شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها – مجموعه مقالات فاطمیه

مشتمل بر 5 مقاله در باب شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها

این مقاله حاوی پنج مقاله درباره چگونگی شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیهاست. ما شیعیان چند واقعه مهم تاریخی داریم که همیشه باید احیاگر آنها باشیم.

یکی از آن واقعه ها شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها است که کسانی می خواهند این ماجرا و واقعه رو تحریف و انکار کنند. ولی ما می توانیم با بزرگداشت این ایام و بیان شرح ماجرای شهادت احیاگر این واقعه مهم باشیم تا همگان بدانند و آگاه شوند که با تنها دخت نبی اکرم صلی الله علیه و آله چه کردند.

ما شیعیان امامیه، دو حادثه ی تاریخی مذهبی داریم که همیشه و همه ساله ذکر و یاد آن دو را تجدید می کنیم و البته بایسته نیز چنین است که با منتهای توان خود در زنده نگاهداشتن آن دو حادثه کوشا باشیم.

این دو حادثه، یکی واقعه ی عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام و دیگری ایام شهادت جانگداز حضرت فاطمه سلام الله علیها است.

مقاله شماره 1 – شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها پرسشی برای آیندگان  

شاید در ذهن کسانی که آشنایی کافی با معارف و اعتقادات شیعه ندارند، این توهم پیش بیاید که تجدید خاطره ‏ی حوادث غم‏ انگیز گذشته‏ ی تاریخ چه ضرورت و فایده‏ای دارد؟ چه بسا که سبب تولید تفرقه و اختلاف و تشتت در میان امت اسلامی گردد.

در پاسخ به این توهم می‏ گوییم: اگر آن حوادث و وقایع گذشته فقط جنبه ‏ی تاریخی داشته باشند، البته تجدید خاطره‏ ی آن‏ها نه ضرورتی دارد و نه فایده ‏ی مهمی به دنبال خواهد داشت. اما اگر آن وقایع با عقاید مذهبی ارتباط داشته باشند چه؟

اگر مردمی بر اساس آن حوادث و وقایع، اعتقاداتی به دست آورده باشند، تکلیف چیست؟ آن هم اعتقاداتی که برای آنان جنبه ‏ی اساسی داشته و در زندگی دنیوی و نیز کسب سعادت اخروی آنان اثر مستقیم دارد.

از همین‏ روست که تحقیق و تتبع در تاریخ دو گروهی که در پانزده قرن قبل در رأس امت اسلامی قرار گرفتند و مکاتب “امامت” و “خلافت” را ایجاد کرده و خود را مرجع دینی امت معرفی کرده ‏اند، به حکم عقل برای انسان حق‏ طلب و دین ‏خواه ضروری و لازم می ‏شود و در زمره‏ ی واجبات عقلی قرار می‏گیرد.

قرآن کریم نیز در این باره می‏ فرماید: «… پس آیا آن کس که هدایت به سوی حق می‏ کند شایسته‏ و سزاوار پیروی کردن است، یا او که خویش نیز نیازمند هدایت است (تا راهنمایی نشود، راه نمی‏ یابد)؟ پس شما را چه شده است؟! چگونه داوری می ‏کنید؟»

از سوی دیگر بررسی فرمایشات و توصیه‏ های به جا مانده از شخص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، نشان‏ می ‏دهد که رعایت حقوق اهل‏ بیت پیامبر در میان مجموعه‏ ی سخنان ایشان جایگاه والایی دارد.

و در نتیجه می ‏توان گفت که مهرورزی به اهل بیت علیهم السلام به عنوان بارزترین مصداق رعایت حقوق ایشان، از اهمیت بی‏ نظیری برخوردار است. توصیه‏ های اکید رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به رعایت حقوق اهل بیت علیهم السلام از یک سو و احادیث متواتری که حاکی از منزلت والای مهرورزی به اهل بیت علیهم السلام است.

از سویی دیگر، سبب شده است تا محبت و مودت به آن بزرگواران مورد توجه ویژه ‏‏ی پیروان راستین اسلام قرار گیرد. پیامبر اکرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم در آخرین توصیه‏ های خود ادامه‏ ی روش و مشی خود درباره‏ی اهل بیت علیهم السلام  را به دیگران توصیه کردند.

ایشان در جایی دیگر بهترین فرد امت را پس از خود، بهترین‏شان برای اهل بیت علیهم السلام عنوان کردند و در حدیث معروف ثقلین، عترت و قرآن را دو شی گرانبهاء، همسنگ و جدایی ‏ناپذیر قلمداد کردند و نسبت به رعایت توامان هر دو توصیه‏ ی اکید فرمودند.

اما در این میان نیز فاطمه زهرا علیها السلام جایگاه ویژه ای دارد. این حدیث به طور متواتر از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم درباره‏ ی حضرت زهرا علیها السلام فرمودند: «فاطمه بزرگ و بانوی زنان جهانیان است.»

و یا آنکه درباره‏ ی قرب به حق تعالی و تقرب در پیشگاه حضرت باری فرمودند: «یا فاطمه، به راستی که خدای تعالی به خاطر خشم تو خشم می‏ کند و برای رضا و خشنودی تو خشنود و راضی می‏ گردد.»

و شدت علاقه ‏ی آن حضرت به ایشان در حدی بود که بارها می‏ فرمودند: «فاطمه، پاره‏ ی تن من است» و در برخی از منابع جمله‏ ی ذیل نیز افزوده شده است که فرمودند: «و او همان جان و دل من است که در سینه ‏ام قرار دارد و نیز نور چشم و میوه‏ ی دل من است.»

همچنین رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به طور ویژه ‏ای نسبت به رعایت و احترام به شخص حضرت زهرا علیها السلام سفارش فرموده‏ بودند و این موضوع را از طریق رفتار، گفتار و القابی که به ایشان اختصاص داده بودند، برای همگان به نمایش گذاشتند.

از همین روست که علما و مورخین همگی بر این مطلب اتفاق نظر دارند که یکی از مصادیق بارز مهرورزی به اهل بیت علیهم السلام، مهرورزی به حضرت فاطمه سلام ‏الله ‏علیها است و این نه سخن شیعه که مفسران بزرگ اهل سنت نیز در ذیل آیه‏ ی 23 سوره ‏ی شوری به آن اشاره می‏کنند و ایشان را مصداق لفظ “آل” می‏ دانند.

حال ممکن است در بعضی از اذهان این سئوال مطرح شود که آیا به راستی حضرت فاطمه سلام‏ الله ‏علیها، پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، از طرف دستگاه حاکم مورد ایذاء و ستم قرار گرفته است؟

جواب این سئوال در رجوع به کتب معتبر تاریخی که از مورخان شیعه و سنی به جای مانده و در آن اتفاقات پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بیان شده است، قابل دستیابی است. مطالعه ‏ی این کتب روشن می‏ کند.

آن حضرت در تمام مدت عمر کوتاه خود پس از رسول الله‏ صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ و سلم، پیوسته از ظلم و ستم ‏های متصدیان امر حکومت گله‏ مند و آزرده خاطر بوده‏ اند تا آنجا که فرموده ‏اند: «آن‏ چنان مصائب گوناگون بر من فروریخت که اگر بر روزهای روشن ریخت می‏ شد، به شب ‏های تار بدل می‏ گردیدند.»

و یا در پاسخ ام ‏سلمه که جویای حال ایشان شده بود، به صراحت فقدان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ظلم به وصی ایشان را مایه ‏ی ناراحتی خود اعلام کردند و نفاق در دین و انتقام‏ جویی نسبت به افتخارات حضرت علی علیه ‏السلام را عامل این حوادث برشمردند.

همچنین نگاهی کوتاه و گذرا به خطابه‏ ی آتشین و پر سوز و گداز آن حضرت در مسجد و در مجمع عمومی مهاجرین و انصار، نشان می ‏دهد که ایشان رئیس حکومت را چگونه به صحنه ‏ی محاکمه می‏کشند و انحراف و نادرستی رفتار آنان را به همگان نشان می ‏دهند.

و سرانجام پس از آنکه ظالمان را بر اریکه‏ ی قدرت و مردمان را بی اعتنا نسبت به انحراف در مسیر دین می ‏بینند، به نشانه‏ ی اعتراض و برای ابلاغ آزردگی خویش به تاریخ، به حضرت علی علیه‏ السلام وصیت می‏ کنند.

که تمام مراسم کفن، نماز، تشیع و دفن را مخفیانه به انجام برسانند و محل دفن‏شان را نیز از عموم پنهان سازند تا تاریخ خود در این‏باره قضاوت کند که چرا رغم تمام توصیه‏ ها و سفارشات، فرجام کار تنها یادگار پیامبر اسلام چنین شد؟


مقاله شماره 2 – شهادت و وصیت آن بانوی گرانقدر

«علی جان، حلالم کن! …»

ممکن است در برخی اذهان این سؤال مطرح شود که آیا راستی حضرت فاطمه علیها السلام پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مورد اذیت و ستم قرار گرفت؟ جواب این سؤال با مراجعه به کتب معتبر تاریخ از مورخان شیعه و سنی که وقایع پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به گونه ‌ای کاملاً مفصل و با تمام جزئیات آن ضبط کرده‌اند، مشخص می‌شود.

 این کتب به گونه‌ای روشن‌تر از آفتاب ارائه کرده‌اند که آن حضرت در تمام مدت عمر کوتاه خود پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیوسته از ظلم و ستمهای متصدیان حکومت در حال شکایت بوده است.

اگر یک نگاه گذرا به خطابه آتشین و پر سوز و گداز آن یگانه یادگار رسول خدا در مسجد مدینه و در مجمع عمومی مهاجرین و انصار بیندازیم، می‌ببینیم که رئیس حکومت را چگونه به صحنه محاکمه کشیده و با خطابه ای تند و عتاب آمیز، او را مورد سرزنش قرار می ‌دهد.

در این هنگام یک سؤال در ذهن نقش می ‌بند. آیا اینگونه سخن گفتن حاکی از آزردگی خاطر از ظلم خلیفه اول و اظهار خشم بر او و هوادارانش نیست؟ در حالیکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: “خشم و رضای فاطمه، سبب خشم و رضای خداست.”

یعنی آن کسی که مغضوب فاطمه است، مورد غضب خداست و مغضوب خدا حق حاکمیت بر امت اسلامی را ندارد… آن خطابه، کار خود را کرد و همچون صاعقه بر سر خلیفه اول و هوادارانش فرود آمد و افکار عمومی را علیه دستگاه حاکم متشنج ساخت. اما پس از ایراد خطابه در مسجد، وقایع دردناک دیگری پیش آمد و آن ودیعه الهی، بستری شد …

… امیرالمؤمنین علیه السلام احساس کرد که همسرش سخنانی محرمانه دارد و می ‌خواهد اتاق، خلوت باشد. به زن هایی که حاضر بودند، دستور داد از اتاق خارج شوند. آمد و کنار بستر زهرا علیها السلام نشست. سر زهرا علیها السلام را از روی بالش بلند کرد و به سینه ‌اش چسبانید و فرمود: “عزیزم! بگو، هرچه درد دل داری برای من بگو.”

عرض کرد: “ای پسر عموی عزیزم! من رفتنی هستم. ساعتی پیش، پدرم را در خواب دیدم، به من فرمود: دخترم! بیا؛ من اشتیاق دیدار تو را دارم. اینک من حرف اولم اینست که آیا در طول این مدتی که با شما بوده‌ام، یک حرف دروغ از من شنیده‌اید؟ یک نافرمانی کوچک از من مشاهده کرده ‌اید؟ (یعنی اگر دیده و شنیده ‌اید، اکنون حلالم کنید.)

امیرالمؤمومنین علیه السلام از شنیدن این سخن سخت دگرگون شد و اشک از دیدگانش جاری گشت و فرمود: “معاذ الله؛ تو بزرگتر از این بودی که دروغی بر زبانت جاری شود و نافرمانی از تو مشاهده گردد.”

آنگاه فرمود: “بچه های من خردسالند و بی ‌مادر می‌ شوند. هر مردی احتیاج به زن دارد و بعد از من ازدواج خواهید کرد. از شما می ‌خواهم با “امامه” دختر خواهرم زینب ازدواج کنید که با بچه ‌های من مهربان‌تر از دیگران است.

سپس عرض کرد: “وصیت من اینست که مرا شبانه تجهیز کن، نمی‌ خواهم احدی از اینان که به من ستم کردند، از تجهیزم آگاه گردند. خودت شب غسلم بده و کفن بر من بپوشان و نماز بر من بخوان و شب دفنم کن و پس از دفنم کنار قبرم بنشین و برای من تلاوت قرآن کن.”

در همان حال که سر بر سینه علی داشت، گفت: “السلام علی جبرئیل، السلام علی رسول الله”؛

و روح از بدن مقدسش به پرواز درآمد و به عالم قدس ارتحال یافت و چراغ خانه علی خاموش شد. امیرالمؤمنین علیه السلام آهسته سرش را روی بالش گذاشت. کودکان بی‌ مادر آمدند و خود را روی پیکر بی‌روح مادر انداختند.

حسن روی سینه مادر افتاده بود و می‌بوسید و می‌گفت: “مادر! من حسنم، با من حرف بزن.” حسین آمد و پایین پای مادر نشست. پاهای مادر را در بغل گرفته، می‌ بوسید و می‌ گفت: “مادر! من حسین توام، با من حرف بزن؛ نزدیک است جان از بدنم مفارقت کند.”

صدای شیون از خانه امیرالمؤمنین علیه السلام بلند شد. ساعات اول شب بود. مردم که از شدت بیماری زهرا علیها السلام آگاه بودند، انتظار چنین واقعه‌ای را داشتند و لذا صدای گریه از این خانه به آن خانه منتقل شد و شهر مدینه یکجا تکان خورد و مبدل به عزا خانه شد.

به فرموده محدث قمی (ره)، “اهل مدینه یک صدا فریاد کشیدند؛ آن چنان که گویی مدینه می‌خواهد از جا کنده شود” …
«برگرفته از سلسله مباحث معارفی “صفیر هدایت”، تألیف آیت الله ضیاء آبادی (با اندکی تصرف)»

پاورقی ها

  1. در میان مورخین و محدثان مشهور اسلامی نمونه ‌های متعددی برای این موضوع ذکر شده است. به عنوان نمونه پس از آنکه فاطمه
    زهرا سلام الله علیها با روایتی ساختگی از جانب ابوبکر مواجه شد که مخالف صریح آیات قرآن کریم بود و تنها برای محروم ساختن
    آن حضرت از حق خویش ساخته شده بود، سخت بر آشفت و بر خلیفه اول خشمگین شد. تا جایی که بر طبق نقل بزرگان اهل سنت
    نظیر بخاری، احمد حنبل، ابن سعد، ابن اثیر، ابن کثیر و…، تا پایان عمر با او سخن نگفت و از او رویگردان بود: صحیح بخاری، جلد 4 ،
    صفحه 42 – مسند احمد، جلد 1 ،صفحه 6 – طبقات الکبری، جلد 8 ،صفحه 28 – البدایهوالنهایه، جلد 5 ،صفحه 306 و …
  2. این خطبه را که به “خطبه فدکیه” مشهور است، هم علمای شیعه و هم علمای اهل سنت در کتب خویش نقل نمودهاند.
  3. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: “یا فاطمه! إن الله لیغصب لغضبک و یرضی لرضاک”
    منابع اهل تسنن: مستدرک صحیحین، جلد 3 ،صفحه 154 – تاریخ مدینه، دمشق، جلد 3 ،صفحه 156 – أسد الغابه، جلد 5 ،صفحه 522
    – اإلصابه، جلد 8 ،صفحه 265 و…
    منابع شیعه: مناقب (ابن شهر آشوب) جلد 3 ،صفحه 107 – امالی شیخ طوسی، صفحه 427 – کشف الغمه، جلد 2 ،صفحه 85 و…
  4. فاطمه زهرا (سلامم الله علیها) چهار فرزند داشت که در آن زمان بزرگترینشان 8 ساله و کوچکترینشان 4 ساله بودند.
  5. فصاحت أهل المدینه صیحه واحده، کادت المدینه أن تتزعزع” بیت األحزان، صفحه 78
    کلمات کلیدی: مصیبت حضرت زهراسلام الله علیها آزار دیدن حضرت زهرا سلام الله علیها از خلفا، مظلومیت حضرت زهراسلام الله علیها حب و بغض

مقاله شماره 3 – با نور فاطمه هدایت شدم (داستان کوتاه)

کلمات همچون تیری به اعماق وجودم راه یافت. زخمی را باز کردند که گمان نمی ‌کنم به آسانی التیام یابد. با اشک هایم در جدال بودم و سعی کردم مانع از سرازیر‌ شدنشان شوم ولی نتوانستم. اشک هایم فرو ریختند و گویی می‌ خواستند تا ننگ تاریخ را در قلبم بشویند.

پس از آن تصمیم گرفتم که با گذشتن از ایستگاه های تاریخ، حرکت کنم تا بر فاجعه امت آگاهی یابم و این آغازی بود برای مشخص نمودن هویت حرکت و انتقال با عبور از فضای معتقدات و تاریخ و همسو شدن با دلیل.

این امر در خانه‌ای اتفاق افتاد که عموزاده شیعی من اقامت داشت. من آمده بودم تا با او دیداری داشته باشم و درباره اموری عام، گفتگو کنم … در یک لحظه صدای خطیبی که از یک دستگاه ضبط صوت پخش می‌شد، توجهم را بخود جلب کرد که می ‌گفت: “این خطبه‌ای است که در منابع اهل سنت و شیعه وارد شده و حضرت زهرا سلام الله علیها آن را ایراد نمود …”

پیش از شنیدن این نوار آماده نبودم تا در مسائل مورد اختلاف مذهبی وارد بحث شوم؛ اما ما دانسته بودیم که عموزاده‌ام شیعه می ‌باشد و از خداوند مسألت کرده بودیم تا او را هدایت کند و ما تا می ‌توانستیم از وارد شدن بحث با او پرهیز می‌کردیم. ولی خداوند سبحانه و تعالی می ‌خواست که حجت را بر ما تمام کند.

با صدایی آرام و زیبا خطیب آن خطبه را آغاز نمود و شعاع کلماتش تا اعماق وجودم نفوذ کرد. برای من آشکار شد که چنین سخنانی از شخصی عادی صادر نمی ‌شود، حتی اگر دانشمندی سخنور باشد که هزار سال درس خوانده باشد، بلکه آنها در حد ذات خود، یک معجزه بودند.

سخنانی شیوا، عبارت هایی محکم، حجت هایی کوبنده و تعبیری قوی … من خود را به آنها سپردم و با همه وجودم به آنها گوش می‌دادم تا که نتوانستم خود را نگه دارم و اشک هایم سرازیر شد.

من از این سخنان محکم که خطاب به خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ایراد می ‌شد، تعجب کردم و آنچه سبب شد تا حیرت من بیشتر شود این بود که وی دخت رسول خدا بود. پس چه اتفاقی پیش آمده است؟

در واقع درستی این خطبه را نمی ‌دانستم، ولی شعورم در آن لحظه تکان خورد و با نخستین قطره اشکی که از اعماق درونم سرازیر گشت، تصمیم گرفتم که به صورت جدی با وی وارد بحثی عمیق شوم و در این خصوص نمی‌ خواستم از کسی بشنوم، بلکه ریسمان شروع یا آغاز ریسمان را می‌خواستم تا حرکت آغاز کنم.

نوار به آخر رسید، اشک هایم را پاک کردم و کوشیدم تا آنها را پنهان کنم تا عمو زاده‌ام متوجه آنها نشود، نمی ‌دانستم برای چه؟ شاید به خود مغرور بودم، ولی عظمت فاجعه مرا بر آن داشت تا مجموعه ای از سؤالات را متوجه او سازم.

اما خواستار جوابی نبودم، بلکه این تلاشی برای کم کردن فشار روحیم بود. او به من پاسخ داد: لازم است که ابتدا بدانی که فاطمه کیست و سپس خود جستجو را آغاز کنی تا من عقایدم را بر تو تحمیل نکنم و نخستین منبعی که آغاز ریسمان را در آن خواهی یافت، صحیح بخاری است. آنگاه کتاب را به دست من داد و این برای من کاملا غیر منتظره بود …

«برگرفته از کتاب “با نور فاطمه هدایت شدم”، تألیف عبد المنعم حسن سودانی»


مقاله شماره 4 – شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها بانوئی آسمانی

السلام علیک یا فاطمه الزهراء

السلام علیک یا سیده نساء العالمین من الأولین و الآخرین

السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده

بالاترین مرتبه کمال انسانیت، مقام عصمت است که رضا و غضب انسان در همه امور، بر مدار رضا و غضب خدا باشد. اگر عصمت کبری به آن است که انسان کامل به جائی برسد که در همه امور، به رضای خدا راضی شود.

و به غضب خدا، غضب کند؛ فاطمه زهرا کسی است که خداوند متعال به رضای او راضی می شود و به غضب او، غضب می کند و این مقامی است که منشأ حیرت انسانهای کامل است . . .

اوست که در مکاشفات یوحنا، علامتی است عظیم که در آسمان ظاهر شده؛ زنی که آفتاب را در بر دارد و ماه زیر پایش، و بر سر تاجی از 12 ستاره دارد. اوست که همسر و مادر دوازده رئیس از اولاد اسماعیل است که خداوند در سِفر تکوین تورات، به حضرت ابراهیم خبر داد.

او در سوره “دخان”، تـأویـل” شب مبارکه “ای اسـت که در آن” هر امر استواری فیصله می یابد”. او در زمانه، یگانه زنی است که خداوند متعال، دعای او را در روز مباهله، هم طراز دعای پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین قرار داده است.

اوست که در شب معراج رسول خدا دید که بر در بهشت نوشته شده است: “فاطمه خیره الله” در شخصیت او همین بس که اول شخص وارد شونده بر بساط قرب الهی، اوست ؛ چرا که رسول خدا فرمود: “فاطمه نخستین کسی است که به بهشت وارد می شود.”

او یگانه گوهری است که خداوند به بعثت پیغمبر خاتم بر مؤمنین منت نهاد (سوره آل عمران آیه 64) و به وجود آن گوهر، بر آن سرور منت نهاد و فرمود: “ما به تو کوثر دادیم، پس بر پروردگارت درود فرست و قربانی کن،”

آیا پس از رحلت رسول خدا، چه شد که چنین کسی با دلی پر درد، گفت : “بر من مصیبت هائی فرود آمد که هرگاه بر روزهای روشن فرود می آمد، چونان شب، تیره و تار می شدند “، و هنگامی که به خاک سپرده شد، از بدن رنجور او، شبحی باقی مانده بود.

“مانند شبحی گشته بود”و امیرالمؤمنین در این مصیبت، آنچنان از پای درآمد که به رسول خدا گفت: “اما اندوه من (در فقدان فاطمه) همیشگی است و از این پس هر شب من، تا به سحر به بیداری خواهد گذشت”

(فرازی از بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی (با اندکی تصرف)

علی بن عیسی اربلی داستان شهادت فاطمه سلام الله علیها را نقل کرده تا آنجا که می گوید: هنگامی که زهرا سلام الله علیها از دنیا رفت و به شهادت رسید، پارچه ای بر روی پیکر مطهر او کشیده شده بود، أسماء گوید در این وقت، حسن و حسین علیهما السلام  وارد شده و گفتند:

ای اسماء! مادر ما، در چنین وقتی نمی خوابید!؟؛ اسماء عرض کرد: ای فرزندان رسول خدا، مادرتان نخوابیده، بلکه ازدنیا رفته است! حسن علیه السلام که این سخن را شنیـد، خود را روی بدن مطهـر مادر انداخـته و صورتـش را می بوسید و می گفت: “مادر جان! پیش از آنکه جان از بدنم بیرون رود، با من سخن بگو”

حسین (علیه السلام) پیش آمده، پای مادر را می بوسید و می گفت: “مادرجان من فرزند تو حسین هستم، با من سخن بگوی، پیش از آنکه قلبم بشکافد و مرگم فرا رسد! “….

(به نقل از کشف الغمه جلد2 – صفحه 126)


مقاله شماره 5 – شهادت بانو و فردای تاریخ

در لحظاتی که پیکر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دفن می شد، عملا نیز توصیه او درباره ولایت علی علیه السلام که مسیر حرکت سیاسی جامعه اسلامی را تبیین می کرد دفن می شد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با ظرافتی که تنها از او باید انتظار داشت.

علی علیه السلام را “ولی مؤمنان” معرفی کرد، نه “ولی مسلمین” و این واقعیت را تصریح کرد که کسانی که تسلیم شرایط سیاسی شده و اسلام آورده اند و اینک مسلمان نامیده می شوند، ولایت او را نخواهند پذیرفت.

ولی از کسانی که به پیامبری پیامبر ایمان آورده و ولایت پیامبر را پذیرفته اند، انتظار می رود که پذیرای ولایت علی علیه السلام باشند.

در این شرایط، فاطمه علیهاالسلام می دید که عملا پیام و پیامبر هر دو از دست رفته اند و یا دست کم پیام پیامبر در برابر موج تجدید نظر طلبی و ارتجاع در خطر از دست رفتن است و اگر کسی در مقابل این سیل زمانگیر و ایمان برانداز مقاومت نکند، همه چیز از دست خواهد رفت. همه چیز! … برای همیشه! …

این چنین بود که با استواری تمام در مسجدالنبی خطاب به همه آنهایی که به موازنه های سیاسی و به قدرت جدید “آری” و به وصایای پیامبر “نه” گفته بودند، گفت: “…ما مانند کسی که با کارد و نیزه پیکرش چاک چاک شود، در برابر شما استقامت و بردباری خواهیم کرد …”

هیچ کس باور نمی کرد که دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اینگونه از جان گذشته و بی باک، برای دفاع از پیام پیامبر به پاخیزد و از هیچ فرصتی فروگذار نکند. از رویارویی مستقیم با ارتجاع تا دعوت حضوری مهاجرین و انصار، از حضور هدفمند در مسجد النبی و کنار مزار شهدا تا بیان صریح اعتراض در خطبه ها و ملاقات ها و …

به عنوان نمونه، او در روزهای آخر عمرش و در پاسخ به ام سلمه که حال او را جویا شد، صراحتاً اعلام نمود که: “محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصی اوست.” در فرصتی دیگر فاطمه علیهاالسلام شبیه به همین اظهارات را به طور مبوسط و گسترده تر با زنان مدینه که به عیادت او رفته بودند.

در میان گذاشت و گفت: “صبح کردم به خدا، بیزار از دنیای شما و خشمگین از مردهای شما … وای بر اینان! چرا این منصب جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از فراز پایه های محکم و تزلزل ناپذیر رسالت و نبوت و وحی برکندند و از کسی که بر امر دنیا و دینشان خبیرتر و کار آمدتر بود، گرفتند؟ …

اینان از ابوالحسن چه عقده ای در دل داشتند؟ … سوگندبه خدا اگر زمام مرکب حکومت که رسول خدا به او سپرده بود، در دست او باز می گذاشتند و از او دفاع و پیروی می کردند، به خوبی این مرکب را مهار می کرد … به راستی که اگر چنین کرده بودند درهای برکت آسمان و زمین به روی آنان گشوده می شد. اما …

و در ادامه نیز همانند آخرین شعله های شمعی که در حال خاموش شدن است، از زبان او شنیده شد که فرمود: “…اکنون بیا و بشنو! هر چه از این پس زندگی کنی، روزگار تازه ها و شگفتی های دیگری به تو نشان خواهد داد … به راستی کار اینان شگفت آور است!

اینها دنباله ها را به جای پیشروان نشاندند و پیشتازان را رها کرده و پس ماندگان را گرفتند. هان! به خدا سوگند که این کردار نابجا و ناپسند، روزگار شما را آبستن حوادثی خواهد کرد که نتایج شوم آن را در آینده خواهید دید …” 

فاطمه علیهاالسلام که از هر فرصتی برای هشدار مردم زمان خود استفاده کرده بود و آنها، یا هشدار او را نادیده گرفته بودند و یا آن را نفهمیده بودند، اینک در اندیشه مردمی بود که در آینده خواهند آمد.

برای آنها چه می توان کرد؟ آنها را چگونه می توان هشیار نمود؟ چگونه با آنها می توان سخن گفت؟ چگونه می توان به آنها خبر داد که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، پیام او قربانی دسیسه اشرافیت و جاه طلبی نخبگان سیاسی و فرصت طلبی آنها که اسلام را برای خود می خواستند و جهل و ساده اندیشی مردم شده است؟

چگونه می توان صدای اعتراض خود را به گوش تاریخ رسانید؟ راستی فاطمه علیها السلام چه وسیله ای در اختیار داشت تا با آن اعتراض خود را به گوش خلق ها و نسل ها و عصرها برساند؟ او حتی از حق گریستن در سوگ پیام و پیامبر نیز محروم شده بود.

از میان صفحات تاریخ صدای اعتراض فاطمه علیها السلام را در میان وصیتی کوتاه می توان شنید: “بسم الله الرحمن الرحیم” این است آنچه فاطمه دختر رسول خدا بدان وصیت می کند. وصیت می کند در حالی که شهادت می دهد به یگانگی خداوند یکتا و رسالت بنده او محمد و گواهی می دهد که بهشت حق است، دوزخ حق است و قیامت بی تردید فرا خواهد رسید و خداوند کسانی را که در گورهایند، زنده خواهد کرد.

علی! منم فاطمه! دختر محمد که خدا مرا به همسری تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو در انجام کارهای من سزاوارتر از دیگرانی. مرا شبانه حنوط کن، غسل ده و کفن کن و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن کن و کسی را خبر مکن. تو را به خدا می سپارم. به فرزندانم تا روز قیامت سلام می رسانم.”

فاطمه سفارش کرده بود که پیکرش مخفیانه به خاک سپرده شود. اختفای محل دفن پیکر فاطمه علیها السلام در حقیقت پیام او به تاریخ بود. پیامی به بشریت مسلمان هنگامی این پیام می توانست به همه نسل ها و عصرها در عرصه تاریخ برسد.

که پیکر فاطمه علیهاالسلام مخفیانه به خاک سپرده شده باشد تا مردم نشانی قبر گمشده او را در داستان زندگی اندوه بار و اعتراض دائمی او به ارتجاع و استبداد جستجو کنند و بتوانند از این پنجره نگاهی نو و جدید به تاریخ اسلام و سرنوشت بشریت مسلمان داشته باشند.

بدین گونه بود که فاطمه علیهاالسلام از مرگ، زندگی و از شکست، پیروزی و از فاجعه، حماسه و از آرامش ابدی خود، حرکتی دائمی و شوری انقلابی در همه عصرها و نسل ها و در بستر تمام قرون آفرید.

و هنوز هم قلب فاطمه علیها السلام در التهاب سرنوشت مسلمانان جهان می تپد و چشم هایش منتظر پرچمی است که روزی برای رهایی بشریت مظلوم و دفاع از اسلام و باز آفرینی مدینه النبی، به دست فرزندش مهدی موعود برافراشته گردد.

امروز نیز چون همیشه، هر که در اندیشه رنج انسان و بشریت تحت ستم است، باید به سینه گدازان، اشک فروان و آه سوزان فاطمه علیها السلام بیندیشد و سخنان او را زمزمه کند و در حد خویش پیام فاطمه را به گوش جهانیان برساند …

(برگرفته از کتاب “شهر گمشده؛ فاطمه چه گفت …؟ مدینه چه شد …؟، نوشته محمدحسن زورق)


دسترسی سریع و آسان به راهکار و محتوا برای مناسبت‌های نیمه شعبان، غدیر، محرم و فاطمیه
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.

فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمه‌شعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
انواع کتیبه غدیر
انواع استیکر پشت شیشه خودرو
اسپند دودکن
انواع جادستمال کاغذی
انواع مگنت یخچالی مذهبی
انواع استکان مذهبی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

برای ارسال دیدگاه خود، در قسمت زیر دیدگاه و در خط بعدی نام و نام‌خانوادگی خود را بنویسی و بر روی فرستادن دیدگاه بزنید. *

دکمه بازگشت به بالا