ختم خطبه فدک بخش پنجم (همراه با شرح خطابه فدک)

طرح ختم خطبه فدک بخش پنجم – به همراه شرح فرازهایی از این بخش

در ختم خطبه فدک بخش پنجم پس از سخنان فاطمه علیها السّلام ابوبکر عبد الله بن عثمان در آن جمع پاسخ دختر پیامبر صلی الله علیه و آله را اینگونه داد من از پیامبر خدا شنیدم که مى‏ فرمود: «ما پیامبران دینار و درهم و خانه و مزرعه (زمین) به ارث نمى ‏گذاریم،…. برای مطالعه و شنیدن شرح خطبه به فایل های زیر مراجعه کنید.


خطبه فدک بخش پنجم


فایل صوتی خطبه فدک بخش پنجم


فایل صوتی ترجمه خطبه فدک بخش پنجم


برای دانلود قرائت خطبه فدک بخش پنجم نسخه مربعی ویژه پست اینستاگرام کلیک نمایید.


متن ختم خطبه فدک بخش پنجم

فَأَجَابَهَا أَبُو بَکْرٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُثْمَانَ وَ قَالَ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ لَقَدْ کَانَ أَبُوکِ

پس از سخنان فاطمه علیها السّلام ابو بکر عبد الله بن عثمان در آن جمع پاسخ دختر پیامبر را چنین داد: اى دختر پیامبر خدا! پدرت غمخوار و دلسوز

بِالْمُؤْمِنِینَ عَطُوفاً کَرِیماً رَءُوفاً رَحِیماً وَ عَلَى الْکَافِرِینَ عَذَاباً أَلِیماً وَ عِقَاباً عَظِیماً إِنْ

مؤمنین بود و بر آنان چون دایه ‏اى مهربان رفتار می کرد، و نسبت به کافران عذابی درد آور و کیفری بزرگ و سنگین بود. اگر

عَزَوْنَاهُ وَجَدْنَاهُ أَبَاکِ دُونَ النِّسَاءِ وَ أَخَا إِلْفِکِ دُونَ الْأَخِلَّاءِ

 نسبت به او دقیق گردیم مى ‏یابیم که او پدر توست، و نه پدر دیگر زنان، برادر پسر عموى توست نه دیگر مردان

آثَرَهُ عَلَى کُلِّ حَمِیمٍ وَ سَاعَدَهُ فِی کُلِّ أَمْرٍ جَسِیمٍ لَا یُحِبُّکُمْ إِلَّا سَعِیدٌ وَ لَا یُبْغِضُکُمْ إِلَّا

 در دیده پیامبر، او (على) از همه خویشان برتر و در کارهاى بزرگ او را یاور. جز سعادتمند شما را دوست نمى ‏دارد و جز بدکار

شَقِیٌ‏ بَعِیدٌ فَأَنْتُمْ عِتْرَهُ رَسُولِ اللَّهِ الطَّیِّبُونَ الْخِیَرَهُ الْمُنْتَجَبُونَ عَلَى الْخَیْرِ أَدِلَّتُنَا وَ إِلَى

شما را دشمن نمى ‏دارد، چرا که شما خاندان پاک پیامبر خدایید و پیامبر خدا شما را بگزیده و برتری داده است. شما ما را به خیر و صلاح راهبر

الْجَنَّهِ مَسَالِکُنَا وَ أَنْتِ یَا خِیَرَهَ النِّسَاءِ وَ ابْنَهَ خَیْرِ الْأَنْبِیَاءِ صَادِقَهٌ فِی قَوْلِکِ سَابِقَهٌ

و به سوى جنّت و رضوان راهنما بودید. و تو، اى برگزیده بانوان اى دختر بهترین فرستادگان! در گفتارت راستگو و در وفور عقلت پیشگام هستى،

فِی وُفُورِ عَقْلِکِ غَیْرُ مَرْدُودَهٍ عَنْ حَقِّکِ وَ لَا مَصْدُودَهٍ عَنْ صِدْقِکِ

هرگز از حقّت بر کنار نخواهى بود و در راستى گفتارت شک نخواهیم نمود.

وَ اللَّهِ مَا عَدَوْتُ رَأْیَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ لَا عَمِلْتُ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ الرَّائِدُ لَا یَکْذِبُ أَهْلَهُ.

امّا به خداوند سوگند که من گامى فراتر از آنچه که رسول خدا فرمود، ننهادم و هر چه کرده ام مطابق با دستور و فرمان او بوده است. کسی که نماینده و پیشوای مردم است، به مردم دروغ چیزى نمى‏ گوید.

 وَ إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ وَ کَفَى بِهِ شَهِیداً أَنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ نَحْنُ

من خداوند را به شهادت مى ‏طلبم، که خداوند بر این گواهى مرا کفایت مى‏ کند. من از پیامبر خدا شنیدم که مى‏ فرمود: «ما

مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ لَا نُورَثُ ذَهَباً وَ لَا فِضَّهً وَ لَا دَاراً وَ لَا عَقَاراً وَ إِنَّمَا نُورَثُ الْکُتُبَ

پیامبران دینار و درهم و خانه و مزرعه (زمین) به ارث نمى ‏گذاریم، بلکه آنچه بر جاى مى‏ نهیم، کتاب

وَ الْحِکْمَهَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّهَ وَ مَا کَانَ لَنَا مِنْ طُعْمَهٍ فَلِوَلِیِّ الْأَمْرِ بَعْدَنَا أَنْ یَحْکُمَ فِیهِ بِحُکْمِهِ

 و حکمت و دانش و نبوّت است و آنچه اموال از ما باقی می ماند، و وسیله ارتزاق داریم برای کسی است که بعد از ما حکومت را به دست می گیرد، که هر گونه بخواهد در باره‏اش حکم مى ‏کند».

‏ وَ قَدْ جَعَلْنَا مَا حَاوَلْتِهِ فِی الْکُرَاعِ وَ السِّلَاحِ یُقَاتِلُ بِهَا الْمُسْلِمُونَ وَ یُجَاهِدُون‏

و ما آنچه را که تو در طلب آن هستى، در مصرف خرید اسب و اسلحه قرار دادیم، تا مسلمانان با آن به میدان کارزار رفته به جهاد

الْکُفَّارَ وَ یُجَالِدُونَ الْمَرَدَهَ الْفُجَّارَ وَ ذَلِکَ بِإِجْمَاعٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ لَمْ أَتَفَرَّد بِهِ وَحْدِی

 با کفّار برخیزند و بر سرکشان بدکار پیروز شوند. من این کار را به اتّفاق تمامى مسلمانان به انجام رساندم و در این کار یک تنه

وَ لَمْ أَسْتَبِدَّ بِمَا کَانَ الرَّأْیُ عِنْدِی  وَ هَذِهِ حَالِی وَ مَالِی هِیَ لَکِ وَ بَیْنَ یَدَیْکِ لَا

وارد نگردیدم و بر رأى و نظر خود مستبدّانه عمل ننمودم.  اینک این حال من و این مال من، براى تو و در اختیار تو. نه

نَزْوِى عَنْکِ وَ لَا نَدَّخِرُ دُونَکِ وَ إِنَّکِ وَ أَنْتِ سَیِّدَهُ أُمَّهِ أَبِیکِ وَ الشَّجَرَهُ الطَّیِّبَهُ

از تو دریغ داشته و نه براى دیگرى انباشته ‏ام. تو بانوى امّت پدر خود و درخت بارور و پاک، براى فرزندان خود هستى.

لِبَنِیکِ لَا نَدْفَعُ مَا لَکِ مِنْ فَضْلِکِ وَ لَا یُوضَعُ فِی فَرْعِکِ وَ أَصْلِکِ حُکْمُکِ نَافِذٌ

ما نمی خواهیم برتری هایتو را انکار کنیم و نمی خواهیم مقام والای پدران و فرزندانت را پایین بیاوریم. در مورد اموالی که در اختیار من است، هر چه تو دستور بدهی، اجرا می شود.

فِیمَا مَلَکَتْ یَدَایَ فَهَلْ تَرَیْنَ أَنْ أُخَالِفَ فِی ذَاکِ أَبَاکِ صلی الله علیه و آله؟

 امّا تو خود روا مى‏دارى در این باب خلاف گفتار پدرت عمل نمایم؟

فَقَالَتْ علیه السلام سُبْحَانَ اللَّهِ مَا کَانَ أَبِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ کِتَابِ اللَّهِ صَادِفاً وَ لَا لِأَحْکَامِهِ

سبحان الله ! چه عجیب! هرگز پیامبر خدا از کتاب الهى رویگردان نبود و نسبت به احکام آن مخالف نبود و مخالف احکامش حکمى نمى ‏فرمود،

 مُخَالِفاً بَلْ کَانَ یَتْبَعُ أَثَرَهُ وَ یَقْفُو سُوَرَهُ أَ فَتَجْمَعُونَ إِلَى الْغَدْرِ اعْتِلَالًا عَلَیْهِ بِالزُّورِ؟ 

بلکه پیوسته، حضرت علیها السّلام در پاسخ او فرمود: او پیرو قرآن بود و در طریق سوره‏ اى قرآن راه مى‏ پیمود. آیا در سر دارید مکر و غدر را به زور، او را متهم کنید؟

وَ هَذَا بَعْدَ وَفَاتِهِ شَبِیهٌ بِمَا بُغِیَ لَهُ مِنَ الْغَوَائِلِ‏ فِی حَیَاتِهِ هَذَا کِتَابُ اللَّهِ

مشى شما پس از رحلت او همچون دام هایى است که در زمان حیات براى هلاکتش گسترده مى‏ شد. این کتاب خداست

حَکَماً عَدْلًا وَ نَاطِقاً فَصْلًا یَقُولُ- یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ‏[1] وَ یَقُولُ‏ وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ[2]

که میان من و شما به دیده انصاف حکم خواهد نمود، چرا که مبیّن حق و باطل است. این کتاب مى‏ گوید: «… که وارث من و خاندان یعقوب باشد» و «سلیمان از پدرش داود ارث برد»،

وَ بَیَّنَ عَزَّ وَ جَلَّ فِیمَا وَزَّعَ مِنَ الْأَقْسَاطِ وَ شَرَعَ مِنَ الْفَرَائِضِ وَ الْمِیرَاثِ. وَ أَبَاحَ مِنْ

(مى‏ بینید که) خداوند در آنچه که مربوط به سهمیه وارث است، بیانى روشن دارد، و در باب واجبات و میراث

حَظِّ الذُّکْرَانِ وَ الْإِنَاثِ مَا أَزَاحَ بِهِ عِلَّهَ الْمُبْطِلِینَ وَ أَزَالَ التَّظَنِّیَ وَ الشُّبُهَاتِ فِی

و آن بهره‏ هایى که از براى مردان و زنان  مقرّر فرموده، به تفصیل سخن رانده است، و جاى بهانه ‏گیرى براى پیروان باطل ننهاده و گمان و شبهه را از ذهن گمراهان زدوده است.

الْغَابِرِینَ کَلَّا بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ‏

 پس این چنین نیست که شما مى ‏گویید «بلکه نفس شما کار زشت  را در انظارتان آراسته است. اکنون براى من صبر جمیل بهتر است و خداوند را در این باره باید به مدد طلبید».

فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ‏ وَ صَدَقَتِ ابْنَتُهُ مَعْدِنُ الْحِکْمَهِ وَ مَوْطِنُ

ابو بکر پاسخ داد: خداوند راست گفته و فرستاده او راستگو بود و دختر پیامبرش هم نیز گفتارى از سر صدق دارد. تو گنج حکمت، قلب

الْهُدَى وَ الرَّحْمَهِ وَ رُکْنُ الدِّینِ وَ عَیْنُ الْحُجَّهِ لَا أُبَعِّدُ صَوَابَکِ وَ لَا أُنْکِرُ خِطَابَکِ

هدایت و رحمت، و دین خدا بر تو استار و پایدار است. تو حقیقت دلیل و برهان هستی و در مقام انکار و عیب ‏جویى از آن برنمى‏ آیم و سخنانت را رد نمی کنم.

هَؤُلَاءِ الْمُسْلِمُونَ بَیْنِی وَ بَیْنَکِ قَلَّدُونِی مَا تَقَلَّدْتُ وَ بِاتِّفَاقٍ مِنْهُمْ أَخَذْتُ مَا

 اینک، این مسلمانان میان من و تو داوری کنند. این مسئولیتى که به گردن گرفته‏ ام، آنان به گردنم انداخته ‏اند و آنچه را که تصرّف کرده ‏ام، به اتّفاق ایشان بوده است.

أَخَذْتُ غَیْرَ مُکَابِرٍ وَ لَا مُسْتَبِدٍّ وَ لَا مُسْتَأْثِرٍ وَ هُمْ بِذَلِکِ شُهُودٌ

نه اظهار کبر و بزرگى مى‏ نمایم و نه بر رأى خویش پاى مى‏ فشارم و نه آنچه را که به تصرّف درآورده‏ ام، از براى خود برداشته ‏ام، که اینان شاهد صدق ادعایم هستند.

فَالْتَفَتَتْ فَاطِمَهُ علیه السلام إِلَى النَّاسِ وَ قَالَتْ مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ الْمُسْرِعَهَ إِلَى قِیلِ الْبَاطِلِ‏

پس از اتمام سخن ابو بکر، حضرت فاطمه علیها السّلام نگاهى به مردم افکنده چنین فرمودند: اى مردم! که براى شنیدن سخن بیهوده

الْمُغْضِیَهَ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبِیحِ الْخَاسِرِ أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها؟ کَلَّا

در شتاب هستید، و کردار زشت و زیانبار را نادیده مى‏گیرید. «آیا در قرآن نمى‏اندیشید یا بر (دلهایتان) قفل است؟» خیر،

بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِکُمْ مَا أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمَالِکُمْ فَأَخَذَ بِسَمْعِکُمْ وَ أَبْصَارِکُمْ وَ لَبِئْسَ مَا

 بلکه این کردار زشت شماست که بر صفحه دل هایتان تیرگى کشیده، گوش ها و چشم هایتان را فرا گرفته است. شما

تَأَوَّلْتُمْ وَ سَاءَ مَا بِهِ أَشَرْتُمْ وَ شَرَّ مَا مِنْهُ اغْتَصَبْتُمْ لَتَجِدُنَّ

 مآل اندیشى کردید و آیات قرآن را تأویل نمودید و به بد راهى رهنمون شدید و چه شرّ بزرگی را با خوبی ها عوض کردید.

وَ اللَّهِ مَحْمِلَهُ ثَقِیلًا وَ غِبَّهُ وَبِیلًا إِذَا کُشِفَ لَکُمُ الْغِطَاءُ وَ بَانَ بإورائه الضَّرَّاءُ وَ بَدَا

 به خداوند سوگند تحمّل این بار برایتان سنگین و سرانجامى مالامال از وزر و وبال در پیش دارید. آنگاه که پرده‏ ها به کنارى رود، خسران این امر براى شما آشکار مى‏ گردد.

لَکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَحْتَسِبُونَ‏ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ‏

و از خداوند بر ایشان چیزهایى آشکار شود که هرگزحسابش را نمى‏ کردند «و آنجا آنان که بر باطل بوده‏اند، زیان خواهند دید.»

ثُمَّ عَطَفَتْ عَلَى قَبْرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و اله وَ قَالَتْ-

قَدْ کَانَ بَعْدَکَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَهٌ
لَوْ کُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَکْثُرِ الْخَطْبُ‏

إِنَّا فَقَدْنَاکَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا
وَ اخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لَا تَغِب‏

وَ کُلُّ أَهْلٍ لَهُ قُرْبَى وَ مَنْزِلَهٌ
عِنْدَ الْإِلَهِ عَلَى الْأَدْنَیْنَ مُقْتَرِبٌ‏

أَبْدَتْ رِجَالٌ لَنَا نَجْوَى صُدُورِهِمْ‏
لَمَّا مَضَیْتَ وَ حَالَتْ دُونَکَ التُّرْبُ‏

تَجَهَّمَتْنَا رِجَالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنَا
لَمَّا فُقِدْتَ وَ کُلُّ الْأَرْضِ مُغْتَصَبٌ‏

وَ کُنْتَ بَدْراً وَ نُوراً یُسْتَضَاءُ بِهِ‏
عَلَیْکَ یَنْزِلُ مِنْ ذِی الْعِزَّهِ الْکُتُبُ‏

وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ بِالْآیَاتِ یُؤْنِسُنَا
فَقَدْ فُقِدْتَ وَ کُلُّ الْخَیْرِ مُحْتَجَبٌ‏

فَلَیْتَ قَبْلَکَ کَانَ الْمَوْتُ صَادَفَنَا
لَمَّا مَضَیْتَ وَ حَالَتْ دُونَکَ الْکُثُبُ‏

سپس به قبر پدر نگریسته فرمودند:

1) رفتى و پس از تو فتنه‏ ها برخاست، که اگر تو مى‏ بودى آنچنان بزرگ رخ نمى‏ نمودند.

2) همچون زمینى از باران گرفته شده، ما تو را از کف دادیم. و ارزش ها در قومت به هم ریخت. بیا و ببین که چگونه از راه مستقیم منحرف شده ‏اند.

3) هر خاندانى اگر در نزد خداوند قرب و منزلتى داشت نزد بیگانگان هم محترم بود، جز خاندان ما.

4) تا از این سرا به دیگر سراى رخت بر بستى و خاک میان ما و تو جدایى افکند، مردانى از قومت راز دل خود را بر ملا ساختند.

5) چون فقدان تو را مشاهده کردند بر ما یورش آورده و به زشتی با ما رفتار کردند و هر چه از تو ارث برده بودیم، غصب شد.

6) پدر، تو ماه شب چهارده و چراغ فروزان زندگانى ما بودى، که از جانب خداوند بر تو کتبى چند فرود مى‏ آمد.

7) جبرئیل با آیاتى از قرآن همدم و مونس ما بود. امّا تو رفتى و خیرها از ما پوشیده شد.

8) اى کاش پیش از آنکه تو از میان ما رخت بربندى و خاک تو را در درون خود پنهان نماید، ما مرده بودیم.

منبع : کتاب الاحتجاج ، ج1،ص98

[1] ( 3) سوره مریم 6.

[2] ( 4) سوره النمل 16.

دانلود متن خطبه فدک بخش پنجم


فایل تصویری و صوتی شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 1]


متن شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 1]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و أبیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک

با عرض سلام و احترام خدمت مخاطبین محترم: در ادامه شرح خطبه فدکیه حضرت زهرا سلام الله علیها، قسمتی است که ابوبکر جواب و پاسخ به سخنان بی بی دو عالم می دهد. در واقع این مدل صحبت کردن برای این بود که با عواطف و احساسات مردم بازی کند و آنان را آرام کند که مبادا بر علیه او هجوم بیاورند.

فلذا می گوید: فاجابها ابوبکر: فقال یا بِنْتَ رَسُولِ‏اللَّهِ! لَقَدْ کانَ اَبُوکِ بِالْمُؤمِنینَ. ای دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله، پدر تو نسبت به مؤمنین مهربان و عطوف و کریم بوده است و نسبت به کافرین عذاب ألیم و عقاب عظیم بود و با آنها به سختی بر خورد می کرده است. چرا شما مهاجرین و انصار را اینقدر سرزنش می کنید؟

این مدل صحبت کردن در واقع عوام فریبی است. گفتیم که انسانهای دورو به گونه ای سخن می گویند که رو به روی انسان به شکلی و پشت سر به گونه ای دیگر هستند. یا عده ای به این شکل صحبت می کنند تا به منفعتی برسند. در واقع در برابر شخصی چابلوسی می کنند تا به منفعت موردنظرشان برسند.

اگر این شخص واقعا خودش را دوستدار و محب رسول الله صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام آن حضرت می دانست و قبول داشت، چرا اعمالش متفاوت بود؟ یعنی بعد از اینکه بی بی دو عالم خطبه را می خوانند و به سمت منزلشان تشریف می برند، همین شخص روی منبر رفته و مردم را تحریک می کند. چرا اینکار را انجام داده است؟

در قسمتی این چنین می گوید: در خطبه ای که میخواند، نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام این چنین می گوید: بل هو ثعالۀ شهیده ذنبه …که معنای آن بسیار سخت است اما می گویم تا متوجه شوید. (اینها چابلوسی کردن است، اینها آرام کردن مردم بوده است.)

می گوید علی بن ابیطالب علیه السلام (نستجیر بالله) روباهی است که دمش به نفع او شهادت می دهد… کتاب السقیفه و الفدک صفحه 102، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید که سنی مذهب می باشد و اهل سنت معتزلی است، جلد 16، صفحه 215 آورده است.

اگر این شخص (ابوبکر) واقعا محب خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله بود، پس چرا از حضرت زهرا سلام الله علیها شاهد می طلبد؟ حضرت زهرا سلام الله علیها که طاهر، طهر مطهر بوده است. خودش اعتراف می کند که تو نساء العالمین هستی، تو بهترین زنان عالم هستی. گناهی از تو سر نزده، تو دختر پیامبر صلی الله علیه و آله هستی.

اگر واقعا اینها محبت خاندان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را داشتند، پس چرا دستور به این دادند که باید درب خانه حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام را به آتش بکشانند؟

فقط از کتب اهل سنت آدرس می دهم که در کتاب الامامۀ والسیاسه ابن قتیبه، متوفی 276 است. جلد اول صفحه 12، ابن عبد ربه در کتاب عبدالفرید، جلد سوم، صفحه 64، اینها مطالبی است که در واقع در تاریخ اتاق افتاده است…

خب سؤال در این است که مگر امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها مؤمن نبودند؟ پس چرا شما که خودت را خلیفه پیغمبر صلی الله علیه و آله حساب می کنی، با مؤمنین این چنین رئوف و عطوف و کریم برخورد نکردی؟ بلکه آنان را از خودت راندی؟ بلکه کاری کردی که مردم بر علیه اونها شورش کنند؟ بلکه کاری شد که درب خانه آنان را آتش زدی؟ این موضوعات با صحبت خودت می سازد یا نه؟

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته


فایل تصویری و صوتی شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 2]


متن شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 2]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل على فاطمه وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

با عرض سلام و احترام خدمت مخاطبین محترم، در ادامه بحث خطبه فدکیه به این جا می رسیم که ابوبکر در پاسخ به استدلال های محکم بی بی دو عالم، از ترفندی استفاده کرد و به گونه ای سخن گفت که جو مجلس و هیجانی که برای مردم از سخنان بی بی دو عالم اتفاق افتاد را آرام کند. لذا شروع به گفتن از فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام کرد.

ان عَزَوْناهُ وَجَدْناهُ أَباکِ دُونَ النِّساءِ… گفت که اگر در نسب شما نگاه کنیم، خواهیم دید که پیغمبر صلی الله علیه و آله پدر شماست؛ نه پدر بقیه زنها و این فضیلتی و شراقتی برای شماست. وَ أَخَا ابْنِ عَمِّکِ دُونَ الاْخِلاّءِ… و شوهر تو و همسر تو برادر و دوست صمیمی برای رسول الله صلی الله علیه و آله بود.

 آثَرَهُ عَلى کُلِّ حَمِیمٍ… رسول الله صلی الله علیه و آله او را بر همه مردم و همه دوستان مقدم می کرد و او را برای خودش اختیار کرده بود. وَ ساعَدَهُ عَلَى الْأَمْرِ الْعَظِیمِ… و او را در هر امر عظیم و سختی کمک یار رسول الله صلی الله علیه و آله می دیدی، اینها از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام است.

سؤال در این است: اگر این فضایل را از رسول الله صلی الله علیه و آله میدانی، پس چرا حق او را غصب کردی و حتی اگر این فضایل برای امیرالمؤمنین علیه السلام اثبات نشده باشد، پس چرا این صحبت را کردی؟ پس خودت اغرار می کنی…

پس ابوبکر اغرار کرد به فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام، کسی که فضیلت دارد و حمیم هست و رفیق و همدم رسول الله صلی الله علیه و آله است، افضلیت دارد بر خلافت. اگر امیرالمؤمنین علیه السلام کسی است که کمک یار رسول الله صلی الله علیه و آله می باشد و رسول الله صلی الله علیه و آله او را بر همه مقدم می دارد. پس در خلافت هم باید بر همه مقدم شود.

موضوعی که از این صحبت های ابوبکر بدست می آید، حضرت زهرا سلام الله علیها با خصامت و خصمانه و با جوشش و خروش این سخنان ها را رانده است و نشان دهنده غیر شرعی و عدم رضایت بودن خلافت از منظر بی بی دو عالم در این خلافت هست.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته


فایل تصویری و صوتی شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 3]


متن شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 3]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

پاسخ های ابوبکر نسبت به استدلالهای صدیقه طاهره سلام الله علیها در این بخش بود. وقتی که ابوبکر شروع به صحبت کرد، ابتدا با فضائل از خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله شروع کرد تا به شکلی خودش را محب آنها نشان بدهد که بگوید من با شما هستم و مردم را از هیجان بیاندازد و آنها را علیه خودش نشوراند.

لذا چنین صحبت هایی کرد و گفتیم در جلسات قبل در این بخش که این صحبت های او با عمل او تناقض داشت. لذا پاسخ های او عوام فریبانه بود. صبحت های دیگه ای که می گوید، این چنین است: لَا یحِبُّکُمْ إِلَّا سَعِیدٌ وَ لَا یبْغِضُکُمْ إِلَّا شَقِی‏ بَعِیدٌ

او خود به این فضیلت از اهل بیت علیهم السلام اقرار دارد و یقیناً بارها از رسول الله صلی الله علیه و آله شنیده است که سعید و خوشبخت و سعادتمند آن کسی است که محبت ما اهل بیت علیهم السلام را داشته باشد و بیچاره و بدبخت آن کسی است که در دلش بغض شما را داشته باشد.

لذا کسی که بداند و متوجه یک نعمت باشد، بشناسد، معرفت به شناخت داشته باشد، سپس انکار کند، یقیناً عذابش بیشتر از کسی است که نعمت را نمی شناسد و انکار می کند. در این آیه نگاه کنید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. یعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ ینْکِرُونَها.

از امام صادق علیه السلام از این آیه سؤال کردند. حضرت  فرمودند: «یعرفون یوم الغدیر»  آنها روز غدیر را شناختند که حق با چه کسی است. «و ینکرونها یوم السقیفه» همان حق در سقیفه  انکار کردند. (بحار الانوار جلد 37، صفحه 166)

در ادامه فضیلت هایی که ابوبکر می گوید، در همین قسمت، احادیثی را هم نقل کنم. یحِبُّکُمْ إِلَّا سَعِیدٌ وَ لَا یبْغِضُکُمْ إِلَّا شَقِی این احادیث را از اهل بیت علیهم السلام داریم که: ابو ایوب انصاری می گوید که شنیدم از رسول الله صلی الله علیه و آله که به علی ابن ابیطالب علیه السلام فرمود: «لایحبک الا مؤمن» تو را دوست ندارد مگر اینکه مؤمن باشد، «ولا یبغضک الا منافق» و کسی در دلش بغض تو را دارد که منافق باشد. (علل الشرائع، جلد اول، صفحه 145)

در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: لو اجتمع الناس على حب على بن ابیطالب علیه السلام لما خلق اللّه النار اگر همه مردم بر محبت علی بن ابیطالب علیه السلام جمع شوند، خداوند آتش را خلق نمی کرد. (کتاب سنی از منابع اهل تسنن، از مناقب خوارزمی، صفحه 28).

در حدیث دیگری می فرماید که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : أَبْشِرْ یا عَلِی فَإِنَّهُ لَا یبْغِضُکَ‏ مُؤْمِنٌ وَ لَا یحِبُّکَ مُنَافِقٌ وَ لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ یعْرَفْ حِزْبُ اللَّهِ وَ لَا حِزْبُ رَسُولِه‏ بشارت می دهم یا علی بن ابیطالب، که تو را دوست ندارد مگر مؤمن و بغض تو را ندارد مگر منافق.

کسی که محبت علی علیه السلام را نداشته باشد، منافق است. (تفسیر فرات کوفی، صفحه 310) در حدیث دیگری از ابن عباس است که از رسول الله صلی الله علیه و آله برای امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: أَنْتَ صَاحِبُ حَوْضِی وَ صَاحِبُ لِوَائِی وَ أَنْتَ مَوْلاه من انا مولاه

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند که: تو مولا و آقا و سرپرست هر کسی هستی که من سرپرست او هستم. تا به اینجا میرسد که لَا یحِبُّکَ إِلَّا طَاهِرُ الْوِلَادَهِ آن کسی که تو را دوست دارد، یقیناً طاهر ولادت است. یعنی پاک و پاکیزه است و تو را دوست ندارد و بغض بر تو دارد خَبِیثُ الْوِلَادَه مگر اینکه ولادت او مشکل دارد. (در کتاب امالی شیخ صدوق، صفحه 306)

پس نتیجه بحث این شد که ابوبکر نسبت به فضائل اهل بیت علیهم السلام آگاه بود و اقرار کرد.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاه


فایل تصویری و صوتی شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 4]


متن شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 4]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

با عرض سلام احترام خدمت شما بینندگان و شنوندگان محترم. وقتی که بی بی دوعالم حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، با بیانهای قاطع و برهانی از آیات کارها و اعمالی که غاصبین انجام دادند، رد کردند. ابوبکر در بر پاسخ آمد.

لذا ابتداً از فضایلی که غیر قابل انکار برای خاندان الهی است، می گوید و سپس دنبال هدف اصلی خودش از این کار است و به حاشیه می رود.

در واقع این کار او که از فضایل خاندان وحی می گوید، دنبال این است که به یک شکل هم جو و حرارت را آرام کند، آبی بر روی آتش بریزد که مردم بر علیه او نشورند و هم اینکه نوعی تعرض به سخنان بی بی دو عالم بود.

لذا این چنین می گوید: فَأَنْتُمْ عِتْرَهُ رَسُولِ اللَّهِ الطَّیبُونَ الْخِیرَهُ الْمُنْتَجَبُونَ عَلَى الْخَیرِ أَدِلَّتُنَا وَ إِلَى الْجَنَّهِ مَسَالِکُنَا. این نوع جواب دادن معلوم می شود که بی بی دو عالم خصمانه وارد شده اند و اینها را دشمنان خودشان می دانند.

