روایتی از مهربانی ائمه علیهم السلام (یاقوت 40)
تذكر دهنده ی خدمتگزاران به امام عصر (علیه السلام)
روایتی از مهربانی ائمه علیهم السلام (عمر طولانی برای جوان به خاطر داوود)
در روایتی از مهربانی ائمه علیه السلام بیان میکند که : ائمه مربیانی بزرگ و معلمانی دلسوز مردم هستند تا جایى که به خاطر محبت به مردم و عشق به آنان از همه چیز حتى جان خود گذشتند. در اینجا به روایتی از حضرت داوود علیه السلام که باعث طولانی شدن عمر جوانی شد اشاره شده است
روایتی از مهربانی ائمه علیهم السلام
روزی حضرت داوود علیه السلام در خانه اش نشسته بود، جوانی پریشان حال و فقیر نیز در نزد او نشسته بود، این جوان بسیار به محضر داوود علیه السلام می آمد و سکوت طولانی داشت، روزی عزرائیل به حضور داوود علیه السلام آمد و با نگاه عمیق به آن جوان نگریست، داوود علیه السلام به عزرائیل گفت: به این جوان می نگری؟ عزرائیل: آری، من مأمور شده ام تا سرِ هفته روح این جوان را قبض کنم.
دل حضرت داوود علیه السلام به حال آن جوان سوخت و به او مرحمت نمود و به او گفت: «ای جوان آیا همسر داری؟» جوان گفت: نه، هنوز ازدواج نکرده ام. داوود علیه السلام به او فرمود: نزد فلان شخصیت (که از رجال معروف و بزرگ بنی اسرائیل بود) برو، و به او بگو داوود علیه السلام به تو امر می کند که دخترت را همسر من گردانی، سپس شب با او ازدواج کن و کنار همسرت باش، و هر چه هزینه زندگی لازم است از این جا بردار و ببر، و پس از هفت روز به این جا نزد من بیا.
پیام داوود موجب شد که آن شخصیت دخترش را همسر آن جوان نماید، و آن جوان به دستور حضرت داوود علیه السلام عمل کرد، و پس از هفت روز نزد داوود علیه السلام آمد. داوود علیه السلام از او پرسید: «ای جوان! این ایام چگونه بر تو گذشت؟»
جوان: بسیار به من خوش گذشت که سابقه نداشت. داوود علیه السلام: بنشین. او نشست و مجلس طول کشید ولی عزرائیل به سراغ آن جوان نیامد، داوود علیه السلام به او گفت: برخیز نزد همسرت برو و بعد از هفت روز به این جا بیا. جوان رفت و پس از هفت روز نزد داوود علیه السلام آمد و در محضرش نشست.
باز برای بار سوم به دستور داوود علیه السلام هفت روز نزد همسرش رفت و سپس نزد داوود علیه السلام آمد و در محضرش نشست. در این هنگام عزرائیل آمد، داوود علیه السلام به عزرائیل فرمود: تو بنا بود پس از یک هفته برای قبض روح این جوان به این جا بیایی، چرا نیامدی و پس از سه هفته آمدی؟
عزرائیل گفت: «یا داوُدُ! اِنَّ اللهَ تَعالی رَحِمَهُ بِرَحْمَتِکَ لَهُ فَاَخَّرَ فِی اَجَلِهِ ثَلاثین سَنَه؛ ای داوود! همانا خداوند متعال به خاطر مرحمت تو به این جوان، به او لطف کرد، و مرگش را سی سال به تأخیر انداخت.»
(بحارالانوار، ج١۴، ص ٣٨)
به نگاه دلسوزانه ی پیغمبر خدا سی سال به عمر جوان اضافه شد. پدر مهربان! جز به نگاه دلسوزانه ی شما روزگار ما سر و سامان نمی یابد…
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.
فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمهشعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران