تاک شو چرا زنده ایم ؟ – تاک شو نیمه شعبان

تاک شو چرا زنده ایم (هدف ما از زندگی چیست؟)

تاکشو چرا زنده ایم بررسی هدف ما از زندگی مناسب مخاطبان 18-50 سال است که این برنامه امکان اجرای غرفه ای هم دارد.

متن تاک شو چرا زنده ایم ؟

هنگام ورود به مهمان ها یک قلم و کاغذ(یا سه کاغذ به رنگهای قرمز، طوسی و سبز(یا آبی) که به هم منگنه شده اند یا یک کاغذ که به این سه رنگ تقسیم شده است) داده شود.

بخش اول تاک شو چرا زنده ایم :

روی پاور پوینت نوشته شود : زندگی بدون هدف، پوچ است و پوچ‏تر از آن، اشتباه در انتخاب هدف است

در ابتدا از مخاطبان می خواهیم مهمترین هدف یا اهداف خود را در زندگی روی کاغذ طوسی رنگ بنویسند. در تعریف هدف، سخنها گفته ‏اند : زندگی آدمی بدون هدف مانند قطعه کاغذی است که در تند باد به این سو و آن سو کشیده می‏شود و چنین انسانی تبدیل به وسیله‏ای خواهد شد برای اینکه دیگران به اهدافشان برسند.

زندگی بدون هدف مانند ماشین بدون فرمان و یا کِشتی بدون سکان در دریای زندگی محسوب می­شود. هر هدفی همانند آب زلالی است که به ریشه درخت نفوذ می‏کند و آن را شکوفان و بارور می‏سازد. هدف، آن چیزی است که برای رسیدن به آن تلاش و کوشش می شود

«هدف زندگی» از اساسی‏ترین موضوعات زندگی انسان است. اگر انسان نتواند در یابد که «هدف از حیات چیست» و پاسخ مناسبی برای این پرسش نداشته باشد، زندگی را بی معنی خواهد یافت. تلاشهای روزمره زندگی انسان، زمانی مفهوم خواهد یافت که «هدف از زندگی» روشن باشد.

با اندکی دقت می‏توان دریافت، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر می‏گیریم همه زندگی ما را تحت تأثیر قرار می‏دهد، به تعبیر دیگر، به زندگی ما «جهت» و «معنی» می‏دهد.

اگر انسانها در زندگی خود روشهای متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدفهای مختلفی را دنبال می‏کنند، هر قدر این هدف برای افراد با ارزشتر باشد، به همان اندازه زندگی از ارزش و کیفیت عالی‏تری برخوردار خواهد شد؛ بنابراین، سعادت و کمال انسان در گرو «شناخت هدف» و تلاش بی‏وقفه در راه رسیدن به آن می‏باشد.

اینکه در بین افراد جامعه اختلاف در انتخاب هدف به چشم می‏خورد، به خاطر نگاه های مختلف آنها به زندگی است، زیرا نگاه افراد به زندگی ریشه اصلی انتخاب هدف زندگی است. بر این اساس، نتیجه می‏گیریم که زندگی از آن جهت باید هدفمند باشد که در واقع موضوعی که هدف زندگی قرار می‏گیرد، تعیین کننده سرنوشت انسان و شخصیت و منش انسانی او می‏باشد، و در واقع نوع زندگی و منش آدمی و شخصیت او، محصولی از هدف‏هایی است که در زندگانی انتخاب می‏کنند.

روی پاورپوینت نوشته شود: برای قضاوت درباره انسان ها می توان به داوری درباره هدف هایی که آنها برای زندگی خود انتخاب کرده اند، پرداخت. موارد متفاوت و متنوعی می توانند به عنوان هدف زندگی انسان انتخاب شوند و به برنامه ها وطرح بندی های او برای زندگی جهت دهند. کسب ثروت، رسیدن به لذت، تجربه شرایط و موقعیت های خاص و غیر معمول، موفقیت شغلی و تحصیلی و کسب شهرت، نمونه هایی از این اهداف به شمار می روند.

با این وجود، آنچه باعث می شود هدف های انسان ها برای زندگی متفاوت باشد و افراد، هدفهای مختلفی را برای زندگی خود برگزینند و راه های گوناگونی را برای رسیدن به این اهداف در پیش گیرند، میزان شناخت و نوع نگاه آنها به زندگی است. شناخت هر چه بیشتر هدف، عشق رسیدن به آن را در وجود انسان شعله‌ورتر می کند و باعث می شود آدمی در راه رسیدن به مقصود، از هر رنج و درد و مصیبت استقبال کند.

برای شناخت بهتر هدف بهتر است آن را روی کاغذ آورد.

با توجه به اینکه اهمیت هدف داشتن برای شما مشخص شد، به شما 5 دقیقه فرصت می دهیم تا اهداف خود را روی کاغذ(سبز(یا آبی)) بیاورید.

بخش دوم تاک شو چرا زنده ایم 

روی پاور پوینت نوشته شود: آدم ها هدف های متفاوتی را انتخاب می کنند

(سه نفر با سه رنگ متفاوت که در صحنه اول نمایش هم می آیند وارد می شوند و موضع خود را در مقابل هدف زندگی بیان می کنند)

(دسته اول کسانی هستند که به علت سرگرم شدن به هدفهای مادی و انس با ظواهر زندگی، به چیزی والاتر از آن نمی‏اندیشند، اینان به تعبیر قرآن کسانی هستند که به حیات دنیا راضی شده و به آن آرام گرفته‏اند، و رضایت به زندگی موقت سبب شده است که آنها به طور جدی درباره «هدف نهایی زندگی» نیندیشند و در غفلت غوطه‏ور باشند)

نفر اول(با پلاکادی یا لباسی یا سربندی به رنگ قرمز): من همیشه ورزش می کنم(می بینید که هیکلمو)، هیچ وقتم غذاهای سرخ کردنی نمی خورم.

لیدا خانم می شناسید؟ بهترین آرایشگر مشهد! من فقط پیش اون می رم واسه کارای آرایشی… می خواید یک ماسک بهتون معرفی کنم تا پوستتون خوب شه! پوست میوه ها! معجزه می کنن! می دونید که یک خانم مهمترین کاری که باید بکنه اینه که به ظاهر خودش برسه…

وای حالم بهم می خوره از مردایی که فکر می کنن زن واسه کلفتی زاده شده…..

اگه می خواید بقیه(شوهراتون، بچه هاتون) واستون ارزش قائل بشن نباید خیلی گذشت کنیدها! از من گفتن بود…..

وای دنیا دو روزه! فقط باید خوش بود. شاد باشین! مسافرت برین! دندشون نرم! مردارو می گم! باید پول بدن!

با نگرانی می گوید: “راستی یادم رفت بپرسم من دوبار بوتاکس کردم! می گن ممکنه بارهای بعدی خوب جواب نده! شما یه دکتر پوست خوب سراغ ندارید؟ یکم نگرانم…..

(دسته دوم کسانی هستند که هدفهای مادی و غریزی نتوانسته است آنها را راضی و خشنود سازد و از طرفی هم نتوانسته ‏اند به بعد متعالی حیات دست یابند، زیرا آنها هدف نهایی زندگی انسان را در لابلای زندگی مادی جستجو نموده ‏اند؛ این دسته افراد که سراب را آب پنداشته و با رسیدن به آن عطش شان بیشتر گشته، به پوچی رسیده ‏اند.

اینان به تصور اینکه حیات انسانی در همین زندگی چند روزه دنیا خلاصه شده و هدفی والاتر از عناصر مادی و غریزی وجود ندارد، آن را پوچ و بی‏ارزش دانسته و زبان به طعن و انتقاد از نظام هستی گشوده ‏اند؛ نیهیلیستها یا پیروان «فلسفه پوچی» از این دسته‏ اند)

نفر دوم(با پلاکادی یا لباسی یا سربندی به رنگ طوسی): این همه سال درس خوندم شدم خانم دکتر! خب چی شد!  حالا برجی فلان قد حقوقم! چقدر مگه پول می خوام؟ همه جاهای دیدنی دنیا رو گشتم! همش مثل هم بود یا جنگل یا دریا و آبشار یا ……

چه تلاش بیهوده ای کردم شما نکنید ها! اصلا زندگی ارزش نداره بالاخره که قرار بمیریم و تموم بشیم! خیلی تنهام! ازدواج کردم ها، 2 تام بچه دارم! ولی احساس تنهایی می کنم!   اصلا چرا دنیا اومدم؟؟؟؟

دسته سوم : کسانی هستند که گام فراتر نهاده با بعد متعالی حیات آشنا شده ‏اند اینان توانسته ‏اند در سایه تحصیل کمال دریچه ‏ای از عالم بالا بر روی خود بگشایند و با عظمت های معنوی زندگی، آشنا شوند. از این رو، این دسته، نه مانند گروه اول با آسودگی خاطر در عالم غفلت و بی‏خبری مانده ‏اند و نه مانند گروه دوم به پوچی رسیده ‏اند.

آنان با دستیابی به حقایقی که از دید ظاهربینان، پنهان و پوشیده است، معنای زندگی را در ماورای مرزهای ظواهر یافته، از آن سخن گفته ‏اند و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی دریغ نمی‏ورزند. قرآن نیز رسیدن به هدف نهایی و موفقیت را به آنان نوید داده و خداوند هم یاری‏شان خواهد کرد.

نفر سوم (با پلاکادی یا لباسی یا سربندی به رنگ سبز یا آبی):

هر روز صبح که از خواب بیدار می شم خدا رو واسه نعمت های بی شمارش شکر می کنم! خیلی خوشحالم که توی یک خانواده ای دنیا اومدم که با خدا و پیغمبر بیگانه نیستن! خیییییلی خوشحالم چون اگر رنگ خدا تو زندگیم نبود معلوم نبود الان با این مشکل بزرگی که واسم پیش اومده بود چه جوری کنار می اومدم! بماند چه مشکلی!؟ آخه می گن اگر آه و ناله کنی که……

همیشه به این فکر می کنم که قرار تو یک متر جا بخوابم(منظورم قبر)، حالا هی غصه چیو بخورم! بعدشم همه چی که تو این دنیا نیست! خودم از یه آقایی که تو تلویزیون تو برنامه سمت خدا صحبت می کرد شنیدم که می گفت خدا اگر حاجتی رو تو دنیا برآورده نکنه چند برابرشو اون دنیا بهت می ده!

خب دیگه آدم آروم می شه! نه؟؟؟

بخش سوم تاک شو چرا زنده ایم : نمایش هتل دنیا 

فرد یا افرادی با لباسی خاص به عنوان پرسنل هتل، دم در ورودی یا در جایی که شبیه پذیرش هتل آماده شده است این هتل را توصیف می کنند: اینجا یک هتل هفت ستاره فوق لوکس و لاکچری است به نام “هتل دنیا” خیلی خوش آمدید.بهترین پذیرایی ها(حلال و حرام)مهیاست.

– بهترین امکانات/بزرگ و کوچک/زیبا و دلنشین/ برایتان مهیاست. بدون هیچ گونه هزینه می توانید در این مکان ورود کنید. اینجا یک هتل میان راه است. اقامت موقت تا به سرای اصلی و مقصد نهایی برسیم. اطاق های ما بسیار خوش سلیقه و قشنگ آراسته شده اند.سقف آن آبی+کف آنها سبز+کنارش استخر هایی بنام دریا و ….

(در اینجا تصاویر زیبایی از طبیعت(آسمان، جنگل و دریا و…) نمایش داده شود)

– البته متاسفانه مسافرهای پیشین قسمت هایی از این طبیعت بکر و زیبا را آلوده کرده اند اما … شما می توانید کف اتاقهایتان را عوض کنید حتی!!! کاغذ دیواری هایتان را نیز تعویض کنید.!!! تصمیم با شماست.

*در آخر اینکه این هتل فقط یک قانون داره که باید به اون توجه کنید: “هیچ کس و به هیچ وجه نمی داند که چه وقتی یابد از این هتل خروج کند!!” شاید فردا ساعت 12 ظهر شاید امشب ساعت 11 شب، شاید چند ثانیه دیگه…. هر لحظه ممکن است در بزنند یا از پذیرش با شما تماس بگیرند و بگویند باید هتل ما را ترک کنید.!؟!! همین لحظه بدون معطلی در هر حالتی که هستید… با هر لباسی…..و حتی بدون خداحافظی با همسفرهایتان بعد از مکثی کوتاه : “به هتل دنیا خوش آمدید”

چراغها خاموش و روشن شوند . بازیگران با سه رنگ(قرمز، طوسی، سبز یا آبی) وارد صحنه میشوند:

بازیگر1 : من غرق لذات آن بودم….باید همه چیز را امتحان می کردم.همه زندگی ام لذت بردن بود. اما خیلی زود گذشت…نیم روز بود یا کمتر از آن؟!! من می ترسم……

بازیگر2: اصلا فکر نمی کردم دنیا که تموم بشه من هنوز باشم……. تاکشو چرازنده ایم نیمه شعبان 

بازیگر3: به من سخت گذشت….اما گذشت.دنیا بر من یار نبود.البته راستش یه جاهایی خودم هم نخواستم چیزی را تغییر دهم.

بازیگر1: همه چیز داشتم اما آنچه را که باید می داشتم نه…نداشتم. در بساط خوش گذرانی ها پی آرامش بودم اما انگار گرد آتش شیطان می گشتم و … . معلوم شد آنجا چیزی بنام آرامش برای من یافت نشد و البته خودم را گول می زدم؛ وگرنه عمق وجودم دائم می گفت که خطا می کنی….

بازیگر2: من هنوز دل بسته آنم. میشود ما دوباره بازگردیم و دوباره آزموده شویم…قول می دهم اگر بازگردم این آدمی که بودم نباشم…فکر می کردم مالک همه آنها هستم…نمیدانستم هیچ کدامشان همراهی ام نمی کنند. نخواستم بپذیرم همه چیز در دنیا تمام نمی شود………

بازیگر3: من نیز خواستار بازگشتم…قول می دهم اگر بازگردم بهتر زندگی کنم…”. زود گذشت…حقیقتا زود گذشت و ای کاش بیشتر برای این حیات ابدی ام آماده شده بودم .

(چراغها خاموش) بهتر است زیر صدا ی مناسب/نور رنگی بگذاریم و صوت آیه آزمایش را پخش کنیم(“وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ *

البته شما را به اندکی ترس و گرسنگی و بینوایی و بیماری و نقصان در محصول می‌آزماییم و شکیبایان را بشارت ده)

نریشن 1 مردانه: همه شما را آزمودیم…تا سر به راه و مطرد،تا چشم گو و طغیان گرتان از هم جدا شوند. “و ما همه شمارا خواهیم آزمود به مال هایتان،به سلامتی و بیماری تان….به فرزندان و خانواده یتان”

نریشن2 زنانه: پس صبر پیشه کنیم و شکرگزار باشیم که خداوند صابران را دوست دارد و مأجورشان می دارد… مسافران هتل دنیا با شما هستم!  مگر کسی که در هتل دو سه روزه دنیا زندگی می کند اینهمه به تعویض  و تجمل و تشریفات اهمیت میدهد ؟

مسافران هتل دنیا ! اگر نوبت خروج ما بشود چه حالی داریم ؟ کی از همه آماده تر؟ درسته ! کسی که همیشه یادش بوده یه روزی، یه وقتی باید از این هتل بره. کسی که همیشه چمدونش مهیای رفتن بوده!

نمایشی که با هم دیدیم انتهای مسیر همه ما آدم هاست…. حالا دوباره یادمون اومد که دنیا محل گذره… پس انتخاب کنیم رنگ زندگی مان را…

روی پاورپوینت نوشته شود : چگونه بهترین هدف را بیابیم؟

سوالی مطرح می‏شود : اگر حیات دنیا آن هم با این همه زرق و برق هدف نیست، چرا خداوند آن را آفریده است؟

چه انسان ها هدف داشته باشند و چه نداشته باشند، خداوند نظام هستی را هدفمند خلق کرده است (آفرینش دنیا هدف دارد).

باید گفت : خالق حکیم حیات دنیا را از آن جهت آفریده است که وسیله رسیدن به حیات حقیقی و ابدی در جوار رحمت حق باشد.

بهتر است آیات قرآن با صوتی زیبا پخش شوند(و البته اگر تصویری باشد بهتر است): ما از این حقیقت غافل هستیم که خداوند با فرستادن پیامبران رحمت، حیات حقیقی را در اجابت خدا و رسولش قرار داده و می‌فرماید: ( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ )؛ (انفال: 24)اى کسانى که ایمان آورده‏اید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مى‏بخشد، آنان را اجابت کنید.[1]

این آیه ، حیاتی را معرفی می کند که مرگ و فنایی ندارد، حیات ایمانی؛ قرآن می گوید: کسی که به حیات مادی و حیوانی بسنده می کند، او مرده ای بیش نیست. پس، انسان باید در زندگی چیزی را پیدا کند که ارزش آن را داشته باشد که برای آن تلاش و تکاپو نماید.

این‌جاست که هر قدر غایت زندگی متعالی‌تر و عینی‌تر و ایمان به آن محکم‌تر باشد، شعلۀ عشق و امید و آرزوی دست‌یابی به آن در وجود انسان فروزان‌تر خواهد شد. در مقابل می‌فرماید که از جمله علل قفل شدن کارها و پیدایش مشکلات در زندگی انسان ها خدافراموشی و دوری از قرآن است:

(وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکاً‏)؛ (طه: 124)و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگىِ تنگ [و سختى] خواهد داشت.

این تنگی و دشواری فقط مادی نیست، بلکه غفلت زدگی روح را هم شامل می شود و این غفلت همان معیشت تنگ برای روح است که انسانِ امروز را به پوچی‌گرایی و احساس تنهایی کشانده است.

راه خروج انسان امروز از این سرگردانی و تنهایی را خداوند مشخص کرده است؛ و آن صراط مستقیم انبیا و ائمه است. خداوند سبحان امامت را قرار داده تا همواره انسان‌ها با نقشۀ راه _ که قرآن است _ و هادی راه _ که امامانِ هستند _ به سوی خدا بروند.

بهترین هدفی که آدمی می تواند برای زندگی خود در نظر بگیرد و در راستای تحقق آن تلاش کند، همان هدفی است که خداوند انسان ها را برای رسیدن به آن خلق کرده است: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» : و من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند» (الذاریات:56) در واقع، بهترین هدف برای زندگی بندگی خداوند است و کسانی که این هدف را برای زندگی خود برگزیده اند،انسان های موفق و ارزشمندی محسوب می شوند.

برای رسیدن به این هدف و تحقق آن در زندگی، خداوند راهی را به انسان ها معرفی کرده و ازآنها خواسته تا از این راه به سوی خدا و بندگی او حرکت کنند.

باید گفت: این راه، حجت های الهی و امامان معصوم(علیهم السلام) هستند که برای قرب به خداوند تنها راه محسوب می شوند. چنانچه توجه به مضمون حدیث مشهوری از پیامبر خدا(ص)که می فرمایند: «من شهر علم هستم و علی(علیه السلام)در آن شهر است. پس کسی که می خواهد به این شهر راه یابد، باید از در آن وارد شود». گویای این حقیقت است.

و یا امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: والله نحن صراط المستقیم  امام صادق، امام معصوم، نه یک انسان معمولی سوگند می خورند که ما راه راست هستیم

به عبارتی، آنچه سبب می شود ما در مسیر خداوند قرار گیریم و به سوی هدف خلقت گام برداریم، شناخت و نیز همراهی با امام معصوم هر زمان است. دنباله روی امام به معنای پذیرش دعوت او و دست به دامان او شدن است. شناخت و پیروی از امام هر زمانی، وظیفه ای است که هر یک از شیعیان می بایست به آن عمل کنند؛ و اولین گام در این مسیر، خودسازی(اصلاح باورها، رفتارها و اعمال) و نیز عمل به وظایف دینی و دوری از گناهان است(همان انجام واجبات و ترک محرمات الهی).

امام حی و حاضر و ناظر زمانه ی ما کیست تا ما را به سوی هدف خلقت رهنمون شود؟ همو که در زیارتش می خوانیم: (بهتر است متن عربی دعا با صوتی زیبا پخش شود(و البته اگر تصویری متناسب با آن هم پخش شود بهتر است)) «سلام بر تو ای راه خداوند که هر کس از راهی جز آن برود، هلاک می شود».

هر کدام از ما که منتظران امام موعودیم باید در مسیر خودسازی قدم برداریم ولو با ترک یک گناه و انجام بهتر یک واجب!. مگر نه اینکه امام هر زمانی با شناختی که از نقشه راه یعنی قرآن دارد بهترین هادی راه خداست. تاکشو چرازنده ایم نیمه شعبان

گفتم منتظران! و چه مفهومی است این انتظار… خود انتظار مهدی موعود به معنای داشتن هدف در زندگی است. آن هم هدفی ارزشمند که ما را به عبودیت خداوند که والاترین هدف خلقت است رهنمون می شود؛ انتظارْ به زندگی انسانِ منتظر معنا می‌دهد و می‌توان گفت هر کس منتظرتر است انسان‌تر است.

چنین چیزی چطور ممکن است؟؟؟؟ انتظار مهدی موعود به معنای امیدوار بودن است. انتظار حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه)  همواره معنابخش، بلکه حیات‌بخش زندگی فردی و اجتماعی شیعیان بوده است. انتظار واقعی یعنی عبد خدا بودن یعنی در راه خدا قدم برداشتن یعنی نیتی جز رضای خدا و ولی او نداشتن یعنی به خدا رسیدن

امام علی(علیه السلام) به مردمان عصر خود می فرمود: «بدانید که هر کسی امامی دارد که به او اقتدا می کند و از نور علم او بهره می برد… بدانید که شما نمی توانید همچون من باشید اما با ورع و کوشش بسیار و عفت و اصلاح و از بین بردن نقص ها مرا یاری کنید».

این توصیه نشان می دهد که نخستین گام در راه یاری امام موعود، به اموری مربوط می شود که در حوزه زندگی فردی ما قرار دارد. در واقع هر یک از ما می توانیم با پرهیزکاری، تلاش بسیار و عفت ورزی و همچنین کوشش در جهت اصلاح نواقص و پر کردن شکاف های زندگی خود، منتظر واقعی باشیم.

 حال به خودمان و اهدافمان در زمانه ی حاضر نگاهی بیندازیم… آیا اهداف ما نیاز به بازنگری دارند؟ آیا ما انسان های منتظری هستیم؟ و آیا گامی در راه یاری امام زمانمان برداشته ایم؟  از مخاطبان بخواهید اهداف خود را روی کاغذ سبز یا آبی بنویسند بهتر است همزمان سرودی پخش شود(البته صوتی)

بخش چهارم تاک شو چرا زنده ایم : نمایش آینه ها

می توان برنامه را با این نمایش تمام کرد:

نمایش آینه ها: [بازیگران آیینه بدست وارد  صحنه می شوند](بهتر است بازیگرانی متفاوت باشند)

بازیگر1: اینجا شهر آیینه هاست[آینه های آویخته شده به سقف با زنگها را تکان میدهد و بین تلوتلو انها می چرخد.]

بازیگر2: دست همه اینجا آینه است…روی سینه هاشان هم آینه است…[مثل گردنبند آینه به گردن دارند.]

بازیگر3: برای دیدن یکدیگر آینه صاف و تخت نیاز است.نه مقعر نه محدب نه کوچکتر نه بزرگتر….

بازیگر1: آینه ها اگر صاف باشند، سالم باشند، تمیز باشند؛ با صراحت و بدون غرض تصویر حقیقی را نشان می دهند.

[بازیگر2آینه را روبه بازیگر 3 می گیرد-بازیگر 3 خود را نگاه میکند و آراسته می کند.-دست به سر و صورتش می کشد و دست روی دلش می گذارد- چشمانش را می بندد و به صدای قلبش گوش می دهد+صدای تپش قلب]

بازیگر2: بخاطر همین کسی اینجا زشت نیست. کثیف و آلوده نیست بهم ریخته و نامنظم نیست.کج و کوله و ناآراسته نیست.

[بازیگر 3 آینه را بسمت خود می گیرد]چون همیشه خود را در آینه دیگری می بیند و حواسش به کوچکترین نقطه سیاهی که به صورت زیبا و سفیدش می افتد هست. به محض بهم ریختن آرایشمان فوری مرتب می شویم.]

بازیگر1: اما آیا ارایش برون، آرامش درون را هم بهمراه می آورد؟

بازیگر2: کاش آینه ای داشتیم که باطنمان را به نمایش می گذاشت. تنها برای خودمان نه برای دیگران.

بازیگر3: صورتهایشان قبول اما سیرتهایشان چه؟ ظاهرها دلبرانه اما باطن هایمان چه؟ تن و جسم ها تراشیده اما روح و روان ها چه؟ آرایش ها دلنشین اما آرامش ها پرده نشین!!

[صدای طبل-مثل چکش دادگاه]

بازیگر1: اما سوال؟

بازیگر2: چه کسی و چه ابزاری میتواند موج مهر دلها را به سمت خدا اندازه بگیرد؟ کدام دستگاهی را می شناسید که مقدار لرزش و لغزش بندگی خدا را شماره کند؟

بازیگر 3: خبری از درون بیاورد. که فلانی اندکی متمایل شده ای به راه شیطان نکند این کج شدن تا ثریا دیوار دلت را بالا ببرد؟!

بازیگر1: اما چه خوب که کسی درونم را نمی بیند.

[افکت صدای مناسب آواز یک یا غفار الذنوب،یا ستار العیوب…یا مقلب القلوب…یا…]

[نریشن:هر کسی را به خودش واگذارده ایم تا هر شام کارنامه سحرش را برانداز کند….ببیند چه اندوخته؟امید به که دوخته؟آیا چیزی هم آموخته؟ساخته و سوخته؟یا…]

بازیگر2: اما هر کس نان دلش را میخورد…

[نوری به روی آیینه ی یک بازیگر می افتد. او نورش را به صورت دیگری می تاباند.]

[آینه ها دوباره تلولو میکنند و زنگوله ها بصدا در می آیند]

بازیگر3: آینه ها نورها را دو چندان می کنند…اگر همه درونمان نورانی باشد به آینه دل دیگری که برخورد کند خانه یمان، شهرمان و همه زمینمان نورانی و نور باران خواهد شد….

بازیگر1: بیاییم از امروز؛ نه همین الان تصمیم بگیریم نور خدا رادر دلهامان شعله ور نگاه داریم. ما بر سر چشمه 14 نور نشسته ایم. 14 خورشید تابان. 14 آفتاب درخشان و فروزان.

بازیگر2: اگر برای هم آینه باشیم آفتاب صورت امام زمان مان خزان غیبتش را بهاری تر می کند. نوبهار، پس دیوار غفلت ما مانده است نه د رپیچ و خم غیبت

بازیگر1: اگر آینه باشیم؛ عاشق شفافیت می شویم و دل در گرو تازگی و طراوت می داریم.

بازیگر2: آینه صراحت دارد اما نیش و کنایه نه!

بازیگر3: آینه صاف و زلال است.؛ چون شماتت و تحقیر نمی کند.

بازیگر1: برآینه دل دیگری سنگ نفرت پرت نکنیم و با تیغ زبانمان،خون دل به پا نکنیم. صفخه آینه ها را با غبار گناه کدر نباید کرد. خاک گلایه و شکوه، زلالی شیشه ها را کم می کند.

بازیگر2: و رنگ ریا و تظاهر و شرنگ(سم) غیبت و تهمت و زنگ ناشکری و بی صبری زنگار بر آینه ها می نشاند…. صحنه خاموش میشود…..صدای رعد و برق…..بارش باران تند…..صدای بلبل ها…..

 پیشنهاد می شود هدیه پایانی تابلو یا تندیسی باشد که عنوان برنامه روی آن نوشته شده باشد تا مخاطبان با دیدن آن به یاد حضورشان دراین برنامه بیفتند و مطالب برای آنها یادآوری شود اگر در برنامه نمایش آیینه ها را اجرا کردید، هدیه می تواند یک آینه باشد که گوشه ای از آن نوشته شده است”هدف زندگی من انتظار مهدی موعود است “

دسترسی سریع و آسان به راهکار و محتوا برای مناسبت‌های نیمه شعبان، غدیر، محرم و فاطمیه
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.

فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمه‌شعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
انواع کتیبه غدیر
انواع استیکر پشت شیشه خودرو
اسپند دودکن
انواع جادستمال کاغذی
انواع مگنت یخچالی مذهبی
انواع استکان مذهبی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا