نمایشنامه غدیر به روایت ابلیس – نمایشنامه غدیر
نمایشنامه غدیر به روایت ابلیس – زندگینامه و سرگذشت ابلیس
نمایشنامه غدیر به روایت ابلیس بیانگر زندگینامه و سرگذشت ابلیس است. که از اول خلقت چگونه توانسته با کارهای خود حضرت آدم علیه السلام را از بهشت براند. و در طول تاریخ شیطنت هایی از خود به جا گذاشته و اینکه بعد واقعه غدیر چه کارشکنی های که انجام داده است.
و در حدیثی امام باقر علیه السلام می فرمایند: همانا ابلیس چهار مرتبه صدا به گریه بلند کرد. روزی که مورد لعن واقع شد و روزی که به سوی زمین فرستاده شده و روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله مبعوث شد و روز عیدغدیرخم. (بحارالانوار ج37/ص121)
شخصیت های نمایشنامه غدیر به روایت ابلیس
خانم حیدری: استاد کارگاه نقاشی، سن حدود 35 سال، با وقار و متین
مریم: نقاش 25 ساله، عصبی و عجول، لیسانس نقاشی
سارا: 27 ساله، نقاش تجربی
نرگس، سمانه و سهیلا: کارآموزان 25 ساله
سامیه: زنی که خطبه ی غدیر را از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تکرار میکند، صدای رسا و بلند قدم.
حفصه: لباس عربی گندمگون
عایشه: کوتاه قد و چاق
ام فروه: بلند قد، 45 ساله.
صحنه ی اول (مکان کارگاه نقاشی)
{اتاق یا سالن بزرگ 5 عدد سه پایه و بوم نقاشی. خانم رو به تماشاگران روی چهار پایه نشسته در حال کار با هم حرف میزنند و به ترتیب نرگس، سهیلا و سمانه ابتدا بدون توجه به سارا و مریم مشغول صحبت هستند. آخر صدای سارا کاملاً بلند شده و بقیه افراد صحبت خود را قطع کرده به آنها می نگرند.}
نرگس(خطاب به سهیلا) سهیلا جون فکر میکنی نمایشگاه از غدیر تا ظهور رو کی بتونیم افتتاح کنیم؟
سهیلا ماها که کارمون امروز تموم میشه، فقط میمونه کار مریم. اون هم آماده بشه اول هفته ی آینده برای بازدید آماده است، البته ان شاء الله.
سمانه (پخطاب به سهیلا و نرگس) خودمونیم بچه ها کارش محشره به شوخی قلم را در هوا میچرخاند با لحن تبلیغ آگهی) تابلو مرگ ابلیس.
(مریم و سارا که از ابتدای صحنه مشغول بحث بودند حالا صدایشان بلند و واضح شده است. سارا با لحن تندی مریم را مورد خطاب قرار میدهد.)
سارا: ولی مریم قرار ما این نبود … نباید هیچکدوم از بچه ها اسم و مشخصاتش رو زیر تابلو بنویسه، قاب تابلوها باید متحدالشکل باشه. تو باید این دو تا نکته رو رعایت میکردی.
مریم: (با لحنی تند) ولی نقاشی من یه کار خاصّه. باید اسم و امضا داشته باشه. بعد هم من قاب هایی که شما خریدید رو دیدم، به درد کار من نمیخوره. خیلی کلاس کار رو پایین می آره.
خانم حیدری: (از سر و صدای خانم ها وارد کارگاه شده و در حال نزدیک شدن به سارا و مریم است و با لحن تندی آنها را مورد خطاب قرار میدهد) خانم ها بحث سر چیه؟
(بقیه افراد هم به تدریج از جای خود بلند شده و به سمت مریم میروند.)
سارا: (یک برگ کاغذ را به سمت خانم حیدری گرفته و به او میدهد) خانم حیدری ببینید چی نوشته!
(خانم حیدری کاغذ را گرفته و نگاهی به آن می اندازد.)
مریم: (به نظر می رسد قصد توجیه کار خود را دارد) خانم حیدری من اسم و مشخصات خودم رو روی این برگه نوشتم تا وقتی تابلو نصب شد زیرش بچسبونم (قاب را بالا می آورد و نشان می دهد) این قاب رو هم براش تهیه کردم.
(همه ی حاضرین یک قدم به مریم نزدیکتر شده، با تعجب نگاه میکنند و کلماتی حاکی از حیرت زمزمه میکنند.)
خانم حیدری: (کاغذ را به سمت مریم دراز می کند و او می گیرد. با لحنی متعجب) ولی مریم جون ما توی جلساتمون کلی صحبت کردیم. قرار شد هیچ تابلویی اسم و امضاء نداشته باشه.
مریم: (تا حدی حق به جانب) ولی من اعتقادم اینه که اسم و امضام باید پای تابلوم باشه، چون اولاً این یه رسمه؛ هر تابلویی باید اسم و امضا داشته باشه، بعدم «مرگ ابلیس» یه کار متفاوته، با بقیه کارا فرق میکنه. این یه کار حرفه ایه.
خانم حیدری: (سعی می کند صبور باشد و القاء آرامش کند) ببین فراموش نکن نمایشگاه از غدیر تا ظهور یه کار خاصه. همه ی ما با احساس و اعتقاد دیگه وارد این کار شدیم. بعدم به خاطر ملاک هایی که داشتیم قرار گذاشتیم اسم نقاش پای تابلو نباشه.
مریم: (سرش را پایین می اندازد) ولی ببخشید از نظر من ملاک های شما اصلاً منطقی نیست.
خانم حیدری: (صدایش را بالا میبرد) شما اجازه بدید حدّاقل این نمایشگاه برگزار بشه بعد مفصّل راجع به اختلافات شما با گروه بحث می کنیم.
مریم: شما همیشه همین حرف رو میزنید؛ ولی نهایتاً اون تصمیمی رو که دوست دارید می گیرید. نمونه اش همین که شما سارا رو که یک نقاش تجربیه مسئول گروه کردید؛ در حالی که من توی این رشته تحصیل کردم و سابقه ی کار دارم. به نظر من اون رأی گیری درست صورت نگرفت.
سمانه (با صدای بلند) مریم بسه! شیطونو لعنت کن.
نرگس مریم چت شده؟ تو چرا این جوری شدی؟ خودتو کنترل کن. بشین کارتو تموم کن.
مریم: (با عصبانیت قلم را روی بوم قرار میدهد) من نیستم؛ خودتون تموم کنید. (از جا بلند می شود و چند قدم از بوم دور می شود)
خانم حیدری: (خودش را کمی از جمع کنار میکشد و با دست اشاره میکند همه سر جای خود بنشینند؛ بعد دست روی شانه مریم گذاشته از او دعوت به نشستن میکند و بعد رو به خانم ها می کند) شماها حتماً یادتون هست تابستون وقتی اولین جلسه ی کارمون رو شروع کردیم قرار شد یک سیری داشته باشیم از اتفاقاتی که در غدیر رخ داده تا حوادثی که زمان ظهور پیش خواهد اومد و صحنه های مختلف اون رو به تصویر بکشیم.
تا فرصتی باشه برای اینکه در درجه ی اول خودمون گذری در تاریخ داشته باشیم ببینیم چه مسائلی در گذشته ی اعتقادی ما رخ داده و هم اینکه با به تماشا گذاشتن تصویر آنها به دیگران کمک کنیم از گذشته و آینده ی مذهبشون یه اطلاعاتی داشته باشند؛ شاید به این وسیله به تجدید عهد و پیمانی کرده باشیم با پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام.
بعدم نشستید برنامه ریزی کردید و کار رو رسوندید به اینجا. شما میدونید شیطون دشمن قَسَم خورده ی ماست و خداوند فرموده شیطان دشمن آشکار شماست تا امروز هم سر قَسَمش ایستاده. عجیب نیست اگر همین جا سراغ ما بیاد، توی برنامه ی شما اختلال ایجاد کنه. عاقلانه نیست ازش غافل بشیم.
همون طور که در جریان غدیر حاضر بود با منافقین و دشمنان پیامبر همفکری و همکاری می کرد. الان مریم خود تو که تابلوی مرگ شیطان و کشته شدن اون در آخر الزمان به دست حضرت مهدی رو نقاشی کردی حتماً سیری در وقایع غدیر داشتی و خوب میدونی که …
{فلاش بک}
نمایشنامه غدیر به روایت ابلیس – صحنه دوم
{صحنه با روشن شدن مجدد سن آغاز می شود. صحنه ی اتاق خالی نور کم یا رنگی، فقط یک بوم و سه پایه مربوط به مرگ ابلیس در صحنه وجود دارد. ابتدا صدای خنده ی ابلیس وکال پخش می شود و ابلیس به تدریج در صحنه حاضر و دیده می شود. سپس دو شیطانک نیز وارد صحنه می شوند.}
ابلیس (آهسته عرض اتاق را طی می کند و با لحنی نسبتاً آرام خاطرات گذشته را نجوا می کند) غدیر! آن روز تلخ ترین روز حیات من! آن روز من از شدت اندوه فریاد برآوردم و صیحه زدم.
شیطانک اول(با نهایت تعجب) شما سرورم؟ شما از اندوه فریاد زدید؟!
شیطانک دوم سرورم! آیا شما نبودید که آدم را فریب دادید و از بهشت به در آوردید؟ شما فریاد زدید؟!
ابلیس و پیش از این نیز سه بار فریاد برکشیده بودم!
شیطانک اول اما آخر چرا؟
ابلیس (در طول صحنه قدم میزند، با لحنی آرام و حسرت آمیز سخن می گوید) من در جمع فرشتگان مقرب درگاه الهی بودم و خداوند را سالیان سال عبادت می نمودم تا آنکه خدا آدم را خلق نمود و ما را، همگان به سجده ی او فرمان داد. همه ی فرشتگان اطاعت کرده و سر به سجده فرود آوردند، غیر از من. (صدا را بلند می کند) من گفتم خدایا تو مرا از آتش خلق نمودی و او را از خاک؟!
(فرشته آهسته وارد صحنه می شود.)
فرشته (فریاد می زند) ای ابلیس دور شو از رحمت خدا! ای نافرمان ِ ناسپاس! دورشو دورشو. (و از سمت دیگر صحنه خارج می شود)
(ابلیس ناگهان صیحه میزند.) {افکت فریاد ابلیس پخش می شود.}
ابلیس (بعد از لحظاتی ادامه می دهد) من کینه آدم را به دل گرفتم و آنقدر او و همسرش، حوا را وسوسه کردم تا از میوه ی ممنوعه خورده و بهشت را از دست دادند و به زمین فرستاده شدند و اما من برای بار دوم مطرود درگاه الهی شدم.
فرشته (یک بار دیگر با گام های بلند از همان جای اول وارد صحنه می شود و نهیب می زند) ابلیس! ای ملعون مطرود به زمین برو که آسمان و درگاه الهی جای تو نیست! (و با بال خود به شیطان می زند و ابلیس با پشت نقش زمین می گردد.)
(آنگاه نشسته و سر به زانو نهاده از شدت استیصال صیحه میزند)
{افکت}
{برای هر صیحه ی ابلیس می توان با یک تغییر نور وارد گفتگوی جدید شد.}
ابلیس(در حال قدم زدن تعریف می کند) و اما سومین بار! آن روز دوستانم خبر آوردند که محمد به پیغمبری برگزیده شده است.
{تلاوت «اقرا باسم ربک الذی خلق» نور صدا وکال}
شیطانک اول: و چهارمین بار؟
ابلیس: در غدیر!
شیطانک دوم: و آن آخرین فریادتان بود؟
ابلیس: (برای لحظاتی ساکت و آرام قدم میزند سپس با لحنی افسرده سخن می گوید) در حالی که من تلخی آن روز را از یاد نخواهم برد.
{اتاق تاریک می شود.}
نمایشنامه غدیر به روایت ابلیس – صحنه سوم
{در دو طرف اتاق چند درخت (یا درختچه مصنوعی پایه دار یعنی بدون گلدان) وجود دارد.} {افکت صدای زنگ کاروان و همهمه ی مردم} (ابلیس ماجرا را از کمی قبلتر تعریف می کند و صدای زنگ کاروان همچنان می آید.)
ابلیس: مسلمانان به همراه محمد اعمال حج را به جای آورده، اکنون باز می گشتند. آنان شادمان از اینکه اعمال خود را همراه پیامبرشان انجام داده اند و احکام دین را آموخته اند، در صحرا قدم بر می داشتند و من سرشار از کینه و نفرت گاه در اطراف کاروان می گشتم که شاید بتوانم بعضی از آنان را به سمت خود بکشم و به یاران خود ملحق کنم. آن جمع ناخوشایند و آن اتحاد مشمئز کننده را بگسلم و آنان را به رسوم جاهلیت برگردانم؛ گاه هم گرد منافقین گردیده و ایشان را در نقشه های ماهرانه شان تشویق و یاری می نمودم.
شیطانک اول: سرورم بهتر نبود از همان اول منافقین را وسوسه می کردی تا محمد را از میان بردارند و بساط اسلام را برچینند تا کار به اینجا کشیده نشود؟
ابلیس: آری آنان را تشویق نمودم تا چنین نقش های را کشیدند و مرا با رفتارشان شادمان ساختند.
شیطانک اول: و آن نقشه چه بود؟
ابلیس: آنان می خواستند در تاریکی شتر محمد را از بالای کوه رم دهند و او را به پائین پرت کرده؛ از بین ببرند ولی افسوس!
شیطانک اول: چرا افسوس؟ آیا آنها از نقشه خود منصرف شدند؟
ابلیس: نه فرشته ی وحی محمد را از نقشه ی آنان باخبر کرد. آن شب منافقین سنگ های بزرگی را به سمت شتر او رها کردند تا بترسد و برمد لیکن او شتر خود را رام کرد و مانع رمیدنش شد.
شیطانک دوم: خوب با شمشیر به سراغش می رفتند.
ابلیس: چنین کردند؛ لیکن ناگهان برقی درخشید و در پرتو آن عمار و حذیفه یاران مرا شناختند.
شیطانک اول: (نجوا می کند) و این نقشه هم بر آب شد!
شیطانک دوم: همین یک بار! ای کاش دوباره سعی می کردند محمد را از بین بردارند.
ابلیس: (با افسوس) دشمنان محمد از همان آغاز کار بارها و بارها کوشیدند تا او را از بین برند لیکن موفق نشدند!
شیطانک اول: سرنوشت آن کاروان چه شد سرورم؟
ابلیس: آن قافله به غدیر خم رسید و محمد مأمور شد که جانشین خود را به مردم معرفی کند. آن روز، او بر فراز منبر سخن می راند و یارانش گفته های او را برای دیگران بلند تکرار می کردند تا در دورترین نقاط و عقب ترین نفرات کسی نماند مگر اینکه بشنود و بداند او چه می گوید.
{قسمتی از صحرای غدیر محل تجمع زنان} {در این محوطه زنی در سایه بر فراز سنگی ایستاده و جملات پیامبر را بازگو می کند. زنان منافقی چون عایشه، حفصه و همسران منافقین دیگر در محل حضور دارند و آنان نیز چون مردان منافق عکس العمل های منفی و ناپسند نشان می دهند.}
سامیه: مردم ساکت باشید. گوش فرا دهید تا سخنان پیامبر را بازگو کنم.
حفصه: (با دست اشاره به عایشه کرده و او را دعوت به نشستن مینماید و با هم زمزمه می کنند) ببین در این گرمای کشنده معلوم نیست ما را برای چه کاری در این بیابان کشانده اند.
سامیه: حمد و سپاس خدایی را که علم او به همه چیز احاطه دارد در حالی که در جای خود است و همه ی مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سیطره دارد.
گواهی می دهم که اوست خدایی که قدس و پاکی و منزه بودن او روزگار را پر کرده است. او که نورش ابدیت را فرا گرفته. او که دستورش را بدون مشورت مشورت کننده ای اجرا می کند و در تقدیرش شریک ندارد و در تدبیر کمک نمی شود.
سامیه: مردم ساکت باشید. گوش فرا دهید تا سخنان پیامبر را بازگو کنم.
حفصه: (با دست اشاره به عایشه کرده و او را دعوت به نشستن مینماید و با هم زمزمه می کنند) ببین در این گرمای کشنده معلوم نیست ما را برای چه کاری در این بیابان کشانده اند.
سامیه: حمد و سپاس خدایی را که علم او به همه چیز احاطه دارد در حالی که در جای خود است و همه ی مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سیطره دارد.
گواهی می دهم که اوست خدایی که قدس و پاکی و منزه بودن او روزگار را پر کرده است. او که نورش ابدیت را فرا گرفته. او که دستورش را بدون مشورت مشورت کننده ای اجرا می کند و در تقدیرش شریک ندارد و در تدبیر کمک نمی شود.
(ابلیس و شیطانک ها در تمام طول نمای در صحنه هستند و گاهی بین جمعیت حرکت و مخالفت خود را با تکان دادن دست و سر نشان می دهد.)
سامیه: (جهت ایستادن خود را هر از گاهی عوض میکند تا نگاهش شامل همه شود) خداوند به من چنین وحی کرده است: «بسم الله الرّحمن الرّحیم یا ایّها الرسولُ بلّغ ما اُنزل الیک من ربّک فی علیِّ – یعنی فی الخلافه لعلیّ بن ابیطالب – و ان لم تفعل فما بلّغتَ رسالتَه و الله یعصمُک من الناس». «ای پیامبر! ابلاغ کن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده درباره علی – یعنی خلافت علی بن ابیطالب – و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده ای و خداوند تو را از مردم حفظ می کند.»
حفصه: (خطاب به عایشه) نگاه کن حرف از پسر عمّش به میان آورده. محمد تا پسر عمویش را بر ما امیر نکند دست بردار نیست.
عایشه(با پوزخند) گوش کن حفصه، میگوید خدا این فرمان را داده است.
سامیه: (لحن خود را بلندتر و خطابی تر می کند) ای مردم من از جبرئیل در خواست کردم که از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم معاف بدارد زیرا از کمی متقین و زیادی منافقین و افساد ملامت کنندگان و حیله های مسخره کنندگان اسلام اطلاع دارم کسانی که خدا در کتابش آنان را چنین توصیف کرده است که «با زبان هایشان می گویند آنچه را در قلب هایشان نیست و این کار را سهل می شمارند در حالی که نزد خداوند عظیم است و همچنین به خاطر اینکه منافقین بارها مرا اذیت کرده اند.
شیطانک اول: منظور محمد چه کسانی هستند؟
شیطانک دوم: سرورم اذیت کنندگان محمد چه کسانی بوده اند؟
ابلیس: آنان به من وعده داده اند که هیچ یک از گفته های او را قبول نکنند.
سامیه: خداوند از من راضی نمی شود مگر آنچه در حق علی بر من نازل کرده ابلاغ نمایم.
ابلیس: (با عصبانیت) این پیامبر کاری کرد که اگر به نتیجه برسد هرگز معصیت خدا انجام نخواهد شد.
سامیه: این آخرین باری است که در چنین اجتماعی به پا میخیزم، پس بشنوید و اطاعت کنید و در مقابل امر خداوند سر تسلیم فرود آورید چرا که خداوند عزوجل صاحب اختیار شما و معبود شماست و بعد از خدا رسولش و پیامبرش که شما را مخاطب قرار داده و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند است و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید.
شیطانک اول: سرورم مگر خبر نداده بودی که بعد از محمد گمراه نمی شوند؟ اینطور که صحبت میکند بعد از هر جانشین، جاننشین بعدی می آید.
شیطانک دوم: پس آنها هیچ وقت بی مولا و سرپرست نمیمانند!
ابلیس: یاران من که گرد او جمع هستند نخواهند گذاشت فرمان محمد اجرا شود.
سامیه: ای مردم او از طرف خداوند امام است و هر کس ولایت او را انکار کند هرگز توبه اش را نمی پذیرد و او را نمیبخشد. پس بپرهیزید از اینکه با او مخالفت کنید و گرفتار آتشی شوید که آتشگیره ی آن مردم و سنگ ها هستند و برای کافران آماده شده است. بدانید جبرئیل از جانب خداوند این خبر را آورده است و میگوید: «هر کس با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد لعنت و غضب من بر او باد.»
عایشه(در حالی که هیجان و غضب در ظاهرش پیداست) محمد همواره از روی هوی و هوس سخن میگوید. عمر(عصبی) نگاه کن چشمانش درسرش مثل مجانین میچرخد.
ابلیس: (فریاد شادمانی میکشد) میدانید که من گمراه کننده آدم بودم.
شیطانک اول: بله بله سرورم.
ابلیس: آدم عهد و پیمان شکست؛ ولی به خدا کافر نشد اما اینان پیمان شکستند و به پیامبر کافر شدند.
سامیه: ای مردم خدا دین شما را با امامت او کامل نمود؛ پس هر کس اقتدا نکند و به او و به کسانی که جانشین او از نسل من تا روز قیامت و روز رفتن به پیشگاه خداوند عزّوجلّ چنین کسانی اعمالشان در دنیا و در آخرت از بین رفته و در آتش دایمی خواهند بود، عذاب آنها تخفیف داده نمی شود و به آنها مهلت داده نمی شود.
من رساندم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غایب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند، به دنیا آمده اند یا نیامده اند. پس حاضران به غائبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند. و به زودی امامت را بعد از من به عنوان پادشاهی و با ظلم و زور میگیرند. خداوند غاصبین و تعدی کنندگان را لعنت کند.
ابلیس: چقدر کماند آنان که واقعاً طبق گفته هایت با تو بیعت کنند!عایشهاو گمان کرده پدران ما ساکت خواهند نشست تا علی به جانشینی برسد.
حفصه: هرگز در مقابل او تسلیم نخواهیم شد.
ابلیس: وای بر شما! امروز مانند روز بعثت عیسی است. به خدا مردم را در این باره گمراه خواهم کرد.
سامیه: بدانید که آخرین امامان مهدی از ماست. اوست غالب بر ادیان. اوست انتقام گیرنده از ظالمین. اوست که پیشینیان به او بشارت داده اند. اوست که به عنوان حجت باقی میماند و بعد از او حجتی نیست. هیچ حقی نیست مگر همراه او و هیچ نوری نیست مگر نزد او. اوست ولی خدا در روی زمین و حکم کننده ی او بین خلقش و امین او بر نهان و آشکارش.
حفصه: نگاه کن چگونه برای مردم تا ابد تکلیف معین می کند.
عایشه چه خیالات دور و درازی. با این مخالفها آیا دین او بر جهان غالب خواهد شد؟!
سامیه: بدانید که من با خدا بیعت کرده ام و علی با من بیعت کرده است و من از جانب خداوند برای او از شما بیعت می گیرم پس همگی بگویید ما شنیدیم و اطاعت میکنیم و راضی هستیم و تسلیم هستیم درباره ی آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندی درباره ی امر امامت امامان علی امیر المؤمنین و امامانی که از صلب او به دنیا می آیند.
بر این مطلب با قلب هایمان و با جانمان و با دستانمان و با زبانمان بیعت می کنیم. بر این عقیده زنده ایم، با آن می میریم و با آن محشور می شویم. تغییر نخواهیم داد و شک نمی کنیم و انکار نمی نماییم و تردید به دل راه نمی دهیم و از این قول بر نمی گردیم و پیمان را نمی شکنیم.
(ابلیس برای چهارمین بار فریاد میکشد.) {همهمه و صدا}
شیطانک دوم: تا حالا فریادی وحشتناک تر از این نشنیده بودم.
ابلیس: آخر او کاری کرد که اگر به ثمر برسد در زمین معصیت نخواهد شد.
نمایشنامه غدیر به روایت ابلیس -صحنه ی چهارم (سقیفه)
{صحنه کوچه های مدینه بازسازی شود.} نمایشنامه غدیر به روایت ابلیس (ابلیس در کوچه ها قدم میزند و دو شیطانک همچنان در پی او میدوند.)
شیطانک اول: سرورم داستان جانشینی علی به کجا رسید؟شیطانک دومآری سرانجام غدیر چگونه به پایان رسید؟
ابلیس: محمد از دنیا رفت و دشمنان او یارانشان را در سقیفه فراخواندند و من نیز به یاریشان شتافتم. من در کوچه های مدینه فریاد میزدم: مردم بشتابید بشتابید. با خلیفه ی خود، ابوبکر در مسجد بیعت کنید.
شیطانک اول: سرورم در سقیفه خلیفه و جانشین برای محمد برگزیدند؟
شیطانک دوم: و علی جانشین پیامبر و خلیفه ی او نشد؟
ابلیس: (به شدت میخندد) نه آنها ابوبکر را به خلافت برگزیدند و من اولین کسی بودم که با او بیعت نمودم. (تاجی بر سر میگذارد و میگوید) من در آن روز فریاد میزدم شادی کنید که تا امام قیام نکند خداوند اطاعت نمی شود.
صحنه ی بعد از ماجرای سقیفه (ام فروه در کوچه های مدینه قدم بر میدارد و مردم را با صدای بلند به یاری علی میخواند)
ام فروه: ای مردم ناسپاس بی حمیت باور نمیکنم به این زودی پیام غدیر را از یاد برده باشید مگر انتخاب علی از سوی خداوند نبود چگونه خدا را نافرمانی کردید در حالی که پیکر پیامبر صلوات الله علیه هنوز بر زمین و علی به کار تجهیز او مشغول بود. چگونه اجازه دادید مشتی نابکار در سقیفه گرد آیند و از سوی خود خلیفه تعیین کنند. ای مردم برخیزید و علی را در بازستاندن حقش یاری نمایید سعادتی که از جانب خدا …
(عایشه به سمت ام فروه می آید و در چند قدمی متوقف می شود. شیطان در کناری حرکات عایشه را تماشا کرده از خود شادمانی و شعف نشان میدهد.)
عایشه ساکت شو ای زن! به چه حق مردم را علیه پدرم میشورانی و از بیعت او منصرف میسازی؟ بدان که او پیغام داده اگر دست از یاری علی برنداری خونت را بر زمین خواهد ریخت.
ام فروه: (در حالی که از عایشه فاصله میگیرد) فریاد مکن من خود میدانم آقا و مولایم علی به من خبر داده که خون من در دفاع از حق مولایم بر زمین خواهد ریخت؛ اما به خدا سوگند من و همه ی شیعیان علی تا قیام مهدی این امت از حریم ولایت دفاع خواهیم کرد.
آری علی مولایم خبر داده که ابوذر به ربذه تبعید خواهد شد. عمار را به شهادت خواهند رساند و جگر گوشه ی فاطمه، حسن، را به زهر کین مسموم نموده، پیکرش را هدف تیرهایشان خواهند ساخت و نیز خبر داده که حسین و یارانش را در کربلا به خاک و خون خواهند کشاند. (سپس از صحنه خارج می شود)
(ابلیس و شیطانک ها مجدداً به وسط صحنه می آیند. شیطانک ها جلو میروند و سر به سجده میگذارند.)
شیطانک اول: ای آقای ما. ای بزرگ ما تو بودی که آدم را از بهشت بیرون کردی!شیطانک دومسرورم آیا ندیدی آن زن چگونه از علی دفاع میکرد حال آنکه تو از گمراهی امت بعد از پیامبر سخن گفته بودی و …
ابلیس: (با فریاد خشم آلود نهیب میزند) کدام امت بعد از پیامبرشان گمراه نشدند؟ شما گمان میکنید من برایشان سلطه و راهی ندارم؟ چگونه دیدید مرا هنگامی که کاری کردم تا امر خدا و پیامبر را درباره اطاعت علی بن ابیطالب کنار گذاردند. (سپس سر به آسمان بلند کرده و دو دست را بالا میبرد و خطاب میکند)
خدایا به عزت و جلالت سوگند من همه ی آنها را گمراه خواهم کرد. مگر بندگان خالصت را …
زیر صداهای نمایشنامه غدیر به روایت ابلیس
صدای اقراباسم
صدای زنگ کاروان
صدای خنده ابلیس
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.
فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمهشعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
سلام روزتون بخیر
اجرتون با صاحب الزمان ان شاالله
ممنون میشم لطف کنید صدا ها و تصاویر نمایش برام بفرستید
با سلام
پس از بررسی آرشیو اطلاعات در صورت موجود بودن بر روی سایت قرار خواهد گرفت.
در پناه صاحب الزمان
سلام. وقتتون بخیر.
لطفا اگر صدا و تصویر و هر فایل قابل ارسالی در مورد این نمایش موجود دارید برای بنده ارسال بفرمایید.
متشکرم
با سلام
پس زمینه های صوتی تا چند روز آتی بر روی همین پست قرار خواهد گرفت
خدمتگزاری هایتان مستدام
سلام. لطفا اگر صدا و تصویری در رابطه با نمایشنامه خدمتتون موجود هست برای بنده ارسال بفرمایید
متشکرم
با سلام
پس زمینه های صوتی تا چند روز آتی بر روی همین پست قرار خواهد گرفت
خدمتگزاری هایتان مستدام
تو رو خدا بزارید
نمیزارین
میشه لطف کنید سریع تر این فایل هاشو بزارید
چون ما این نمایش رو داریم تمرین میکنیم برای غدیر و فایل هاشو لازم داریم
ای خدا
من این نمایش و قراره اجرا کنم
نمی آرین فایل ها و؟
سلام دوستان
من دارم این صدا ها رو درست می کنم
به زودی در همین قسمت به اشتراک خوام گذاشت
سلام دوستان
من دارم این صدا ها رو درست می کنم
به زودی در همین قسمت به اشتراک خواهم گذاشت
سلام دوستان
بنده وکال ها را طرراحی کردم و در اختیار شما قرار می دهم
با زدن روی لینک زیر وارد صفحه دانلود خواهی شد
http://s8.picofile.com/file/8364589892/%D8%BA%D8%AF%DB%8C%D8%B1.rar.html
سلام علیکم.
تشکر
توفیق خدمتگزاریتان مستدام
سلام
خواهش می کنم