برگزیده هامتن برگزیده

ام المصائب – متن برگزیده

ام المصائب زینب کبری سلام الله علیها


ام المصائب عنوان متن برگزیده ی  است که وقتی آن را می خوانی دلت از غصه ذوب میشود.

زینب جان
ببخشید اگر
این روز ها، حال و روز من ،
قلبت را مالامال غصه کرده است و صورت زیبایت را غرق دلهره و نگرانی!
ببخش مادر ناتوان و رنجورت را،
همین روز ها این جراحاتی که از کینه و عدوات دشمن به تنم مانده، مرا از پای در خواهد آورد!

و تو می مانی و غم بی مادری
تو می مانی و صبوری
تو می مانی و یک دنیا غصه

اما تو زینبِ منی
صبور مثل پدر بزرگت،
با اقتدار مثل پدرت،
با حیا و نجابت مثل مادرت ،
و در همه حال راضی به رضای خداوند!

زینب جان
بعد از رفتنم
خیلی حواست به پدرت باشد…
پدری که غمِ رفتن منِ زهرا،
پشت کمرش را خم خواهد کرد!
پدرت امیرمؤمنان؛
بعد رفتن من، خیلی تنها خواهد شد همانطور که دخترش هستی و زینت او؛
زینب
غمخوارش باش و “ام ابیها”ی او!

زینب جان

غم از دست دادن پدر بزرگت، همه مان را محزون ساخت.
حالا باید در قلب لطیفت غمِ از دست دادن مادر را هم جای بدهی!
دخترکم
اینطور اشک نریز عزیز دلم!
اشک هایت را نگه دار که هنوز حکایت به پایان نرسیده!
غم هایت با شهادت من تمام نمی شود.
که تو پدرت را در حالی خواهی دید
که به شمشیر عدو، از فرق مبارکش خون روان است،
و برادرت حسن را در حالی خواهی دید
که به زهر عدو، ظرف مقابلش از خون جگر پر خواهد شد!
و این ها باز اوج مصیبت نیست!
اوج مصیبت کربلاست!
آنجا که باید مادر باشی، خواهر باشی، یار و یاور هم باشی…!
مصیبت به جایی خواهد رسید که تو
“ام المصائب”خواهی شد”
زینبم !
این پیراهن کهنه را بگیر
که حکایت ها خواهد داشت…؛
زینبم، خواهشی دارم برایت
در آن روز که مادر نیست ببوسد زیر حنجرش را
تو که خواهرش هستی، مادرانه به جای من ببوس زیر گلوی حسین را…!

عین همین روز ها که پرستاری مرا میکنی، در کربلا هم پرستار خواهی بود!

گهواره ای مانده گوشه ی خانه، که برای محسنم بود؛
آن را برای علیِ حسین نگه دار !
در کربلا حواست به طفلان حسین باشد
به خصوص یکی از دختران حسین
که خیلی شبیه من است…!

زینبم

بعد شهادت برادرت
باز هم دفتر مصائب تو بسته نخواهد شد، که اسارت غم ها را تشدید کند…

دختر من
دخترِ صبور من
مصیبت که به اوج رسید،
کار تو فقط صبوری ست و راضی بودن به رضای خدا!

زینبِ مادر
پس فراموش نکنی ،جان دلم
حواست به پدرت باشد
از برادر هایت غافل مشو
و صبور باش!

و آخرین و مهم ترین توصیه.
زینب جان
مادرت فدای امام زمانش شد؛
مباد که تو باشی و
امامت تنها بماند!

حالا نزدیک تر بیا؛
بیا که مادر
یک دل سیر در آغوش بگیرد
زینبِ صبورش را!

برای مطالعه متن برگزیده بانوی ادب کلیک کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا