سخنرانی هرم مزلو – سخنرانی نیمه شعبان
سخنرانی هرم مزلو و پاسخ الهی به نیاز های بشر
سخنرانی هرم مزلو به شیوه هرمی سلسله مراتب نیازهای انسان را بیان می کند از خود شکوفایی انسان تا نیازهای جسمانی و روحی را توضیح میدهد. برای کسب اطلاعات بیشتر متن زیر را مطالعه نمایید.
بخش اول سخنرانی هرم مزلو – تئوری های روان شناسی هرم مزلو
ابتدا هرم مزلو را به مستمعین نشان دهید و از آنها راجع به هرم مزلو سؤالاتی بپرسید: آیا چیزی در مورد آن میدانند؟ مربوط به کدام دانشمند است؟ وجه متفاوت دیدگاه این دانشمند نسبت به بقیهی هم رده های خودش چیست؟ (در مرحلهی بعد با توجه به اطلاعات مستمعین، خودمان از ابتدا در مورد هرم مزلو توضیح میدهیم.)
این شکل یا بهتر بگویم این هرم به نام هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو است. دانشمندی به نام «آبراهام مزلو» یک بحث بسیار اساسی در طبقه بندی نیازها مطرح کرده است که اکنون بنیان و ریشهی بسیاری از تئوریهای روانشناسی از سخن این دانشمند شکل گرفتهاست. همانطور که میبینید این نیازها را در داخل یک هرم طبقه بندی کرده.
چرا؟ چرا به شکل هرم؟
( پاسخ ): که نشان دهد اگر قاعدهی هرم تشکیل نشود ما بقی هرم نیز شکل نمیگیرد. یعنی باید نیازهای اولیه و مهمتر تأمین شود تا نیازهای بعد تا قبل از وی بسیاری از دانشمندان بر همان نیازهای مادی که اولین طبقهی هرم مزلو است توجه داشتهاند.
اما مزلو هرم را گسترده کرد و گفت بعد از نیازهای حیاتی که برای زنده بودن فیزیکی انسانها ست، مهمترین و اولین نیازها، نیاز به امنیت است. همه ی ما به امنیت نیاز داریم مثلا اگر الان بیاییند و بگویند تا 5 دقیقه دیگر یک موشک می افتد در این مکان کدام یک از شما اینجا میمانید؟ مسلماً هیچکدام. شاید خود من اولین نفری باشم که برای حفظ امنیتم این مکان را ترک میکنم. نیاز به امنیت از همان دوران کودکی شکل میگیرد.
مثلا شما کودکی را ببینید که از پله پایین افتاده و پایش درد گرفته، هنوز شما شدت حادثه را نمیدانید اما اولین عکس العمل کودک چیست؟
( پاسخ ): گریه میکند، فریاد میزند.
خب حالا اولین عکس العمل اطرافیان چیست؟
( پاسخ ): بغلش میکنند نازش میکنند به پشتش دست میکشند، بالاخص مادر طفل را بغل میکند و او را شیر میدهد.
خب، چی شد که کودک آرام شد؟
( پاسخ ): نکتهای که این دانشمند به آن توجه کرد همین است. که ما فکر میکنیم در این موقع بچه فقط دردش گرفته، در حالی که بچه احساس امنیتش از بین رفته. پس بیا احساس امنیت را بهش بده. بغلش کن ، به پشتش دست بکش. و این کلید حل بسیاری از مشکلات روانی، اجتماعی و فردی است.
این نیاز به امنیت حتی در مسال اقتصادی ما هم هست. مثلا ما چرا پول هایمان را در بانک میگذاریم ؟ برای امنیت. اگر قرار بود دولت به دارایی ما نظارت داشته باشد و به آن مالیات تعلق بگیرد .
آیا باز هم احساس امنیت میکردید که پول هایتان را به بانک بدهید ؟
( پاسخ ): بیاییم دوباره سری به هرم مزلو بزنیم . نیازهای اولیه چه بود؟ نیازهای حیاتی و زیستی. خوب خدا میگوید بنده من در شکم مادر بودی غذایت را آماده کردم به دنیا آمدی غذایت را در سینه مادر مهیا کردم بزرگتر شدی دندانت دادم و باز غذایت را آماده کردم محبتت را چنان در دل پدر و مادرت قرار دادم که بهتر از هر کس دیگری برای رفاه تو تلاش میکنند.
ضرب المثلی است که میگوید:« هر آن کس که دندان دهد، نان دهد.» بنابر این خداوند حکیمی که این نیازها را در وجود ما قرار داده برای تأمین آنها نیز برنامه ریزی زیبایی کرده است. نیاز بعدی که در هرم مزلو می بینیم نیاز به امنیت است ، امنیت بدنی ، سلامتی ، اخلاقی ، …
خداوند حکیمی که بدین زیبایی برای رفع نیازهای مادی ما برنامه ریزی کرده، آیا برای نیاز ما به امنیت (که خودش در وجود ما قرار داده) برنامه ریزی نکرده؟ خداوند برای امنیت ما ایمان را قرار داده. یعنی چه؟ ریشه ی کلمه ی ایمان چیست؟
( پاسخ ): امن. ایمان یعنی وارد قلعهی امن شدن. یعنی که هر کس وارد این قلعهی امن شود از خطرات دنیا و آخرت در امان است.
فکر میکنم شنیده باشید : زمانی که حضرت رضا (علیه السلام) به طرف خراسان میآمدند، در نیشابور، بزرگان شهر که اکثراً هم اهل تسنن بودند، خودشان را به امام میرساندند تا از علم او که زبانزد زمانه بود و معروف به «عالم آل محمّد» بودند، استفاده کنند، امام سخنرانی بسیار مختصری کردند اما با جملهای کلیدی که معروف است به حدیث «سلسله الذهب»، یعنی روایتی که تمام راویان آن طلایی هستند.
(تأکید بر سندیت روایت):
[لَمَّا وَافَى أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع نَیْسَابُورَ وَ أَرَادَ أَنْ یَرْحَلَ مِنْهَا إِلَى الْمَأْمُونِ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ أَصْحَابُ الْحَدِیثِ فَقَالُوا لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ تَرْحَلُ عَنَّا وَ لَا تُحَدِّثُنَا بِحَدِیثٍ فَنَسْتَفِیدَهُ مِنْکَ وَ قَدْ کَانَ قَعَدَ فِی الْعَمَّارِیَّهِ فَأَطْلَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی الْحُسَ یْنَ بْنَ عَلِیٍّ
یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِیلَ علیه السلام یَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَهُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا (بحار ج49 ص123)]
هنگامی که ابوالحسن میخواستند نیشابور را ترک کنند، و به سوی مأمون بروند. تعدادی از بزرگان حدیث دور ایشان جمع شدند و گفتند ای فرزند رسول خدا، از پیش ما میروی و حدیثی به ما نمیگویی که ما از شما بهرهای ببریم؟ پس بر منبری بالا رفتند و سرشان نمایان شد و فرمودند: شنیدم از پدرم موسی بن جعفر که گفت شنیدم از پدرم…….
تا رسول الله که گفت از جبرئیل امین شنیدم که گفت از خداوند تعالی شنیدم که فرمود: “لا اله الّا الله” (که ایمان است) قلعهی محکم من است، پس هر کس وارد این قلعه شود از عذاب من (در دنیا و آخرت) در امان است. پس هنگامی که به راه افتادند، حضرت ندا دادند: با شرایط آن، و من از شرایط آن هستم. (بر این نکته تأکید شود که این حدیث از جانب خداوند متعال است، و این شرط را نیز خود خدا قرار داده است.)
معنی این شرط چیست؟ یعنی وقتی میخواهیم وارد قلعه بشویم باید از درش وارد شویم و در ورود به قلعه ی امن الاهی امام است.
روایتی دیگر برای اطلاع گوینده و استفاده از مفهوم آن:
[عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله قَالَ أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَنِ اللَّهِ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ وَ جَلَّ وَجْهُهُ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی عِبَادِی فَاعْبُدُونِی وَ لْیَعْلَمْ مَنْ لَقِیَنِی مِنْکُمْ بِشَهَادَهِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً بِهَا أَنَّهُ قَدْ دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالُوا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا إِخْلَاصُ الشَّهَادَهِ لِلَّهِ قَالَ علیه السلام طَاعَهُ اللَّهِ وَ طَاعَهُ رَسُولِ اللَّهِ وَ وَلَایَهُ أَهْلِ بَیْتِهِ علیهم السلام]
پس آن کسی که خداوند بر روی زمین قرار داده برای امنیت مردم، حجت خودش است، که در هر زمانی وجود داشته و دارد. در هر زمان پیامبر یا امامی وجود دارد که پناهگاه مردم آن زمان است.
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند:إِنَّ مَثَلَنَا فِیکُمْ کَمَثَلِ الْکَهْفِ لِأَصْحَابِ الْکَهْف. مثل ما در میان شما همچون غار (پناهگاه) است براى اصحاب کهف. (غیبت نعمانی ص44) (اصحاب کهف تا زمانی که در غار بودند امنیت داشتند.)در ادعیه هم ما ائمه علیهم السلام را با عنوان کهف حصین، یعنی پناهگاه محکم میخوانیم. هرم مزلو
صلوات شعبانیه: اللهمّ صلّی علی محمدٍ و آل محمدٍ الکهف الحصین و غیاث المضطرّ المستکین.
در نامهای که امام زمان علیه السلام به اسحق بن یعقوب نوشتند میفرمایند: إنّی أمانٌ لِأهل الأرض (بحار الانوار ج75 ص385)
البته باید توجه داشت که پناهگاه را باید به آن پناه برد. ما باید خود را به زیر پرچم امنیت آن حضرت ببریم تا در امان باشیم. این امنیت از همه نظر است: هم جانی، هم اخلاقی و معنوی. مثلاً در زمان حضرت نوح (علیه السلام)، هر کسی که با ایمان کامل به خدا، به پیامبر خدا پناه برد و با ایمان کامل به خدا سوار بر کشتی شد، از شرّ طوفان نجات یافت.
اما هر که از ایشان سرپیچی کرد، هلاک شد. ما هم برای نجات از طوفانهای زمان خود باید به امام زمانمان پناه ببریم تا در آنها غرق نشویم. رسول اکرم اهل بیت را به کشتی حضرت نوح تشبیه فرمودهاند :
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند:مَثَلُ اهل بیتی فیکم کَمَثَلِ سفینهِ نوحٍ، من رَکِبَها نَجَا و من تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ. (بحار الانوار ج23 ص105)
در زمان حضرت موسی هم آنهایی که زیر پرچم امنیت ایشان رفتند، از شر فرعون نجات یافتند. خداوند این امنیت را تا حدی برای انسانهایی که به حجت خدا پناه میبرند تضمین کرده است که حتی اگر لازم باشد دریا هم برای امنیت آنان شکافته میشود.
پس طبق فرمودهی امام رضا (علیه السلام) و شرایطی که خود خدا قرار داده است: آن کسی این امنیت را دارد که به خدا ایمان داشته باشد و ائمه را به عنوان درهای ورود به این امنیت الهی الهی بپذیرد. اگر به آنها پناه ببریم، از شر شیطان دور میشویم. ایمان ما را وارد قلعهی محکمی میکند.
اگر شیطان به سراغ ما بیاید و سایهی امام زمان را بالای سر ما ببیند فرار میکند. امتحان کنید. اگر زمانی حس کردید که شیطان دارد بر شما غلبه پیدا میکند از امامتان کمک بگیرید بگویید: ای امام زمان من خودم را وارد کهف حصین، پناهگاه محکم تو میکنم. مرا حفظ کن. مطمئن باش تو را نجات میدهد.
بخش دوم سخنرانی هرم مزلو – داستان علوی مصری : داستان به صورت بسیار مختصر بیان شود
«ابن طاوس علیه الرّحمه گوید که در کتاب کهن هاى که نام مصنّف آن مذکور بود که حسن بن علىّ بن هند است و آنکه آن در شوال سنه سیصد و نود و شش نوشته شده است، شرح دعاى مشهور به علوى مصرى را به این عبارت یافتم که این دعائى است که آن را سیّد ما حضرت امام محمّد مهدى مؤمّل صلوات اللَّه علیه در خواب به مردى از شیعیان و پیروان خود تعلیم کرده است و آن شخص مظلوم بود.
پس خداى تعالى او را از آن ظلم خلاصى داد و دشمن او را بقتل رسانید. به ما ابو على احمد بن محمّد بن حسین بن اسحق بن جعفر بن محمّد علوى عریضى به حران حدیث نمود و او گفته که حدیث نمود به من محمّد بن على علوى حسینى ساکن به مصر آنکه بر من امر عظیمى و اندوه شدیدى از جانب حاکم مصر وارد شد و اراده داشتت که مرا بنزد احمد بن طولون بفرستد.
پس من از مصر به قصد حج بیرون آمدم و چون از حج فارغ گشتم، متوجّه به عراق شده اراده زیارت روضه مولاى خود حضرت امام حسین بن على صلوات اللَّه علیهما را نمودم از جهت آنکه به مرقد آن حضرت پناه گیرم و التجا برم و از شدّت قهر و غضب آن کسى در امان باشم که از او مى ترسیدم.
پس چون به کربلاى معلّا رسیدم پانزده روز در حائر مقیم گشتم و پیوسته در شب و روز دعا مى کردم و زارى مى نمودم تا آنکه بر من حضرت قائم زمان و دوست خداى رحمان در میان خواب و بیدارى ظاهر شد و به من گفتند که: به تو حضرت امام حسین علیه السلام مى فرماید که اى پسر من آیا تو از فلان شخص مى ترسى؟
در جواب گفتم: بلى زیرا که او اراده دارد آنکه مرا هلاک نماید. پس به سوى آقاى خود پناه آورده ام تا آنکه به او شکوه نمایم از آنچه به من اراده دارد. پس فرمودند که: چرا خداى خود را و خداى پدران خود را به دعائى نخوانى که خدا را به آن دعا پیغمبران پیش خواندند هر گاه ایشان را محنتى و شدّتى روى مى نمود، پس خداى تعالى آن محنت را از ایشان به برکت این دعا برطرف مى نمود.
من گفتم: کدام است آن دعائى که ایشان مى خواندند؟ پس آن حضرت فرمودند که: هر گاه شب جمعه شود غسل کن و بعد از فراغ از نماز شب سجده شکر به جاى آور، چون سر از سجده بردارى بر دو زانوى خود بنشین و این دعا را بخوان. محمّد بن على گوید که و همچنین آن حضرت را دیدم که در میان خواب و بیدارى در همان وقت تا به پنج شب متعاقب مرا آمدند و بر من این دعا را تکرار نمودند تا آنکه آن را حفظ نمودم و دیگر نیامدند.
و چون شب جمعه شد پس من غسل کردم و جامه هاى پاکیزه پوشیدم و بوى خوش استعمال نمودم و نماز شب کردم و سجده شکر بجاى آوردم و به دو زانوى خود نشسته خداى عزّوجلّ را به این دعا خواندم.
پس چون شب شنبه شد آن حضرت مرا آمدند و فرمودند: بدرستى که دعاى تو مستجاب شد و دشمن تو کشته گردید وقتى که تو از خواندن دعا فارغ شدى به امر همان شخص که مى خواست که ترا به سوى او بفرستد از جهت آنکه ترا بقتل رساند. راوى گوید که چون صبح شد سیّد و مولاى خود حضرت امام حسین علیه السلام را وداع نمودم و از آنجا بیرون آمده متوجّه مصر شدم.
پس چون به ولایت أردن رسیدم که از توابع مصر است و اراده داشتم که به مصر روم. کسى را [یکى] از همسایگان خود را در مصر دیدم که مردى مؤمن بود و حکایت نمود که خصم من به امر احمد بن طولون هلاک شد.
پس او را در صبح یافتند که سر او را از پى سر در شب جمعه بریده اند و امر نمود که او را به رود نیل انداختند و چون داخل مصر شدم به من جماعتى از اهل بیت و برادران و دوستان من خبر دادند آنکه او کشته شده بود در وقتى که من از خواندن این دعا فارغ شده بودم، همچنان که به من مولاى من حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه خبر داد. پس بعد از آن راوى آن دعا را مذکور نمود. (مهج الدعوات ص436)»
1. پس او برای ورود به این قلعه ی امن، از در آن وارد شد. بیاییم دوباره سری به هرم مزلو بزنیم. یک طبقه بالاتر، نیاز به تعلق، دوست داشتن و دوست داشته شدن. همهی ما نیاز داریم که کسی را دوست داشته باشیم.
حالا از شما میخواهم به من بگویید که اگر قرار باشد دوستی را انتخاب کنید، دوست شما باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
( پاسخ ): افراد خصوصیاتی را میگویند و ما آنها را مینویسیم و راجع به آنها (یا بعضی از آنها) صحبت میکنیم. به افراد نشان میدهیم که:
- تنها یکی از این خصوصیات در یک فرد کافی نیست تا او دوست خوبی محسوب شود.
- اگر فردی را پیدا کنیم که بهترین خصوصیات را هم دارد، نمیتوان تضمین کرد که همیشه در کنار ما باشد و یا حتی همیشه آن خصوصیت در او وجود داشته باشد.
مثال: اگر گفتند گوش شنوا داشته باشد، میگوییم آیا تضمینی هست که چنین دوستی همواره در دسترس باشد؟ ممکن است مریض باشد، یا به سفر رفته باشد، …)
(از خصوصیاتی که خود مستمعین بیان کردهاند استفاده کنید و بحث را جمع بندی کنید.)
همهی ما میخواهیم دوستی داشته باشیم که به درد دلمان گوش کند، همراه ما باشد، برایمان دلسوزی کند، یا بهتر بگویم دلسوز ما باشد، ناراحتی ما موجب ناراحتی او و شادیمان موجب سرورش شود، رازدار ما باشد، آنقدر دانا باشد که بتواند در چهارراههای زندگی بهترین راه را به ما نشان دهد و ….
مطمئن باش همان خدایی که برای رفع نیازهای جسمی ما و نیازهای فیزیولوژیکی (نیاز به پروتئین، ویتامینها، … ) انواع میوهها و سبزیها و خوردنیهای مختلف را قرار داده قطعاً برای نیاز ما به دوست هم کسی را قرار داده که در هر شرایطی پاسخگوی نیاز ما باشد.
خداوند انسانهای کاملی که دارای همهی این خصوصیات از جمله امان بودن، روشنگر بودن، مهربان بودن، … هستند را همواره در طول تاریخ در میان مردم قرار داده. خداوند این افراد کامل را به عنوان واسطه بین خودش و انسانها قرار داده.
امام دارای تمام این خصوصیات دوست داشتنی است. در توصیف سایر ویژگیهای امام، وصف کردهاند:
الامام کالشّمس الطّالعهُ المجلّلهِ بنورها للعالم… امام مانند خورشید طالع است که نورش عالم را فراگیرد …
خصوصیات خورشید چیست؟
( پاسخ ): نور، گرما، … خورشید وقتی میتابد نورش به همه جا میرسد. به سبزه زار، به لجن زار، به گل، به خار، … فرقی نمیکند. انوار محبت امام علیه السلام هم به همهی آدمها میرسد، چه خوب، چه بد.
الامام البدر المنیر و السّراج الزّاهر و النّور السّاطع و النّجم الهادی فی غیاهب الدّجی ... امام ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره ایست رهنما در شدّت تاریکی ها…
الْإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَى الظَّمَإِ وَ الدَّالُّ عَلَى الْهُدَى وَ الْمُنْجِی مِنَ الرَّدَى ... امام آب گواراى زمان تشنگى و رهبر بسوى هدایت و نجات بخش از هلاکت است…
الامام الانیس الرفیق، و الوالد الشّفیق، و الامّ البَرّه بالوَلَد الصَّغیر… امام همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر برابر و مادر دلسوز به فرزند کوچک است.
(روی هرکدام از صفات بیان شده تکیه شود و توضیحات لازم داده شود. مثلاً اینکه محبت امام علیه السلام تشبیه شده به محبت مادر به فرزند کوچکش. مادر به فرزند کوچک از همه مهربانتر است.)
این نعمتهای الهی همواره در کنار افراد بودهاند و موجب امنیت، هدایت و دوستی آنها بودهاند، اما مردم با آنها چه کردند؟ شما بگویید.
چند درصد مردم خودشان را در زیر پرچم امنیت آنها قرار دادند؟ چقدر تلاش کردند با آنها دوستی برقرار کنند؟ چقدر از روشنگریهای آنها استفاده کردند؟
( پاسخ ): بیایید با هم یک بررسی کلی کنیم. از قرآن شروع کنیم. ببینیم خداوند در این مورد چه میفرماید: «أَ فَکلَُّمَا جَاءَکُمْ رَسُولُ بِمَا لَا تهَْوَى أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبرَْتُمْ فَفَرِیقًا کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقًا تَقْتُلُون» و هر گاه پیامبرى آمد و چیزهایى آورد که پسند نفس شما نبود سرکشى کردید، و گروهى را دروغگو خواندید و گروهى را کشتید.(87 بقره)
«یَاحَسْرَهً عَلىَ الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کاَنُواْ بِهِ یَسْتهَْزِءُونَ» اى دریغ بر این بندگان. هیچ پیامبرى بر آنها مبعوث نشد مگر آنکه مسخره اش کردند.(30یس)
و آیات دیگری از جمله 5 غافر و 44 مؤمنون… اما حالا بیاییم خودمان هم به تاریخ نگاهی بیندازیم از پیامبران تا به امروز ببینیم که مردم با این چراغهای فروزان الهی که مایهی امن و امان خودشان بودند چه کردند: حضرت یونس (علیه السلام) را چنان تکذیب کردند که از شهر و دیارش رانده شد. یا حضرت نوح (علیه السلام) که فرزندش هم موجب آزار او بود. حضرت یحیی (علیه السلام) را سر بریدند. و پدرش حضرت زکریا (علیه السلام) را داخل درختی کردند و بعد با ارّه درخت را به دو نیم کردند. تا رسید به خاتم پیامبران که خود میفرماید:
“ما أوذى أحدٌ ما أوذیتُ فی اللَّه” هیچ کس آنقدر که من در راه خدا اذیت دیدم اذیت نکشید. (نهج الفصاحه ص697) و اما امامان، امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام) آن قدر تنها بود که با چاه درد دل میکرد. و در آخر هم در محراب عبادت فرقش را به دو نیم کردند.
فرزندش امام حسن (علیه السلام) را در خانهی خودش به دست همسر خودش –چه کسی از همسر نزدیکتر؟- مسموم کردند و بعد هم بدن بیجانش را تیر باران کردند به طوری که جنازه و طابوت حمل پیکر حضرت به هم وصل شده بودند. و امام حسین (علیه السلام) که فاجعهی تاریخ بشریت است. تراژدی وحشتناکتر از عاشورا وجود ندارد. بالاترین مصیبتها بر امام حسین (علیه السلام) وارد شد.
مصیبهً ما اعظمها… هر کدام از این چراغهای فروزان در مصیبتهایی زندگی کردند. زندگی را مرتب بر آنها تنگتر و تنگتر کردند که یا در زندان بودند، یا در خانهی خود محاصره شدند، تا امام حسن عسکری (علیه السلام) که لقبشان هم نشان دهندهی این زندگی در محاصره و تنگنا است.
ایشان حتی مجبور بودند که فرزند دار شدنشان را هم مخفی کنند تا آسیبی به طفلشان نرسانند. پس خداوند که دید این مردمی که مختار آفریده شدهاند به اختیار خودشان بدون توجه به وجدان و عقلشان چه بلاهایی بر سر این چراغهای فروزان و پناهگاههای محکم آوردند. برای شیوهی زندگی آخرینِ آنها شرایط ویژهای را فراهم کرد. ما به این شرایط ویژه میگوییم غیبت!
غیبت یعنی چه؟
( پاسخ ): بیاییم اول به معنی لغوی آن بپردازیم در زبان عربی غیبت در برابر ظهور است نه در برابر حضور. در فارسی وقتی میگوییم شخصی غایب است یعنی حضور ندارد، اما در عربی یعنی ظهور ندارد. وجودش ناشناس است در حالی که حضور دارد.
خب این زندگی به صورت ناشناس چگونه است؟ حضرت هم اکنون چگونه زندگی میکنند؟
( پاسخ ): همهی شما جریان حضرت یوسف را میدانید. غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) به غیبت حضرت یوسف (علیه السلام) نسبت به برادرانش تشبیه شده است.
غیبت حضرت یوسف (علیه السلام) نسبت به برادرانش چگونه بود؟
( پاسخ ): جریان این بود که برادران یوسف او را گرفتند و در چاه انداختند و سرانجام یوسف به مصر رفت. برادران که پس از سالها رفتند خدمت یوسف، با او سخن گفتند، بر سر خان لطف او نشستند و با او صحبت کردند، اما او را نشناختند. پس همانطور که حضرت یوسف (علیه السلام) در میان برادران بود اما او را نشناختند، حضرت مهدی (علیه السلام) هم در میان ما هستند ولی ما ایشان را نمیشناسیم.
بنابر این حضرت مثل جن و ملک و فرشته و پری نیستند، که در عالمی دیگر زندگی کنند. همچنین در غار یا بیابان یا جزیرهای هم حبس نشدهاند. ایشان روی همین زمین زندگی میکنند، راه میروند، غذا میخورند و استراحت میکنند، و حتی ممکن است طبق مسیر عادی طبیعت بیمار هم بشوند.
اگر ما ندانیم که کجا و به چه کیفیت زندگی میکنند، آیا بیخبری ما دلیل بر نبودن ایشان است؟ بیاییم با هم خدمت حضرت یعقوب (علیهالسلام) برویم، در زمانی که ایشان هنوز در کنعان هستند، چند سئوال از ایشان میپرسیم.
میگوییم : جناب یعقوب نبی آیا فرزندتان یوسف زنده است یا خیر؟ چه میفرمایند؟
( پاسخ ): بله
میگوییم : الان کجاست؟ چه میفرمایند؟
( پاسخ ): نمیدانم
میگوییم: چه میکند؟ چه میخورد؟ چه میفرمایند؟
( پاسخ ): نمیدانم
واقعاً هم نمیدانستند. با آن که پیامبر بودند، اطلاع نداشتند که یوسف (علیهالسلام) کجاست؟! چرا که خداوند این علم را به او نداده بود. از برادران یوسف هم اگر سئوال میشد برادرشان کجاست؟
میگفتند: نمیدانیم و شاید اصلاً زنده نباشد. به همین علت هم در حضور یوسف به او دروغ بستند و حضرت یوسف (علیهالسلام) به روی خود نیاوردند. و این همه در حالی است که در مملکتی زندگی میکنند که او میچرخاند، زیر پرچم لطف و عنایات و تدابیر به موقع او بودند، که به علم و قدرت الهی به حضرت یوسف (علیهالسلام) رسیده بود. اما باز او را نشناختند . . .
معنی غیبت همین است. لذا به هنگام ظهور حضرت مهدی (علیهالسلام) خیلی از مردم خواهند گفت که ما قبلاً او را دیده بودیم! پس حضرت در بین ما زندگی میکنند و ما از لطف و عنایات ایشان بهره میبریم. اما مکان زندگی ایشان را نمیدانیم. آدرسشان را نمیدانیم. و غیبت یعنی همین: بیآدرسی.
اما سؤال اینجاست که آیا غیبت فقط برای ما و این عصر است؟ آیا تمام کسانی که در زمان سایر ائمه زندگی میکردند میتوانستند آنها را ببینند؟ تا به حال نام اویس قرنی را شنیدهاید؟
( پاسخ ): اویس کسی است که زمان پیغمبر زندگی میکرد. اما در شهری جدا و دور از ایشان. او سخت آرزوی دیدار پیامبر خدا را داشت. اما اویس مادر پیری داشت که به بهترین شکل از او پرستاری میکرد. برای همین نه میتوانست مادر را تنها بگذارد و نه میتوانست او را با خود به سفری سخت ببرد. یکبار اویس توانست با وجود رنج راه خود را به شهر پیامبر برساند و به منزل ایشان برود. اما در آن زمان حضرت در خانه نبودند و از شهر بیرون رفته بودند.
اویس هم که نمیتوانست بیش از این مادر را تنها بگذارد ناچار بود که به شهر خود بازگردد. وقتی پیامبر به منزل بازگشتند فرمودند: بوی بهشت را از جانب شهر قَرَن استشمام میکنم. اویس هیچگاه پیامبر را ندید، آن هم در زمانی که پیامبر زنده و آشکار در میان مردم بودند،با این حال او بهشتی زندگی کرد و عطر خوشش تا به شهر پیامبر هم رسید.
مثالی دیگر که خیلی دردناک است: از شما میخواهم پنج سال آخر عمر امیرالمؤمنین علیه السلام را در نظر بگیرید. فرض کنید من شخصی هستم که تازه وارد شهرکوفه شده ام، و اسم علی(علیه السلام) را شنیدهام.(افراد را ببرید در فضای آن زمان) اگر از آنها بپرسم «علی(علیه السلام) کیست؟» چه میگویند؟
( پاسخ ): میگویند علی(علیه السلام) پسر عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله) است، علی(علیه السلام) جانشین، و وزیر و وصی پیامبر(صلی الله علیه و آله) است، علی(علیه السلام) همسر دردانهی پیامبر است، علی(علیه السلام) فاتح خیبر است، علی(علیه السلام) هم اکنون حاکم وقت است. (اینها را مردمِ آن زمان میدانستند.) اما نمیگویند که امیرالمؤمنین (علیه السلام) شبها به دیدن ایتام میرفتند، به آنها غذا میدادند، به درد دل آنها گوش میدادند.
غمخوار مردم بودند، سنگ صبور آنها بودند، وارد خانههایشان میشدند و فضا را برایشان گرم و امن میکردند. با این همه او را نمیشناختند. تا وقتی که به ضربهی شمشیر فرقش را به دو نیم کردند. محبت امام به آنها میرسید اما آنها متوجه نبودند. آنها از امامِ خود بهره میبردند بدون اینکه او را بشناسند.
آیا میدانید بهرهوری از امام غایب در روایات به چه تشبیه شده؟
( پاسخ ): خورشید پشت ابر. در توصیفی که پیشتر از حضرت رضا (علیه السلام) در مورد امام علیه السلام نقل کردیم گفتیم که امام به خورشید درخشان تشبیه شدهاست. امام علیه السلام غایب نیز به خورشید پشت ابر تشبیه شده است. هرم مزلو
بیایید بررسی کنیم ببینیم خورشید چه فوایدی دارد؟
( پاسخ ): گرما میدهد. نور میدهد، نوری که موجب حیاتبخشی است، همچنین نور موجب امنیت است. از اثرات مهم خورشید این است که جاذبهی آن در منظومهی شمسی باعث حرکت منظم تمام سیارات در مدار خودشان است.
به طوری که اگر خورشید نباشد، منظومهی شمسی به هم میریزد. خورشید با تمام این اثر آتش در آسمان است، حال اگر ابرهایی جلوی آن را بگیرند، آیا این اثرات و فواید از بین میروند؟ آیا گرمایش میرود؟ آیا نورش دیگر به ما نمیرسد؟ آیا جاذبهی آن که موجب بقای کرات است، از بین میرود؟ نه! اگر قرار بود جاذبهی خورشید با رفتن آن پشت ابر از بین برود، منظومهی شمسی متلاشی میشد.
حالا بهتر این روایت را متوجه میشویم: امام صادق (علیه السلام) فرمودند:«لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت» اگر زمین بدون امام بماند فرو میرود. (غیبت نعمانی ص138)و(الکافی , ج 1 , ص37 )
اگر ما با امام علیه السلام ارتباط برقرار کنیم؛ با او دوست شویم و در پناه او قرار بگیریم، می توانیم بقیه ی پله های هرم مزلو را هم طی کنیم تا به مرحله ی آخر که « خودشکوفایی » است برسیم.
پس امام علیه السلام بین ما هستند، ما از نور هدایتگرش، گرمای محبتش، و امنیت وجودش بهره میبریم بدون اینکه او را ببینیم، یا بشناسیم. مثل یتیمان کوفه. با این وجود میتوانیم مثل اویس حتی با ندیدن او از همهی الطاف او بهره ببریم و بهشتی زندگی کنیم.
شما فکر میکنید چگونه؟ چگونه می توانیم با امام زمانمان ارتباط برقرار کنیم؟در واقع حال که ما در بین خودمان انسانی داریم که مایه امنیت است؛ بهترین دوست است؛ از تمام اوضاع و احوال ما آگاه است و به اذن الهی قدرت تام دارد خواسته های ما را اجابت کند. چگونه باید رفتار کنیم؟ شما با چنین انسانی چه میکنید؟ آیا فقط نگاهش میکنید؟ ازکنار او بیتفاوت رد میشوید؟ یا به هر طریقی که شده خود را به او میرسانید و ارتباط برقرار میکند؟ واقعاً یک انسان عاقل چگونه رفتار میکند؟
( پاسخ ): خوب حالا دوباره میپرسم چگونه می توانیم با این آدم استثنایی که خدا در بین ما گذاشته یعنی امام زمانمان ارتباط برقرار کنیم؟ (اجازه دهید فکر کنند و جواب های خود را بدهند)
بزرگی میگفت با امام زمانت ارتباط برقرار کن فقط با تکان دادن دو لبت. میخوام بگم ارتباط با این آدم استثنایی و بی نظیر، خیلی استثنایی و راحت حالا اگه تو همان طور که گفتی انسان عاقلی هستی و میری با این آدم ارتباط برقرا کنی میتونی از همان چیزی استفاده کنی که هر آدمی اول ارتباطش به کار میبرد. اون چیست؟
( پاسخ ): سلام دقیقاً همین طور است یعنی اگه تو قبول داری امام زمانت زنده است و تو را میبینه صبح که از خواب بیدار میشی و به تمام اعضای خانواده سلام میکنی به امام زمانت هم سلام کن.
حالا امام علیه السلام جواب سلام تو را میدهد یا نمیدهد؟
( پاسخ ): صد در صد میدهد شکی درش نیست پس استارت ارتباط تو در اول روز خورده شد. دیگه چی کار کنم؟ برای سلامتی و فرجش دعا کنم؛ چرا که او بین ماست و روی همین کره خاکی مثل اجدادش زندگی میکند و همانطور که ممکن بود آنها مریض شوند ایشان هم احتمال دارد مریض شوند بنابراین حتی میتوانیم برای سلامتیش صدقه هم بدهیم.
دیگه میتونیم در هر لحظه به یادش باشیم و از او یاری و کمک بطلبیم در مشکلات، در غم و در شادیهامون به یادش باشیم مرتب برایش دعا کنیم.
خوب حالا که تو خودتو وصل کردی به چنین قدرت عظیمی این به تو اعتماد به نفس نمیده؟ موجب موفقیت تو در کارها نمیشه؟
( پاسخ ): فرض کن تو همسایه ای داری میاد بهت میگه ببین من همیشه به فکر توام و برات دعا میکنم تو نمازم یا هرموقعی که دعا میکنم اصلاً از فکر من بیرون نمیری در هر موقعیتی چه غم چه شادی همش به فکر توام. خدایی چه حس بهت دست میده؟ ناخداگاه خوشش نمیآد ؟ محبت اون تو دلت نمیشینه؟
نمیخوای نشون بدی تو هم دوستش داری و به فکرشی میخوام بگم همین کار و با امام زمانت بکن تا اینجور بتونی قله هرم مزلو را فتح کنی و به خود شکوفایی برسی. ان شا الله همه شما قله را فتح کنید و با ارتباط مداوم با امام زمانتان به خود شکوفایی که اوج خوشبختی یک انسان است برسید و برای همیشه در خوشبختی باقی بمانید.
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.
فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمهشعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
سلام
نوشته شده این متن دارای پاورپوینت می باشد می شه پاورپوینتش رو هم در دسترس بگذارین
با تشکر
سلام علیکم.
این مقاله اصلاح شده است لطفا دوباره به سایت مراجعه فرمایید.
توفیق خدمتگزاریتان مستدام