وقتی که ابوبکر این چنین آرام جواب می دهد، نشان می دهد که بی بی دو عالم چگونه با حرارت صحبت کرده است و چقدر دل آن بی بی از کارها و اعمال غاصبین حق خلافت خون بوده، در واقع این مطابق آیات الهی هست.

در سوره نساء، آیه 148 : اعوذ بالله من الشیطان الرجیم لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلا مَنْ ظُلِمَ خداوند دوست ندارد سر و صدا و بلند صحبت کردن را و بدی از کسی گفتن را، مگر اینکه به او ظلم شده باشد و کدام ظلم بالاتر از این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان ولی و امام بعد از خودش انتخاب کند، با صد و بیست هزار شاهد، اما بعد از او حق او را غصب کنند و نگذارند که جانشین پیغمبر صلی الله علیه و آله باشد.

کدام ظلم بالاتر از اینکه به زور در منزلی بریزند و به خاطر عدم بیعت منزلی را آتش بزنند و کدام ظلم بالاتر از اینکه در مزرعه ای به نام فدک بریزند و کارگزاران آن را با تمام بی احترامی بیرون کنند و آنجا را غصب نمایند.

دشمن در واقع اعتراف می کند به فضائل اهل بیت علیهم السلام. سؤال در اینجا این است که با این همه فضائلی که شما می دانستید، پس چرا حق را به حق دار برنگرداندید؟

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاه


فایل تصویری و صوتی شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 5]


متن شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 5]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

با عرض سلام و احترام خدمت بینندگان و شنوندگان محترم. در ادامه بررسی خطبه ابوبکر در جواب حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، باید گفت که در واقع اگر این پاسخ ها را ابوبکر نمی داد، زیر بنای حکومتش متزلزل می شد، چون حضرت زهرا سلام الله علیها با استدلال به قرآن و عقل و فقه و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله پیش آمدند و جواب او را دادند.

ابوبکر در ابتدا از فضائل خاندان وحی سخن می گوید و سپس حرف خودش را می زند. در واقع این نوع سخن گفتن وسیله برای رد گم کردن برای عده ای بود که در ایمان خود ضعیف بودند و فقط ظاهر و تبلیغات را می دیدند.

این مسئله برای ما تذکری هم است که حواسمان به تبلیغات دشمن باشد، در واقع مؤمن باید مانند ابوذر غفاری ها، سلمان ها و میثم تمارها عمل کند. میثم تماری که دست و پای او را قطع می کنند و هم چنان با زبانش از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام آن هم به نقل از زبان رسول الله صلی الله علیه و آله می گوید.

ابوذر غفاری که او را به ربذه و شام تبعید می کنند اما با این حال دست از ایمانش بر نمی دارد. اصحاب سیدالشهدا علیه السلام در شب عاشورا به ابی عبدالله الحسین علیه السلام فرمودند: «اگر هزار مرتبه کشته و زنده شوم، باز هم دست از شما بر نمی دارم.»

این یعنی مؤمن کالجبل الراسخ… ماند کوهی استوار است که به هر بادی نلغزد. لذا به ما فرمودند که اعتقادات صحیح را فرا بگیرید تا دشمن نتواند حواسمان را از حق پرت کند. لذا یکی از کارهایی که دشمن انجام می دهد، اختلاط حق و باطل است.

سوره آل عمران، آیه 71 می فرماید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.یا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُونَ الْحَقَّ. اى اهل کتاب، چرا حق را به باطل در مى آمیزید و حقیقت را کتمان مى کنید، با اینکه خود مى دانید؟

کتمان حق می کنند، باطل را می گیرند، در دل حق می گنجانند و به خورد مردم می دهند. ابوبکر هم این کار را انجام داد. ابتدا از فضائل اهل بیت علیه السلام گفت. سپس به اینجا رسیدیم که گفت: فَاَنْتُمْ عِتْرَهُ رَسُولِ اللَّـهِ الطَّیبُونَ، الْخِیرَهُ الْمُنْتَجَبُونَ، عَلَی الْخَیرِ اَدِلَّتُنا وَ اِلَی الْجَنَّهِ مَسالِکُنا…

شما خاندان طیب و پاک و از نیکان هستید. برگزیدگان بارگاه پروردگار، شما راهنما به سوی خوبی ها و نیکی ها و ارزش ها هستید. و شما هستید که مردم را به سمت جنت و بهشت راهنما هستید. وَ اَنْتِ یا خِیرَهَ النِّساءِ وَ ابْنَهَ خَیرِ الْاَنْبِیاءِ چرا که بارها شنیدند از پیغمبر صلی الله علیه و آله که فرمودند: فاطمه سیده النساء العالمین من الاولین و الاخرین فی الدنیا و الآخره.

حضرت فاطمه سلام الله علیها بهترین زن هاست، لذا دشمن طرف مقابلش را کامل می شناسد. کاملا او را رصد کرده است. آن کسانی که دنباله رو او هستند، شاید کامل ایشان را نشناسند اما دشمن در واقع می شناسد و کتمان می کند.

مانند اهل کتاب در سوره بقره، آیه 146: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم الَّذِینَ آتَینَاهُمُ الْکِتَابَ یعْرِفُونَهُ کَمَا یعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ. کسانى که به ایشان کتاب [آسمانى] داده ایم، همانگونه که پسران خود را مى شناسند، او [=محمد] را مى شناسند؛ و مسلماً گروهى از ایشان حقیقت را نهفته مى دارند، و خودشان [هم] مى دانند.

پیغمبر صلی الله علیه و آله را مثل بچه های خودشان می شناختند. وَإِنَّ فَرِیقًا مِنْهُمْ لَیکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یعْلَمُونَ در حالی که می دانستند حق با چه کسی است، اما آن را از فرزندانشان و از امتشان کتمان می کردند تا مبادا به سمت رسول الله صلی الله علیه و آله بروند.

نتیجه: ای ابوبکر! اگر تو فاطمه سلام الله علیها را بهترین زن و صادق می دانی، پس چرا به حرف او گوش نکردی؟! پس چرا کلام او را قبول نکردی و دنبال او نرفتی؟!

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاه


فایل تصویری و صوتی شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 6]


متن شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 6]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

با عرض سلام و احترام خدمت بینندگان و شنوندگان محترم. یکی از مباحث مهمی که در بین افراد باطل و فریب کار وجود دارد، در طول تمام تاریخ ها و خاصه در طول تاریخ اسلام، مشاهده می کنیم که افراد باطل، خود و حکومت و افراد و تابعین خودشان را، رنگ و لعاب شرعی و دینی می دهند تا بتوانند عده ای را دور خودشان جمع کنند و از آن ها سوء استفاده کنند.

به عنوان مثال، عمر سعد در روز عاشورا در کربلا، برای این که بتواند افرادش را بر علیه ابا عبدالله الحسین علیه السلام، بشوراند و آن حضرت را به شهادت برسانند، این جمله را گفت:

ثم نادی عمر:  یا خَیْلَ اللّهِ ارْکَبی وَ بِالْجَنَّهِ اَبْشِری

  1. سپاه خدا، سوار بر مرکب ها شوید.
  2. شما را بشارت می دهم به بهشت!

از این جمله ها استفاده ها شده. عمر سعد شخصیتی بود که در کوفه همه او را می شناختند. انسانی نبود که از ابتدا سفاک باشد؛ نه! بلکه او را به عنوان یک انسان عابد می شناختند. وقتی این چنین سخن گفت،جرئت سپاه برای حمله بر سپاه مقابل بیشتر می شود.

امروزه وهابیت از همین روش استفاده می کند: «اگر کسی هفت شیعه را کشت، قطعا وارد بهشت می شود.» لذا می بینید که چگونه انتحاری ها، ترور ها، به اسم بهشت انجام می شود. رنگ و لعاب شرعی دادن، به کارهای خودشان!

یا، علی محمد شیرازی که این شخص بابیت را شروع کرد، چنین می گوید: «من طریق به سمت امام زمان صلوات الله علیه هستم و می توانم شما را به سمت امام زمان صلوات الله علیه برسانم.» سپس ادعای مهدویت و سپس ادعای الوهیت کرد! این شخص ابتدا از راهی وارد شد که رنگ و لعاب شرعی به کارهای خودش بدهد تا بقیه در او شک نکنند که می خواهد ما را فریب بدهد.

امروزه هم هستند کسانی که به  اسم امام زمان ادعاهایی دارند. باید حواس ما به این مطالب باشد. کسی که اعتقاداتش را درست و صحیح یاد گرفته باشد، در دام این افراد نمی افتد. لذا ابوبکر در سخنانش ابتدا رنگ و لعاب شرعی به حکومتش داد.

و اگر می خواست صحبت هایی که حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند را جواب نگوید، یقینا حکومتش متزلزل می شد. لذا این چنین وانمود کرد که من با شما هستم و از شما جدا نیستم و شما را قبول دارم.

لذا فضائلی از بی بی دو عالم عرضه داشت و به این جا رسید که: أَنْتِ یا خِیرَهَ النِّسَاءِ وَ ابْنَهَ خَیرِ الْأَنْبِیاءِ صَادِقَهٌ فِی قَوْلِکِ ای کسی که بهترین زنهای عالم هستی و دختر بهترین انبیاء هستی! در کلامت صادق هستی سَابِقَهٌ فِی وُفُورِ عَقْلِکِ غَیرُ مَرْدُودَهٍ عَنْ حَقِّکِ.

عقل شما در انتهای کمال است. یعنی عقل کامل در نزد شما است. ما نمی خواهیم حق شما را بگیریم. وَ لَا مَصْدُودَهٍ عَنْ صِدْقِکِ در راستگویی تو تردید نیست.

پس سؤال این جاست: تو که ادعا می کنی که عقل کامل در نزد حضرت زهرا سلام الله علیها است و وی از همه سبقت گرفته است در عقل و لذا سخن بیهوده نمی گوید، چرا حق او را پایمال کردی؟!

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


فایل تصویری و صوتی شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 7]


متن شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 7]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

یکی از گناهان بزرگی که در احادیث و آیات الهی به آن اشاره شده است، دروغ است!

اعوذبالله من الشیطان الرجیم إِنَّمَا یفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أُولَئِکَ هُمُ الْکَاذِبُونَ. آیه ۱۰۵، سوره نحل

تنها کسانى دروغ پردازى مى کنند که به آیات خدا ایمان ندارند و آنان خود دروغگویانند.

در حدیثی در کتاب احکام کافی شریف، جلد دوم، صفحه ۳۳۹، امام باقرعلیه السلام فرمودند:

ان الله عزّوجلّ جعل للشّر اقفالا و جعل مفاتیح تلک الاقفال الشراب و الکذب شرّ من الشّراب. کتاب احکام کافی شریف، جلد دوم، صفحه ۳۳۹

خداوند تبارک و تعالی تمام شرّی و بدی ها را قفل زده است و قرار داده است کلیدهای این شر و بدی ها را در شَراب و دروغ گفتن بدتر است از خود شراب.

چون شراب عقل انسان را زائل می کند و فقط در همین حد و وقتی عقل وی بر می گشت، ممکن است که توبه کند و به راه حق برگردد ولی دروغ؛ مخصوصا دروغ بستن بر خدا و رسول او این چنین نیست. با دروغ گفتن ممکن است که زندگی یک شخص، بلکه دین یک فرد بلکه اسلام و مذهب یک عده و یک جمعیت قابل توجهی از بین برود.

امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند لعنت کند شخص بافنده را که این شخص مورد لعن است. بعد سؤال کردند: منظور از بافنده چه کسی است؟ فرمودند:

إِنَّمَا ذَلِکَ الْکَذِبُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْأَئِمَّهِ

عوامل دروغ گویی!

گاهی اوقات انسان به جهت حسادت به شخصی، به وی دروغ می بندد. گاهی اوقات شخصی در مغازه اش می خواهد جنسی را بفروشد، لذا دروغ می گوید. گاهی اوقات شخصی در مهلکه ای گیر کرده و با دروغ گفتن می خواهد خود را از آن نجات دهد و با این دروغ می خواهد آبروی خودش را حفظ کند.

حال درباره منافقین هم چنین است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُون

چون منافقان نزد تو آیند، گویند: «گواهى مى دهیم که تو واقعاً پیامبر خدایى.» و خدا [هم] مى داند که تو واقعاً پیامبر او هستى، و خدا گواهى مى دهد که مردم دو چهره، سخت دروغگویند.

در حقیقت منافقان از باب این که حیثیت خودشان را در بین مردم نشکنند، لازم است که دروغ بگویند! ابوبکر بعد از این که فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها و خاندان اطهر علیهم السلام را بیان می کند، قسم می خورد که من نمی خواهم به شما دروغ بگویم و در مخالفت با رسول الله صلی الله علیه و آله صبحتی کنم!

و الله ما عدوتُ رَئا رسول الله… و عملم عملی نیست مگر با اذن او! والرائدُ یکذب اهلک

و شخصی هستم که رئیس کاروان و رئیس و راهنمای مردم شدم. پس دروغ به آن ها نمی گویم! در جلسه بعد ان شاءالله به حدیثی از پیغمبر صلی الله علیه و آله تمسک می جویم و آن را بیشتر توضیح خواهیم داد.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاه


فایل تصویری و صوتی شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 8]


متن شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 8]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

در ادامه شرح خطبه فدکیه به این بخش رسیدیم که خلیفه اول برای خارج شدن از معرکه ای که بخاطر سخنان حضرت زهراسلام الله علیها در آن گرفتار شده بود، به یک حدیث ساختگی چنگ می زند و می گوید که خدا را شاهد می گیرم که از پیغمبرصلی الله علیه و آله شنیدم که این چنین گفت:

نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِیاءِ لَا نُورَثُ ذَهَباً وَ لَا فِضَّهً وَ لَا دَاراً وَ لَا عَقَاراً

این که ما انبیا از خود طلا و نقره و زمین و خانه ارث نمی گذاریم و آنچه از ما ارث می ماند، کتب و حکمت و علم و نبوت است.

اثبات ساختگی بودن حدیث، مخالف با قرآن است: فلذا بی بی دو عالم به این آیات اشاره فرمودند.

اعوذ باالله من الشیطان الرجیم یرِثُنِی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا آیه 6 سوره مریم

حضرت زکریا علیه السلام می فرمایند: من ارث می برم، حضرت زکریا علیه السلام از انبیا الهی است و هم چنین در سوره نمل آیه 16 آمده:

وَ وَرِثَ سُلَیمَانُ دَاوُودَ سوره نمل/16

حضرت سلیمان علیه السلام که از انبیاء الهی است، از داوود علیه السلام ارث می برد.

حدیثی را از وجود نازنین رسول الله صلی الله علیه و آله داریم که هم شیعه و سنی نقل می کنند که می فرمایند:

أیها النّاسُ قَد کَثُرَتْ عَلَی الکَذّابَهُ، فمَنْ کَذبَ عَلی مُتَعمِّدا فلْیتَبوّأْ مَقعدَهُ مِن النّار. بحار الأنوار: 2 / 214 باب 28 ، کنز العمّال: 10/295.

بعد از من، بر من بسیار دروغ می بندند و از طرف من سخنانی می گویند و حدیث نقل می کنند. فَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً پس کسی که عمداٌ بر من دروغ ببندد، جایگاه او در آتش است. بعد فرمودند: که حدیثی که از من به شما رسید را به قرآن و سنّت من عرضه بدارید.

اگر موافق قرآن بود، آن رآ بگیرید و عمل کنید. اگر مخالف قرآن بود، رهایش کنید. در کتاب الاحتجاج، جلد دوم، صفحه 447. پس می بینیم که این سخنی که خلیفه اول گفت، مخالف با قرآن است.

سؤال این جاست: مطلب به این مهمی را چگونه خاندان وحی نمی دانند اما خلیفه اول می داند؟ در حالی که آن ها مهم تر و نزدیک تر هستند به پیامبر صلی الله علیه و آله و باید حضرت زهرا سلام الله علیها بداند که بعد از رحلت پدرشان این زمین را به مسلمین واگذار کند و در راه خدا صدقه بدهد.

مگر کتاب و قرآن ملک شخصی پیامبر صلی الله علیه و آله است که خواسته باشد ارث بگذارد؟ مگر نبوت ارث گذاشتنی است؟ مگر علم نبی و علم رسول الله صلی الله علیه و آله ارث گذاشته می شود؟ این مقام بزرگی است که از جانب خدا به افراد داده می شود. این نیست که نبوت همیشه به ارث گذاشته شود و هر پیغمبری فرزندش وارث او شود.

ادامه رد مطلب خلیفه اول ان شاءالله در جلسه آینده.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاه


فایل تصویری و صوتی شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 9]


متن شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 9]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

در ادامه بحث خطبه فدکیه به این جا رسیدیم که ابوبکر در معرکه ای که گیر کرده بود، دست به ساخت یک حدیث از رسول الله صلی الله علیه و آله زد که مخالف با آیات الهی بود. در رابطه با همین بحث، در جلسات قبل سه مطلب را در مورد جعلی بودن این حدیث گفتیم.

مطلب چهارم

ارث از قوانین حاکم بر تمام دنیا و تمام ادیان و اقوام می باشد و کاملا یک بحث عقلی است و رسول الله صلی الله علیه و آله و آیات الهی هم بر همین تأکید کرده اند.

در سوره نساء آیه یازدهم می فرماید:

اعوذ بالله من الشیطان یوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلَادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ سوره نساء/11

خداوند شما را نسبت به فرزندانتان وصیت می کند و در آیات دیگر می فرمایند به گونه ای نباشید که وارثان از اموالی که شما در اختیار آنها نگذاشتید، ضرر ببینند.

پیامبر صلی الله علیه و آله با قرآن مخالفت نمی کند. اگر خدا امر به وصیت کرده و تنها فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله وجود نازنین حضرت زهراسلام الله علیها است، پس اگر ارثی هم باشد، باید به حضرت زهرا سلام الله علیها برسد نه به شخص دیگر!

مطلب پنجم

اگر به راستی پیامبران در زمین ارثی باقی نمی گذارند، این سؤال پیش می آید که چرا حجره هایش که به منزله خانه های آن حضرت است، آن هم در مسجد، در اختیار همسرانشان باقی بود؟ حتی این همسران آن را برای فرزندان خود به ارث گذاشتند. پس این جا چرا ابوبکر آن حجره ها را مصادره نکرد و در اختیار همسران پیامبر صلی الله علیه و آله گذاشت؟!

مطلب ششم

فدک ملک شخصی پیامبر صلی الله علیه و آله بود. طبق سوره انفال آیه اول که بدون جنگ و خونریزی به دست آمده بود. این ملک را حضرت در زمان حیات خودشان در سال هفتم هجری به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشیدند. پس این ملک، ملک شخصی حضرت زهرا سلام الله علیها بود نه این که به او ارث برسد!

اصلا بحث ارث نبوده، بلکه این ملک، ملک شخصی حضرت زهرا سلام الله علیها بود و آن ها چون نتوانستند از ملک شخصی به نفع خودشان استفاده کنند، لذا از راه ارث وارد شدند و حضرت زهرا سلام الله علیها هم جواب ایشان را دادند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاه


فایل تصویری و صوتی شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 10]


متن شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 10]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَهَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ

در ادامه بحث جواب ها و پاسخ های ابوبکر به حضرت زهرا سلام الله علیها به حدیث ساختگی از رسول الله صلی الله علیه و آله پرداخت که جواب آن را در دو جلسه قبل دادیم.

اما در ادامه این چنین می گوید:

وَ ما کانَ لَنا مِنْ طُعْمَهٍ فَلِوَلِیِّ الْاَمْرِ بَعْدَنا اَنْ یَحْکُمَ فیهِ بِحُکْمِهِ

آنچه از پیغمبر صلی الله علیه و آله باقی می ماند، برای ولی امر است که هر گونه بخواهد، نسبت به آن اشیائی که از وی به جای مانده است، حکم کند!

پاسخ به استدلال ابوبکر!

اولا چه کسی تو را به عنوان ولی امر انتخاب کرده است؟! بزرگترین و مهم ترین و عمده ترین دلیلی که اهل سنت نسبت به این بحث می آورند، اجماع است. یعنی اجماع امت بر این بوده است که ابوبکر به عنوان خلیفه پیغمبر صلی الله علیه و آله انتخاب شده و مردم باید او را بپذیرند.

در این جا چند سؤال پیش می آید! آیا اصلا در جانشینی پیغمبرصلی الله علیه و آله می توان از اجماع مسلمین استفاده کرد؟ آیا دلیل عقلی یا نقلی در این مورد وجود دارد یا خیر؟ اجماع یعنی تمام مردم در این انتخابات مشارکت داشته باشند، آیا در این موضوع تمام مسلمین اعم از مهاجرین و انصار و تمام مسلمانان جهان مشارکت داشتند؟

هیچ کدام نتوانستند این پرسش ها را پاسخ دهند. چراکه واقعا که این چنین نبود. فلذا گفتند: اجماع اهل حل و عقل یعنی دانشمندان و بزرگان یک دین بیایند و یک نفر را انتخاب کنند. باز هم این سؤال پیش می آید: آیا بزرگان دین در این اجماع شرکت داشتند؟

یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان صحابی پیغمبرصلی الله علیه و آله، سلمان و ابوذر و حذیفه و عمار و غیره در این اجماع حضور داشتند و راضی بودند به این امر یا نه اصلا این ها وجود نداشتند. یعنی این ها در سقیفه نبودند که خواسته باشند ابوبکر را به عنوان ولی امر انتخاب کنند و همچنین انصار و مهاجرین. عده ای از انصار و عده محدودی از مهاجرین در سقیفه وجود داشتند و بس!

عمر بن خطاب در صحیح البخاری، کتاب محاربین، باب 31، حدیث6830 این چنین می گوید: انصار و مهاجرین با هم مخالفت کردند و سرو صدایی راه انداختند. من به سرعت با ابوبکر بیعت کردم در حالی که انصار خودشان اهل حل و عقل و از دانشمندان بودند. چرا رضایتی به آنها نداشت؟!

در جای دیگری عمر بن خطاب می گوید:

اِنَّمَا کَانَتْ بَیْعَهُ اَبِی بَکْرٍ فَلْتَهً وَ تَمَّتْ، اَلاَ وَ اِنَّهَا قَدْ کَانَتْ کَذَلِکَ، وَلَکِنَّ اللَّهَ وَقَی شَرَّهَا المغنی، جلد 20، صفحه 339

یعنی بیعت با ابوبکر ناگهانی و یک دفعه بود. خدا شر این بیعت را کم کند! حال سؤال این است چیزی که شر است و خیر در او نیست، صلاحیت برای ولی امر مسلمین بودن دارد یا خیر؟

مطلب بعدی این است که کجا پیغمبرصلی الله علیه و آله برای واجبات از اجماع مسلمین استفاده کردند؟ مثلا برای روزه، برای حج، برای نماز خواندن… این ها را با مشورت مسلمین واجب فرمودند؟

از سوی دیگر اگر بحث اجماع درست است و برای جانشینی پیامبرصلی الله علیه و آله شرط است، پس چرا بقیه خلفا این گونه انتخاب نشدند؟ این سؤالاتی است که باید جواب داده شود!

نتیجه: سخنی که ابوبکر گفت: «ولی امر من هستم و هر چه از پیغمبر صلی الله علیه و آله می ماند باید ولی امر به آن حکم کند.» در مورد ابوبکر صدق نمی کند.

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته


فایل تصویری و صوتی شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 11]


متن شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 11]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَهَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ

ابوبکر در استدلال ها ی حضرت زهرا سلام الله علیها، ابتدا به یک سخن ساختگی از رسول الله صلی الله علیه و آله پرداخت که جواب آن را دادیم و سپس این چنین گفت: و هرچه از پیغمبرصلی الله علیه و آله باقی می ماند، برای ولی امر است.

سؤال در این بود که: چه کسی ابوبکر را به عنوان ولی امر انتخاب کرده؟ آیا مردم بودند یا خداوند؟

اما این که گفتید: «مردم و اجماع مردم بر این بوده است که ابوبکر را به عنوان خلیفه انتخاب کردند.»؛ در جلسه قبل پاسخ آن را دادیم که اجماع، امری باطل است. نه دلیل عقلی و نه دلیل نقلی بر این موضوع نداریم که انتخاب جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله باید به دست مردم باشد.

علاوه بر این که اجماعی هم صورت نگرفته است و شخصی به نام «عمر بن خطاب»، او را به عنوان جانشین پیغمبرصلی الله علیه و آله انتخاب کرد و با او بیعت نمود. جانشینی پیغمبر صلی الله علیه و آله و ولی امر که برای تمام مسلمین و تمام مردم جهان قرار می گیرد؛ باید به وسیله خداوند انتخاب شود، نه مردم.

اما دلیل عقلی بر این مطلب این است که افضلیت، یعنی کسی که بتواند جانشین پیغمبر صلی الله علیه و آله قرار بگیرد که بتواند خلاء پیامبر صلی الله علیه و آله را پر کند، از همه جهت به رسول الله صلی الله علیه و آله نزدیک باشد. و به مستخلف نزدیک باشد. ازجهت تقوا، از جهت علم، از جهت اعتقادات، در همه جهات به رسول الله صلی الله علیه و آله نزدیکتر باشد را تنها خداوند می شناسد و باید انتخاب نماید.

و دوم این که انتخابی را که خداوند انجام می دهد، در او هیچ اشتباه و اشکالی وجود ندارد؛ در حالی که در انتخابات مردم امکان و احتمال اشتباه وجود دارد. خداوند از دل ها و قلب های انسان ها آگاه است. می داند که چه کسی می تواند این منصب خطیر را بر عهده بگیرد و چه کسی نمی تواند این کار را انجام بدهد.

این آیات را دقت کنید: در سوره قصص، آیه ۶۸ و ۶۹ :

وَرَبُّکَ یخْلُقُ مَا یشَاءُ وَیخْتَارُمَا کَانَ لَهُمُ الْخِیرَهُ. سوره قصص، آیه ۶۸ و ۶۹ 

خداوند تبارک و تعالی است که هم خلق می کند و هم انتخاب می کند هر که را که بخواهد. هیچ اختیار و انتخابی در این موضوع برای مردم نیست.

در کدام موضوع؟ در موضوع جانشینی و امامت رسول الله صلی الله علیه و آله

وَرَبُّکَ یعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یعْلِنُونَ

یعنی خداوند از دل و قلب انسان، باخبر است و او می داند که چه می گذرد. لذا او اتتخاب کند؛ اشتباهی در او نیست. خداوند مالک زمین است و خودش هم می داند چه کسی می تواند جانشین او در روی زمین باشد.

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته


فایل تصویری و صوتی شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 12]


متن شرح خطبه فدک [بخش پنجم – شماره 12]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَهَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ

با عرض سلام و احترام، سالروز شهادت حضرت زهراسلام الله علیها را خدمت حضرت ولیعصر علیه السلام و تمام محبین و شیعیان تسلیت عرض می کنم.

آن بانویی که جان خود را در راه امامت و ولایت داد و همچنین فرزند خود، محسن شهید را در این راه فدا کرد تا مردم از این جهل و جاهلیت بیرون بیایند و راه درست را بیاموزند و بدانند در خانه چه کسی باید بروند و دین و آئین را از آن شخص بگیرند.

حضرت زهراسلام الله علیها آن بانویی است که پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد ایشان فرمود: فداها ابوها فدای تو شود پدر تو … آن رسول الله صلی الله علیه و آله که مقام آسمانی و قدسی دارد، این چنین بفرماید. پس بدانیم حضرت زهرا سلام الله علیها چه مقامی دارند.

در ادامه بحث خطبه فدکیه؛ ابوبکر گفت ولی امر من هستم و پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده هر آنچه از ارث باقی ماند، از پیغمبر به ولی امر بر می‌گردد. گفتیم اجماعی هست که اینها ادعا می کنند اجماع نه دلیل عقلی است، نه دلیل نقلی. اما دلیل عقلی اینکه خدا باید امام را انتخاب کند اما دلیل نقلی را آیات فقط به یک مورد اشاره می‌کنیم در سوره بقره، آیه 30 خداوند می فرماید:

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ ۖ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ. سوره بقره، آیه 30

خداوند فرمود: من هستم که برای مردم در روی زمین، خلیفه برای خودم قرار می دهم. پس کار، کار الهی است. آیات دیگر هست که صرف نظر می کنیم.

اما روایات تفسیر فراط کوفی صفحه 39 در خطبه غدیر این چنین داریم که رسول اللهصلی الله علیه و آله فرمودند:

أَیهَا اَلنَّاسُ لاَ تَسُبُّوا عَلِیاً وَ لاَ تَحْسُدُوهُ فَإِنَّهُ وَلِی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ فَأَحِبُّوهُ. تفسیر فراط کوفی صفحه 39

سب و نفرین و بی احترامی به علی ابن ابیطالب علیه السلام نکنید و حسادت نورزید. پس او ولی هر مؤمن و مؤمنه است. پس از من او را دوست بدارید.

در حدیث دیگری امام باقر علیه السلام فرمودند (از رسول الله صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند): هذا ولیکم من بعدی. به مردم فرمودند: این ولی شما هست بعد از من

در کتاب اهل سنت سنن ترمزی ج 5 ص 632 رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند:

اِنَّ عَلیاً مِنّی و اَنَا مِنهُ وَ هُوَ وَلی کُلِّ مُؤمنٍ بَعدی. کتاب اهل سنت سنن ترمزی ج 5 ص 632

ولی هر مؤمنی بعد از من علی ابن ابیطالب علیه السلام است

و همچنین در المستدرک صحیحین ص 143:

انت ولی کل مؤمنین بعدی لکل مؤمنه. المستدرک صحیحین ص 143

رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: ولی بعد از من برای هر مؤمن و مؤمنه ای امیرالمؤمنین علیه السلام است.

نتیجه کلمه ولی را رسول الله صلی الله علیه و آله برای امیرالمؤمنین علیه السلام بکار می‌بردند نه برای شخص دیگری. پس ولی امر بعد از پیغمبرصلی الله علیه و آله، علی ابن ابیطالب علیه السلام است.

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته


دسترسی سریع و آسان به راهکار و محتوا برای مناسبت‌های نیمه شعبان، غدیر، محرم و فاطمیه
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.

فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمه‌شعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
انواع کتیبه غدیر
انواع استیکر پشت شیشه خودرو
اسپند دودکن
انواع جادستمال کاغذی
انواع مگنت یخچالی مذهبی
انواع استکان مذهبی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا