غرفه توسل و رهایی – نمایشگاه امید نیمه شعبان

غرفه شماره 2 : غرفه توسل و رهایی

نمایشگاه امید نیمه شعبان شامل 3 غرفه است که غرفه دوم آن ،غرفه توسل و رهایی شامل موضوعات زیر است.

  1. غرفه توسل و رهایی – راهنمای اجرا
    راهنمای کامل اجرای غرفه توسل و وسایل مورد نیاز اجرا ….
  2. غرفه توسل و رهایی – متن غرفه توسل و رهایی متن ها به صورت روایت وار در رابطه با آینده جهان، معنای غیبت، کمالات امام عصر (علیه السلام)، طول عمر ایشان می باشد
  3. غرفه توسل و رهایی – ارتباط با امام زمان علیه السلام توضیحات مختصری از امام عصر عج و چگونگی نیایش و ارتباط و توسل با آن حضرت
  4. غرفه توسل و رهایی – فهرست کتب غرفه دوم معرفی کتب جامع و کامل در رابطه با موضوع غرفه

راهنمای اجرای غرفه توسل و رهایی

غرفه توسل و رهایی این غرفه 2 نفره اجرا می گردد:

مجری

بازیگر

سیر و نحوه اجرا : ابتدا متن اول توسط مجری ارائه می گردد و سپس مقدمه ای جهت آماده سازی مدعوین برای دیدن نمایش و آوردن ایشان به فضای نمایش باید گفته شود.

سپس بازیگر وارد صحنه ده و متن را اجرا می نماید. و در انتها با بیانی که اشاره به بازیگر و مطالب ارائه شده توسط بازیگر دارد مقدمه ای ساخته و سپس متن دوم خویش را اجرا می نماید.

نکات مهمی که می بایست مورد توجه مجری و بازیگر قرار گیرد : حتماً شروع صحبت به گونه ای باشد که مدعوین آرام گردند، تا این آرامش باعث بهتر اجرا شدن نمایش شود.

نحوه اجرای مجری حتماً بر پایه های احساسی بنا شود، زیرا که تاثیر نمایش را بالا برده و در نهایت در غرفه 3 به نتیجه مطلوب خواهیم رسید. انتهای متن اول مجری به آسانی با آغاز نمودن متن بازیگر هماهنگ باشد، یعنی هیچگونه فاصله ای نباشد، تا فرصتی جهت به هم ریختگی و بلوای مدعوین پیش آید.

و نیز انتهای نمایش، هماهنگ با آغاز متن دوم مجری باشد، به گونه ای که افکار آماده شده مدعوین توسط بازیگر، مورد استفاده بهینه مجری قرار گیرد و بتواند سریع آنها را به سمت دلخواه هدایت کند. و هر گونه تاخیر باعث فوت این فرصت طلایی خواهد شد.

انتهای متن اول مجری، حتماً باید مقدمه ای خود ساخته بر نمایش باشد. ابتدای متن دوم مجری حتماً باید نتیجه اولیه (سطحی – ارتباطی ) از نمایش بوده و آغازی بر متن اصلی که نتیجه گیری کلی است باشد و این نیز خود ساخته است.

اشاره به دکور و استفاده صحیح از لوازم صحنه باعث جدی تر شدن نمایش ، اجرای تاثیر گذارتر بازیگر و همراهی مدعوین با بازیگر می شود. تغییر صدای بازیگر در آنجایی که صدای خودش است و یا جاهایی که صدای راوی و یا حضرت (علیه السلام) می باشد، الزامی بوده و هر کدام بسته به شرایط متن نحوه بیان خود را می خواهد.

که به اختصار: راوی : فن بیان بالا – شیوه ای شبیه به قصه گویی- اشاره به دکور- نگاههای مستقیم به مدعوین و ….. نقش اصلی بازیگر (خودش) : حسن کاروان دار در آن صحنه – بازیگری کامل و توجه به نکات بازیگری حضرت (علیه السلام) : صدای پر – جدی – خارج شدن سریع و جلب توجه کننده از نقش قبلی (راوی یا بازیگر ) و بیان دقیق و صحیح کلمات تنظیم ورود و خروجهای مجری و بازیگر و هماهنگی جمله ای و کلمه ای آنها با  یکدیگر بی نهایت مهم و تاثیر گذار است.

لوازم اجرای نمایش : چند صندلی که به حالت یک اتوبوس چیده شود ( 2 یا 3 صندلی ) قرآن توجیبی ( حدود 60 سال پیش) نو نباشد.

لباس کامل یک روحانی ( شیخ ) عبا – ردا – قبا – نعلین – عمامه  ( کوچک و کم حجم )

دکور ( پشت صحنه بازیگر ) تصاویری از قبیل : کویر

دو تپه ای که در میان کویر باشند

تصویری از بدرقه کنندگان که با قرآن، اسفند جهت بدرقه مسافران حج آمده‌اند.

چشمه ( برکه )

تصویری از کعبه یا گنبد و بارگاه پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم )

متن غرفه توسل و رهایی

این بخش شامل 3 بخش است که دو بخش آن مربوط به مجری و یک بخش مربوط به بازیگر است

بخش اول غرفه توسل و رهایی – متن مربوط به مجری: تمسک ، عامل سعادت

روایات رسیده از پیشوایان ما ، امام را به منزله کعبه معرفی کرده است. مردم اند که باید برای زیارت بیت الاهی ، رنج سفر بر خویش هموار کنند و با جان و دل به گرد خانه ی حق – جل جلاله – طواف کنند ، هیچ گاه کعبه برای زیارت کسی از جای خویش حرکت نمی کند!

اگر خداوند – تبارک و تعالی – و پیشوایان معصوم ما به عنوان مثال، از به شهادت رسیدن حضرت سید الشهدا ( علیه السلام ) یا غیبت امام عصر ( علیه السلام ) پیش از تولد آن بزرگواران سخن گفته اند، در واقع از آن چه مردم خواهند کرد و به وقوع خواهد پیوست خبر داده اند و این هرگز به معنای آن نیست که ما جبر باور شویم و تصور کنیم که حتماً باید چنین وقایعی اتفاق می افتاد.

شاید هم می خواسته اند با بیان این مطلب، مردم را از خواب غفلت بیدار گردانند و پیش از رخ داد این حوادث ، متوجه اشتباه خود و تبعات انتخاب های خویش کنند، درست مانند پدر مهربانی که ضمن نصیحت فرزند خویش، او را از عواقب هم نشینی با دوستان منحرف یا انتخاب راه های انحرافی و مکاتب الحادی آگاه می سازد.

متاسفانه برخی می پندارند امام عصر (علیه السلام) بنا به تقدیر حتمی الاهی از دیدگان غایب شده است و تا هر زمانی که خداوند بخواهد، در پس پرده غیبت خواهد ماند و ما باید به وظایف فردی خود عمل کنیم، آقا – هر وقت که خدا بخواهد- می آید و جهان را اصلاح می کند! برخی نیز می گویند: هنوز جهان آماده نیست و معلوم هم نیست آن حضرت چه وقت خواهد آمد.

به این دو گروه باید گفت: اگر بنا بود ظهور با تقاضا و درخواست ک پارچه ی مردم بی ارتباط باشد، پس چرا در روایات رسیده از حضرات معصومین (علیهم السلام) و فرموده های منجی عالم بشریت، این قدر به دعا برای فرج تاکید و سفارش شده است ؟ مگر نه این است که قرآن کریم به عنوان یک سنت الاهی تاکید فرموده است:

( خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد مگر آنکه خود چنین تغییری را در درونشان انجام دهند.)؟

متن مربوط به بازیگر : هادی طریقت 

غوغایی در گاراژ شهر به پا بود، آن روز، روز حرکت حجاج به سمت خانه خدا بود جلوی شیشه اتوبوس روی کاغذی نوشته بود (کاروان 32) (مسئول کاروان: اسماعیل نمازی). من آن سفر، چندمین باری بود که به عنوان حمله دار از مشهد کاروان به حج می بردم حاجی های کاروان من از اطراف شهر آمده بودند زن و مرد، پیر و جوان.

مشایعت کنندگان دور تا دور اتوبوس را پر کرده بودند، بازار دیده بوسی و التماس دعا داغ بود و یکی قرآن بر سر مسافرش می گرفت و دیگری اشک دوری می ریخت، دو راننده ی اتوبوس ما و شاگرد شوفر مشغول جاسازی و قرار دادن چمدان ها در صندوق های اتوبوس بودند، البته قبل از چمدان ها گالن های آب و بنزین که مایحتاج اصلی سفر های آن زمان بود در اتوبوس قرار داده شده بود.

تجربه سفر های قبلی به من یادداده بود که برای عبور از بیابان بی آب و علف بین عراق تا عربستان وجود آب و بنزین کافی، حیاتی است. پس از بازدید برگه های سفر مسافرانم، صدا زدم: زائران محترم آماده حرکت هستیم، لطفاً زودتر سوار شوید تا از برنامه عقب نیافتیم، بسم الله ، بفرمائید؛ همه روی صندلی هایشان مستقر شدند. صدای روشن شدن موتور، همراهان را از اتوبوس دور کرد.

( برای سلامتی همه حجاج و مسافران اسلام صلوات ) الهم صل … با این جمله ی یکی از مسافران اتوبوس به راه افتاد و من که برای اطمینان از جابجا شدن همه هنوز وسط راهرو اتوبوس بودم مورد سئولات زیادی قرار می گرفتم؛

حاج اسماعیل این راننده را می شناسی؟ با احتیاط می رونه یا نه؟

حاج اسماعیل انشاء الله بی حرف و پیش چقدر توراهیم؟

حاج اسماعیل، برای نماز و ناهار کجا می ایستیم؟

من که می دونستم اوضاع از چه قراره و چه راه طولانی را در پیش داریم، با لبخندی اونها رو دعوت به صبر می کردم و می گفتم نگران نباشید انشاء الله با توکل به خدا به سلامت می رسیم و امیدوترم سفر خوشی برایتان باشد.

احمد آقا راننده ی با تجربه و باخدایی بود و انصافاً هم رانندگی با احتیاطی داشت. ولی آقا مراد راننده دوم جوانتر بود و غرور جوانی باعث می شد که جاهایی اصرار بر به کرسی نشاندن حرف خودش داشته باشد. یادم هست یکی دو باری سر نگه داشتن اتوبوس برای نماز با جر و بحث کردیم و بالاخره با غرولند مقداری دور تر از جای مقرر توقف می کرد.

روز دوم یاسوم حرکتمان بود که از سمت نجف اشرف به طرف عربستان به راه افتادیم. مسیر، مسیر بیابان بی آب و علف و پر از شن بود. جاده های آن زمان نه فقط آسفالته نبود بلکه حتی شن ریزی هم نشده بود. مسیر حدودی معلوم بود و از اثر ماشین های قبلی به پیش می رفتیم، آن روز اتفاقاً آقا مراد پشت رول بود، نزدیک های غروب بود که من به اوگفتم آقا مراد همین جا نگه دار تا بیتوته کنیم و صبح با خیال راحت به راه بیفتیم. اما جواب داد:

آق نمازی، هنوز هوا روشنه ، بذار یه خورده دیگه هم بریم جلو، بعد!

ادامه دادیم … یکی دو بار دیگر هم از او خواستیم که بایستد اما اعتنایی نکرد. دیگر کاملاً شب بود که یکوقت دیدیم زد روی ترمز و ایستاد و گفت: دیگر راه معلوم نیست. همه پیاده شدیم و شب را همان جا بیتوته کردیم. صبح علی الطلوع آماده حرکت شدیم، احمد آقا به من اطلاع داد که راه به کلی کور شده.

گفتم: از روی جای چرخ خودمان نمی شود حدود مسیر را پیدا کرد؟ گفت: حاج آقا تشریف بیاورید، باد دیشب شن ها را روی رد لاستیک ها ریخته و اصلاً نمی دونیم از کدوم طرف آمدیم، حاجی چکار کنیم؟

فکری کردم و گفتم: مسافرا سریع تر سوار شن! احمد آقا ماشین و آتیش کن. یه ده (10) فرسخ برو سمت شرق اگر جاده رو پیدا کردیم که فبها و اگر نشد، بر گردیم و ده فرسخ بریم سمت غرب و همین طور شمال و جنوب انشاء الله که راه رو پیدا می کنیم.

به راه افتادیم، تو اتوبوس همه دست به دعا بودن، یکی نذر صلوات کرده بود، یکی ختم امّ یجیب گرفته بود، یکی پول نذر می کرد، چندین باری هم دعا های دسته جمعی مثل دعای توسل و … را خواندیم، اما راهی پیدا نشد، به هر چهار طرف رفتیم و شب به همان جای قبلی برگشتیم و خوابیدیم ولی لحظه لحظه بر پریشانی من افزوده می شد.

روز دوم هم به همین منوال گذشت از صبح تا غروب کارمان همین بود ولی اثری از راه پیدا نشد که نشد. حدود غروب آفتاب اتوبوس از کار افتاد دیگر قطره ای بنزین نداشتیم، ضمناً آب رو هم جیره بندی کردیم و دیگر نزدیک به اتمام بود، آن شب همه تا به صبح در خانه خدا عجز و ناله کردیم در چهره ها پریشانی و اضطراب موج می زد.

دیگر حتی آقا مراد هم دست به دعا شده بود ولی پریشانی من از همه بیشتر بود، احساس مسئولیت می کردم و هیچ کاری از دستم بر نمی آمد. با نزدیک شدن صبح از یک سو امید به فرجی داشتیم و از سوی دیگر نگران گرمای بیابان و نبود آب و غذا بودیم.

دیگر نه امید داشتیم، نه سوخت و نه آذوقه، همه را جمع کردم و برای روحیه دادن و ایجاد امید جدید گفتم: دوستان در حاجتهای بزرگ بایستی نذرهای بزرگ هم کرد. بیایید همه با هم نذر کنیم که اگر خدا ما را از این بیابان نجات دهد در بازگشت هر چی که داریم در راه خدا بدهیم. همه قبول کردند و دیگر همگی خودمان را به دست تقدیر الهی سپردیم.

ساعت حدودنه صبح بود و من با دیدن گرم شدن تدریجی هوا تعیین کردم که در اوج گرما چند نفری از گروه هلاک می شوند. دیگر نتوانستم یکجا بنشینم، کمی از قافله دور شدم، چشمم به تپه شنی افتاد. که در آن حوالی بود پشت آن تپه خودم را از دید سایرین مخفی کردم با سر برهمنه دست هایم را به طرف آسمان بلند کردم با اشک و آه زیاد چندین بار فریاد زدم:

« یا اباصالح المهدی ادرکنی، یا صاحب الزمان ادرکنی، یا حجته ابن الحسن ادرکنی »

از شدت گریه سرم را پایین آوردم تو حال خودم بودم که یک دفعه احساس کردم صدای پایی به من نزدیک می شود، سرم را بالا کردم، مرد عربی را دیدم که درحالیکه افسار یک قطار شتر را در دست دارد به من نزدیک می شود. بی اختیار صدا زدم: آقا، آقا ما این جا گم شدیم. شما راه رو بلدین؟ به طرفم آمد، سلام کرد جوابش را دادم. ادامه داد:

«حاج اسماعیل نگران نباش! بیا تا من راه را به شما نشان بدهم، از این طرف می روی به دو کوه می رسید وقتی از بین دو کوه رد شدید به طرف راست به پیچید و مستقیم ادامه بدید، حدود غروب آفتاب به راه اصلی خواهید رسید.» گفتم: من می ترسم دوباره راه را گم کنیم خواهش می کنم خودتان لطفی کنید ( قرآن را از جیبم بیرون آوردم ) شما را به این قرآن قسم می دهم که خودتان ما را به راه برسانید.

از شدت اضطراب حواسم نبود که این مسیری که به گفته ی او ده ساعت راه است! شترهایش را در این بیابان چه می کند؟ به اصرار خودم ادامه دادم اورا قسم می دادم که خودش با ما بیاید. او گفت: « بسیار خوب برو و بگو همه مسافران سوار شوند. »

کمی بعد از من به کنار ماشین آمد و رو به احمد آقا کرد و گفت: که او پشت فرمان بنشیند، خودش و من هم روی دوصندلی کنار راننده نشستیم. نمی دانم از شدت خوشحالی بود یا تصرفی در ذهن ما شده بود که هیچ کس از ما حتی راننده ها توجه نداشتند که ما شب قبل سوختمان تمام شده و ماشین از حرکت ایستاده بود.

آن روز با اولین استارت ماشین روشن شد اوضاع داخل ماشین کم کم عادی شد یکی دو ساعتی که راه رفتیم آن مرد به راننده دستور داد که: «نگهدار، ظهر است نماز بخوانیم بعد حرکت کنیم» همه پیاده شدیم در آنجا چشمه آبی بود خنک و گوارا، از آن سیراب شدیم و ابتدا او، بعد بقیه ما از آن آب وضو گرفتیم. او در کناری مشغول نماز شد. سایر مسافرین هم در جا های مختلف صحرا به نماز ایستادند من خواستم به او اقتدا کنم اما اجازه نداد و گفت: « تو هم با مسافرین نماز بخوان»

پس از نماز فرمودند: « سوار شوید که راه زیادی در پیش داریم » حرکت کردیم، همانطور که قبلاً گفته بود به دو کوه رسیدیم از میان آن ها عبور کردیم بعد فرمودند: «به طرف دست راست حرکت کن»

در بین راه به فارسی سلیس با ما صحبت می کرد، احوال برخی از علماء مشهد را از من می پرسید، از بعضی شان تعریف می کردند و می فرمودند: « فلانی آینده خوبی دارد» در بین صحبت بر ایشان قضیه نذرمان را که اگر نجات پیدا مردیم همه اموالمان را در راه خدا انفاق کنیم، عرض کردم. فرمودند: « عمل به این نذر لازم نیست »

هول هوش غروب بود که به جاده اصلی رسیدیم. همه با خوشحالی زیاد از ماشین پیاده شدیم. صدای صلوات و شکر وحمد فضا را پر کرده. من همه را جمع کردم و گفتم: هرچه پول دارید بدهید تا به این مرد عرب بدهیم، چون بنده خدا خیلی زحمت کشیده و شتر هایش را در بیابان رها کرد و با ما آمد.

بعد از این جمله من سکوت سنگینی بین ما برقرار شد، همه به فکر فرورفتیم، انگار از خواب پریده باشیم، سئولات یکی پس از دیگری به سرغمان آمد:

  • راستی این آقاهه کی هست؟ چه جوری برمی گرده؟
  • گفتی شتر داشت؟ شتر هایش را توی بیابون به کی سپرده ؟
  • توی این سرزمین این مرد عرب، چطوری به این خوبی فارسی حرف می زد؟
  • از همه مهم تر ما که بنزین نداشتیم، چطوری این مدت این راه را طی کردیم؟
  • و …

کسی منظر جواب نماند، همه سراسیمه به طرف آن مرد عرب دویدیم ولی اثری از او نبود، حالا اشک حسرت رهایمان نمی کرد باورمان نمی شد که یک روز را در خدمت موالایمان صاحب الزمان بوده ایم و او را نشناختیم. البته دانستیم که به خواست او، ما متوجه این معنا نبودیم.

ولی از یک سو این بی لیاقتی ما و از سوی دیگر حسرت دوری از او قلب مان را فشار می داد و حال عجیبی داشتیم.

گوشه چشمی نشان دادی و رخ بر تافتی

از غم هجران تو ای دوست بیمارم بیا !

چون گدایان بر سر راه تو باشم منتظر

ای عزیز روزگارم، آخر مکن خوارم بیا !

نیست در من صبر ایوب و ندارم عمر نوح

ای طبیبا، رحم کن بر درد بسیارم بیا !

بخش دوم غرفه توسل و رهایی – متن مربوط به مجری : نامه حضرت بقیه الله ارواحنافداه خطاب به شیخ مفید

این نامه در اوایل دوران غیبت کبری برای شیخ ابو عبدالله محمد بن محمد بن نعمان مفید (رحمه الله علیه) – که از بزرگترین فقهای تاریخ شیعه به شمار می رود- شرف صدور یافته است. جالب توجه است که آن حضرت در این نامه همان مقدار از غیبت (یعنی 90 سال تا زمان شیخ مفید) را تاخیر نام نهاده اند و برای بیدار شدن مردم از غفلت، نکات تکان دهنده ای را تذکر داده اند. که بخشی از آن این چنین است:

«… اگر شیعیان ما که خداوند متعال ایشان را به اطاعت خویش موفق بدارد- با دل های متحد و یک پارچه بر وفا به عهد و پیمان خویش اجتماع می کردند، ملاقات ما از آن ها به تاخیر نمی افتاد و سعادت دیدار و مشاهده ی با معرفت برای آن ها حاصل می شد و زود تر از این به دایدار ما نایل می شدند. آن چیزی که ما را از آنان دور کرده (و باعث طولانی شدن غیبت شده) است گناهان و خطاهایی است که مرتکب می شوند و ما چنین انتظاری از آنان نداشتیم…» (بحارالانوار جلد 53 صفحه 176)

در این بخش نامه، دو نکته ی مهم جلب توجه می کند:

  1. با هم دلی در وفاداری نسبت به فرمان برداری از امام زمان (علیه السلام).
  2. مرتکب گناه شدن شیعیان.

تذکر بسیار مهم این که در راس همه گناهان، گناه عدم انجام وظیفه نسبت به آستان مقدس امام عصر ارواحنا فداه است. این نامه در اواخر 412 هجری صادر شده و هم اکنون بیش از هزار سال از صدور آن می گذرد. به راستی کدامین اجتماع و کدام اتحاد برای وفا به عهدی که شیعه با پیشوای خویش بسته است صورت گرفته است؟

آری، کوتاهی و عدم وفا به پیمان الاهی، موجب محرومیت شیعه و جهان بشریت از این بزرگ ترین نعمت الاهی شده و این جریان غفلت تا هم اکنون نیز امتداد یافته است.

از سخنان آن حضرت است که: «چگونگی بهره مندی از من در دوران غیبتم چونان بهره بردن از خورشید است؛ زمانی که ابرها آن را از دیدگان مستور می دارند.»

ما بی تو تا دنیاست، دنیایی نداریم *** چون سنگ خاموشیم و، غوغایی نداریم

ای سـایه سار ظهر گرم بی ترحم ! *** جز سایه دستـان  تـو، جایـی  نداریم

تو آبـروی خاکــی  و  حیثیت  آب *** دریا  تویی، ما جز تـو دریایی  نداریم

بخش سوم غرفه توسل و رهایی – متن مربوط به مجری : ارتباط با امام زمان علیه السلام

بر اساسِ آنچه در منابعِ دین ذکر شده، اعتقاد راسخ شیعه بر آن است که تمام برکات هستی و ادامه حیات عالَم و آدم و سایر موجودات در سایه وجود مقدّس و با برکت ولی و خلیفه خدا بر روی زمین می باشد و اگر آن وجود گرامی نباشد تمام هستی نابود گشته و از بین خواهد رفت.

«لَوبَقَیتِ الاَرضُ بغیرِ امامٍ لَساخَت» «اگر امام بر روی زمین نباشد، اهلش را فرو خواهد برد.» «امام صادق(علیه السلام)». و مصداق ولی خدا در زمان ما حضرت ولی الله الاعظم، حجه بن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه) می باشد، کسی که ذخیره پروردگار برای اقامه حکومت حقّ در عالم است.

«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ لَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ»«و اراده کرده‎ایم بر مستعضعفین زمین منّت نهاده و آنها را امام بر روی زمین و وارث گذشتگان بگردانیم».

به برکتِ وجودِ ایشان رزق نازل گردیده و فیضِ مادی و معنوی خداوند بر بشر جاری است و تنها و با تَمسّک و تَوسل به آن بزرگوار است که وصول به درجات بالای کمال و قرب حضرت حق(جل و اعلی) میسر می گردد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «اوصیاء پیغمبر درهای توجه مردم به سوی خداوند می باشند .»

در زمان غیبت کبری، اگر چه آن وجود مقدّس به ظاهر در میان مردم نیستند امّا طبق فرمایش پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مردم همچون خورشید پشت ابر از وجودشان بهره‎مند می گردد.و خود آن بزرگوار نیز در توقیع به شیخ مفید (رحمه الله علیه) فرمودند: «انّا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرِکُم…» «ما هرگز شمارا به حال خود وا نمی‎گذاریم و فراموشتان نمی‎کنیم و اگر اینچنین نبود بلا‎ها بر شما نازل می گشت و دشمنان بر شما مسلط می‎شدند.»

از همین رو شیعیان و ارادتمندان آن حضرت و به خصوص عالمان دین ـ که به فرموده آن حضرت نائب ایشان در میان مردم هستند ـ پیوسته در مشکلات خویش متوسّل به وجود مقدّس آن حضرت شده و هر لحظه خود را در محضر آن حضرت حاضر می دانند و مورد توجّه و عنایات خاصّ آن وجود مقدّس قرار داشته اند . شبستانهای مسا جد سهله، کوفه و جمکران با صدای ناله ‎های این عاشقان اُنس گرفته و حکایاتی از ارتباط نزدیک عشّاق با معشوق خویش دارد.

سؤالی که در این میان مطرح است اینکه، آیا ملاقات با آن وجودِ نازنین در زمان غیبت کبری میسّر است، در حالی که در توقیع مبارک حضرت به «علی بن محمد سمری» نائب چهارم از نوّاب اربعه آمده است: «وسیأتی لشیعتی من یدّعی المشاهده قبلَ خروج السفیانی و الصیحه فهو کذّابٌ مفتر»قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی برخی از شیعیان ادعای مشاهده امامشان را دارند و آنها دروغگویند.»

در پاسخ به این سوال باید گفت که:

  • اولاً: با توجّه به اتمام نیابت خاصّه، مراد از ادعای مشاهده، همراه با ادعای نیابت است و اینکه هر وقت بخواهد می تواند امام را زیارت کند و چنین شخصی کذّاب است.
  • ثانیاً: مراد کسانی هستند که ادعا دارند حضرت را دیده و شناخته اند بدون اینکه حضرت ، خود را معرّفی نماید.
  • ثالثاً: بهترین دلیل برامکان چیزی وقوع آن است و در حالی که بسیاری از بزرگان که در وثاقت آنها شک نیست به محضرشان شرفیاب شده‎اند، پس راه ملاقات با حضرت مفتوح است. علاوه بر اینکه یک جهت این بیان مبارک برای این است که راه سؤاستفاده برای افراد فرصت طلب مسدود شود و ادعای هر کسی به راحتی پذیرفته نشود.

در هر حال راه ارتباط با ولی‎عصر (عجل الله تعالی فرجه) ـ بر فرض که راه ملاقات هم بسته باشد ـ به هیچ وجه مسدود نیست و با توجه به اشراف حضرت به اعمال شیعیان و عنایت به آنها، می توان برای محکم تر نمودن این ارتباط در جهت رضایت آن وجود مقدّس تلاش نمود.

شیخ صدوق(رحمه الله علیه): شیخ طوسی و دیگران روایت کرده‎اند که: علی بن بابویه (رحمه الله علیه) که پدر شیخ صدوق (ره) و از علماء بود، عریضه ای خدمت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) نوشت و در آن از حضرت خواهش کرده بود که دعا کنند خداوند فرزندی به ایشان عطا نماید. و این عریضه را توسط حسین بن روح (رحمه الله علیه) ـ نائب خاص حضرت ـ خدمت آن وجود مقدس فرستاد.

جواب آن را حضرت اینگونه مرقوم فرمودند: «برای تو دعا کردیم و خداوند به زودی دو فرزند نیکو کرامت فرماید». خداوند دو فرزند به نامهای «محمّد و حسین» به ایشان عنایت کرد که«محمّد» معروف به شیخ صدوق و صاحب کتابهای بسیاری از جمله «من لا یحضره الفقیه» است. و «حسین» نیز بسیاری از فضلاء و محدثین از نسل ایشان بوجود آمده‎اند. و شیخ صدوق پیوسته افتخار می کرد که من به دعای حضرت مهدی (علیه السلام) متولد شده‎ام.

پس حال ما چگونه منتظر باشیم ؟

بشر بحران زده امروز منتظر یک منجى است تا او را از بحران و پریشان حالى نجات دهد و به آرامشى مطلوب برساند. این آرامش را بشر خود از خویشتن دریغ کرده است و بشر خود به وجود آورنده این ناآرامى است که امروز دیگر از آن به تنگ آمده، ظهور منجى را انتظار مى‏کشد و امّا او خواهد آمد و جهان را نجات خواهد داد.

او همین الان مهمان دلهاى ماست و به ما وعده داده شده است. آرى او خواهد آمد و با ظهورش عشق و آرزوهاى ما تجسّم عینى خواهند یافت. او مظهر تمام صفات پسندیده‏اى است که مى‏توان متصور شد. او حجت خدا بر خلق است و با آمدنش تاریکى‏ها روشن مى‏شوند و ظلم و نابرابرى‏ها رفع و دفع خواهند شد. او خلیفه ا… به تمام معناست و مظهر عباد صالح خداست. او الگوى کمال انسانى و جانشین شایسته پدرش و اجدادش و رسول خداست. او منتهاى آرزوى ماست.

آرى با ظهور حضرت قائم، عجّل‏ اللَّه‏ تعالى‏ فرجه، انسان، انسان بودنش را و شایستگى‏ هایش را و جامعه، جامعه بودنش را به تمام معنا درک خواهند کرد. انسان و جامعه همانى خواهد بود که ولى خدا از او مى‏ خواهد. امّا آنانى که منتظر اویند باید شایسته منتَظر باشند باید خانه دل بیارایند و بعد به انتظار بنشینند.

او بهترین و برترین در عصر خویش است. بنابراین با بهترین حالات شخصى و اجتماعى باید به استقبال ظهورش شتافت. وقتى قرار است یک میهمان معمولى به خانه‏مان بیاید خانه را پاک ساخته، مى‏ آرائیم تا رضایت خاطر میهمان را به دست آوریم.

حال که او (حضرت قائم، عجّل ‏اللَّه‏ تعالى ‏فرجه) بهترین و برترین میهمان ما و بشر خواهد بود چگونه مى‏ توانیم خانه‏ هاى دلمان را و جامعه‏مان را پاک نسازیم و نیارائیم؟ براى درک حضورش باید با ناپاکى‏ها و پلیدى‏ ها جنگید و محیط را براى حضورش مهیا ساخت. قبل از هر چیز باید بر خود بشوریم و نفس آلوده خویش را به دار تقوى بکشیم.

پس آنگه که خود پاک شدیم جامعه نیز پاک خواهد بود و پاکان در مقابل ظلم و جور خواهند ایستاد و نبرد را به تمکین ترجیح خواهند داد. آنگاه که مژده ایستادگى در برابر ظالمان به گوش مظلومان برسد به ظهور منجى مشتاقتر و مایلتر خواهند بود و خود به قیام خواهند برخاست و همانا که ظهور حضرتش قیام مظلومان خواهد بود.

امید به ظهور منجى ما را بر آن مى‏ دارد که در تاریکى ‏ها ننشینیم به سمت نور و روشنایى رهسپاریم تا صبح دولت امید بدمد و با انوار وجودش رستگار شویم. نشستن و دست روى دست گذاشتن ما را جاودانه نخواهد ساخت درچنین حالتى تباهى ‏ها روز به روز گسترش خواهند یافت و ما در گوشه‏ هاى تاریک زمان گم خواهیم شد.

راز جاودانگى در پویایى است نه در منفعل بودن. راز جاودانگى ما در با او بودن است چرا که او حجت خداست براى با او بودن باید خالص بود و با عشق در این راه گام نهاد و همینطور باید براى مبارزه‏ائى بى‏امان با ظلم و جور و هرچه پلیدى‏هاست آماده بود.

انتظار یک بن‏بست اجتماعى نیست بلکه یک رودخانه جارى از حقایق اجتماعى است. انتظار دیدن روزنه امید براى رهایى است. انتظار دیدن افق فردا و فرداهاست. امید به آینده است. اشتیاق رسیدن به بهترین وضع است و نه تنها تلاش براى تثبیت وضع موجود نیست بلکه تلاشى است براى بهتر شدن، تکامل یافتن و همیشه پویا زیستن.

بنابراین جامعه منتظر، جامعه‏اى است پویا، رو به تکامل و متمایل به بهتر و انسانى زیستن و فرد منتظر باید همیشه در حال گریز از وضع موجود و تلاش براى فردایى بهتر از امروز باشد باید بر علیه هرچه شرّ است بشورد تا جامعه براى ظهور و حضور آن انسان کامل آماده باشد.

جاى بسى تأسف است که در جامعه‏اى آلوده، ناپاک، نامناسب و آلوده به پلشتى‏ها منتظر چنین انسان والا و وارسته‏اى باشیم که این نه شرط ادب است، نه شرط میهماندارى و نه شرط انسانى الهى. پس باید به‏پاخیزیم و با ادب حضور، جامعه را براى ظهور آماده سازیم.

و امّا تکلیف عاشقان چیست ؟

از جمله تکالیف مردمان در غیبت امام زمان، عجل‏ الله ‏تعالى‏ فرجه، دعا کردن است که خداى تعالى تو را از جمله دوستان و شیعیان و ملتزمان رکاب آن حضرت، ارواحنافداه، در زمان رجعت و ظهور قرار بدهد، چنان که در دعاى عهد بعد از نماز صبح بر آن تاکید گردیده است.

و باید در این دعا صادق باشى نه کاذب، و به مجرد زبان و عبارت‏ پردازى نباشد و همانند کسانى نباشى که سید بن طاووس، رحمه‏ الله ‏علیه، درباره آنان مى‏ گوید: «من به برخى از مدعیان عشق و محبت والاى امام عصر، علیه‏السلام، گفتم: اگر روزى هزار اشرفى مستمرى داشته باشى و بگویند امام زمانت قرار است ظاهر شود و این پول از تو خواهد شد; در این صورت تو خواستار چه خواهى بود؟

امام زمانت ظاهر شود یا مستمرى‏ات ادامه یابد؟»اگر احساس مى‏ کنى آن اخلاص و اعتقاد و محبت لازم را ندارى که از عاشقان راستین مولایت باشى و ظهور امام خویش را در هر حال واقعا از خداوند متعال با تمام وجود درخواست کنى، حتى اگر به زیانت نیز تمام شود، باز هم نباید مایوس شوى و ترک این آداب و اعمال نمایى و از دعاى ظهور و فرج مولایت غفلت ورزى.

بلکه باید همواره از خداى تعالى مسئلت کنى که تو را در زمره آنان قرار دهد که در برابر مولاى خویش صاحب رضا و تسلیم ‏اند. آرى حتى اگر فقط به زبان نیز بتوانى در مقام دعا و ثنا و اظهار بندگى و چاکرى برآیى – که در دل دوست به صد حیله رهى باید کرد – شاید نورانیت این کلمات و توسلات برایت رهى بگشاید و روزنه‏ اى به سوى دوست‏باز نماید و تو را کم کم به کویش کشاند. ان‏شاءالله

از دیگر مواردى که به عنوان تکلیف (عاطفى و اخلاقى) منتظران و دوستداران امام عصر، علیه‏السلام، در زمان غیبت،برآن تاکید گردیده است صدقه دادن براى حفظ و سلامتى آن وجود مقدس و مبارک است. انگیزه انسان در صدقه دادن براى خود و عزیزانش، بى تردید از محبت و دوستى او نسبت‏به آنان سرچشمه مى‏گیردو هرچه این دوستى بیشتر باشد، اعمال عاطفى او نسبت‏به آن عزیز از جمله صدقه دادن نیز، فزونتر خواهد بود.

اکنون تو خود بیندیش در این زمان چه کس براى ما عزیزتر است؟ جز مولا و سرورمان، امام عصر، حضرت صاحب‏زمان؟ از رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله روایت‏شده که فرمود:«ایمان نیاورده احدى از شما تا آن گاه که من و اهل بیتم نزد او از جان و فرزند وى و تمامى مردم محبوتر باشم‏».

و چگونه چنین نباشد و حال آن که همه نعمتهاى ظاهرى و باطنى مانند اصل وجود من و تو، زندگى، دین، عقل، صحت‏و عافیت و دیگر نعمتها همه از پرتو وجود مقدس امام زمان و عنایت اوست. وجود عزیزان و نزدیکان من و تو نیز که براى‏سلامتى آنان صدقه مى ‏دهیم، آن هم به برکت وجود مقدس آن یگانه عزیز دوران است.

پس هم ایمان آدمى اقتضا مى‏کند و هم محبت او که به یاد مولا و امام زمانش صدقه دهد; حتى بر آنان هم که براى خودو عزیزانشان صدقه مى‏دهند سزاوار است که ابتدا براى آن حضرت صدقه دهند; زیرا وجود و سلامتى آنان نیز از عنایت‏آن عزیز و به طفیل وجود و سلامتى حضرتش تامین مى‏ گردد.

و اما حال آنان که همواره آتش محبت و عشق نسبت‏به مولایشان در دل شعله ور دارند و جز آن وجود مقدس کسى‏ را لایق هستى و سزاوار عافیت و تندرستى نمى‏ دانند، به خوبى روشن است. انگیزه آنان نه ثواب صدقه است، و نه حتى‏حفظ عزیزان خویش در پرتو سلامتى مولایشان; بل فقط و فقط براى او صدقه مى‏ دهند و بس; و تو تردید مکن که عنایت وگوشه چشمى از آن سرور کائنات، هماره به سوى اینان و عزیزانشان سرازیر است.

فهرست کتاب های غرفه توسل و رهایی

1- آشتی با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
2- تماشای آفتاب
نویسنده: علی هراتیان
انتشارات : آفاق
خلاصه : بیان سال های غیبت، و چگونگی سپری گشتن این دوران بر حضرت حجه (عج) و تمسک و توسل به حضرتش و ضرورت تنها نگذاردن آن بزرگوار و دعای بر تعجیل فرج ایشان
نویسنده: محمد تقی اختیاری
انتشارات : مدرسه
خلاصه : مجموعه حکایت حضور (6-1)
مجراهای تشرفات به محضر پر نور امام عصر (عج) با قلمی روان نگارش یافته است
3- داستان هایی از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
4- راز دل با امام
نویسنده: حسن ارشاد
انتشارات : مسجد مقدس جمکران
خلاصه : نویسنده با هدف ترویج فرهنگ مهدویت و نشر معارف امام عصر (عج) اقدام به گرد آوری و ترجمه 139 داستان مرتبط با آن حضرت از جلد های 51 ، 52 ، 53 بحار الانوار نموده است.
نویسنده: احمد قندی
انتشارات : دیار
خلاصه :

سفرنامه نویسنده به شهر های نجف، کربلا، کوفه و سامرا را با نثری ساده و روان نگاشته و به مخاطبان تذکر داده است که در حرم های مقدس برای سلامت و فرج امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا کنند.

4- گفتار هایی پیرامون امام زمان (علیه السلام)
نویسنده: سید حسن افتخار زاده
انتشارات : نیک معارف
خلاصه : درباره ی آینده جهان، معنای غیبت، کمالات امام عصر (علیه السلام)، طول عمر از نظر علوم طبیعی، فلسفه و قرآن و … می باشد


دسترسی سریع و آسان به راهکار و محتوا برای مناسبت‌های نیمه شعبان، غدیر، محرم و فاطمیه
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.

فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمه‌شعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
انواع کتیبه غدیر
انواع استیکر پشت شیشه خودرو
اسپند دودکن
انواع جادستمال کاغذی
انواع مگنت یخچالی مذهبی
انواع استکان مذهبی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا