داستان ستون حنانه (یاقوت 15)
تذكر دهنده ی خدمتگزاران به امام عصر (علیه السلام)
داستان ستون حنانه (ستونی که پیامبر صلی الله علیه و آله بر آن تکیه می داد)
ستون حنانه (به معنی ستون گریه کننده) نامی است که به یکی از ستونهای چوبی مسجد النبی در مدینه عربستان داده شده است. در این مقاله داستان ستون حنانه شرح داده شده است.
داستان ستون حنانه
از وقتی که مسجد النبی ساخته شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در موقع ایراد خطبه و سخنرانی برای مسلمانان (مخصوصاً روزهای جمعه)، بر تنه درخت خرمایی که در صحن مسجد باقی مانده بود تکیه می دادند؛ منتها وقتی جمعیت زیاد شد، اصحاب پیشنهاد کردند که منبری برای رسول خدا صلی الله علیه و آله ساخته شود تا همگان به آسانی بتوانند ایشان را ببینند. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز اجازه فرمودند. منبری از چوب با دو پله و یک عرشه ساخته شد.
اولین جمعه ای که پیش آمد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله جمعیت را شکافتند و با پشت سر گذاشتن آن ستون نخل، به طرف منبر رهسپار شدند. همین که بر بالای منبر قرار گرفتند، یک باره صدای ناله ى درخت خشکیده همانند زنِ فرزند مرده بلند شد. با ناله ستون صدای جمعیت نیز به گریه و ناله برخاست. رسول خدا صلی الله علیه و آله از منبر به زیر آمدند؛ ستون را در بغل گرفتند و دست مبارک را بر آن کشیدند و فرمودند: آرام باش!
سپس به طرف منبر برگشته خطاب به مردم فرمودند: ای مردم! این چوب خشک به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند و از دوری وی محزون می گردد؛ ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در بغل نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی شد.
داستان ستون حنانه من را یاد این موضوع انداخت که مدتی است از تو دور شده ام یا صاحب الزمان! اما به قدر یک درخت خشکیده هم از این دوری هراس ندارم…
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.
فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمهشعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران