سخنرانی آمدنم بهر چه بود ؟ – سخنرانی نیمه شعبان
سخنرانی آمدنم بهر چه بود؟ (هدف از خلقت انسان)
سخنرانی آمدنم بهر چه بود؟ بیان کننده این موضوعات است که از کجا آمده ایم دلیل آمدنمان چیست و بازگشت ما به سوی کیست؟
ای خدا! چه می شد این حقیقت باورمان می شد که هدف از آمدن ما به دنیا، خور و خواب و خشم و شهوت نیست؟! ای کاش می فهمیدیم که ما برای یک حیاتِ طیّبه و یک زندگی والاتر خلق شده ایم! آن گاه شاید تا این اندازه در گل و لای دنیا غوطه ور نمیشدیم! و ای کاش دعوتِ تو را اجابت می کردیم تا تو و رسولت ما را زنده کنید!
متن سخنرانی آمدنم بهر چه بود ؟ ﴿ وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ﴾
دوران کودکی ام را از زمانی به یاد می آورم که 4 یا 5 سال بیشتر نداشتم و با همسالانم مشغول تفریح و سرگرمی بودم. برادر و خواهر بزرگترم، همیشه خوشحال از کلاس درس و مدرسه فارغ میشدند و من نشاط درس و سرگرمی آموختن را در آنها می دیدم و همین باعث میشد تا دوست داشته باشم هر چه زودتر، خواندن و نوشتن را در مدرسه بیاموزم.
از آن به بعد، سال ها برای من آرام سپری می شدند تا سرانجام با یک کیف و چند قلم و دفتر راهی کلاس درس شدم و تازه فهمیدم نشاط مدرسه با مشکلات تحصیل، عجین است؛ اما شوق درس خواندن تازه در من بیدار شده بود و من از این دشواریها خسته نمی شدم. چند سالی گذشت؛ اما شاید به قدر چشم بر هم زدنی بود. من در آغازِ راهِ مقاطعِ بالاتر بودم و هر چه معلوماتِ بیشتری فرا می گرفتم، مشتاق تر می شدم.
از دوره ی دبیرستان، دو سه سالی گذشته بود. من هم مثل دیگر همسن و سال هایم، در فکر کنکور و امتحانی بودم که سرنوشت آینده ی مرا تعیین می کرد و تمام آموخته هایم را به معرضِ آزمون می گذاشت. کنکور پلی بود که می توانست مرا به هدفم یعنی دانشگاه برساند؛ به همین خاطر سخت کوشیدم و به آرزوی خود رسیدم.
راه زندگی در این سن و سال هموار به نظر می رسید و من مثل دیگران، در فکرِ ادامه ی تحصیل و کار و پیشرفت بودم؛ اما جز همین چند لغت نمی توانستم هدفِ دیگری را برای آینده ام متصوّر شوم. اینجا بود که کمی به فکر فرو رفتم:
آیا به راستی هدف زندگی انسان تنها همین چند واژه است؟درس کنکور، دانشگاه، ازدواج، کار و پیشرفت! اگر به تمامی این مراحل دست یافتیم، دیگر هدفی نداریم؟! مگر می شود خداوند مخلوقی چنین اعجاب انگیز و جاودانه را تنها برای همین چند کلام ساده آفریده باشد؟!
بعد هم پیر و افسرده و . . .در نهایت، زیر خروارها خاک مدفون و پوسیده می شویم. آیا به راستی این است پایانِ زندگی؟ در این صورت، آیا خلقتِ انسان عبث و بیهوده نیست؟ این ها سؤالاتی است که ذهنِ هر جوانی را میتواند آزار دهد. من نیز این گونه بودم؛ مدت ها از بحران هویت رنج کشیدم تا این که به لطف خدا، جوابِ خود را در قرآن یافتم:
﴿ وَ ما خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الاِنْسَ اِلّا لِیَعْبُدُونِ ﴾ [1]﴿ و جنیان و انسان ها را نیافریدم؛ مگر برای بندگی.﴾ آری! «بندگی»، این است هدف والای زندگی. و این معنا، گفتنی نیست؛ شنیدنی نیست؛ چشیدنی[2] است.
باید در طریقِ آن وارد شد و بر آن استقامت ورزید؛[3] باید دعوتِ خدا و رسول را اجابت کرد تا آنان ما را زنده کنند؛[4]
باید راه ِچشمه ی حیات جُست تا به حیاتِ جاودانه رسید.[5] و چشمه ی حیات تنها یکی است؛ همان که روزهای جمعه او را مورد خطاب قرار داده، میگوییم: « سلام بر تو ای چشمه ی حیات!»[6] آری! باید در زندگی راهی به سوی مهدی علیه السلام جُست و زندگی را با نام و یاد و محبت او گره زد . . . و آنگاه، لذّت زندگی حقیقی را چشید.
[1 ]. ذاریات(51): 56.
[2]. امروزه، بشر آن چنان در تکنولوژی مادی پیشرفت کرده و آن قدر زرق و برق زندگیِ دنیوی او را مسحور کرده که به کلّی از هدفِ اصلیِ خلقتِ خود غافل شده؛ اما در این بین، چه بسیار فطرت های بیداری که در عینِ برخورداری از بالاترین امکانات دنیوی، حیاتِ مادّی هیچ گاه آنها را ارضا نکرده و در پی مفهومِ عالیِ حیات بوده اند.
اما چه بسا که بعضی از این افراد در اثر گم کردنِ حقیقتِ عالی حیات، به دام یأس و افسردگی شدید و بی انگیزگی در زندگی افتادهاند. براساس قرآن و روایات تنها راه نجات از چنگ یأس و دل مردگی وارد شدن در طریقِ بندگی خدا، معرفتِ او و محبت حجت خداست. درک لذّت حقیقی از حیاتِ انسانی تنها در سایهی محبّت و معرفت امام عصر علیه السّلام ممکن است.
البته درک لذّت این حیات معنوی، همانند درک مزهی طعام، گفتنی و شنیدنی نیست؛ چشیدنی است، با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود؛ باید دستوراتِ دین را همانگونه که در قرآن و روایات چهارده معصوم آمده عمل کرد؛ باید با عزم و ارادهی جدّی در طریق محبّتِ امام زمان علیه السّلام وارد شد.
[3]. جن(72): 16: ﴿ وَ اَلَّوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَهِ لَاَسْقَیناهُم ماءً غَدَقاً ﴾ :
و اگر بر طریقه ی ایمان، استقامت بورزند، هر آینه از آب کثیر، سیرابشان می سازیم. ﴾ در روایت معنی این آیه چنین آمده است:« اگر ایشان بر ولایت اهل بیت علیهم السلام پایدار بمانند، هر آینه به ایشان علمِ بسیاری عطا میکنیم که از ائمّه علیهم السلام فرا گیرند.» مجمع البیان 5: 372. آری! این علم است که انسان را حیاتِ حقیقی می بخشد.
[4]. انفال(8): 24: ﴿ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا للهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُمْ… ﴾
ای خدا! چه می شد این حقیقت باورمان می شد که هدف از آمدن ما به دنیا، خور و خواب و خشم و شهوت نیست؟! ای کاش می فهمیدیم که ما برای یک حیاتِ طیّبه و یک زندگی والاتر خلق شده ایم! آن گاه شاید تا این اندازه در گل و لای دنیا غوطه ور نمیشدیم! و ای کاش دعوتِ تو را اجابت می کردیم تا تو و رسولت ما را زنده کنید!
[5]. مضمون یک روایت است؛ راوی می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: من حاضر نیستم محبّت شما را با دنیا عوض کنم… حضرت فرمودند:« بد مقایسه ای کردی! دنیا جز ین است که شکمت را سیر کند و عورتت را بپوشاند؛ اما محبت ما به تو حیات ابدی می دهد.»
[6].« اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَیْنَ الحَیاهِ»
مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه.
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.
فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمهشعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران