کتاب آخرین دیدار – معرفی کتاب غدیر

کتاب آخرین دیدار – وصیت نامه حضرت امیرالمومنین علیه السلام در بستر شهادت

در کتاب آخرین دیدار ضمن نقل متن کامل وصیتنامه، آن را به اختصار شرح داده است. دامنه این شرح تا آنجاست که ما را فقط با اهمیت مباحث آشنا می سازد. لازم است یادآوری شود این وصیتنامه در سه کتاب ذیل آمده است: فروع کافی جلد هفتم صفحه ی 51 تا 52. (نوشته ی مرحوم کلینی متوفی به سال 328 یا 329 ه. ق) من لایحضره الفقیه جلد چهارم صفحه ی 189 تا 191.

(نوشته ی مرحوم صدوق متوفی به سال 381 ه. ق) نهج البلاغه بخش نامه ها، وصیت چهل و هفتم. (گردآوری شده توسط مرحوم سیدرضی متوفی به سال 404 ه. ق)  البته متنی که در کافی و من لایحضره الفقیه آمده کاملتر از متن نهج البلاغه است.

و قسمت آخر وصیتنامه در نهج البلاغه در دو کتاب مذکور وجود ندارد. همچنین مقدمه وصیت نامه هم که در من لایحضره الفقیه ذکر شده، در کافی و نهج البلاغه نیست و متن اصلی در دو کتاب کافی و من لایحضره الفقیه تقریبا یکسان است.در ضمن در کافی یک وصیت نامه مالی- خانوادگی نیز پیش از وصیت نامه مذکور نقل شده است.

مشخصات کتاب

نام کتاب: ⁣کتاب آخرین دیدار
مولف: نادر فضلی
ناشر: مهرآوران

بخشی از کتاب آخرین دیدار

همه از مرگ می گریزند، اما او به استقبال مرگ می شتافت. همه از مرگ می ترسند، اما او هرگز از مرگ هراسی به دل راه نمی داد. بارها و بارها از معرکه های مرگبار، بی خیال و سبکبار، جان سالم بدربرده بود. مردم برایش بسیار آسان می نمود. در صحنه های هولناک، مرگ را به بازی می گرفت: نخستین بار، آن شب که قرار بود کافران قریش پیامبر را در خواب به قتل برسانند، وقتی در بستر مرگ به جای پیامبر خوابید.

جوان بیست و سه ساله ای بیش نبود که مردانه به چهره مرگ لبخند زد و خود را به آغوش خطر انداخت و مرگ از شرم شجاعت، او، سرافکنده از پیشش گریخت. چند روز پس از همان ماجرا، برای پیوستن به پیامبر، همراه با مادرش فاطمه دختر اسد، و فاطمه دختر پیامبر، و فاطمه دختر زبیر، به سوی مدینه حرکت کرد.

در راه چند نفر از کافران مسلح راه را بر او بستند و او یک تنه، مثل شیر به مصاف آن شتافت و باز هم مرگ بادیدن آن همه دلاوری، خود را کنار کشید. در نبرد بدر، چنان با شهامت به پیکار با زورمندان قریش برخاست که همه را به حیرت انداخت و بسیاری از کافران را به خاک افکند، و این بار نیز مرگ دانست که دل او از دل شیر هم دلیرتر است و کسی نیست که از مرگ کوچکترین ترسی به خود راه دهد. مرگ از آن همه شجاعت به حیرت افتاد.

وقتی می خواست ازدواج کند، چون چیزی نداشت، پیامبر به او فرمود: زره خود را به فروش و بهای آن را کابین همسرت قرار ده، چون تو نیازی به زره نداری، زره برای آن است که آدمی را از خطر حفظ کند، تو خود را به کام مرگ می افکنی و مرگ از تو می گریزد.

در جنگ احد، که مسلمانان غره شدند و پیروزی را از دست دادند و غافلگیر گشتند و گریختند، او بود که همراه با معدودی از جوانمردان، پایمردی کرد و با آن که هفتاد خزم کاری برداشته بود، چنان دل به دریای سیاه دشمن زد و خود را به امواج خطر سپرد که مرگ سر به زیر انداخت.

برای خرید کتاب هایی با موضوع غدیر از سایت فروشگاه خدمتگزاران کلیک نمایید.