ماجرا فدک و خطبه فدکیه
ماجرا فدک و خطبه حضرت فاطمه سلام الله علیها در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله
ماجرا فدک و خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله در سه مقطع دبستان، دبیرستان دوره اول و دوم به صورت داستان روان و ساده تهیه و تنظیم شده است.
ماجرا فدک (برای مقطع دبستان)
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام عزیزان! حتماً میدانید آخرین رسول خدا، حضرت محمّد است که سلام و صلوات خدا بر او و خاندان پاکش باد و بعد از ایشان تا روز قیامت، هیچ “پیامبر” دیگری نخواهد آمد. خدای دانا، دوازده “امام” را به عنوان جانشینان حضرت محمّد صلی الله علیه و آله انتخاب کرده است تا بعد از ایشان مردم را به اطاعت از دستورات خدا دعوت کنند.
دوازده امام مانندِ خودِ پیامبر، داناترین، شجاعترین و مهربانترین برگزیدگان خداوند هستند. جانشینان پیامبر پاک و معصوماند؛ یعنی فقط به دستور خدا عمل می کنند. آنان هیچ حرف اشتباهی نمیزنند، کارِ نادرستی انجام نمیدهند و هرگز گناه نمیکنند.
دوستان خوبم! حتماً نام های زیبای امامان را میدانید. پیامبر همیشه جانشینان بعد از خود را به مردم معرفی میفرمود و از آنان نام میبرد:
- حضرت امیرمؤمنان علی بن ابیطالب علیه السلام امامِ اول؛
- حضرت مجتبی امام حسن بن علی علیه السلام ؛
- حضرت سیّدالشّهدا امام حسین بن علی علیه السلام ؛
- حضرت سجاد امام علی بن الحسین علیه السلام ؛
- حضرت باقر امام محمد بن علی علیه السلام ؛
- حضرت صادق امام جعفر بن محمد علیه السلام ؛
- حضرت کاظم امام موسی بن جعفر علیه السلام ؛
- حضرت رضا امام علی بن موسی علیه السلام ؛
- حضرت جواد امام محمد بن علی علیه السلام ؛
- حضرت هادی امام علی بن محمد علیه السلام ؛
- حضرت عسکری امام حسن بن علی علیه السلام ؛
- 12.حضرت مهدی علیه السلام فرزند امام حسن عسکری علیه السلام آخرین جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله؛
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: هر کسی آنان را دوست داشته باشد و از آنان اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است. عزیزانم! الآن ما در زمان امامت آخرین جانشین پیامبر، حضرت مهدی علیه السلام زندگی میکنیم.
امام زمان ما زنده است ولی به دستور خدا در غیبت به سر میبرد و ما همیشه برای ظهورش دعا میکنیم و هر وقت نام مبارکِ او برده میشود میگوییم: عَجَّلَ الله تَعالی فَرَجَهُ الشَّریف.
امّا فرزندان خوبم! بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله، افرادی حسود و دنیاپرست که نور ایمان در دلهایشان نبود امامت حضرت علی علیه السلام را قبول نکردند و حرف پیامبر را گوش ندادند. آنها یک نفر از خودشان را برای جانشینی پیامبر انتخاب کردند.
آنها خوب میدانستند که حضرتِ علی علیه السلام جانشین رسول خدا است و خدا دستور داده بعد از پیامبر، او خلیفه و پیشوا باشد و همه از او اطاعت کنند امّا آنها دنبالِ قدرت، ثروت و حکومت بودند. امام علی علیه السلام تنها نبود، همسرش حضرت فاطمه سلام الله علیها همیشه پشتیبانِ او بود.
حتماً حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها را خوب میشناسید. او دخترِ پیامبر، مادرِ امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها است.
پیامبر همیشه به مردم میفرمود: «دخترم فاطمه سلام الله علیها، بانویی بهشتی است. او پارهی تنِ من است. هر که دخترم فاطمه سلام الله علیها را اذیّت کند، من را اذیّت کرده و هر کس مرا آزار دهد خدا را آزُرده است
وقتی مردم به امیرمؤمنان علیعلیه السلام ظلم کردند، حضرت فاطمه سلام الله علیها از امامِ خود دفاع کرد. پس از شهادت پیامبر، دشمنانی که حق امیرمؤمنان را گرفته بودند حتّی به دارایی آنان هم رحم نکردند و تمام اموال اهلِبیت و فَدَک را به زور گرفتند. فَدَک، سرزمین زیبایی بود. پیامبر چند سال قبل از شهادتش، به دستور خدا آن را به حضرت فاطمه سلام الله علیها بخشیده بود.
فاطمه سلام الله علیها از درآمد فَدَک به افرادِ فقیر و نیازمند کمک می کرد. سربازانِ خلیفه به فَدَک حمله کردند و آن را گرفتند. حضرت فاطمه سلام الله علیها چند بار نزدِ خلیفه رفت . او را به خاطر کنار زدنِ حضرت علی علیه السلام و گرفتن فَدَک و تمامِ کارهای زشتش سرزنش کرد.
امّا حاکمِ ظالم میدانست اگر حقِّ حضرت فاطمه سلام الله علیها را بازگرداند باید حکومت را هم به امام علی علیه السلام بدهد و خودش دیگر نمیتواند حاکم باشد. برای همین حرفِ حضرت فاطمه سلام الله علیها را نپذیرفت.
حضرت فاطمه سلام الله علیها تصمیم گرفت به مسجد برود و از امام علی علیه السلام و حقِّ خودش در مقابلِ خلیفه و مردم دفاع کند. حضرت فاطمه سلام الله علیها همراهِ چند بانو، به مسجد رفت و برای این که مقابلِ چشمِ مردانِ نامحرم نباشد، پشتِ یک پردهی بلند نشست.
همهی مردم ساکت شدند تا به سخنان او گوش کنند. حضرت فاطمه سلام الله علیها، آهی کشید که همهی مردم به گریه افتادند. حضرت صبر کرد تا مردم آرام و ساکت شوند.
بعد با نام و یادِ خدا و صلواتِ بر پیامبر، سخنانِ خود را آغاز کرد. چه زیبا حرف میزد؛ انگار خودِ پیامبر بود که سخن میگفت. ما برای شما عزیزان قسمت هایی از سخنرانی بهترین بانوی جهان را انتخاب کرده و با توضیح به صورت ساده و روان آوردهایم:
« … ای مردم! بدانید من فاطمه هستم؛ دختر پیامبرتان! امیرمؤمنان علی علیه السلام بهترین فرد بعد از پیامبر است. خداوند، او را برای جانشینیِ پیامبر و امامتِ شما انتخاب کرده است. چرا امام علی علیه السلام را رها کردهاید؟! خلیفه تمام اموال و میراث پدرم را به زور از من گرفته است.
چرا شما مردم سکوت کردهاید؟! مگر من، فاطمه نیستم؟ (همان فاطمهای که پارهی تنِ پیامبر است) … پس چرا مرا یاری نمیکنید و حقِّ ما را پس نمیگیرید؟ حالا که امام علی علیه السلام را کنار گذاشتهاید، منتظرِ بدبختیِ دنیا و عذابِ آخرت باشید.
بدانید که از شما مردم ناراحتم! از شما ستمگران هم خشمگینم. خداوند سزای همهی شما را خواهد داد. این ها را به شما گفتم تا دیگر عذر و بهانه ای نداشته باشید …»
حضرت فاطمه سلام الله علیها پس از این سخنرانی، با ناراحتی به خانه برگشت. دشمنان، وقتی دیدند که او با تمامِ وجودش از حضرت علی علیه السلام دفاع میکند و سخنان و رفتارش باعث بیداری مردم میشود، تصمیم گرفتند هر چه زودتر از حضرت علی علیه السلام بیعت بگیرند.
آنها با سربازانشان به خانهی حضرت فاطمه حمله کردند. چوب و هیزم آوردند و درِ خانه را آتش زدند. دشمنان نعره میکشیدند و فریاد میزدند. حضرت فاطمه سلام الله علیها پشتِ در آمد و به آنها گفت: «آیا خانهی مرا به آتش میکشید؟ خانهی دختر پیامبرتان را؟ دست از علی علیه السلام بردارید و ما را رها کنید»
امّا دشمنانِ سنگدل، گوش نکردند. درِ خانه، با لگدِ یکی از آنها، باز شد و به پهلوی حضرت فاطمه سلام الله علیها خورد. پهلوی مادرمان شکست و فرزندی که در شکم داشت شهید شد.
حضرت فاطمه سلام الله علیها هم به خاطرِ آسیبی که از این حمله دیده بود، مدّتی بعد به شهادت رسید. آن مادرِ مهربان، قبل از شهادت به شوهرش امام علی علیه السلام وصیّت کرد: یا علی! دشمنانم بر پیکر من حاضر نشوند و بر من نماز نخوانند. یا علی! مرا در تاریکیِ شب و پنهانی دَفن کن و هیچ کس را از جایِ قبرم باخبر نساز.
دوستان خوبم! حضرت فاطمه سلام الله علیها خواست مزارش پنهان بماند تا دشمنانش همیشه رُسوا شوند. به این دلیل است که ما فرزندان و پیروانِ حضرت فاطمه سلام الله علیها هیچوقت قبرِ مادرِ خوبِمان را ندیده ایم و نمیتوانیم به زیارتِ ایشان برویم.
ما هر سال در روز شهادت مادرمان لباسِ سیاه میپوشیم و برای او عزاداری میکنیم تا امام زمان علیه السلام از ما خشنود شود.
منابع:
- کتاب احتجاج ، تألیف احمد بن علی طبرسی
- کتاب بحارالأنوار، تألیف محمّد باقر مجلسی
- کتاب سلیم بن قیس هلالی
برای دانلود متن ماجرا فدک و خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام برای مقطع دبستان کلیک نمایید.
ماجرا فدک (برای مقطع دوم دبیرستان)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
زمینههای غصب خلافت
از همان روزهای آغاز بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله، افرادی به سودای ثروت و قدرت به جمع مسلمانان پیوستند. آنها به ظاهر خود را همراه پیامبر و پیرو دین الهی او نشان میدادند امّا طوری رفتار میکردند که از سوی مشرکان و دشمنان اسلام هیچ صدمه ای نبینند.
این فرصت طلبان در مشکلات سالهای آغازین ظهور اسلام، رسول خدا پیامبر صلی الله علیه و آله را حمایت نکردند و باری از دوش مسلمانان برنداشتند؛ نه از سوی مشرکان قریش کمترین آسیبی دیدند؛ نه مجبور شدند برای در امان ماندن از آزار مشرکان به حبشه هجرت کنند و نه چون پیامبر و خاندان او در شعب ابوطالب محاصرهی اقتصادی را تجربه کردند.
با این حال، وقتی پیامبر به مدینه هجرت کرد و تشکیل حکومت داد، طمع آنان برای رسیدن به قدرت و ثروت بیشتر شد. از همان زمان، آنها دشمن سرسخت امیرمؤمنان علی علیه السلام بودند. چرا که پیامبر پیامبر صلی الله علیه و آله، در هر موقعیتی او را جانشین الهی خود معرّفی میکرد و جایی برای قدرت طلبی دیگران باقی نمیگذاشت.
آنها هر جا امید منفعت بود در صف اوّل حضور مییافتند و در موقعیتهای جهاد و شهادت فرار میکردند؛ مبادا که در معرض خطر قرار بگیرند؛ کشته شوند یا جراحتی بردارند.
این دنیاطلبان امیدوار بودند امام علی علیه السلام در جنگها به شهادت برسد امّا با اعلام رسمی و همگانی جانشینی آن گرامی در روز غدیر، شکست را نزدیک دیدند و از رسیدن به حکومت احساس یأس کردند. از این روی در پی انتقام از رسول خدا پیامبر صلی الله علیه و آله و توطئه ی غصب خلافت برآمدند.
آنها که خداوند در قرآن از ایشان با عنوان «منافق» نام میبرد، برای رسیدن به خواستههایشان تصمیم گرفتند نخست پیامبر پیامبر صلی الله علیه و آله را از میان بردارند.
در پی همین تصمیم، در بازگشت از غدیر خم، در میان راه نقشهای شوم طراحی کردند؛ وقتی کاروان، شبانگاه به گردنهای صعبالعبور رسید، کمین کردند و دور از چشم همراهان و کاروانیان، ظرفهای فلزی و سنگهای بزرگی را به سوی شتر پیامبر پرتاب کردند، بلکه شتر رَم کند و آن حضرت از مَرکب فروافتد و با پرت شدن از صخرهها به شهادت برسد!
امّا با حفظ الهی، دسیسهی آنان به نتیجه نرسید و پیامبر سالم به مدینه بازگشت. فرستادهی خدا که میدانست به زودی از دنیا خواهد رفت و منافقان نیز از پا نمینشینند و توطئه ای دیگر میچینند؛ آنها را همراه لشکری از مسلمانان با فرمانده ی جوانی به نام اسامه بن زید به جنگ رومیان اعزام کرد تا مدینه از حضور منافقان خالی باشد و در انتقالِ خلافت به امام امیرمؤمنان علی علیه السلام کارشکنی نکنند.
امّا دشمنانِ اهلبیت با نیرنگ از حرکت سپاه جلوگیری میکردند، روز به سوی لشکرگاه در بیرون مدینه میرفتند و شبانه و مخفیانه بازمیگشتند.
تا آنجا که پیامبر پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: خداوند لعنت کند، کسانی را که از لشکر «اُسامه» تخّلف کنند.
ولی باز هم آنان به بهانههای مختلف، مثل جوان بودن اُسامه برای فرماندهی و یا اطّلاع از حال پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان آن حضرت را نادیده گرفته و لشکرگاه را ترک میکردند. همان دنیا پرستانی که بالاخره توسط برخی نزدیکان خود پیامبر را مسموم کرده به شهادت رساندند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله از تحرکات منافقان آگاهی داشت و به خوبی میدانست آنها خود را آماده کرده اند که پس از شهادت او، حکومت را تصاحب کنند. نشانههای این توطئه نیز آشکار شده بود!
حضرت فاطمه سلام الله علیها در خطبه به این موضوع اشاره کرده و به غاصبان خلافت می فرماید: شما در آسایش می زیستید و در رفاه و خوشگذرانی و امنیت روزگار می گذراندید.
چشم انتظار غلبهی روزگار بر ما و گوش به زنگ خبرهای ناگوار بودید. همواره از مبارزه کناره می جستید و هنگام نبرد می گریختید.
برای دانلود متن ماجرا فدک و خطبه حضرت زهراعلیهاالسلام برای مقطع دوم دبیرستان کلیک نمایید.
ماجرا فدک (برای مقطع اول دبیرستان) – فدک بخشش خداوند به حضرت فاطمه السلام الله علیها
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سرزمین فدک، بخشی از منطقهای به نام خیبر بود که یهودیان، ساکن و مالک آن بودند. یهودیان خیبر بر خلاف پیمانی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم داشتند با مشرکان قریش همدست شده و علیه پیامبر و مسلمانان توطئه کردند. پیامبر برای حفظ جان مسلمانان در سال هفتم هجری، به جنگ با آنان رفت.
اهالی خیبر پس از چند روز مقاومت بالاخره با دلاوری حضرت علی علیه السلام و کشته شدن فرماندهی نام آورشان “مرحب خیبری” به دست ایشان شکست خوردند و تسلیم شدند.
اهالی فدک که از شکست یهودیان خیبر باخبر شدند بدون جنگ با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم صلح کردند و پذیرفتند که تمام باغها و نخلستان های ناحیه ی فدک متعلق به پیامبر باشد و آنها به عنوان کارگر در آن جا بمانند و کار کنند و حقوق بگیرند.
طبق دستور خداوند در قرآن کریم (سوره ی حشر، آیهی 7) همهی اموالی که بدون جنگ و جهاد مسلمانان بدست بیاید از سوی خدا در اختیار شخص پیامبر قرار می گیرد تا در مصارفی که در قرآن ذکر شده صرف شود و دیگران در آن حقی ندارند. بدین ترتیب فدک در اختیار رسول خدا و قرار گرفت. سپس با نزول آیه ی ۲۶ سوره ی إسراء، پیامبر به فرمان خداوند، فدک را به تنها بانوی اهل بیت، حضرت فاطمه سلام الله علیها بخشید.
پیامبر این بخشش را در حضور تعدادی شاهد انجام داد و برای آن سندی نوشت.
و آت ذا القربى حقه. سورهی إسراء ، آیهی ۲۶
حق خویشاوند نزدیک را به او بده.
از این زمان تا هنگام شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فدک در اختیار حضرت فاطمه سلام الله علیها بود و آن مادر مهربان، بخش چشم گیری از درآمد آن را در راه خدا انفاق می فرمود. پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چه شد؟ گروهی پس از شهادت رسول خدا، حکومت را از امیرمؤمنان علیهالسلام غصب کردند. آنها بر خلاف فرمان پیامبر، ادعا می کردند جانشین ایشان هستند.
امیرمؤمنان علی علیه السلام به همراه همسرش حضرت فاطمه و فرزندانش امام حسن و امام حسین علیهالسلام چندین شب به در خانهی اصحاب پیامبر رفتند. حضرت فاطمه سلام الله علیها با یادآوری پیمان مردم در روز غدیر، از آنان یاری طلبید، اما جز تعدادی اندک کسی برای همراهی با حضرت علی علیه السلام حاضر نشد.
امیرمؤمنان علیهالسلام چون یاوران کافی نیافت بنا به وصیت پیامبر صبر پیشه کرد. مخالفان که از وصیت پیامبر آگاه بودند، بدون نگرانی از جانب امیرمؤمنان علیهالسلام و یاران اندکش، به اجرای توطئه های بعدی خود اقدام کردند.
آنها تصمیم گرفتند اموال اهل بیت را به زور بگیرند، لذا تمام میراث پیامبر و نیز سرزمین فدک را که در اختیار حضرت فاطمه بود غصب کردند دادخواهی حضرت فاطمه سلام الله علیها حالا دشمنان، حکومت را در دست داشتند و اموال و اهل بیت را نیز از آنان گرفته بودند.
حضرت فاطمه سلام الله علیها برای اعتراض به نزد خلیفه رفت و از غصب فدک شکایت کرد. خلیفه با وجود آن که یقین داشت فدک از آن فاطمه است، نمی خواست آن را باز گرداند.
او می دانست اهل بیت نسبت به دنیا هیچ تمایلی ندارند و شکایت حضرت فاطمه سلام الله مقدمه ای است برای گرفتن حق خلافت امیر مؤمنان علیه السلام خلیفه یقین داشت حضرت فاطمه سلام الله علیها با مطالبهی فدک می خواهد، خلافت غصب شدهی امیرمؤمنان اش را پس بگیرد؛
همان طور که سال ها بعد وقتی هارون الرشید خلیفه ی ظالم عباسی در مجلسی برای فریب مردم به امام کاظم علیه السلام گفت: من می خواهم فدک را به شما که وارث آن هستید برگردانم. امام علیهالسلام به او فرمود: در صورتی حاضرم فدک را تحویل بگیرم که آن را به طور کامل به من برگردانی؟
هارون پرسید: مگر حدود فدک چقدر است؟ امام علیه السلام به او فرمود: وسعت فدک به اندازهی تمام سرزمین هایی است که الآن برآنها حکمرانی می کنی. هارون گفت: به این ترتیب برای ما چیزی باقی نمی ماند و باید تمام حکومت خود را به شما واگذار نمایم امام علیه السلام به او فرمود: من هم می دانستم تو نخواهی پذیرفت.
خلیفه هم به خوبی منظور حضرت فاطمه سلام الله علیها را فهمیده بود، به همین خاطر بهانه گرفت و از آن حضرت سند و شاهد خواست. حضرت فاطمه سند فدک را به همراه شاهدان خویش به نزد خلیفه آورد و آنان شهادت دادند که پیامبر فدک را به امر خدا به ایشان بخشیده است.
خلیفه شهادت گواهان را نپذیرفت و حتی یکی از یارانش با جسارت فراوان، سند فدک را پاره کرد. حضرت فاطمه سلام الله علیها تصمیم گرفت به مسجد برود و در حضور مردم کارهای ناشایست خلیفه و سکوت مردم را به آنان یادآور شود.
حضرت فاطمه سلام اللهعلیها به مسجد می رود آن روز حضرت فاطمه علیها السلام به همراه برخی بانوان بنی هاشم به سوی مسجد رفت تا خطبه بخواند. مسجدی که پدرش رسول خدا بارها او و همسر و فرزندانش را در آن به مردم معرفی کرده و فرموده بود: آنان عترت و اهل بیت من، برگزیدهی خدا، همراه و همتای قرآن هستند؛ اطاعت از آنان و دوستی با ایشان و بیزاری از دشمنان شان بر همگان واجب است.
مثل اهل بیت من در این امت مثل کشتی نوح است هر کس در آن وارد شد، نجات یافت و هر که روی گردانید، به هلاکت رسید در خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها تنها دری بود که به فرمان خدا به داخل مسجد پیامبر باز می شد و اهل بیت علی از آنجا به مسجد می آمدند.
راه رفتن بانوی بانوان بسیار شبیه پدرش رسول خدا صلی اللهعلیه وآله وسلم بود و چادرشان به قدری بلند بود که گاهی پایین آن زیر گام های مبارکش می رفت؛ ایشان تصمیم داشت برای آخرین بار و در حضور مردم و بزرگان اصحاب پدرش، حق خویش را بطلبد و پیمان مردم را با همسر بزرگوارش در غدیر ځم به آنان یادآوری نماید و از آنها بخواهد پیشوای برگزیدهی آسمانی، امیر مؤمنان علیهالسلام را یاری کنند.
آن حضرت به مسجد وارد شد و در پس پرده ای که برایشان آویخته بودند، نشست. ابتدا، از عمق دل، نالهای سر داد، آن قدر جانسوز که همه به گریه افتادند. آن گاه با سخنانی شیوا ستم مخالفان و حقانیت اهل بیت را آشکار کرد.
بانوی بانوان سخن می گوید بانوی نور، سخن را با ستایش خداوند و شهادت به توحید و رسالت پدر بزرگوارش و صلوات بر آن حضرت آغاز کرد. سپس شرایط مردم در دوران جاهلیت و خدمات پیامبر در هدایت مردم را یادآور شده و فرمود: خداوند پدرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به عنوان پیامبر به سوی شما مردم فرستاد.
… پیامبر میدید مردم مسیر خدا پرستی را گم کرده و بت پرستی می کنند .. او مردم را از بت پرستی و گمراهی نجات داد و دانایی و بصیرت بخشید و به سوی دین پاک خدا راهنمایی کرد …
آن بانوی آسمانی که جز کلام خدا بر زبانش جاری نمی شد، در ادامه، دلیل واجب شدن برخی احکام را بیان فرمود: خدای حکیم، نماز را برای دوری مردم از تکبر واجب نموده است؛ و روزه را برای پایداری در اخلاص قرار داده است …
خداوند، پیروی و اطاعت از ما اهل بیت را برای سامان یافتن امر جامعه؛ و امامت و رهبری ما را برای دوری از تفرقه واجب نموده است. خداوند مهربان، نیکی به پدر و مادر را واجب کرده تا از خشم او در امان باشیم؛ وصله ی رحم را برای افزایش طول عمر و زیاد شدن جمعیت، واجب ساخته است.
سپس آن حضرت بار دیگر بر معرفی خود تأکید فرمود و زحمات امیر مؤمنان را در یاری پیامبر برای برپایی اسلام به مردم یادآوری فرمود: ای مردم! بدانید من فاطمه ام و پدرم حضرت محمد، صلی الله علیه و آله و سلم است …
شما به خوبی می دانید که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پدر من است نه پدر شما؛ او برادر و پسر عموی من (علی علیهالسلام) است. نه برادر مردان شما !پدرم، هر زمان که شیطان و مشرکان آتش جنگ می افروختند، برادرش على علیهالسلام را به سویشان می فرستاد؛ و على علیهالسلام تا آنان را شکست نمیداد هرگز باز نمی گشت …
على علیهالسلام در راه خدا بسیار سختی می کشید و تلاش می کرد. او نزدیک ترین شخص به رسول خداتا و سرور دوستان خدا، خیرخواه، سختکوش و زحمت کش است و در راه خدا به سرزنش ملامت گران اعتنا نمی کند
در ماجرای “پیمان برادری”، پیامبر از میان مسلمانان امیر مؤمنانتان را برادر خویش قرار داد آن گاه حضرت فاطمه علیهالسلام با آن حجت الهی، مردم را به خاطر کنار گذاشتن فرمان خدا و بیعت با غاصبان سرزنش کرد و فرمود: هنگامی که پدرم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا به سوی بهشت رفت؛
همان بهشتی که جایگاه پیامبران الهی است؛ خارهای نفاق و کینه در میان شما آشکار شد. گمراهانی که پیش از این حرفی برای گفتن نداشتند، به زبان آمدند و افراد فرومایه ای که شخصیت مهمی نبودند، سر بر آوردند.
۱. نفاق : دو رویی . به کسانی که خود را به ظاهر مسلمان جلوه می دهند ولی در اصل به خدا ایمان ندارند، منافق می گویند.
شیطان شما را (برای مخالفت با خدا و پیامبران) صدا کرد، و دید چه زود دعوتش را می پذیرید و چه ساده فریبش را می خورید. و این در حالی بود که هنوز زمانی از رحلت پیامبری نگذشته و حتى ایشان به خاک سپرده نشده بود.
بلافاصله آتش فتنه را برافروختید و به ندای شیطان گمراه پاسخ دادید و به خاموش کردن نور دین و نابود کردن سنتهای پیامبر پرداختید
2. امیرمؤمنان را از جانشینی پیامبر کنار گذاشتید سپس آن بانو که صاحب دانش قرآن است، با استدلال به آیات وحی، حق خود را اثبات کرد و از خلیفه مطالبه نمود.
شما از پدرانتان ارث می برید و می گوید که من از پدرم ارث نمی برم؟؟ مگر خداوند در آیهی ۱۶ سوره نمل نمیفرماید: «سلیمان از پدرش داود ارث برد » مگر من دختر پیامبر نیستم؟؟ در حالی که مثل خورشید درخشان، برای شما واضح است که من دختر پیامبرتان هستم. ای مسلمانان! آیا انصاف است ارثم را به زور از من بگیرند؟
آن گاه به انصار رو کرده سفارش های پیامبر خدا درباره ی خاندان رسالت و پیمان و وظیفه ی آنان در پاسداری از دین خدا و اطاعت و حمایت از اهل بیت ما را یاد آوری کرد و از آنان خواست تا با دشمنان بجنگند و حضرت على علیه السلام را یاری کنند و حق اهل بیت علیه السلام را باز گیرند:
ای انصار! چرا مرا یاری نمی کنید؟ مگر پدرم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نفرمود: احترام هر کسی را باید در مورد فرزندش نیز مراعات نمود؟
آیا شما باشید و در مقابل چشمان شما، میراث پدرم را به ستم از من بگیرند؟ در حالی که صدای دادخواهی ام به شما میرسد و همه از مظلومیت من آگاه هستید؛ سلاح و سپر دارید و میتوانید از من دفاع کنید؛ اما پاسخ نمیدهید؟! فریاد دادخواهی ام به شما می رسد و کمک نمی کنید؟
با این حال هیچ یک از حاضران در مسجد به دفاع از دختر پیامبر برنخاست. چون سکوت و بی تفاوتی مردم به درازا کشید، حضرت فاطمه سلام اللهعلیها فرمود: من با این که می دانستم ما را یاری نمی کنید؟ اما آن چه را لازم بود گفتم، تا برای شما عذر و دلیلی باقی نماند و دیگر بهانه ای برای کوتاهی کسی وجود نداشته باشد.
سپس آن بانو، غاصبان را به عذابی سخت بیم داد و مردم را سخت نکوهش کرد و دردمندانه از کوتاهی آنان در یاری خویش گلایه فرمود و با تلخی، سخن خویش را به پایان برد و فرمود: این خلافت و حکومت و میراث من از پدرم همچون شتری زین شده و آماده ارزانی شما باشد؟ طنابش را محکم ببندید اما بدانید که به این شتری زخمی است و پایش لنگ است و بدنامی اش همواره برایتان باقی می ماند.
خداوند هرچه انجام میدهید را می بیند، و کسانی که ظلم می کنند به زودی خواهند دانست که به کجا بازگشت می کنند.» سوره شعراء / آیه ۲۲۷
شما با این کار به سعادت دنیا و آخرت نمی رسید.. آن گاه حضرت فاطمه سلام الله علیها غمگین و خشم فروخورده، به خانه بازگشت در حالی که از آن مردم بی وفا و نیرنگ باز بیزار و دلتنگ بود؛
ماجرا فدک – شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها
خلیفه و یارانش که از بی وفایی و سستی مردم مطمئن شده بودند، خواستند تا کار را یکسره کنند. آنان برای گرفتن بیعت از امام على علیهالسلام به خانه ی ایشان هجوم بردند و پس از آتش زدن در خانه و شکستن آن، وارد منزل شدند و امام امیرمؤمنان علی علیهالسلام را با زور برای بیعت به مسجد بردند. در این هجوم حضرت فاطمه سلام الله علیها به سختی مجروح شد و فرزندش حضرت محسن علیه السلام قبل از به دنیا آمدن، به شهادت رسید.
سرانجام بر اثر این جراحت، آن حضرت پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید. حضرت فاطمه سلام الله علیها برای این که نارضایتی خود را از مردم و ستمگران زمانه ی خود نشان دهد، وصیت کرد تا غاصبان حق امیرمؤمنان بر او نماز نخوانند و شبانه و مخفیانه دفن شود تا محل قبر ایشان پنهان بماند و نشانه ی آشکاری باشد برای آیندگان که حقیقت را بفهمند و گمراه نشوند؟
یا على! من فاطمهام دخت محمد صلی الله علیه وآله وسلم خداوند مرا به همسری تو در آورد تا در دنیا و آخرت همسر تو باشم. تو نسبت به من از دیگران سزاوارتری؛ از این روی (آن گاه که دیدگان از جهان فرو بستم) مرا حنوط کن و غسل بده و شبانگاه مرا کفن بپوشان و بر من نماز بگزار، و شبانه به خاکم بسپار و هیچ کس را با خبر مکن! تو را به خداوند می سپارم، و سلام مرا به فرزندانم تا روز قیامت برسان!
فرازی از وصیت نامه ی حضرت فاطمه سلام الله علیها
در پاسخ سلام مادر، سلام بر شما ای مادر مهربان! که با روشنگری ها و دفاع از امیر مؤمنان علیه السلام و شهادت مظلومانه و مزار پنهانت، راه حق و حقیقت را به همهی ما نشان دادی.
خوب می دانیم اگر امروز پیرو امام زمان حجه بن الحسن العسکری علیه السلام هستیم، آن را مدیون شماییم. ای مادر مظلومه! به پاس همهی مهربانیت و سلامی که در آخرین روزهای زندگی ات ما را به آن مفتخر کردی، می کوشیم تا پای جان در راه شما اهل بیت علیهالسلام بایستیم.
سلام شما را شنیدیم و در پاسخ میگوییم: همواره از دشمنانت بیزاریم و دوستدار شما و خاندانت خواهیم ماند و در شهادت شما تا قیامت سوگواریم.
برای دانلود متن ماجرا فدک و خطبه حضرت زهراعلیهاالسلام برای مقطع اول دبیرستان کلیک نمایید.
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.
فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمهشعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران