نمایشگاه حامی غریب – نمایشگاه غرفه ای فاطمیه

 نمایشگاه حامی غریب (حامی نبوت و پشتیبان ولایت)

در نمایشگاه حامی غریب به بررسی قطره ای کوچک از اقیانوس بی کران فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها، بررسی دوران کوتاه زندگی ایشان پس از رسول خدا و در انتها سعی کردیم حال و هوایی از خانه امیرالمومنین علیه السلام را برای شما ترسیم کنیم.

غرفه یک نمایشگاه حامی غریب – قطره ای از اقیانوس بی کران فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم و بذکر ولیه عجل الله تعالی فرجه الشریف

السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّهُ الْمَرْضِیَّهُ
السَّلَامُ عَلَ یْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَهُ الزَّکِیَّهُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحُورِیَّهُ الْإِنْسِیَّهُ
السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّهُ النَّقِیَّهُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَهُ الْعَلِیمَهُ
السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ الْمَغْصُوبَه السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُمْتَحَنَهُ
السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَ ا الْمَظْلُومَهُ الصَّابِرَهُ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ مَنَعَ کِ حَقَّکِ وَ دَفَعَکِ عَنْ إِرْثِکِ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَک

سلام بر فاطمه سلام بر آن مظلومه سلام بر او که گل بود و عمرش هم مانند گل، صحبتمان را با سلام به آستان حضرت زهرا سلام الله علیها شروع کردیم و قسمت هایی از زیارت ایشان را خواندیم این همان کاری است که وقتی حضرت زهرا مرضیه متولد شدند ملائکه از جانب خداوند متعال پیغام آوردند که ای محمد خداوند بر تو و نوزادت سلام میرساند.

حدیث سلام (احقاق الحق ج10 ص 134)

و ثواب کسی که بر فاطمه و پیامبر سلام عرض کند اینگونه بیان می شود. یزید بن عبدالملک از پدرش شنیده که جدّ او گفته است: بر حضرت فاطمه زهراعلیها السلام وارد شدم. آن حضرت بر من سلام کرد.

سپس فرمود: چه چیزی سبب شده به اینجا بیایی؟ عرض کردم: درخواست برکت.

قَالَتْ: أَخْبَرَنِی أَبِی وَ هُوَ ذَا هُوَ أَنَّهُ مَنْ سَلَّمَ عَلَیْهِ وَعَلَیَّ ثَالثَهَ أَیَّام أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّهَ .

فاطمه علیها السلام فرمود: پدرم به من خبر داد که هر کس بر او و بر من سه روز سلام دهد، خداوند بهشت را بر او واجب گرداند.

قُلْتُ لَهَا: فِی حَیَاتِهِ وَ حَیَاتِکِ قَالَتْ نَعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنَا

از آن حضرت پرسیدم: در حیات ایشان و شما؟ پاسخ فرمود: آری و پس از مرگ ما. آری سلام خداند در ابتدای والدت نشانگر مقام برتر بانوی دو عالم شد. این بانو همانی است که پیامبر نام او را فاطمه نامید و امیرالمومنین در توصیف این نام زیبا در حدیثی بیان میدارند که از آن جهت فاطمه، فاطمه نامیده شد که خداوند او و دوستاران او را از آتش جهنم به دور میدارد.

چه مقامی که دوستان او هم مقرب درگاه الهی هستند و باز در بیانی دیگر فاطمه را اینگونه توصیف میکنند: او بانویی است که از هر شر و پلیدی به دور نگه داشته شده و عصمت را به حقیقت معنا بخشیده او دختر گرامی پیامبر است.

دختری که هرگاه پیامبر او را میدیدند بر دستان او بوسه میزدند و آنقدر با ایشان مانوس بودند که لقب ام ابیها را بر او نهادند آری فاطمه مادر پدر خود نامیده شد.

چه مقامی دارد فاطمه که اول شخص عالم هستی و واالترین خلق خداوند او را همچون مادر خود می شمارد و تنها دخت خود را ملجا و مامن خویش میداند آری فاطمه به حقیقت مادری غمخوار و دلسوز بود و همچون سنگ صبوری بود در کنار پدر مهربانش.

مقام آن بانوی عالمیان نه در قالب سخن و نه در قالب قلم می گنجد مقام حضرتش آنقدر وسیع است که هیچ بیان و هیچ فهمی جز کلام فرزندان معصومش نمیتواند آنرا بیان کند و درک نماید.

و چه مقامی بالاتر از آنکه او مادر ائمه نام می گیرد فاطمه زهرا نه تنها پدر را مادر بود بلکه بر اوصیای پدر و فرزندان معصومش نیز مادری بی مثال و مهربان میباشد آری یک بار دیگر مقام بانوی عالمیان نمایان میشود و او را ام الائمه می خوانند همانگونه که در زیارت آن معصومه می خوانیم:

السَّلَامُ عَلَى الْبَتُولَهِ الطَّاهِرَهِ وَ الصِّدِّیقَهِ الْمَعْصُومَهِ وَ الْبَرَّهِ التَّقِیَّهِ سَلِیلَهِ الْمُصْطَفَى وَ حَلِیلَهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّ الْأَئِمَّهِ النُّجَبَاءِ اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى الطَّاهِرَهِ الْبَتُولِ الزَّهْرَاءِ ابْنَهِ الرَّسُولِ أُمِّ الْأَئِمَّهِ الْهَادِینَ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِین

او مادر اولیای خداست او مادری است که فرزندانش در هنگام سختی ها و گرفتاری های خود به نزد او رفته و سفره دل برای او می گشایند همانطور که حضرت موسی بن جعفر می فرمایند: مردم وقتی گرفتار می شوند به ما رجوع می کنند و ما در هنگام سختی ها و مشکلات به نزد مادر خود پناه می بریم متن عربی این حدیث را پیدا کنید؟

چه مقامی دارد فاطمه چه غمخواری است زهرا هرچند که خود بار غم سنگینی را به دوش میکشد اما برای پدر و فرزاندانش همدمی بی مثلا و بی نظیر است.

ژرفای جلالت و مقام والایش را میتوان در کلام آخرین فرزندش مشاهده کرد. آری این مولای وقت ماست که فاطمه را الگوی خود قرار داده ، این حضرت بقیه الله است که می فرماید:

و فی ابنه رسول الله لی اسوه حسنه

آری پادشاه عالم امکان مولای دوران امام عصر و زمان که آخرین امید مادرست جایگاه مادر را در آنجایی می بیند که او را اسوه خود قرار دهد و این تنها نمی از اقیانوس ژرف مقام و منزلت ناموس خلقت است.

مقام او نزد خداوند به همین چند لقب بسنده نمی شود خداوند متعال فاطمه را در قرآن نیز مورد خطاب قرار می دهد رضای او را دوست میدارد و از غضب او غضبناک میشود.

روزی امام صادق از یک عالم سنی پرسیدند که پر امید ترین آیه نزد شما چیست؟

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ سوره زمر/53

امام فرمودند اما در نزد ما این آیه امید وار کننده است که و لسوف یعطیک ربک فترضی و در ادامه فرمودند پیامبر پس از این آیه دست زهرای مرضیه را گرفت و فرمود: والله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک والله لا ارضی حتی ترضی) یعنی آنقدر عطا می کنند تا پیامبر راضی شود و رضای پیامبر هم در گروی رضایت حضرت زهراست.

آری فاطمه سبب رضای الهی قرار می گیرد و خداوند مقام فاطمه را در نزد خود به بالاترین مقام ها میرساند مقامی که نه در حد سخن میگنجد و نه به توصیف در میاید.

قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰ سوره شوری / 23

در ادامه نیز پیامبر این مطلب را تاکید می نمایند که

هی بضعهٌ منی وهی قلبی و روحِیَ التی بین جنبی فمن آذاها فقد آذانی ومَنْ آذانی فَقَد آذی الله

آری فاطمه پاره تن رسول خداست نکند کسی او را بیازارد. فاطمه پاره تن سبب خلقت است. بضعه وجود پیامبری است که برترین خلق است. فاطمه را آزار دادن برابر با آزار خداست.

الطرف سید بن طاووس/ از امام موسی بن جعفر علیه السلام گزارش روزهای آخر احتزار پیامبر را نقل می کنند: الا و ان فاطمه بیتها بیتی و بابها بابی

در اواخر عمر توصیه های جدی به انصار کردند بعد از جریان اسامه انصار را خواندند نزدیک به هفتاد نفر آمدند. فرمودند:ای انصار مبادا باشید و هتک حرمت دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله را بکنند و شما کاری نکنید. (با آنها اتمام حجت نمودند) انصار چه کسانی بودند؟شما کسانی بودید که روزگاری با پیامبرتان تحط شجره بیعت کردید.

انصار بدانید من از این مرض رحلت خواهم کرد شما بهترین یاران من بودید 10 سال قریش مرا راندند شما مرا خواندید و انصار من بودید و برای من بسیار دلسوزی کردید و کمک من نمودید و قریشیان می خواستند مرا بکشند شما من را پناه دادید.

اقوام من قصد کشتن من را داشتند یارمن شدید. ای انصار من شما امولا تان را به خاطر من تقسیم نمودید و زندگی خود را وقف من نمودید و ایثار ها به خاطر من انجام دادیدبه هر میدان که رفتم آمدید و شهید دادید. اما بدانید تمام سعی و تالش و ایثار های شما قبول است اما به یک شرط “بشرطها و شروطها”

(مثال:نماز بخوانید تا آخر ولی وضو نداشته باشید یا تشهد را نگویید نماز قبول نیست حتی اگر جعفر طیار خوانده باشید) این شرطی که می گویم، اگر به جای آورید، بیاید روز قیامت من شفیع شما خواهم بود ولی اگر این شرط را انجام ندهید تمام این تلاشها و ایثار های شما مورد قبول نخواهد بود. و اما آن شرط چه بود؟

(همه نگران شدند که این چه شرط مهمی است که خواهند گفت؟ اینهمه سختی کشیدند اگر این شرط را نداشته باشند تمام اعمالشان بیهوده خواهد بود)

فرمودند:”الا و ان فاطمه بیتها بیتی و بابها بابی“خانه فاطمه خانه من است و باب خانه او در خانه من است مبادا باشید ببینید جسارت به این خانه می کنند و کاری نکنید.

و بدانید فاطمه حجاب الله هستند مبادا باشید و دیگران هتک حجاب الله کنند و شما بی اعتنا باشید راوی می گوید در این حین حضرت موسی بن جعفر علیه السلام سر به پایین انداختند و بسیار گریستند و سه مرتبه فرمودند: هتک والله حجاب الله و انصار معاهده ای نوشته بودن که در روز اول ما از شما و خانواده شما دفاع خواهیم کرد و …

و وای به حال آنان که با آزردن پاره تن رسول خدا عرش الهی را لرزاندند و عذاب شدید پروردگار را خریدار شدند طبق نص صریح آیه 57 سوره احزاب خداوند لعنت میفرستد برآنان که فاطمه و رسولش را آزار داده اند و برای آنان وعده عذاب دردناک را میدهد

إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِینا. سوره احزاب /57

اما غاصبین والیت با آیات قرآن نیز به جدلا پرداختند و کردند آنچه را که نباید و چه شد از دختر پیامبر خدا چگونه یاد کردند رضای الهی را چگونه کسب کردند بر سر ام ابیها چه آورده شد کجا بردند ائمه را فاطمه شیعیان، در کدامین نقطه به خاک سپرده شد

حال خود قضاوت کنید که آیا کسانی که فاطمه را مورد آزار قرار داده اند چگونه توانسته اند رضایت الهی را کسب کنند در بخش بعدی نمایشگاه، برای جواب به این پرسش، نگاهی به سالهای آخر عمر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خواهیم داشت.

غرفه دو نمایشگاه حامی غریب – وقایع روزهای پایانی عمر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

برای دانلود پاورپوینت غرفه ی وقایع روزهای پایانی عمر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کلیک نمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم
صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها والسّر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک و العن اعدائهم اجمعین بعدد ما احاط به علمک اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل

1- اهداف غرفه دو نمایشگاه حامی غریب 
نشان دادن خط نفاق و اهداف و برنامه های آنها در دوران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیان اهمیت پذیرش ولایت ائمه دوازده گانه علیهما السلام بیان مقاطع مختلف تاریخ در تبیین ولایت امیر المؤمنین علیه السلام

2 – مطالب کلیدی غرفه دو نمایشگاه حامی غریب 
مقدمه و ارتباط با غرفه فضائل نمایشگاه حامی غریب ایجاد پرسش در ذهن مخاطب در موارد ذیل و ارجاع آن به تحلیل تاریخ :
اشاره به دوران کوتاه حیات حضرت فاطمه سلام الله علیه پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله
اشاره به دفن شبانه و مخفیانه حضرت فاطمه سلام الله علیه در مقابل فضائل عظیم آن حضرت شکل گیری حزب منافقین در بین مسلمانان مدینه

3 – متن غرفه دو نمایشگاه حامی غریب 
در غرفه گذشته نمایشگاه حامی غریب  با قطره ای کوچک از اقیانوس بی کران فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها و توصیه ها و سفارشات پدر بزرگوارشان درمورد ایشان آشنا شدید. در ادامه نمایشگاه قصد داریم به اجمال به بررسی دوران کوتاه زندگی ایشان پس از رسول خدا بپردازیم.

اما براستی چرا کوتاه! چرا تنها یادگار پیامبر رحمت آنقدر زود از میان خاکیان رخت بر بست و به دیدار پدر شتافت؟ آخر او تنها یادگار پیامبر خاتم در میان مردم بود. در این روزها بر او چه گذشت که تنها و شبانه و مخفیانه به دیدار پدر مهربان خود رفت؟

مگر مردم مزد رسالت پیامبر خدا را که محبت و دوستی خاندان او بود به خوبی بجای نیاورده بودند؟ آخر همگان شنیده بودند که فاطمه مایه شادمانی دل پیامبر است هرکه اورا بیازارد پیامبر را آزرده و هرکه پیامبر را بیازارد خدا را آزرده است.

شاید هم زحمات 23 ساله پدر بزرگوارش را فراموش کرده بودند ؟! براستی چرا علی آنقدر زود تنها شد و حسنین چه کوتاه صدای دلنشین مادر را شنیدند و زینب چه زود داغدار شد؟ چرا و چرا و هزار چرای دیگر که ذهن هر انسان آزاده ای را به خود مشغول می کند و آرام و قرار از او می رباید تا شاید پاسخی برای آن یابد.

به نظر می رسد، درصورتیکه بتوانیم، به بخش هایی از تاریخ، به دور از پیرایه ها و تحریف ها دست پیدا کنیم، جواب سووال خود را خواهیم یافت.

ابتدا به شهر مدائن برویم. سال 35 هجری

مسلمانان در مدینه، عثمان را به دلیل ظلم و ستم های فراوان خود و استاندارانش کشته اند و با امیرالمومنین علیه السلام به عنوان خلیفه، بیعت نموده اند. ایشان نیز، همه والیان و استانداران منصوب از طرف عثمان را به جز حذیفه یمانی و عثمان بن حُنیف؛ عزل می کنند.

حضرت، نامه ای به حذیفه نوشتند و او را در سِمت خود والی مدائن، (مرکز حکومت ایران) – ابقاء کردند و دستوراتی نیز به او دادند. حذیفه یمانی در مسجد، نامه ی حضرت را برای مردم خواند و وقتی سخنش تمام شد، مردم با وی به نیابت از امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند.

پس از پایان بیعت، جوانی ایرانی -که مُسلم نام داشت از انتهای جمعیت فریاد زد و گفت: جناب حذیفه! سابقاً از مدینه که به این جا نامه می آمد میگفتید: این نامه از سوی خلیفه ی مسلمین است و ادامه میدادید.

امروز که نامه خواندید گفتید این نامه ای است از سوی امیرالمومنین حقاً حقاً. این کلمه ی حقاً حقاً چه مفهومی داشت؟ شما بیخود حرف نمیزنید؛ اگر به کسی که جدیداً سر کار آمده میگویی حقاً حقاً معنایش این است که خلفای قبل از او باطلاً باطلاً بوده اند.

جناب حذیفه به آن جوان ایرانی گفت: حالا که اینگونه می پرسی و کنجکاوی میکنی، بشنو و بفهم آنچه را خبر می دهم… و به این ترتیب، ایشان حقایقی از تاریخ صدر اسلام را به تفصیل بیان نمودند.

با توجه به اینکه جناب حذیفه یمانی، از اصحاب خاص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام بوده و در تاریخ به منافق شناس مشهور بودند، این روایت، اهمیت بسیار زیادی پیدا می کند و در طی تاریخ هم بسیار مورد استناد قرار گرفته است.

ما در این بخش قصد داریم بر اساس روایت جناب حذیفه و دیگر مدارک معتبر، نگاهی به سالهای آخر عمر شریف پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله داشته باشیم و البته شما را دعوت می کنیم تا این روایت را بطور کامل مورد مطالعه قرار دهید. کتاب بلندترین داستان غدیر، بر اساس همین روایت به رشته تحریر درآمده و از نمایشگاه کتاب قابل تهیه می باشد.

مدینه سال 8 و 9 هجری

رسول خدا سرگرم فعالیت و تبلیغ هستند. مکه فتح شده، بعد از سالها تلاش و خون دل خوردن های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و فداکاری های امیرالمومنین علیه السلام، کم کم موانع گسترش عبودیت و بندگی (1) خداوند برطرف شده و مردم گروه گروه با میل و رغبت به اسلام رو می آورند.

دین و احکام خدا مستقر شده است. یک جامعهی معتقد به پیامبر، متمرکز در مسجد النبی و آماده برای فداکاری در راه خدا تربیت شده. امتی که در میدان جنگ تشنه است، آب نمیخورد و به دیگری میدهد.

موفقیت پیامبر بی سابقه بود؛ لذا رسول خدا به آینده خیلی امیدوار بودند در این شرایط جبرئیل نازل شده و می فرماید:

وَ مِنْ اَهْلِ الْمَدینَهِ مَرَدُوا عَلَی الن ِفاقِ التَعْلَمُهُمْ نحن نعلمهم سوره توبه/ 101

ای پیامبر؛ برخی از اهالی مدینه به نفاق خو گرفته اند. در ظاهر خودشان را مسلمان جلوه می دهند ولی در باطن به تو ایمان ندارند. برخی از ساکنان همین مدینه، نه از قبائل بادیه نشین، طایف، یا اهل مکه، بلکه از اهل مدینه. اینها چنان منافقانه و زیرکانه تشکیل گروه دادند که خداوند به پیامبر(3) میفرماید تو هم این ها را نمیشناسی.ما باید به تو معرفی کنیم. (4)

حال به نظر شما چه دلیلی وجود داشته که این گروه نفاق بورزند؟ مگر به دنبال چه هدفی هستند که برای رسیدن به آن ناچارند بصورت مخفیانه ظواهر اسلام را رعایت کنند؛ درحالیکه در باطن به آن اعتقاد ندارند؟

برای جواب به این پرسش، الزام است توجه داشته باشیم که در آن برهه زمانی، اسلام گسترش قابل مالحظه ای پیدا کرده و افراد، براساس فرمایشات پیامبر اکرم یا پیشگویی های علمای یهود یا داشتن اندکی شم سیاسی می توانند متوجه شوند که به زودی این دین جدید، قدرت قابل توجهی پیدا خواهد کرد و حتی ابرقدرت های منطقه نیز در برابر آن به زانو در خواهند آمد.

لذا در صورتیکه فرد یا گروهی بتوانند در مقام رهبری این جامعه قرار بگیرند، به زودی حکومت و ریاست بر بخشها و سرزمین های وسیعی خواهند نمود. پس اگر فعلا خود را جزو معتقدین به اسلام نشان دهند؛ حتی اگر قلباً اعتقادی هم به آن نداشته باشند، امید آن می رود که بتوانند با برنامه ریزی و نقشه چینی، قدرت را پس از رسول خدا به دست بگیرند.

به عبارت دیگر، خداوند متعال در این آیات، از پیدایش گروه منافقی خبر میدهد که اساس کار و هدفشان از نفاق پیشه کردن، این است که ظواهر اسلام را رعایت کنند تا بتوانند بعد از پیامبر، حکومت را به دست گرفته و به قدرت برسند. (5)

در چنین شرایطی با توجه به اینکه قرار نیست مردم با زور و جبر هدایت شوند و اساساً سنت خداوند متعال بر امتحان مردم و عدم سلب اختیار از آنهاست؛ پیامبر نمی توانستند اعضای این گروه و اهدافشان را معرفی کنند و راه طبیعی و معمولی این بود که پیامبر کفه ی ترازوی جانشین واقعی خود و آن کسی که دین اسلام به ایشان استوار می شود، یعنی علی علیه السلام را سنگین تر کنند.

از فضائل ایشان بیشتر بگویند و مسئله جانشینی ایشان را تثبیت نمایند تا حجت بر همه افراد تمام شود و مردم با اختیار خود راه خیر یا شر را انتخاب کنند. اینگونه است که می بینیم در سال های پایانی عمر شریف پیامبر اسلام، مکرراً به مناسبت های مختلف، فضایل و مناقب امیرالمومنین علیه السلام نقل می گردد.

و روایات متعدد در تبیین خلافت بلافصل ایشان و فرزندانشان بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیان می شود. و البته هم زمان هم، همان گروه نفاق، مشغول یارگیری، نقشه کشی و توطئه علیه پیامبر اکرم و خاندان گرامی ایشان هستند.

با هم مروری کوتاه بر برخی از این آیات و روایات و همچنین توطئه های منافقان می کنیم؛ از جمله آیاتی که در جهت تحکیم موقعیت امیرالمومنین علیه السلام و شیعیانشان نازل شده، آیات 7 و 8 سوره بینه است:

اِن َ الذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحاتِ اُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَریه جَزاءُهُم عِنْدَ رَبهمْ جَناتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهار خالِدینَ فیها ابداً رَضی الله عَنهُم وَ رَضُوا عَنْهُ ذلک لِمَن خشِیَ رَبهُ آیات 7 و 8 سوره بینه

وقتی این آیات سوره ی بینه نازل شد، پیامبر رو به علی علیه السلام میکنند و در جمع مردم میفرمایند: یا عَلی اَنْتَ وَ شیعَتُکَ هُمْ خَیْرُ الْبَریه. تو و پیروانت، بهترین افراد عالم هستید.

عده ای از همان اول در کنار علی علیه السلام بودند، از ایشان خوششان می آمد، و دورشان را در مسجد می گرفتند. وقتی که پیامبر در مدینه نبودند، مسائلی را که نمی دانستند از علی علیه السلام یاد می گرفتند، یعنی به تدریج گروهی ایجاد شده بودند که دوستان علی علیه السلام بودند، مثل سلمان، مقداد، عمار یاسر، ابوذر، حذیفه یمانی، بلال حبشی و دو سه نفر دیگر که سعی می کردند در همه حال پشت سر علی باشند، حرمت او را داشته باشند.

اینها محورشان، محور ایمان بود نه گروه و قوم و قبیله. دیده بودند که پیامبر؛ علی، فاطمه و حسنین علیهم السلام را دوست دارند؛ لذا ایشان را دوست داشتند. کلمه ی شیعه، از همان زمان، بر این دوستان و پیروان علی علیه السلام اطلاق میشد.

در مقابل، از همان ابتدا، عده ای بودند که امیر المومنین را دوست نداشتند. یا به این علت که: ایشان، خویشاوندان مشرک آنان را در جنگ ها کشته بودند؛ یا آن حضرت را مانعی در راه تحقق اهداف نامشروع خود میدیدند؛ یا از پیامبر خوششان نمی آمد و به تبع آن از امیرالمومنین علیه السلام هم به عنوان مهمترین یاور و همراه و هم راز ایشان نفرت داشتند ؛(7) و یا به ایشان حسد می ورزیدند (8) .

این عده نیز کم کم تشکیل گروه داده بودند. البته به علت آنکه اسلام قدرت گرفته بود، توان اظهار مخالفت جدی با پیامبر و امیرالمومنین علیه السلام را نداشتند و لذا نفاق پیشه می کردند و قصدشان توطئه چینی و نقشه کشی برای به دست گرفتن حکومت پس از پیامبر اکرم بود.

پیامبر در جمع مردم، به هر مناسبتی به امیرالمؤمنین میدان میدادند و به عناوین مختلف مقام ایشان را بالا میبردند. تا این که جبرئیل نازل شد، یا رسول الله! به مؤمنین دستور بده، هر کس به علی میرسد، به عنوان امیرمؤمنان به او سلام بدهد و وقتی به علی میرسند به او بگویند: “اَلسلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَ الْمُؤمِنین”.

بازهم منافقان سعی می کنند به انحاء مختلف از این دستور سرپیچی کنند؛ تا آنجا که دو نفر از افرادی که بعداً حکومت را به دست گرفتند، پس از شنیدن فرمان پیامبر در این باره، به یکدیگر گفتند: “هنگامی که محمد از دنیا رفت، این دستور او را زیر پا خواهیم گذاشت!” آیات در تحکیم موقعیت امیرالمومنین علیه السلام یکی پس از دیگری نازل می شود و پیامبر اکرم نیز در مناسبت های مختلف، مقام والا و جانشینی بلافصل ایشان را به مردم گوشزد می کنند: آیه تطهیر، ماجرای مباهله، آیه اولی االمر، ماجرای ابالغ آیات اول سوره برائت، آیات اجر و مزد رسالت، حدیث منزلتف ماجرای فتح خیبرف حدیث ثقلین.

 و عظیم ترین آن موارد، در کنار غدیر خم، در حضور بیش از یک صد هزار نفر از مسلمانان، پیامبر بیش از یک ساعت خطابه ای طولانی در تثبیت امامت و خلافت امیرالمومنین و فرزندانشان و اهمیت پذیرش ولایت ایشان ایراد می فرمایند و از همگان می خواهند که با آن حضرت به عنوان امام و جانشین بعد از خودشان بیعت کنند.

نمایشگاه حامی غریب – صراط مستقیم

در حقیقت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، در موقعیت های مختلف، برای مسلمانان تاکید می نمودند که: ای مردم! اگر می خواهید در دنیا، زندگانی سعادتمندی داشته باشید؛ اگر می خواهید در آخرت خوشبخت باشید؛ الزام است به این ریسمان محکم الهی چنگ بزنید و پیروی از امیرالمؤمنین و فرزندان معصوم ایشان را بکنید.

 آگاه باشید که تنها من و ایشان صراط مستقیم هستیم و دین با ایشان کامل می شود. من و علی پدران این امت هستیم. هرکس از علی و امامان از نسل او تبعیت نکند، اعمالش ساقط شده، بدبختی دنیا و عذاب آخرت را برای خود جاودانه ساخته است.

 هرکس که من سرپرست و صاحب اختیار او هستم، علی علیه السلام، صاحب اختیار و موالی اوست. باطن و تفسیر قرآن را فقط اینان بیان می کنند و خداوند توبه کسی را که ولایت علی را انکار کند، هرگز نمی پذیرد و او را نمی آمرزد. و در یک کلام، پذیرش ولایت امیرالمومنین علیه السلام را مساوی ایمان و دشمنی با ایشان را مساوی کفر و نفاق عالم می دارند.

در مقابل، منافقان نیز بیکار نمی نشینند: پیمان نامهای با یکدیگر می نویسند مبنی(9) بر اینکه “اگر خداوند محمد را از دنیا برد یا او کشته شد، نگذارند امر خلافت به اهل بیت او برسد.” و آنرا در خانه کعبه دفن می کنند.

در بازگشت سپاه مسلمانان از جنگ تبوک و همچنین در بازگشت از حجه الوداع، دو مرتبه اقدام به ترور پیامبر با رماندن شتر ایشان در هنگام عبور در کوه ها می کنند که خداوند متعال شر آنان را از آن حضرت نگه می دارد و البته به معجزه االهی، چهره هایشان برای جناب حذیفه که همراه پیامبر اکرم بودند، روشن می شود. در مناسبت های مختلف با پیامبر در امر جانشینی امیرالمومنین علیه السلام مخلافت می کنند تا جاییکه ایشان را نعوذب الله احمق و دیوانه می خوانند.

پس از بازگشت از حجه الوداع، مجدداً در خانه یکی از افرادی که بعد از پیامبر خلافت را از آن خود کرد، 34 نفر از سران منافقان با یکدیگر اساس نامه ای(10) را تدوین می کنند که بر اساس آن، خلافت بعد از پیامبر، در میان خودشان باشد.

و البته پیامبر اکرم ضمن خطابه ای به عمل آن افراد اشاره کرده و می فرمایند: امروز …، خداوند به آنان امکانات می دهد تا آنها و کسانی (11) گروهی… صحیفه ای علیه ما نوشتند که بعد از ایشان می آیند را امتحان کند و انسانهای خبیث و پاک را از هم جدا سازد. اگر نبود که خداوند به من دستور داده بخاطر امری که می خواهد مقدر نماید، از آنها روی برگردانم؛ هم اکنون آنان را پیش آورده و گردنشان را می زدم.

به ماه های پایانی عمر شریف پیامبر اسلام می رسیم. رسول خدا، پس از بازگشت از حجه الوداع، برای آنکه هر چه بهتر زمینه را برای جانشینی امیرالمومنین علیه السلام و خالی نمودن مدینه از سران گروه منافقان مهیا کنند؛ دستور می دهند افراد مشخصی از منافقان، همراه سپاهی که تجهیز شده؛ به سوی شام اعزام شوند و برای اینکه بعدها به بهانه جوان بودن امیرالمومنین مانع خلافت ایشان نشوند، اسامه بن زید 18 ساله را فرمانده همه آن بزرگان اصحاب می کنند.

ایشان به تک تک منافقان امر می کنند که الزم است همراه لشکر اسامه، هر چه زودتر مدینه را ترک کنند. در همین اثنا، پیامبر اکرم که در کمتر از دو ماه پیش، همه اعمال حج و ایراد خطابه غدیر را در کمال صحت انجام داده بودند، به ناگاه مریض می شوند.

و در اینجا بازهم می بینیم که سران گروه نفاق (12) بیکار ننشسته اند و نقشه های شوم خود را برای به دست گرفتن حکومت پس از پیامبر، یکی پس از دیگری اجرا می کنند: در رفتن به همراه لشکر اسامه تعلل می ورزند، سپاه اسامه را متوقف کرده و خود، مخفیانه به مدینه باز می گردند.

و البته همه اینها در حالی بود که پیامبر اکرم بارها به لزوم حرکت لشکر اسامه تاکید کرده و چندین مرتبهتخلف کنندگان از آن لشکر را مورد لعنت قرار داده بودند.(13)

نمایشگاه حامی غریب – آخرین روزهای پیامبر صلی الله علیه و آله

در همان ایام، پیامبر اکرم در بستر بیماری، از اطرافیانشان درخواست قلم و کاغذ می کنند تا وصیت نمایند ولی بازهم همان سر کرده های گروه منافقین با دستور ایشان مخلافت نموده و به بهانه اینکه کتاب خدا کافی است؛ برترین مخلوق الهی (16)و کسی را که هیچگاه جز بر مبنای وحی سخن نمی گوید به هذیان گویی متهم میکنند! (15)

در یکی از همین روزها، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمومنین علیه السلام را بر بالین خود خوانده و حوادث روزهای آتی برایشان شرح می دهند و از ایشان تعهد می گیرند که تنها در صورتیکه یاوری پیدا کردی، حق خود را از غصب کنندگانش بگیر. وگرنه مامور به سکوت هستی و حتی درصورت اهانت به همسرت نیز نباید کاری انجام دهی.(16)

و بالاخره، در روز دوشنبه 28 صفر سال یازده هجری؛ روح مطهر پیامبر اسلام در دامان امیرالمومنین علیه السلام و در منزل یگانه یادگارشان، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ از کالبد مادی جدا شده و خاندان عصمت و طهارت و همه زمین و زمینیان را سوگوار رحلت غریبانه خود می نمایند.

صدای گریه و زاری در فضای منزل فاطمه زهرا سلام الله علیها می پیچد؛ مسجد النبی در غم و اندوه فرو می رود؛ غبار حزن و پریشانی بر کوچه بنی هاشم می نشیند؛ چشم ها، نگران به ثمر نشستن میوه های تلخ درخت فتنه ای است که از مدتها قبل در خاک مدینه ریشه دوانده. گروه منافقان به دنبال عملی نمودن رویاهای شوم خود.

و این آیه در گوش هر مسلمانی زنگ می زند که :

و مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ ۚ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا ۗ وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ. سوره آل عمران آیه 144

و محمد، جز فرستاده ای که پیش از او (هم) پیامبرانی (آمده و) گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود بر می گردید؟ و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمیرساند، و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش می دهد.

در بخش بعدی نمایشگاه، از میان کوچه پس کوچه های محله بنی هاشم، به خانه حضرت زهرا و امیرالمومنین علیهما السلام می رویم. خانه ای که روزهای غم انگیزی را پشت سر می گذارد و اهل آن را حزن و اندوه بی پایانی فراگرفته است. در آن خانه به دنبال جواب این پرسش خواهیم بود که به راستی آیا بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله، مردم از اعتقادات خود دست کشیده و به دوران جاهلیت بازگشتند؟

پانویس

  1. اذا جاء نصر الله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا. نصر در طول تاریخ بشریت، نخستین پیامبری هستند که کار را به جایی رسانده اند. موسی، عیسی، ابراهیم و نوح، کار تبلیغ دین خدا را به یک چنین جایی نرسانده بودند که زحمات پیامبر طی این 20 سال اینگونه نتیجه داده است.
  2. توبه/ 101( بخش زیادی از سوره توبه در رابطه با نفاق منافقین است)
  3. این حزب و فئهی باغیه، بعدها وقایع اساسی را در داخل جامعه ی اسلامی بوجود آوردند و از درون آن، سقیفه ی بنی ساعده متولد می شود و از داخل آن خلفا و بعد هم همان حزب، با حسابی از پیش تعیین شده خلافت را به دامن بنی امیه سوق میدهد و نقش خود را تا اواخر دوران بنی امیه که اوائل قرن دوم اسلامی باشد ایفا میکند.
    80 تا 82 سال دوران حکومت بنی امیه، 25 سال دوران خلافت سه خلیفه، یعنی 105 سال بعد از رحلت پیامبر، تمام تغییرات و تحوالت تاریخ اسلام به روی کار آمدن این حزب بر میگردد. این گروه در روایات ما بقایا الحزاب اند، بقایای همان احزاب و سفلهی العراب.
    اینها چه کسانی هستند و اساس تشکیالتشان بر چه پایه و اساس است؟ بعد از واقعه ی فتح مکه و ریشه کن شدن احزاب و گروه های مشرک، این گروه تشکیل میشوند که اگر به تکوین آن توجه داشته باشیم، بسیاری از پدیده های بعد از رحلت پیغمبر برایمان خیلی عادی است.
  4. در نظر بگیرید، وقتی پیامبر اسامی منافقان را از جبرئیل شنیدند، چقدر ناراحت شدند. گفتند آیا همین ابوبکر و عمر و عثمان حزب تشکیل دادند؟ چنان با زیرکی و بازیگری؟ خدایا چه کنم؟؟
    هیچ! پیامبر در مقابل آن گروه، هیچ عکس العمل معمولی نمیتواند نشان دهد. برای چه؟ چون اگر قرار است کار از روی جبر و معجزه و غیر عادی انجام بگیرد، پیامبر الزام نیست؛ خدا پیچ و مهره ی دل مردم را شل و سفت کند، خودشان هدایت میشوند.
    اگر قرار است تا کسی یک مقدار نفاق در دلش پیدا شد، خدا مرگش دهد و یا پیامبر آهی از دلش بکشند تا عمر سنگ شود، یا خالد بن ولید را مورچه اش کند، دیگر الزام نبود پیامبر بیایند. اگر قرار است با حفظ اختیار، امتحان، ابتالء، اختیار، تکلیف، و تلاش پیامبران، کار هدایت و نظام تشریع الهی انجام شود و از عاصی در معصیتش، از مطیع در اطاعتش، سلب اختیار نشود، همین میشود که میشود.
    لِیُهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَی ِنَهٍ وَ یَحْیی مَنْ حَی َ عَنْ بَی ِنَهٍ (انفال/ 42 -تا هر که هلاک شدنی است بعد از اتمام حجت هلاک شود و هر که الیق حیات ابدی است به اتمام حجت به حیات ابدی رسد.)
    تعهد خدا از پیامبران همین است که این مشکلات سر راه تو است. عصبانی و مأیو
    نشوی و کارت را انجام دهی. فرق پیامبران با بقیه در این است. باید این حالت در آنها باشد. کلا در نظام تشریع قرار بر این است که از مردم سلب اختیار نشود.
    لذا وقتی این آیه نازل شد که “وَ مِنْ اَهْلِ الْمَدینَهِ مَرَدُوا عَلَ ی الن ِفاقِ …” پیامبر سخت ناراحت شدند. زیرا نباید جبرا کار کنند، بلکه باید طبق معمول بشری کار انجام دهند.
    آیا میشود در مسجد بیایند بگویند: السلام علیکم ایها المؤمنون! امروز وحی به من رسیده است که این آقایان ابوبکر، عمر، عثمان و خالد منافق هستند و باید اعدام گردند؟ اگر چنین جمله ای میگفتند، تمام اهل مکه و مدینه از پیامبر برنمی گشتند؟ آن وقت ابوبکر گریه اش نمی گرفت که یا رسول الله ما چه گناه کردیم؟ بعد آهسته آهسته میگفتند نکند که پیامبر حالش بهم خورده است، نکند قاطی کرده، تا به حال از این حرفها نمیزد به ما مؤمن بود.
    یُؤْمِنُ بالل هِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ … (توبه/ 61 … -رسول به خدا ایمان آورده و به مومنان هم اطمینان دارد …)
    به ما احترام میگذاشت. انصار مدینه و مهاجرین که تمامی اهالی مکه بودند، سعد بن معاذ، سعد بن عباده، اباذر و مقداد نمی آمدند بگویند پیامبر چه شده است؟ این بندگان خدا چه کرده اند؟ آیا عایشه گریه اش نمیگرفت که پدر من چه کرده است؟ لذا نمیشد دست به ترکیب اینها بزند. چون نفاق باطنی خود را افشا نکرده بودند.
  5. البته چون پیامبر از ابتدای رسالت، بارها نشان داده بودند که جانشینشان امیرالمومنین علیه السلام هستند، این گروه به فکر افتادند که قبل از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از زیر بار این جانشینی شانه خالی کنند. گفتند علی علیه السلام کیست که زیر بار او برویم؟ یک جوان 30 ساله که هنوز با اخلاقی که دارد، میزند و میکشد و مُتَنَم ِ رفی ذات الله است.
    (یکی از اسامی امیرمؤمنان متنم رْ فی ذاتِ الله است یعنی علی به آنچه که مربوط به کار خدا است سرسخت است. متنم ر است -نَمَرْ یعنی پلنگ- در آنچه مربوط به کار خداست قاطع و کوبنده است. نسبت به کار خدا مِنْ و مِنْ نمیکند. اگر چیزی خالف بشنود واقعا میایستد.)
    اینها گفتند علی با این مشخصات به درد ما نمیخورد، نمیشود با او کنار آمد پس او را کنار میگذاریم و خود یک گروه تشکیل بدهیم که بتوانیم بعد از پیامبر کار را به دست بگیریم؛ لذا ثبت نامها و یارگیری ها بعد از فتح مکه شتاب بیشتری پیدا کرد. بعد از تصمیم گروه، افراد آن سعی کردند از پیامبر بیشتر اطاعت کنند و قرار گذاشتند تا وقتی محمد صلی الله علیه و آله و سلم زنده است، احترام او را داشته باشند و ظواهر را خراب نکنند. سوابق قبلی کافی بود، از این به بعد خوب مطیع باشند.
  6. بینه/ 8و7 -آنان که به خدای یکتا ایمان آوردند و نیکو کار شدند، به حقیقت بهترین اهل عالمند. پاداش آنها نزد خدا بهشت عدن است که زیر آن نهرها جاری است و در آن بهشت جاویدان متنعمند. خدا از آنها خشنود و آنها از خدا راضیند و این بهشت مخصوص کسی است که از خدا ترسید.
  7. و ان تظاهرا علیه فان الله هو مواله و جبریل و صالح المؤمنین. تحریم
  8. ام یحسدون اناس علی ما اتاهم الله من فضله و لقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمه و آتیناهم ملکاا عظیماا . نساء
  9. صحیفه ملعونه اول و البته پیامبر نیز در خطابه غدیر به این موضوع اشاره می نمایند.
  10. که اکثرشان ریاست گروه و قبیله یا همراهی عده ای را داشتند.صحیفه ملعونه دوم یا صحیفه ی مشئمه
  11. که شبیه صحیفه سردمداران زمان جاهلیت علیه ماست. (صحیفه ای که منجر به محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب شد.)
  12. امام صادق علیه السلام: انهما سمتاه 4
  13. مَنْ تَخَل َفَ عَنْ جَیْشِ اُسامَه فَهُوَ مَلْعُون
  14. حسبنا کتاب الله
  15. و ما ینطق عن الهوی ان هو اال وحی یوحی. نجم
  16. تصور کنید، غربت تا چه اندازه؟؟
  17. سوره آل عمران(3) آیه 144

غرفه سه نمایشگاه حامی غریب – ماجرای پس از رحلت پیامبر صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله

بسم الله الرحمن الرحیم
صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها والسّر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک و العن اعدائهم اجمعین بعدد ما احاط به علمک اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل

در غرفه ی قبلی نمایشگاه حامی غریب، گذری اجمالی بر سال های آخر عمر شریف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داشتیم و دیدیم که حزب نفاق، چگونه با نقشه کشی و سازماندهی، توطئه کنار زدن جانشین واقعی پیامبر اسلام، امیرالمومنین علیه السلام را برنامه ریزی کرده و آن را مرحله به مرحله اجرا نمودند.

در این بخش از نمایشگاه حامی غریب، سعی کردیم حال و هوایی از خانه امیرالمومنین علیه السلام را برای شما ترسیم کنیم و خود را مهمان ایشان بدانیم. دوست داریم شما هم با ما همراه شوید تا کمی فارغ از دنیای بیرون، در اینجا و با اهل این خانه ارتباطی محکم تر از قبل پیدا کنیم.

خانه ای که ده ها آیه از قرآن کریم، در فضیلت و مقام والای اهل آن نازل شده است؛ خانه ای که کسی از درگاه آن، دست خالی برنگشته؛ خانه ای که محل رفت و آمد ملائکه الهی بوده و جبرئیل امین نیز برای ورود به آن، از اهلش اجازه می گرفته و خانه ای که منزل و ماوای برترین مخلوقات آفرینش، یعنی پنج تن آل عبا بوده است.

اکنون که به این خانه آمده ایم؛ شاید بهتر بود، ابتدا به اهل آن، عرض سلام کرده و بعد وارد می شدیم. ولی الان هم خیلی دیر نیست. البته دقت داشته باشید که برای اهل این خانه، زنده و مرده و حاضر و غایب تفاوتی ندارد و همه در محضر آنان حاضر هستند؛ و با عرض سلام به خدمتشان، در حقیقت ما توجه آنان را به خودمان جلب می کنیم.

پس با توجه و حضور قلب، این سلام ها را با یکدیگر زمزمه کنیم: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه و رحمت الله و برکاته از طرف دیگر، زمانی به این خانه آمده ایم که اهل آن، عزادار بزرگترین مصیبتی هستند که تاکنون به آنان وارد شده است.

آخر پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله تازه از دنیا رفته اند و با رحلت ایشان، گویی روح و جان اهل این خانه نیز به همراه ایشان، از کالبد مادی جدا شده است. پس چه بجاست که خانم ها، به حضرت زهرا سلام الله علیها سر سلامتی بگویند و آقایان نیز حضرت علی علیه السلام را تسلیت دهند.

از سوی دیگر، بد نیست، نگاهی هم به بیرون این خانه بیندازیم. در بخش قبل، برایتان گفتند که گروه منافقان از سالها قبل منتظر و مترصد رسیدن این لحظات بوده اند، لذا می بینیم که زمانی را که امیرالمومنین علیه السلام مشغول تجهیز و تکفین پیامبر اکرم بودند، غنیمت شمرده و توطئه غصب خلافت را عملی می نمایند.

آنان با اجرای یک نقشه ماهرانه و غافلگیر کردن (1) مردم، خود را به عنوان خلیفه منتخب و جانشین رسول خدا جا زده و ضمن تصرف مسجد النبی، با تهدید ، تطمیع و هیاهو،(2) کودتای خود را به ثمر نشانده و با کمک گرفتن از قبیله اَسلَم، از مردم مدینه بیعت می گیرند.

نکته جالب توجه اینجاست که بسیاری از این کودتاچیان حتی در مراسم نماز بر جنازه پیامبر اکرم و تدفین ایشان نیز حاضر نشدند!! (3) به نظر شما در چنین شرایطی، اهل بیت علیهم السلام چه کاری می توانستند انجام دهند ؟ علی علیه السلام تدفین پیامبر را رها کنند و بروند در سقیفه بنی ساعده برای بدست آوردن حکومت بحث و جدل کنند؟ یا ذوالفقار را بیرون کشیده و به جنگ با حزب نفاق و طرفدارانشان بروند و از حق خود دفاع کنند؟

آیا نتیجه این کار در آن شرایط، جز ویران شدن مسجد النبی، از بین رفتن قرآن، کشته شدن صحابه ی پیغمبر، سلطه و تفوّق منافقان، یهودیان و کافران مدینه بر اوضاع اسلام، به دنبالش ارتداد مردم مکه، قلع و قمع شدن هر آن چه که نام اسلام بر آن است و از بین رفتن زحمات خاتم الانبیاء؛ چیز دیگری میشد؟؟ (4)

راه دومی که در مقابل امیرالمومنین علیه السلام بود، این بود که حکومت آنان را به رسمیت بشناسند و با ایشان همکاری (5) کنند . نتیجه چنین کاری، آیا جز با زیر پا گذاشتن بخش عظیمی از دستورات الهی و قلب ماهیت اسلام واقعی و از بین رفتن (6) زحمات خاتم الانبیا؛ امکان پذیر بود؟؟ دلسوزترین افراد برای دین و عمل به دستورات آن، خاندان پیامبر و علی بن ابیطالب علیهم السلام هستند که به خاطر آن و در راه آن جهاد کردند و 23 سال رنج بردند.

کاملا طبیعی است که امیر المومنین علیه السلام به دنبال از بین نرفتن آن همه زحمات خاتم الانبیا باشند؛ حتی اگر این مسئله منجر به صدمات به ایشان شود.

لذا ایشان راه سومی را برگزیدند که سکوتی اعتراض آمیز بود. خانه نشستنی با این مشخصه که این خانه نشینی همراه با قبول نداشتن و بیعت نکردن است. مشخصه ی این اعتراض، عدم همکاری و همراهی با کودتاچیان است. در فاصله ده قدمی مسجد هستند، ولی در نمازشان حاضر نمی شوند.

و البته طبیعی است که چنین وضعیتی را حزب نفاق که اکنون داعیه دار حکومت شده اند، تحمل نکرده و عدم بیعت و شرکت امیرالمومنین علیه السلام در نمازهایشان برایشان بسیار گران تمام می شود. کم کم نگران می شوند که درصورت بیعت نگرفتن از امیرالمومنین، خانه ایشان محل اجتماع مخالفین خلیفه شود و همه تالش ها و نقشه هایشان نقش بر آب شود.

نمایشگاه حامی غریب – بیعت اجباری

لذا می بینیم که تنها چند روز بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، به دنبال امیرالمومنین علیه السلام می فرستند تا از ایشان بیعت بگیرند. (7) از اینجای واقعه را بارها شنیده اید که وقتی فرستاده خلیفه پشت در خانه امیرالمومنین علیه السلام می آید، حضرت صدیقه سلام الله علیها، با پاسخ خود، فرستاده خلیفه را مفتضح کرده و رد می کنند.

این رفت و آمد و گفتگوها چندین مرتبه تکرار میشود تاجاییکه بنا بر نقل زیارت جامعه ائمه المومنین عرب های پست بیابانی(8) و بازمانده های مشرکین در جنگ احزاب، به خانه نبوت و رسالت هجوم آوردند.

نحوه برخورد آنان با حضرت فاطمه و امیرالمومنین (9)علیهما السلام در این ماجرا، سندی آشکار بر مظلومیت ایشان و آشکار کننده چهره واقعی مدعیان خلافت پس از پیامبر، است. امیر المومنین (10) علیه السلام، غریبانه در خانه نشسته و مامور به سکوت هستند.

حضرت زهرا سلام الله علیها با وجود آنکه باردار هستند، از دین خداوند و کاشانه خود دفاع می کنند. سران حزب نفاق می خواهند به هر وسیله ای که شده از امیر مومنان بیعت بگیرند و حتی تهدید می کنند که خانه را با اهلش به آتش می کشند تا برای همیشه خیالشان از بابت مدعیان دین و امامت راحت شود.

کینه های از زمان جاهلیت تاکنون شعله ور می شود؛ خاطرات کشته های در بدر و خیبر و حنین را به یاد می آورند؛ حسد آن همه توجهات(11) پیامبر به این خانه و خانواده در وجودشان زبانه می کشد و …

اینگونه می شود که خانه تنها یادگار خاتم پیامبران توسط مدعیان دروغین جانشینی ایشان به خاک و خون کشیده میشود، در را می شکنند، آن حضرت را کتک می زنند؛ سینهشان براثر فشار در و دیوار مجروح می شود؛ فرزند شش ماهه شان را می را با طناب، کشان کشان(12) به سمت مسجد می برند(13)؛ حضرت زهرا مانعشان کشند؛ به زور وارد خانه ایشان شده و حجت خداوند می شوند، بازوان ایشان را با ضربات غالف شمشیر کبود می کنند ؛… (14)

برای دانلود و مشاهده مجموعه نواهای فاطمیه کلیک نمایید.

نمایشگاه حامی غریب – حزب نفاق

در اینجا زبان تاریخ، خاموش است. حرفی ندارد که بزند. تا آن موقع هر قدر که اعضای حزب نفاق سعی کرده بودند که ظواهر دین را حفظ کنند، در کوچه های بنی هاشم، چهره واقعی خود را نشان دادند. نشان دادند که دین را فقط بعنوان وسیله ای برای رسیدن به حکومت می خواستند و نشان دادند که حقیقت دین، آن چیزی نبود که آنان ادعایش را داشتند.

نحوه برخورد مدعیان جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله با تنها یادگارهای ایشان جای شک برای هیچ انسان آزادهای باقی نمی گذارد و خوب می دانستند که(15) این رَدا مناسب قامت ایشان نیست. که آنان به زور پیراهن خلافت را به تن کرده بودند بررسی اجمالی دوران کوتاه زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها در کالبد مادی، حجت را برای همگان تمام می کند و کسی نمی تواند ادعا کند که حق با مدعیان دروغین جانشینی رسول خدا بوده است.

در روزهای بعد از آتش زدن در خانه نیز، حضرت زهرا سلام الله علیها خود چراغ روشنگر راه و علم هدایت بودند. جان خود را بر سر این می گذارند که مردمان، هدایت را از گمراهی، راه را از بی راه و گوهر ناب را از تقلبی بتوانند تشخیص دهند و بعد خود با اختیار خود انتخاب کنند راه خیر یا راه شر را.

اینهمه مصائب را تحمل کردند تا هر کس که به دوران کوتاه زندگی ایشان در تاریخ برخورد می کند، برایش حجتی باقی نماند که بگوید گمان کردم حق با مدعیان دروغین جانشینی رسول خدا بود.

شرایط خفقان و ارعاب و تطمیع خلیفه و اطرافیانش به وجود آورده اند، قصد نابودی اسلام غربت جانشین حقیقی پیامبر منافقان هم می دانستند که علی علیه السلام دست به شمشیر نخواهند برد؟ کسی باید حقیقت را برای آیندگان روشن کند در اینجا نیز از جان خود می گذرند تا چراغ هدایت خاموش نشود آن همه سفارشات خاتم… شرح سفارشات نبی را ستمگران …

آن چه که امروز با تمام ناجوانمردی و ظالمیت، زیر پای انکار آدمهای خود خواه قرار میگیرد، ظلمی است که به حضرت زهرا سلام الله علیها وارد شده است.

اگر آن موقع حاکمیت مورد قبول بود، چرا حضرت زهرا سلام الله علیها گریه می کردند و با حکومت مخلافت می کردند؟ چرا از خلیفه ی مورد خواست مردم، اعالن نارضایتی می کنند؟ مگر ما مقام حضرت فاطمه علیها سلام را با آن همه روایاتی که پیامبر در شأن اشان گفته اند دست کم میگیریم؟

چرا امیرالمؤمنین به جای همکاری همه جانبه با حکومت، در خانه مینشینند؟ چرا در فاصله ی ده قدمی خانه تا مسجد، به مسجد نمیروند و در نماز شرکت نمی کنند؟ چرا می نشینند که به زور اشان را ببرند؟

آن چه بر سر موالی ما (ما به عنوان سید و شما به عنوان شیعه ی امیرالمؤمنین) گذشته است از این قرار بوده است. اگر بخواهیم محترمانه برخورد کنیم، این است که با سرفرازی در ایام عزای حضرت زهرا سلام الله علیها پرچم سیاه بر سر در خانه ی خود برافرازیم و نقل کنیم دنبال حیدر میدوید، از سینه اش خون میچکید.

باید بگوییم که علی از عقب خانه ی خود حتی یک قدم جلوتر برنداشت. باید بگوییم که خانه را به خاک و خون کشاندند، آتش زدند، در را شکستند، پهلو را شکستند، بچه را سقط کردند، میخ در به سینه ی حضرتش وارد شد، هرچه که در گوشه و کنار تاریخ میشنویم نقل می کنیم و آن چه را که هم نمی شنویم ترسیم کنیم.

زبان حال بگوییم، بگوییم که آدم حامله، وقتی که در به پهلویش بخورد چه صدا میزند؟ بر فرض که حدیثی هم نباشد، غیر از این است که فریادی برمی آورد؟ مگر نقل نکرده اند که آمد به مسجد و گفت: خَلُّ بْنُّ عَمّی اَوْلی اَکْثَرَ بِالدعا رَأسی (16)

باید نقل کنیم ظلمی را که به امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد و بگوییم که علی خانه نشین شد. یعنی این ترسیمی که حضرت زهرا علیها سلام میکند که: اِشْتَمَلْتَ شَمْلَهَ الْجَنینَ وَ قَعَدْتَ حُّجْرَهَ الضَّنینَ، اِفْتَرَشْتَ الذَئاب. ای علی تو همان شیر حملهوری هستی که گرگان را زمین گیر میکردی و به خاک میکشاندی، حالا روبهان بر تو مسلط شدهاند. چه شده است یا علی، که تو همچون کودکانی که در رحم مادر، زانوی غم به بغل گرفته اند این چنین نشسته ای؟ باید اینها را بگویید.

باید این جملهی امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه را بگویید که فرمود:

وَ انّه لیَعْلَمُّ اَنَّ مَحَلی مِنْها ـ مَحَلَّ القُّطْبِ مِنَ الرّحا. نهج البلاغه/خ1/3

ابوبکر پیراهن خلافت را به زور برش کرد و منتخب مردم نبود در حال که خوب میدانست من در گردش حکومت اسلام هم چون محور سنگ آسیابم که بدون آن آسیاب نمی چرخد. باید آن تعبیر رسای علی را درباره ی عُّمر نقل کنیم که سید رضی در نهج البلاغه هزار سال قبل نقل کرد و در کنارش بزرگان شیعه خون دادند. علی علیه السلام فرمود:

قصاحبُّها کراکب الصاعبه ان اشتق لها خرم و ان أسلس لها تقحم. نهج البلاغه/خ5/3

عمر، مثل شتر سرکشِ چموشی بود که نمیشد با او کنار بیاییم. اگر دهنه اش را میکشیدم بینی اش پاره میشد، ولش میکردیم به هر جا میرفت.(19)

من با عمر این جور رفتار کردم، کجا با عمر برادر و رفیق بودم؟ کی با ابوبکر برادر بودم؟ رسول خدا مرا برادر خویش خواند. عمر و ابوبکر با همدیگر برادر بودند. کی زهرا سلام الله علیها با عایشه خواهر بود؟ این جمله ی علی را چه توجیهی است که فرمود در آن 25 سال “صَبَرْتُّ ” که متأسفانه بعضی از احمقها میگویند حضرت علی علیه السلام در دوران حکومتش درباره ی یاران نافهمشان گفتند صبر کردم.

کی این جمله را دربارهی یاران نافهمش گفت؟ این جمله، صَبَرْتُّ و ف العن قذ و فی الحلق شجا، مربوط به دوران 25 سالهی خلافت آن سه خلیفه است. کی دوران خلافت سه خلیفه، دوران خلافت افاضل بود؟ اگر قابل تحمل بود پس چرا فرمودند:

فَبِاَیِّ الْاُّمُّورِ تُّدْفَنُّ السَّرا بِضْعَهِ مُّصْطَفی

چرا فاطمه ی زهرا سلام الله علیها وصیت میکند مرا پنهانی دفن کنید و از این حق مسلم خودش که تشییع جنازه اش باشد بگذرد؟ نمی شود که هر آدم احمق منکر ان مسائل شود.

اینها شوخی و تعارف در اعتقادات، روایات و مدارک شیعه نیست که ما بگوییم دست استعمار و … است. اینها چیزهایی است که در متون قبل از هزار سال داریم. اگر دلیل بر وجود علی علیه السلام داشته باشیم، چنین علیای را اثبات میکند.

اگر دلیلی بر وجود فاطمه زهرا سلام الله علیها داشته باشیم، فاطمه ای را اثبات میکند که در 18 سالگی شهیده از دنیا رفته و وصیت کرده است که:

یا عَلی اِذا ما مِتُّ فَغَسِّلْنی وَ کَفِّنّی وَ دَفِّنّ ی بِاللَّیْلِ وَ لاتُّعْلِمُّ اَحَداً. مستدرک الوسائل/ ج2 /ص290

لذا امیرالمؤمنین راه سومی را انتخاب کردند، نه با آنها ساختند و نه جنگیدند.

سوال: پس بیعت امیرالمؤمنین با ابوبکر چیست؟

جواب: بیعت بعد از وفات حضرت زهراست. روز اول که علی را بردند در آن جا یک دستی ابوبکر با علی داد و گفت: همین قدر کافی است. به زور بردند و دستی بر دست علی گذاردند، غوغائی آن جا است. وقتی که لگدهای عمر بن خطاب به مقداد رسید و مقداد را زیر دست و پایش له میکرد. مقداد به حضرت علی رو کرد و گفت چه کنم؟ فرمودند: بیعت کن، کشته نشو، درگیری بس است.

بعد مقداد رو کرد به قبر حضرت رسول عرض کرد: یا رسول الله شاهد باشید من بیعتی را که در روز غدیر با علی کردم نقض نمیکنم. چون علی میگوید بیعت کن، بیعت میکنم.

طردت مقدادها و نفت جندبها و فتقت بطن عمارها. زیارت جامعه ائمه المومنین – بیعت شوم … به سبب آن مقداد طرد شد، ابوذر تبعید گردید و شکم عمار دریده شد …

زیارت جامعه ی ائمه المؤمنین را در مفاتیح بخوانید. لااقل متن هفتصد و چند سال پیش سید بن طاووس است تا ببنید که صحابه چه ظلمی بر بضعه المصطفی وارد کرده اند. بر یاران پیغمبر، حتی بر بعضی از صحابه مثل ابن مسعود چه جنایاتی رفته است.

ده، پانزده یا بیست آدمی که بعدها خود را متولیان همه ی مسلمانها دانستند، در ترورهای ظالمانه و موذیانه از صحابه ی بزرگوار پیامبر، مالک بن نویره را به حکم ارتداد کشتند. سعد بن عباده را شبانه کشتند و به نام جنیان تمام کردند.

ابن مسعود را کشتند، ابوذر را تبعید کردند، مقداد را از بین بردند، سلمان را اذیت کردند، هرکس که نفس میکشید، خفه اش میکردند. این جا است که امیرالمؤمنین راه سوم را انتخاب کردند؛ سکوت اعتراض آمیز در حد اتمام حجت برای فهم آیندگان.

چرا حضرت علی در ان همه فتوحات جنگ عراق- ایران و ایران – شام هیچ یک از جنگ های خلفا شرکت نکردند و هیچ سمت رسمی در مدینه نداشتند؟ این جهت گیری امیرالمؤمنین است که بعد از 25 سال، در صفین بدان گونه مردانه می جنگند، در جمل جنگها را رهبری میکنند، در نهروان میکشند

بعد از دفن رسول خدا، امیرالمؤمنین شبها حضرت فاطمه ی زهرا علیها سلام را با همان پهلوی شکسته، بدن آزرده و بازوی ورم کرده بر الاغی سوار می کردند و به در خانه ی مهاجرین و انصار از آنها یاری می طلبیدند. آنها میگفتند ما در خدمتتان هستیم. حضرت زهرا میفرمودند که راست میگوئید؟ فردا می آیید؟ میگفتند: بله، می آئیم.

فرمودند اگر راست میگوئید سرتان را بتراشید و فردا صبح با سر تراشیده در خانه ی ما آماده باشید، تا معلوم بشود. همت میکنید. طرف وقتی میخواست سرش را بتراشد، همسرش میگفت حالا چه عجله ای است؟ فردا صبح، آتشش خاموش میشد.

فردا صبح درز در را باز میکرد ببیند نفر سوم است یا چهارم و یا نفر اول. اگر قرار بود نفر اول باشد میگفت حالا تو چقدر فضولی صبر کن، ببین بقیه می آیند یا نمی آیند.

فقط دو سه نفر ثابت قدم بودند که بیش از همه مقداد بن اسود کندی بود، اولین نفری که کفشهایش را به پا میکرده و قبل از موعد مقرر محکم در خانه ی حضرت علی علیه السلام قدم میزد بعد سلمان و ابوذر. عمار یاسر که مدتی تأخیر کرده بودند و حضرت فرمودند: تو چرا تأخیر کردی و سر وقت نیامدی؟ جز چهار پنج نفر هیچ کس نبود ـ میرفتند تا فردا ـ هرچه روزگار میگذشت بر تعداد تأخیر کنندگان بیشتر میشد.

واقعاً اگر امیرالمؤمنین سی نفر، چهل نفر، همدست خوب میداشتند که با یک حرکت سریع بتوانند کار را یکسره کنند، میکردند. اما این، سرعت عمل میخواست چگونه؟ نمیدانیم. طبق روایات تاریخی اگر حضرت امیر پنجاه یار میداشتند، چه بسا شب در خانه ی غاصبان میفرستادند و دستگیرشان میکردند و فردا مسجد را در اختیار میگرفتند.

کودتای سریع حساب شده ی از قبل، ضد کودتای سریع با یاران قسم خورده لازم دارد؛ اما حضرت میگفتند که من یار و یاوری نداشتم، کسی نبود، اصحاب و افراد همکاری نکردند. بعد از دو سه هفته عده ای (چهارده ـ پانزده نفر) آمدند خدمت حضرت امیر که ما حاضریم.

حضرت فرمودند: خیر حاضر نبودید. روزهای اول که گفتیم نیامدید، حالا دیگر کار از کار گذشته. حکومت اینها تثبیت شده گفتند: آیا ما هیچ وظیفه ای نداریم؟ حضرت فرمودند اگر راست میگویید بروید روز جمعه در نماز صف اول بایستید، هر چه از فضائل ما هرچه میدانید بگوئید. انصافاً این کار را کردند کاری که در زمان ما هیچ آدمی چنن نمیکند.

یعنی چهارده، پانزده نفر صف اول نماز جمعه ایستادند یکی از آنها قبل از خطبه بلند شد. ایها الناس! گوش بدهید: من به گوش خود از پیغمبر شنیدم که فرمود علی بن ابیطالب علیه السلام جانشین من است.(این روایت درج 31 بحار الانوار در وقایع بعد از رحلت پیغمبر قبل از مطاعن جدید چاپ شده همان که وزارت ارشاد چاپ کرده است)

یکی از آنها که خواست جمله ای در فضائل بگوید، رو کرد به خانه ی حضرت زهرا علیها سلام، فَخَنْقَتَهُّ الْعبَره. بغض گلویش را گرفت و اشکشان جاری شد و گفتند ایها الناس مگر یادتان رفته که این حسنین را پیغمبر چقدر دوست داشتند؟

دیگر راجع به حضرت زهرا گفت. یکی راجع به غدیر خم، یکی درباره ی حدیث منزلت گفت این مقدار را همت کردند که در تاریخ هم ثبت شده است.

یک خطبه هم خود حضرت امیر چند دقیقه در مظالمی که بر اشان وارد شده است در مسجد صحبت کرده اند. به تدریج این آقایان تثبیت شدند، تثبیت شدن آنها هم به خاطر همین بود که وقتی دو سه هفته از استقرار حاکمیت گذشت، یک عده از بادیه نشینها واقعاً مرتد شدند و برگشتند.

قدری بی نظمی در مدینه حاکم شده بود، چند منزل را شبها غارت کردند و برای دستگاه خلافت چیز خیلی خوبی شد که ایها الناس، مرتدین را باید سرکوب کنیم، ابتدا برای سرکوبی مسیلمه کذاب و سُّجاح که یک عده به آنها پیوسته بودند لشکر راه انداختند.

این عنوان ارتداد باعث تحکیم حکومت خلیفه شد، هرکس نفس میکشید، ایها الناس، بکوبید که این هم مرتد است با این همه برچسب ارتداد، دیگر نفسها در سینه ها حبس شد. هر کس میخواست حرف بزند مرتد بود. برای تحکیم حاکمیتشان پول لازم داشتند. بهترین پول، جمع آوری زکات است. مالک بن نویره از شیعیان و صحابه ی خاص رسول خدا بود. از دادن زکات امتناع کرد و گفت ما چرا به شما زکات بدهیم؟ به خلیفه علی خواهیم داد.

خبر زکات ندادن مالک بن نویره به ابوبکر رسید، ابوبکر گفت: ایها الناس، اینها مرتد هستند. چه کسی حاضر است جهاد اکبر انجام داده و مرتدین را سرکوب کند؟ خالد بن ولید شمشیر برداشت و با چهل، پنجاه نفر از اعوان و انصار خود به سوی قبیله ی مالک بن نویره رفتند و با این که تسلیم شده بود، به حرفش گوش نکردند و او را کشتند. همه ی تاریخ نوشته اند که آن شب خالد بن ولید با همسر مالک بن نویره، همبستر شد، گفت چون این مرد مرتد است، زنِ مرد مرتد عِده ندارد.

این کثافت کاری و جنایت را، خالد بن ولید انجام داده است و هنوز که هنوز است اسم خالد برای اهل سنت اسم مقدسی است و جزء آن اسامی است که در مسجد النبی کنده اند و او را سیف الاسلام نام نهاده اند. خبر به مدینه رسید. مدینه شلوغ شد که این چه کاری بود که این لامذهب کرده است؟ ابوبکر به او سفارش کرد فعلاً اوضاع خراب است نَیا.

دو سه ماهی مأموریت دیگر گرفت، یک سری اسیر و غنائم گرفت و به سوی مدینه آمد. به استقبال خالد بن ولید رفتند که فتوحات کرده است. گفتند گذشته را ول کنید؛ وضع موجودش را نگاه کنید.

پانویس

  1. عمر: تا زمانی که قبیله اسلم کوچه های مدینه را پر نکرده بودند، به پیروزی خود یقین نداشتم.
  2. زیارت جامعه ائمه المومنین: فلما مضی المصطفی صلوات اله علیه و آله، اختطفوا الغره و انتهضوا الفرصه ..
  3. سنت الهی بر هدایت انسانها به زور و جبر نیست و این نامردمان هم از دنیاپرستی و پیروی مردم از هوا و هوس، حداکثر استفاده را بردند.
  4. در شرایطی که شهر مدینه متالطم است. در مدینه عدهای از منافقان قدیم و جدید هستند. یهودیان ضربه خورده از اسلام، هنوز در مدینه هستند. قبائل اطراف مدینه، عدهای مسلمان شده و عدهای هنوز مسلمان نشدهاند. بادیه نشینان که مسلمان شده بودند؛ از پیامبر خوششان آمده بود نه این که ایمان واقعی داشته باشند. از جنوب عربستان، یمن و یمامه 2 نفر مدعی پیامبری شدند.
    مردم مکه 5/2 سال بود که مسلمان شده بودند، ولی در دلهای اکثر آنها هنوز اعتقاد به بت وجود داشت؛ لذا وقتی خبر رحلت پیامبر به مکه رسید، عده ای از مشرکان بتهای خود را به دست گرفته، به مسجد الحرام آمدند که: “ماتَ مُحَمد، ماتَ مُحَمد”.
    درود بر بتهای خودمان. طائف، مکه و قبائل عرب آماده برای ارتداد، منافقان مدینه آماده برای یک هجوم، یهودیان خیبر و اطراف خیبر آماده برای انتقام. مرز سوریه و ایران آماده برای هجوم به عربستان و ریشه کن کردن اعراب. این وضع روز فوت پیامبر بود و حضرت علی علیه السلام با این مشکلات و جنازه ی پیامبر در روی زمین.
    حالا بگوئید آیا علی علیه السلام جنازه را بگذارد و با شمشیر به مسجد بیاید و بگوید بروید کنار من نماز بخوانم؟ مگر به این سادگی میشد؟ تصور کنید اگر درگیری میشد عایشه با حضرت زهرا علیها سلام، ام سلمه با حفصه، ابوبکر با علی، عمر با ابوذر، سعد بن عباده با قبیله ی خزرج و … درگیری می کردند.
    در این درگیری، یهودیان و منافقان، سوار بر اسب به مسجد النبی میتاختند و به بدن پیامبر بی حرمتی میکردند و علی و زهرا سلام الله علیهما، سلمان، ابوبکر، عمر و عایشه را کشته و تمام مدینه را با خاک یکسان میکردند، پاره های قرآن را که بین منبر و محراب جمع آوری شده از بین میبردند، بعد با بادیه نشینها برمیگشتند. تمام زحمات پیامبر و علی علیه السلام از بین میرفت، علی و خاندان او و وحی برای همیشه ریشه کن میشد.
    اینگونه است که حضرت علی علیه السلام میفرمایند: شما میگوئید که من جنازه ی پیامبر را میگذاشتم تا در جانشینی ایشان به مبارزه برخیزم؟
  5. اگر به خلافت خلیفه اول، به عنوان خواست مردم رسمیت بدهید، مردمیتر از حکومت او، حکومت یزید بن معاویه است و به ترتیب حسین بن علی علیه السلام قطعاً واجب القتل می شود چون با حکومت مردمی بیعت نکرده. این است که تصویب خلافت خلیفه اول و شوخی نگریستن به ظلمِ اول ظالم حق محمد و آل محمد، یعنی تصویب قتل حسین بن علی و بقیه ائمه ی اطهار علیهم السلام.
  6. اگر که نیست باورت، به اسلام اهل سنت نگاه کن که خدایش مجسم می شود و شبهای جمعه با خرش روی پشت بام مساجد می آید و عرش زیر سنگینی او غژغژ می کند، پیامبرش سحر می شود و آیات شیطانی بر زبانش جاری می گردد، مردم در انجام افعال خود مجبور هستند و…
  7. اگر هم فکر می کنی شاید امیرالمومنین علیه السلام با همکاری با ایشان، باعث هدایتشان می شدند، بهتر است رجوع کنی به سالهای متمادی که اینان در کنار پیامبر اسلام بودند اما دریغ که ذره ای از کمالات آن برترین معلم خداوند متعال در ایشان اثر کرده باشد.
  8. اگر برنامه های مربوط به سقیفه روز دوشنبه بوده باشد؛ روز آتش زدن در خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها، پنجشنبه یا جمعه میشود. در روایات نیز روز پنجشنبه را مصیبت عظمی خوانده اند.
  9. در اواخر مفاتیح، قبل از دعای عالیه المضامین
  10. جنگ خندق
  11. فحُشر بقایا االحزاب و سفله االعراب الی دار النبوه و الرساله
  12. اگر نفاق آنان آشکار نمی شد، نسل های بعدی عملکرد آنان را عین واقعیت دین و اسلام قلمداد می کردند.
  13. فاودع قلوبهم احقاداً بدریه و خیبریه و حنینیه و غیرهن. فاضب ت علی عداوته و اکبت علی منابضته (دعای ندبه)
  14. علی فاتح بدر و حنین! علی خیبر گشا، علی داماد پیغمبر!
  15. امام صادق علیه السلام: و کان سبب وفاتها ان قنفذا مولى الرجل لکزها بنعل السیف بامره (بحارالانوار/ ج43 /ص170)
  16. اما والله لقد تقمصها فلان (نهج البلاغه/ خ1/3)
  17. نهج البلاغه/خ1/3
  18. نهج البلاغه/خ3/3


دسترسی سریع و آسان به راهکار و محتوا برای مناسبت‌های نیمه شعبان، غدیر، محرم و فاطمیه
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.

فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمه‌شعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
انواع کتیبه غدیر
انواع استیکر پشت شیشه خودرو
اسپند دودکن
انواع جادستمال کاغذی
انواع مگنت یخچالی مذهبی
انواع استکان مذهبی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

برای ارسال دیدگاه خود، در قسمت زیر دیدگاه و در خط بعدی نام و نام‌خانوادگی خود را بنویسی و بر روی فرستادن دیدگاه بزنید. *

دکمه بازگشت به بالا