عهدی با وارث غدیر

عهدی با وارث غدیر (با این پیمان زنده ‏ام و با آن خواهم مرد)

متن عهدی با وارث غدیر مقاله ای که در آن پیمان می بندیم با او، می گوییم: با تو پیمان می ‏بندم؛ پیمانى با دل و با جان و با زبان و دستانم. با این پیمان زنده ‏ام و با آن خواهم مرد و با این اعتقاد برانگیخته می ‏شوم و هرگز آن را دگرگون نکرده، شکّ و انکار نخواهم داشت و هرگز از عهد خود برنگشته، پیمان نمی شکنم.

عهدی با وارث غدیر

نامه‌ ات تمام می‌شود ولی، چشم اشکبار تو هنوز، به سطرهای آخر آن، خیره مانده است! درد می‌دود به سینه‌ات، لب می‌گزی، دستانت را به هم می‌فشاری، با خودت می‌گویی: «آرام باش! آرام باش! شب عید که گریه نمی‌ کنند.»

سرت را بالا می‌ گیری تا نفس بکشی، چشمانت به تابلوی بزرگ روبرو می‌افتد… دمی فکر می‌کنی… انگار نیشتری است بر بغض فرو خورده‌ات، شروع می‌کنی به گریه، شانه‌ هایت از شدت گریه می‌لرزند… با او درد دل می‌ کنی … و یادت می‌ آید از آن روز…

خوب که خالی شدی از اشک، بلند می‌ شوی و وضو می‌ گیری، به آرامی می‌نشینی و چشمانت را می‌بندی … سعی می‌ کنی صفحات تاریخ را ورق بزنی و آن روز را مجسم کنی در ذهنت…

شلوغ بود… خیلی شلوغ… شاید صد هزار نفر… شاید هم بیشتر… تو خودت صدای پیامبر را با گوش جانت ‌می‌ شنیدی! مگر نه اینکه اگر آنجا بودی نزدیک می‌ ایستادی؟ مگر اینگونه خیال نکرده بودی؟!

میان آن همه جمعیت؟ این که مشکلی نیست! بالاخره هر طور شده جلو می‌ رفتی و خودت را به پایین جهاز شتران می‌ رساندی! خانه‌ی پُرَش این بود که از ته دل دعا کنی و از خودش بخواهی… لحظه‌ ای بعد می‌دیدی که خود پیامبر تو را نزدیک خود می‌خواند! …

پس تو پایین منبر پیامبر، چشم در چشم او، کلمه به کلمه‌ ی سخنانش را چون قطره‌ های عسل ناب می‌ نوشیدی و به خاطر می‌ سپردی! وه که چه زیبا سخن می‌سرود! چنان از خدا می‌گفت که هرگز کسی نتوانسته او را اینگونه وصف کند:

گواهى می ‏دهم که او «الله» اس ؛ همو که تنزّهش سراسر روزگاران را فراگرفته و پرتواش ابدیّت را شامل است. فرمانش را بى‏ مشاور اجرا کند و تقدیرش را بى‏شریک امضاء؛ و هستى را بى‏یاور سامان دهد. پس اوست «الله» و معبودى جز او نیست؛ همو که صُنعش استوار و ساختمان آفرینشش زیباست.

او می‌گفت و تو او را به راستی و درستی تصدیق می‌کردی!

عهدی با وارث غدیر – نزول آیه غدیر

هان مردمان! در تبلیغ آن‏چه خداوند بر من نازل فرموده، کوتاهى نکرده‏ ام و اکنون سبب نزول آیه را بیان می ‏کنم: همانا جبرئیل از سوى سلام، پروردگارم که تنها او سلام است سه مرتبه بر من فرود آمد و فرمانى آورد که در این مکان به‏ پا خیزم و به هر سفید و سیاهى اعلام کنم که علىّ ‏بن ابى ‏طالب، برادر و وصىّ و جانشین من در میان امّت و امام پس از من است.

صدای معاشر الناس که در کنار برکه طنین انداز می‌شد؛ تو گویی آخرین فرستاده‌ی خدا تو را صدا می‌زد؛ بیشتر از پیش مبهوت می‌شدی و چشمانت را به مولایت می‌د وختی که در کنار پیامبر چونان ماه شب چارده می‌ درخشید!

هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفاى آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهات آن پیروى ننمایید. به خداوند سوگند که باطن‏ ها و تفسیر آن را روشن نمی ‏کند مگر همین‏ که دست و بازوى او را گرفته و بالا آورده‏ام و اعلام می ‏دارم: هر آن‏کس که من سرپرست اویم، این على سرپرست اوست و او على، فرزند ابى ‏طالب، برادر و وصىّ من است؛ ولایت و سرپرستى او حکمی از سوى خداست که بر من فرو فرستاده است.

تو جانت را بر کف دست می‌ نهادی و آن را آماده می‌کردی برای تقدیم به صاحب سخن! هان مردمان! نور از سوى خداوند عزّوجلّ در جان من، سپس در جان علىّ ‏بن ابى‏ طالب و آن‏گاه در نسل‏او تا قائم مهدى که حقّ خدا و تمامی حقّ ما را می ‏ستاند جاى گرفته است …

عهدی با وارث غدیر – آخرین بازمانده غدیر

آگاه باشید! همانا آخرین امام، قائم مهدى، از ماست. هان! او بر تمامی ادیان، چیره خواهد بود. آگاه باشید! هموست که اختیار امور جهانیان به او سپرده شده. هان! پیشینیان از قرن‏ها ظهور او را پیش‏گویى کرده ‏اند. هشدار! اوست حجّت پایدار و پس از او حجّتى نخواهد بود هشدار! او ولىّ خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانت‏دار امور آشکار و نهان است.

اشک پشت پلک‌ هایت هجوم می‌آورد! دوست داری اشک نریزی! خیلی دلت می‌خواهد گریه نکنی! اما دل که به فرمان تو نیست، اشک که برای جاری شدن از تو اجازه نمی‌گیرد! از اینجا به بعد خاطراتت رنگ دیگری می‌گیرد!

هان مردمان! شمار شما بیش از آن است که در یک زمان با یک دست، با من بیعت کنید؛ از این روى خداوند عزّوجلّ دستور فرموده که از شما اقرار زبانى گیرم و پیمان سرپرستى على امیرالمؤمنین را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند؛

پس همگان بگویید: «البتّه که سخنان تو را شنیده، پیروى می ‏کنیم و از آن خشنود و بر آن گردن گذاریم و بر آن‏چه از سوى پروردگارمان و پروردگار تو در امامت اماممان امیرالمؤمنین و دیگر امامان از صلب او به ما ابلاغ کردى، با تو پیمان می ‏بندیم …

عهدی با وارث غدیر – عهد و پیمان

عنان از کف می‌دهی؛ با صدای بلند تکرار می‌ کنی: پیمان… می‌بندم… پیمان… می‌بندم… و زبانت قفل می‌شود… آخر نامه‌ ات نوشته بودی: … اگر چه می‌دانم که بارها پیمانت را شکسته‌ام اما این بار فرق می‌کند … کاش غدیر امسال بیایی… دستانم را در دستان گرم و پرمهرت بفشاری و من… در حالی که به صورت چون ماهت خیره شده‌ام.

بگویم: با تو پیمان می ‏بندم؛ پیمانى با دل و با جان و با زبان و دستانم. با این پیمان زنده‏ام و با آن خواهم مرد و با این اعتقاد برانگیخته می ‏شوم و هرگز آن را دگرگون نکرده، شکّ و انکار نخواهم داشت و هرگز از عهد خود برنگشته، پیمان نمی شکنم.

و این آخرین آرزوی من در دنیاست… دوستت دارم ای پدر مهربان! ای اباصالح!

عهدی با وارث غدیر – نوای اباصالح

اباصالح عبد و غلام تو منم / اباصالح تشنه جام تو منم /  اباصالح ای همه هستی من /  اباصالح ای همه مستی من ….

 

دسترسی سریع و آسان به راهکار و محتوا برای مناسبت‌های نیمه شعبان، غدیر، محرم و فاطمیه
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.

فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمه‌شعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
انواع کتیبه غدیر
انواع استیکر پشت شیشه خودرو
اسپند دودکن
انواع جادستمال کاغذی
انواع مگنت یخچالی مذهبی
انواع استکان مذهبی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا