تو خواهد بود اگر برگردی ای موعود! | پر از داغ شقایق هاست آوازم برای تو |
نشانت را از هزاران شهر پرسیدم | مگر آن سوتر است از این تمدن روستای تو؟ |
مجموعه اشعار مهدوی – والطور دل به طور ولایش اقامت است
والور دل به طور ولایش اقامت است | واللیل لیله شرف است و کرامت است |
والعصر عصر منزلت است و زعامت است | والشمس روز جلوه شمس امامت است |
عید ظهور منجی اولاد آدم علیه السلام است | یک عید نه، تجلی اعیاد عالم است |
عید خدای عزّوجلّ عید احمد است | عید غدیر دوم آل محمّد است |
عید صعود آدم و میلاد خاتم است | عید نزول حضرت عیسی ابن مریم سلام الله علیه است |
شب رخت بسته صبحدم نصر آمده | عید امامتِ ولیِ عصر آمده |
عید امید سلسله انبیاست این | عید نزول مصحف نصر خداست این |
ای اهل آسمان و زمین عید ماست این | مستضعفان به پیش! که عید شماست این |
عالم به ظلِّ رایت توحید مهدی اند | اعیاد ما مقدمه عید مهدیاند |
مهدی علیه السلام که سکه ابدیت به نام اوست | مهدی علیه السلام که حکم آدم و خاتم پیام اوست |
مهدی علیه السلام که آرزوی خلایق قیام اوست | مهدی علیه السلام که منجی بشریت نظام اوست |
پیراهن بلند امامت به پیکرش | شمشیر شیر حق به کف عدلْ گسترش |
بر اوج کائنات لوای گشاده اش | آزادگان به سلسله گردن نهاده اش |
سرهای سرکشان به زمین اوفتاده اش | گویی که بسته کار فلک با اراده اش |
هر چند شهر کوفه بوَد پایگاه او | یک لحظه هست بر همه عالم نگاه او |
او شهریار عالم و عالم حضور اوست | خورشید را بشارت صبح ظهور اوست |
سروِ قد کلیم خدا، خم به طور اوست | نعش ستمگران همه فرش عبور اوست |
بوجهل ها به چرخ کشد سر، خروششان | «تبت یدا ابی لهب» آید به گوششان |
گیرید از جمال محمّد نشانی اش | بر تن چو انبیاست لباس شبانی اش |
چشم زمین به شعشعه آسمانی اش | بر چهره بنگرند به سن جوانی اش |
خوبان گرفته جان پی قربانی اش همه | پیران دهر، طفل دبستانی اش همه |
خوبان گرفته جان پی قربانی اش همه | پیران دهر، طفل دبستانی اش همه |
اوّل به کعبه عالمیان را صدا کند | خود را معرفی چو رسول خدا کند |
با یک ندا قیامت کبری به پا کند | ملک حجاز را نفسش کربلا کند |
باشد هماره پشت سر او دعای ما | او پای کعبه روضه بخواند برای ما |
آن روز روز عزّت و اقبال می شود | مفتوح، باب کعبه آمال می شود |
با نطق او خطیب حرم لال می شود | روز ولایتِ علی علیه السلام و آل می شود |
سازد برای فتح فراهم زمینه را | تسخیر می کند به سپاهش مدینه را |
بر تشنگان سقایت جام ولا کند | بعد از مدینه رو به سوی کربلا کند |
ننگ بنی امیه همی بر ملا کند | نابودشان به تیغه شمشیرِ «لا» کند |
دریا کند ز اشک مصیبت دو عین را | گیرد به دوش پرچم سرخ حسین علیه السلام را |
ای آه سینه سوز علی علیه السلام ذوالفقار تو | ای آل فاطمه سلام الله علیها همه امیدوار تو |
بایک نفس تمام خزان ها بهار تو | شمشیر انتقام تو چشم انتظار تو |
«یا صاحب الزمان علیه السلام به ظهورت شتاب کن» | «عالم ز دست رفت، تو پا در رکاب کن» |
باز آ که فتح با دم تیغت خدا کند | باز آ که شیعه در قدمت جان فدا کند |
باز آی تا مسیح به تو اقتدا کند | تا کی تو را امام شهیدان صدا کند؟ |
باز آ که سینه شهدا بی قرار توست | باز آ که چشم فاطمه سلام الله علیها در انتظار توست |
تو غایب هستی و دل عالم اسیر توست | بالله قسم سلاله آدم اسیر توست |
بیش از هزار سال محرّم اسیر توست | یک عمر طبع خسته «میثم» اسیر توست |
تنها امید آل پیمبر سلام الله علیه تویی، تویی | منجی خلق اوّل و آخر تویی، تویی |
مجموعه اشعار مهدوی – مژده ای دل که شب نیمه شعبان آمد
مژده ای دل که شب نیمه شعبان آمد | بر تن مرده و بی جان جهان، جان آمد |
بانگ تکبیر نگر، در همه عالم برپاست | همه گویند مگر جلوه یزدان آمد |
از زمین نور به بالا رود امشب زیرا | نور خورشید امامت همه تابان آمد |
قائم آل محمد گل گلزار رسول | حجه بن الحسن علیه السلام آن مظهر ایمان آمد |
مجموعه اشعار مهدوی – شبی را به خوابم بیا، نازنین!
شبی را به خوابم بیا، نازنین! | دلم را پُر از بوی خورشید کن |
بیا چشمه غصه های مرا | پُر از جوششِ شعر امید کن |
بیا که جهان، زیر هر گام تو | پُر از رویش سبزه ها می شود |
دلِ آسمان، پُر زِ رنگین کمان | زمین، غرق ذکر خدا می شود |
مجموعه اشعار مهدوی – دو بیتی پروانه قلبم
پروانه قلبم طیران سوی تو دارد | جان حال و هوای گل خوشبوی تو دارد |
هر شام و سحر دیده به راهت بود ای دوست | هم دیده و هم دل هوس روی تو دارد |
مجموعه اشعار مهدوی – دو بیتی غم هجران
غـــم هجـــران رویت کرده پیرم | از آن ترسم که با این غم بمیرم |
عــزیــز فاطمه سلام الله علیها رخسار عیان کن | که از گلـــزار رویـــت گل بچینم |
مجموعه اشعار مهدوی – دو بیتی طلب امید
عـمـری طلــب امیــد کــردم | مــویــم به رهت سفید کردم |
بس لطف و کرم شنیدم از تو | مــن کــی ز تـــو نـاامید گردم |
مجموعه اشعار مهدوی – دو بیتی نــام تـــــو
تــا زبـانـــم بــاز شـــد، نـــام تو آمد بر زبان | تا که خود بشناختم، کوی تو را کردم نشان |
مهدیا تــا زنده ام، زین لطف محرومم مساز | من ز تو جـانا بسی لطف و وفا دارم نشان |
مجموعه اشعار مهدوی – دو بیتی دل ما خون
دل مـــا خـون شـد و مولا نیامد | شــفــا و مـرحــم دل هــا نیامد |
به خون خواهی سالار شهیدان | تـــسـلّای دل زهـــرا سلام الله علیها نــیـــامــد |
مجموعه اشعار مهدوی – دو بیتی دوای من
نـمـیـدانـم چرا دل بی قراره | دگــر تــاب فـراقـت را نداره |
بیا یا بن الحسن علیه السلام دردم دوا کن | دوای من توئی، ای راه چاره |
مجموعه اشعار مهدوی – دو بیتی دوای غم
غــم ما جز به ظهور تو مداوا نشود | مهدیــا تــا تـو نیایی، دل ما وا نشود |
شده ماتمکـــده عالم ز فراق رخ تو | هیچ فریادرســی غیر تو پیدا نشود |
مجموعه اشعار مهدوی – دو بیتی طبیب من
حبیــب مـن، طبیب من، تویی تو | عزیز بی رقـیــب مـن، تــویـی تو |
نخواهم لحظه ای را بی تو بودن | بیا مهدی علیه السلام شکیب من تویــی تــو |
مجموعه اشعار مهدوی – دو بیتی عزیز مصر هستی
ای عـزیز مصر هستــی، العجل | هادمِ هر ظلــم و پستی، العجل |
وارد آمـــد غـــم به ما و اهل ما | پس بگیر از ما تو دستی، العجل |
مجموعه اشعار مهدوی – دو بیتی خورشید پشت ابر
ای رخت خورشید عالمتاب، یا بن العسکری علیه السلام | در فـراقـت قلب ما شد آب،یا بن العسکری علیه السلام |
ای پـــدر، ای رازدار قرن ها رنج و سکوت | مـا یـتـیـمـان را بیا دریاب، یا بن العسکری علیه السلام |
ای تو چون خورشید پشت ابر، یا بن العسکری علیه السلام | چنـــد از درد فراقــــت صبـــر، یا بن العسکری علیه السلام |
تـــا نتـــابـد بــر جـهان، نـــور ظهورت ای عزیز | همچنان دنیا بود چون قــبـــر، یا بن العسکری علیه السلام |
مجموعه اشعار مهدوی – دو بیتی صحرای طوفانی
ای پـدر صحرا بسی طوفانی است | راه تــاریـک و بسی طولانی است |
بینگـرگــان در مـصـاف زنــدگـی | مهدیــا بــا تـو دلـم نــورانی است |
مجموعه اشعار مهدوی – دو بیتی درخت غدیر
آن درختـی را کـه در روز غــدیـــر | کاشت پیغمبر پس از او شد اسیر |
بیــاری شــد بــه خـــون در کربلا | در ظهـــور آن می دهـد باری کثیر |
مجموعه اشعار مهدوی – زندگی شیشه ای
این جهان با همه وسعت تنگ است | زندگی شیشه ای و پر سنگ است |
تا نـتــابــد زِ افــق صــبــح ظــهـــور | شادی و لــذّتِ مــا بی رنگ است |
بـه سر هوای تو دارم پدر، مرا دریاب | به کنج خانۀ ویران ز غم دلم شد آب |
بیــا کـه بی تو به قلبم فشار می آید | به شــوق وصل تو می تپد دلم ارباب |
شـوق دیـــدار تو غوغای دل است | بی تو مولا عمر ما بی حاصل است |
گوشه چشمـی به ما کن ای عزیز | بر سر راهت کســـی ناقابل است |
مجموعه اشعار مهدوی – بیا ای اصل بهار…!
چقدر مردم با هوای بهاری شادند | بیا ای اصل بهار…! |
مجموعه اشعار مهدوی – بهار همان لبخند تو بود
یک عمر، براى یافتن «بهار» | غنچه ها را بوییدم، |
غافل از آنکه، | «بهار» همان لبخند تو بود… |
مجموعه اشعار مهدوی – الا یا ایها المهدى علیه السلام
الا یا ایها المهدى علیه السلام، مدام الوصل ناولها | که در دوران هجرانت بسى افتاد مشکل ها |
صبا از نگهت کویت نسیمى سوى ما آورد | ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دل ها |
چو نور مهر تو تابید در دلهاى مشتاقان | ز خود آهنگ حق کردند و بربستند محمل ها |
دل بى بهره از مهرت، حقیقت را کجا یابد | حق از آیینه رویت، تجلى کرد بر دل ها |
به کوى خود نشانى ده که شوق تو محبان را | ز تقوا داد زاد ره، ز طاعت بست محمل ها |
به حق سجاده تزیین کن، مَهِل محراب و منبر را | که دیوان فلک صورت، از آن سازند محفل ها |
شب تاریک و بیم موج و گردابى چنین هایل | ز غرقاب فراق خود، رهى بنما به ساحل ها |
اگر دانستمى کویت، به سر می آمدم سویت | خوشا گر بودمى آگه، ز راه و رسم منزل ها |
چو بینى حجت حق را، به پایش جان فشان اى فیض! | متى ما تلق من تهوى، دع الدنیا و اهمل ها |
مجموعه اشعار مهدوی – پدرمهربانم
پدرمهربانم، مولایم | این روزها باران بهانه ات را می گیرد |
و بهار هم طراوت گذشته اش را ندارد | خشکیده ریشه چشم های ایستاده به انتظارت |
دستان مادران سرزمینم پینه غیرت بسته است | پاهای تاول زده کودکان وطنم چشم انتظارند |
و حالا من موهایم به رنگ گلبرگ های نرگس شده اند | آری، من همان کودک پاک دیروزم که غرق در نامردی های امروز شده ام |
چه سخت است که مرامی نگری که غرق گناهم | و به جای مجازاتم فقط اشک می ریزید و برایم طلب بخشش می کنید |
مجموعه اشعار مهدوی – دوبیتی
ای لعلِ لبِ تو شیعه را آب حیات | سرچشمه فیض و قبلگاه حاجات |
ای حجّت ثانی عشر، ای مهدی جان | بر طلعتِ زیبایِ تو دائم صلوات (اللَّـهُمَّ صلِّ علَى محَمَّد وعلی آلِ محَمَّد) |
مجموعه اشعار مهدوی – دوبیتی
دلبرا دست کریم تو برای دل ما | سرپناهیست در این بی سر و سامانی ها |
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی | ای سرانگشت تو آغاز گل افشانی ها |
مجموعه اشعار مهدوی – گل نرگس
تو آخرین امام من | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
بر تو رسد سلام من | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
تو ماه تابان منی | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
نور دو چشمان منی | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
زندگی ام برای تو | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
جان و تنم فدای تو | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
ای همه حاصلم بیا | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
مهر تو در دلم بیا | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
بیا که دل شکسته ام | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
منتظرت نشسته ام | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
آمده ام به جمکران | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
بگیرم از تو من نشان | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
دل شده بی قرار تو | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
جهان در انتظار تو | ای گل نرگس، مهدی علیه السلام |
مجموعه اشعار مهدوی – تمام پنجره ها رو به آسمان باز
تمام پنجره ها رو به آسمان باز است | ببار حضرت باران که فصل اعجاز است |
کجا قدم زده ای تا ببوسم آنجا را | که بوسه بر اثر پایت، عین پرواز است … |
سلام من به مهدی علیه السلام و به قلب آسمانی اش | سلام من به پاکی و به لطف و مهربانی اش |
سلام من به لحظه ای که می رسد ظهور او | سلام من به لحظه ای که می رسد عبور او |
وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود | قلبم به چشم هم زدنی سنگ می شود |
آقا ببخش که سرم گرم زندگی است | کمتر دلم برای شما تنگ می شود |
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟ | دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟ |
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری | که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا؟ |
مجموعه اشعار مهدوی – کسی می آید
کسی می آید از یک راه دور، آهسته آهسته | شبی هم می کند زینجا عبور، آهسته آهسته |
غبار غربت از رخسار غمگین دور می سازد | و ما را می کند غرق سرور، آهسته آهسته |
دل دریایی ما را به دریا می برد روزی | به سان ماهی از جام بلور، آهسته آهسته |
ازین رخوت رهایی می دهد جان های محزون را | درون ها می شود پر شوق و شور، آهسته آهسته |
نسیم وحشت پاییز را قدری تحمل کن | بهار آید اگر باشی صبور، آهسته آهسته |
کسی می آید و می گیرد احساس خدایی را | ز انسان های سرشار از غرور، آهسته آهسته |
فنا می گردد این تاریکی و محنت ز دنیامان | ز هر سو می دمد صدگونه نور، آهسته آهسته |
به سر می آید این دوران تلخ انتظار آخر | و ناجی می کند اینجا ظهور، آهسته آهسته |
ز الطاف خداوندی حضورش را تمنا کن | که او مردانه می یابد حضور، آهسته آهسته |
مژده ای دل که شب نیمه شعبان آمد | بر تن مرده و بی جان جهان، جان آمد |
بانگ تکبیر نگر، در همه عالم برپاست | همه گویند مگر جلوه یزدان آمد |
از زمین نور به بالا رود امشب، زیرا | نور خورشید امامت همه تابان آمد |
قائم آل محمد علیه السلام گل گلزار رسول | حجه بن الحسن علیه السلام آن مظهر ایمان آمد |
برای خرید کتاب شعر مهدوی از سایت فروشگاه خدمتگزاران کلیک نمایید.
دسترسی سریع و آسان به راهکار و محتوا برای مناسبتهای نیمه شعبان، غدیر، محرم و فاطمیه
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.
فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمهشعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.
فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمهشعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران