نمایشگاه حضور – نمایشگاه غرفه ای نیمه شعبان

نمایشگاه حضور (آشنایی و ارتباط با امام زمان علیه السلام)
در نمایشگاه حضور شما با چند مكان كه انتساب به امام زمان علیهالسّلام دارند آشنا خواهید شد و درخواهید یافت كه این اماكن پیوندی ویژه و استثنایی با ایشان دارند و شاید بدین سبب است كه خداوند برای عبادتش در این اماكن اجر و ثوابی ویژه قرار داده است.
غرفه خیر مقدم نمایشگاه حضور
در پی دیدن رخت همچو صبا فتادهام | خانه به خانه در به در، شهر به شهر كو به كو |
خانمها و آقایان! ضمن خوشآمدگویی به شما بزرگواران، مقدمتان را به نمایشگاه حضور گرامی میداریم. بین همه فرهنگها رسم است که هر کلامی را با سلام شروع میکنند، پس ما هم به رسم ادب به حضور امام زمان سلام میکنیم و باهم میگوییم:
السلام علیك یا صاحب الزمان
السلام علیك یا خلیفه الرحمن
السلام علیك یا شریك القرآن
بیایید با هم، از شهر و دیار خودمان فاصله بگیریم. هیاهویش را کنار بگذاریم و به شهرهای از جنس آسمان پرواز كنیم. شهرهایی با كشش و جاذبههایی وصفناشدنی!
آیا تا به حال اتفاق افتاده است كه در جایی قرار بگیرید كه در خودتان احساسی متفاوت كنید؟احساس یك تغییر؟ احساس یك جاذبه و كشش؟ احساس پرواز؟ احساس اوج گرفتن و بالا رفتن؟
بیشك احساس شما در كنار یك دریاچه آرام و طبیعت روح بخش بسیار متفاوت است با احساس شما در هنگام حضور در یك كارخانه شلوغ و پرسر و صدا! و یا احساس شما در هنگام حضور در مكه، مدینه و یا در حرم روحانی ائمه و یا در یك مسجد حتماً با احساستان در هنگام حضور در اماكن دیگر متفاوت خواهد بود.
واقعیت این است كه همه ی اماكن در روی كره زمین یكسان نیستند. برخی بسیار رازآلودند و پرجذبه، در برخی نیز اشتیاق به معنویت و عرفان در آدمی بیشتر میشود، در برخی دیگر آسمان رنگی متفاوت دارد و زمین روحی دیگر. چه كسی را سراغ دارید كه این احساس را تجربه نكرده باشد؟
هر آن كسی كه در این حلقه نیست زنده به عشق | بر او نمرده، به فتوای من نماز كنید |
در بخش اول نمایشگاه با هم از پلههای سرداب سامرا پایین خواهیم رفت تا با حكایت تولد امام زمان علیهالسّلام و چگونگی غیبت آن بزرگوار و ارزشهای این مكان شریف آشنا شویم.
در بخش دوم به زیارت مسجد سهله میرویم. مسجدی كه از با اعتبارترین مساجد تاریخ است و بسیاری از علما و بزرگان در این مكان توفیق زیارت حضرت ولی عصر علیهالسّلام را داشتهاند. این مكان بنا به روایات شیعه در زمان ظهور، خانه امام زمان علیهالسّلام خواهد بود.
پس از آن در غرفه سوم به یكی دیگر از مكانهای منتسب به حضرت مهدی علیهالسّلام یعنی خانهی خدا قدم خواهیم گذاشت. آن جا نیز بوی امام زمان علیهالسّلام را دارد زیرا همه ساله و در موسم حج شاهد حضور اوست و در زمان ظهور، ایشان از این مکان مقدس پیام دوستی و ظهورش را به همه عالم خبر خواهد داد.
در پایان و در بخش چهارم با یكی دیگر از مكانهایی كه در آن میتوان با امام زمان علیهالسّلام پیوند برقرار نمود آشنا خواهیم شد. شاید در حال حاضر و در موقعیت كنونی ما، این مكان نزدیكترین جای منتسب به امام عصرعلیهالسّلام باشد. اجازه بدهید تا معرفی این غرفه را بگذاریم برای وقتی كه سه غرفه اول را بازدید كردیم و به این غرفه رسیدیم.
امیدواریم كه این سفر روحانی به چهار شهر و دیار منتسب به امام زمان علیهالسّلام، ما را به ایشان نزدیكتر سازد و رشتههای پیوندمان را پیش از پیش با او محکمتر و استوارتر گرداند. امین یا رب العالمین
غرفه شماره یک نمایشگاه حضور
متوكل عباسی نسبت به شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهمالسّلام بسیار سختگیری میكرد. تاریخنگاران نقل میكنند كه هیچ یك از خلفای عباسی مانند متوكل در جمعآوری اخبار خاندان پیامبر صلیالله علیه و آله و گماردن جاسوس برای ایشان اهتمام نداشت.
وقتی جاسوسان فرماندار مدینه، از ورود امام هادی علیهالسّلام و نفوذ معنوی او در بین مردم به ویژه شیعیان، گزارشهایی به متوكل دادند، او بسیار نگران شد زیرا شرایط به گونهای نبود كه بتواند امام هادی علیهالسّلام را به زندان بفرستد. از این رو به حیله و نیرنگ متوسل شد و بدون درنگ یكی از فرماندهانش را با سیصد سرباز مأمور كرد تا ایشان را به همراه خانوادهاشان به سامرا- مركز خلافت عباسی- منتقل نماید.
بدین وسیله خلیفه از هر جهت میتوانست امام هادی علیهالسّلام را زیر نظر داشته باشد و به همین دلیل حضرت هادی علیهالسّلام به سامرا تبعید شد. ایشان بیش از 20 سال در بدترین شرایط، زیر نظر دژخیمان عباسی در آن شهر زندگی كردند و در نهایت با توطئهی متوكل در سال 254 هجری قمری به شهادت رسیدند و پیكر پاك آن حضرت در خانهی مسكونیشان به خاك سپرده شد.
پس از شهادت ایشان حضرت امام حسن عسكری علیهالسّلام در همان خانه سكونت گزیدند. در آن خانه مانند سایر خانههای سامرا سردابی وجود داشت كه در ایام گرم تابستان مورد استفاده قرار میگرفت.
طبق برخی روایات، دیدار حضرت مهدی علیهالسّلام – امام دوازدهم- با شخصیتهای بزرگ و قابل اطمینان شیعه در زمان حیات پدر بزرگوارش در این خانه و در این سرداب صورت پذیرفته است. یكی از مهمترین دلایل این دیدارها این بوده است كه شیعیان و دوست داران مورد اعتماد امام حسن عسكری علیهالسّلام از تولد حضرت مهدی علیهالسّلام مطلع شوند تا پس از آن، شهادت دهند كه مهدی آل محمد صلیالله علیه و آله به دنیا آمده است و آنان از نزدیك او را زیارت كردهاند.
خلفای عباسی از طریق ده ها روایت نقل شده از پیامبر صلیالله علیه و آله خبر داشتند كه فرزند امام حسن عسكری علیهالسّلام بساط حكومتهای ظالم و ستمكار را در هم خواهد پیچید و به حكومتهای ظلم و جور پایان خواهد داد. به این لحاظ از زمان امام هادی علیهالسّلام سخت گیری و مراقبت از خاندان عترت بیشتر شد و خلفای عباسی همیشه در كمین بودند تا پس از تولد حضرت مهدی علیهالسّلام او را به شهادت برسانند.
آنان گمان میكردند كه با سپاه و لشکر و سرباز و شمشیر میتوانند نور خدا را خاموش كنند اما مشیت الهی بر این بودكه تولد حضرت مهدی علیهالسّلام همانند تولد حضرت موسی علیهالسّلام به صورت پنهانی باشد، در چنین محیط وحشت و اضطرابی و در كنار شمشیرهای آختهی دشمنان، آخرین حجت خدا به دنیا بیاید و او به دنیا آمد.
این، وعدهی خدای بزرگ بود. خدایی كه هیچ گاه در وعدهی خود تخلف نمیكند، این بار نیز به وعدهاش عمل نمود و در میان آتش كینه و امواج دشمنی شیطان صفتان او را به دنیا آورد. با این وجود دشمنان همچنان در تلاش برای دستیابی به حضرت مهدی علیهالسّلام بودند. حتی سالها پس از شهادت امام حسن عسكری علیهالسّلام خلفای عباسی منزل امام زمان علیهالسّلام را زیر نظر داشتند و هر از چندگاهی به طور ناگهانی به آنجا حمله می کردند تا بتوانند حضرت مهدی علیهالسّلام را دستگیر كنند.
وقتی در جریان شهادت امام حسن عسكری علیهالسّلام، امام زمان علیهالسّلام كه كودكی پنج ساله بودند بر پیكر پدر نماز خواندند، تقریباً بر همگان- چه دوست و چه دشمن- آشكار شد كه حضرت مهدی علیهالسّلام با وجود مراقبتهای دژخیمان عباسی به دنیا آمده و جانشین امام حسن عسكری علیهالسّلام مشخص شده است. شهادت امام یازدهم نه تنها از شدت فشارهای حکومت عباسی کم نکرد بلكه بر جست و جوی آنان برای یافتن امام زمان علیهالسّلام نیز افزود.
روزی معتمد- شانزدهمین خلیفهی عباسی- سربازانش را به سامرا فرستاد تا به صورت ناگهانی به خانه امام زمان علیهالسّلام یورش برند و در صورت یافتن وی، ایشان را دستگیر كنند. جهل و نادانی خلیفه باعث شده بود كه او نیز مانند پدرانش كوردل باشد و لشکری فراوان را عازم خانهی امام حسن عسكری علیهالسّلام نماید. یكی از سربازان واقعه را چنین شرح میدهد:
« وقتی وارد حیاط خانه شدیم و بخشهای مختلف را بازرسی كردیم و به در سرداب رسیدیم از درون سرداب صدای تلاوت قرآن میآمد. سربازان متوجه شدند كه امام زمان علیهالسّلام در سرداب است و به دستور فرمانده سرداب را به محاصره كامل درآوردیم و در پشت در منتظر خروج امام زمان علیهالسّلام شدیم.
پس از مدتی حضرت مهدی علیهالسّلام از سرداب بیرون آمد و از مقابل همه ما عبور كرد و در كوچههای سامرا ناپدید شد. حتی یك نفر از سربازان جرأت نكرد كه به ایشان تعرض كند. وقتی امام زمان علیهالسّلام كاملاً از چشم همه ی ما دور شد فرمانده به افرادش دستور داد تا وارد سرداب شوند و كار را یكسره كنند. یكی از سربازها گفت: قربان مگر ندیدید كه او از سرداب خارج شد؟
فرماندهی دژخیمان به محض شنیدن این سخن و با آشفتگی و نگرانی گفت: من كسی را ندیدم ولی اگر شما او را دیدید چرا دستگیرش نكردید؟ دیگر سربازان گفتند: ما گمان كردیم كه شما لزومی در دستگیری او نمیبینید. زیرا او از جلوی چشمان خود شما رد شد ؟! »
آری چشمی كه بر حقایق بسته شود او را نمیبیند و قلبی كه یاد خدا در آن نباشد او را باور نمیكند. قرآن كریم میفرماید:
« وَالّذین كَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ و بُكمٌ فی الظُّلمات… » و كسانی كه نشانههای ما را تكذیب كردند، در تاریكیهای كفر، كر و لالاند. (انعام/ 39)
از این تاریخ به بعد این سرداب در میان مردم به سرداب غیبت مشهور شد. این در حالی بود كه سال ها پیش یعنی در سال 260 هجری قمری و به دنبال شهادت امام حسن عسكری علیهالسّلام دوران غیبت صغرای امام زمان علیهالسّلام آغاز شده بود.
سرداب مطهر، از آن جهت كه محل سكونت و عبادت سه امام معصوم یعنی حضرت هادی، امام حسن عسكری و امام زمان علیهمالسّلام بوده، همواره در طول تاریخ مورد توجه و احترام دوست داران اهل بیت بوده است.
علاوه بر این، بزرگوارانی همچون نرجس خاتون مادر امام زمان علیهالسّلام و حكیمه خاتون عمهی امام حسن عسكری علیهالسّلام نیز سال ها در این مكان زندگی و عبادت كردهاند. گفتنی است در این مكان شریف آرامگاه عدهای از نزدیكان اهل بیت رسالت قرار دارد كه بر اهمیت و ارج سرداب مطهر بیش از پیش میافزاید.
بر این اساس همهی شیعیان پس از زیارت مرقد نورانی آن دو امام هدایت گر، در این سرداب به نیایش و عبادت میپردازند و در این مكان با امام زمان علیهالسّلام احساس قرب و نزدیكی بیشتری میكنند زیرا این جا از بهترین مکان ها برای توسل و ابراز ارادت به آن بزرگوار میباشد. این سرداب مانند سایر مكان های مقدس دارای آداب ویژهای است. مرحوم محدث قمی صاحب كتاب مفاتیح الجنان در بخش آداب سرداب مطهر میفرماید:
« در هنگام ورود به این سرداب مقدس همانند ورود به قبور شریف ائمه علیهمالسّلام باید اذن دخول خواند و با زیارت: «السلام علیك یا خلیفه الله» دعا را آغاز نمود. »
گفتنی است كه اكثر آداب زیارت سرداب مقدس به امام زمان علیهالسّلام اختصاص دارد. به این جهت احترام به سرداب مطهر راهی است برای اظهار دوستی و محبت به امام عصر علیهالسّلام. زیرا او فریادرس درماندگان و گمگشتگان و دورافتادگان از حقیقت است.
تشنگان به شوق دیدار حضرتش در دوران غیبت از دور و از نزدیك، ردّپای ایشان را در سرداب مطهر می جویند تا با لطف خدا، چهره ی مهربان حضرت را زیارت كنند و از الطاف ایشان بیشتر بهره ببرند. البته این اتفاق بارها و بارها در سامرا و در سرداب مطهر به وقوع پیوسته تا این نیكبختان و سعادتمندان، که ایشان را زیارت کرده اند سفیرانی باشند كه به دیگران خبر یاری و دستگیری ایشان از شیعیانشان را برسانند.
آری ! آفتاب گهگاه، از پس ابرهای تیره سر بر میآورد و برآنانی میتابد كه عمر خویش را بر دوستی امام زمان علیهالسّلام سپری كردهاند و چه مكانی بهتر از سرداب مطهر، اما افسوس و صد افسوس كه اینك خانهی امام زمان علیهالسّلام زیر تلّی از خاك مدفون شده است و دشمنانش، خانه پدری او را با خاك یكسان نمودهاند.
در گذشتهای نه چندان دور، آن بارگاه ملکوتی از هر نقطهی سامرا به راحتی به چشم می آمد امّا با تأسف، اكنون از آن گنبد زیبا، دیگر خبری نیست و نمیتوان به عبادتگاه امام زمان و خانهی امام حسن عسكری و امام هادی علیهمالسّلام وارد شد و دست بر سینه گذاشت و آداب ورود خواند.
گرگان روزگار، برای تسكین روح پلیدشان خانهی امام زمان علیهالسّلام را هدف گرفته و تخریب كردهاند تا اگر به او دست نیافتند، لااقل دل هزاران شیعه را به درد آورده باشند.
كوچههای شهرها ویران نمیماند عزیز! | كار و بارعشق، بیسـامان نمیماندعزیز! |
حسرت سر شاخهها بار دگر سرمیزند | آفتاب این گونه سرگردان نمیماند عزیز! |
بیاییم چشم بر هم نهیم، به نشانه ی ارادت دست بر سینه بگذاریم و كمی زمانه را عقب زنیم و خودمان را در سرداب مطهر احساس كنیم. چشم هایمان را بر چارچوب چوبین در ورودی بنهیم. دیوار سرداب را با دست هایمان به آرامی لمس كنیم و به نشانه تبرك بر سرورویمان بكشیم و دیوارهای غبارگرفته و چلچراغ آویخته را كه بارها و بارها او را زیارت كردهاند به شهادت بگیریم و بگوییم:
« مولای من ! اگر روزگار ظهور تو را دریابم و در آن حال تو را درك كنم، مثل همیشه دوستدارت خواهم بود و تا پای جان تو را یاری خواهم كرد. » اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه
غرفه شماره دو نمایشگاه حضور – نمایشنامه سامرا :
دكور:
صندلیها دور غرفه چیده شده است و بین صندلیها جایی است برای رفت و آمد. فضا حالت سرداب دارد با سكوهایی و چند كاسه و كوزه و چند پشتی روی سكوها و قالی كه روی سكوها پهن است. نور كم است. وقتی مدعوین نشستند، نوای اضطراب پخش میشود. فردی خمیده با سر و صورت بسته با لباس عربی وارد میشود.
1- شب تاریکیست … امشب از آن شب هاست که آدم خودش را در این تاریکی گم می کند . هوم … آن طوری که شنیده ام هنوز خبری نشده … امشب چند نفر به دستگیری او فکر می کنند ؟ … من با بقیه فرق می کنم … خودم به چنگش میآورم … آری … خودم … نمیدانم جناب خلیفه، متوكل عباسی، برای پیدا كردن و تحویل دادنش چه میزان جایزه مشخص كرده است.
اما این طور كه سربازان میگفتند جایزه اش خیلی خوب است. باید در همین سرداب مخفی شده باشد. وجب به وجب این سرداب را خواهم گشت … تا به حال سابقه نداشته خلیفهای برای پیدا كردن یک كودك 5 ساله این کارها را بکند. بچه 5 سالهای كه همه سربازان و حكومت به دنبالش میگردند. آخر از دست این بچه چه کاری بر می آید که خلیفه از نامش اینچنین مضطرب گشته ؟ مگر او چه دارد ؟ … چه می دانم ؟
اما … وقتی خودم پیدایش كردم، دستهایش را میبندم و … به نزد خلیفه میبرمش … بچه 5 ساله که زور زیادی ندارد . بر دوشم می اندازم و تا خود دارالخلافه می دوم … نمیگذارم بقیه جاسوسان پیدایش كنند … چقدر خوشبخت خواهم شد … با پولش چه کارها که انجام خواهم داد … اما … بعضی از سربازان چیزهای عجیبی میگفتند … نه … آنها ترسویانی دروغگویند …
مگر میشود بچه 5 ساله از دست آن همه سرباز در برود؟ مگر میشود یك دفعه در این سرداب كوچك آنقدر آب جمع شود كه هر سربازی بوده بمیرد و آن پسر با پدرش مشغول عبادت خود باشند؟ مگر می شود آن پسر و پدرش از جلوی یک گروهان سرباز رد شوند و فرمانده آنها را نبیند ؟
نه … من كه باور نمیكنم … این ها را یاوه سرایان بر زبان ها انداخته اند … صدا … صدا آمد … درست شنیدم؟ مثل این كه … مثل این كه از آن طرف صدایی آمد … بروم … ها ها ها … پیدایت كردم … از دست من نمیتوانی فرار كنی …
(1 از صحنه بیرون میرود. صدای اضطراب قطع شده. آرام آرام نوای قرآن و نیایش پخش میشود. فردی مسن با لباس عربی روشن وارد میشود)
2- عجب … چه روزگار غریبیست … چقدر عمر زود می گذرد . به نظرم همین دیروز بود كه مولایم به دنیا آمد. یادش به خیر … چه روز فرخنده ای بود … زمانی که چشمان ما به فروغ روی او روشنی یافت . چه ایامی داشتیم … وقتی انسان امامش را می شناسد و می فهمد امام و جانشینش کیست آن چنان سکینه و آرامشی در خود احساس می کند که هیچ کلمه ای یارای بیان آن را ندارد … اما … چه زود 5 سال تمام شد … در این سرداب خود من شاهد چه ماجراها بودم.
سردابی كه برای استراحت كردن و در امان ماندن از گرمای طاقتفرسای سامرا ساخته شده بود، به یكی از مكانهای معروف عالم شیعه مبدل شده. ای خدا … عاقبت آن سالی كه ما و همه شیعیان از آن میترسیدیم و از آن بیم داشتیم فرا رسید. سال شروع غیبت … خدایا عاقبت ما را ختم به خیر بفرما. نمیدانم … هیچ نمیدانم … منی كه مستخدم و خدمتكار این خانه بودم، نه تنها با اهل این خانه كه با گوشه گوشه این خانه انس گرفتهام.
بر سر این خانه- كه ملك شخصی امام زمان است- چه خواهد آمد؟ این جایگاه مقدس- كه شاهد عبادات شبانهروزی 3 امامم بوده- آیا پاس داده خواهد شد؟ …
آیا افرادی مثل من، خادم و خاكسار خواهند بود كه این مكان را چونان جایگاه عبادت فرشتگان تقدیس كنند و گرامی بدارند؟ … نمیدانم … اما … دلم گواهی نمیدهد … شیعه و امامانش در این دنیا تا زمان آن روز … زمان ظهور … باید این محنت و آشفتگی را تاب بیاورند … چه میدانم …
تنها كاری كه از دست من … از دست ما … بر میآید دعاست … دعا … دعا پرنده عشق است بال و پر دارد دعا بنما چون دعا اثر دارد … به دلم برآت شده كه من نیز زود زمانی باید با این محل خداحافظی كنم … به درود خاطرات … به درود نیایشهای عاشقانه … به درود میلادگاه شبانه … به درود جایگاه امامان شیعه … به درود …
(فرد دستی به دیوارهای غرفه میكشد و بیرون میرود. با رفتن او نور كم شده و افكت اضطرات مجدد پخش میشود. فرد 1 وارد میشود)
1- اینجا كه نبود … پس صدا از كجا میآمد؟ به گمانش میتواند از دست من در برود. گیرش خواهم آورد… فكر كرده … بروم …
غرفه شماره سه نمایشگاه حضور – مسجد سهله :
دکور :
صندلی مدعوین روبه روی دکور چیده شده است. اتاق پسری جوان است نقطه به پشت میز نشسته است نقطه روی میز عکس های مختلفی با چراغ روی میزی که پسر مشغول دیدن آنهاست. در کنار جالباسی وجود دارد که چند لباس به آن آویزان است. در اطراف نیز چند تا از امام حسین و امیرالمومنین علیه السلام به چشم میخورد.
روی میز عسلی کنار میز تحریر است. در گوشهای از اتاق کتابخانه با کتب مختلف دانشگاهی و داستانی و مذهبی به چشم می خورد. پشت میز ، پرده ویدئو پروژکتور است. پسر عکس ها را از آلبومی می بیند که آن عکس ها روی پرده میافتد.
جهت مطالعه تمام متن فایل pdf زیر را دانلود کنید
لینک دانلود فایل pdfغرفه مسجد سهله نمایشگاه حضور
غرفه شماره چهار نمایشگاه حضور – بیت الله :
دکور :
صندلی ها روی خط وتر مستطیل غرفه چیده شده اند. روبه روی صندلی ها حالت پله است که مسجدالحرام و روبه روی خانه خدا را تداعی میکند. دور تا دور غرفه از تصاویر اطراف خانه خدا پوشیده است و این حس را به بیننده القا می کند که در حیاط مسجدالحرام نشسته است. افکت لبیک اللهم لبیک و همهمه پخش میشود. نور آرام آرام زیاد میشود. فردی در لباس احرام وارد غرفه شده ، روی پله مینشیند و خانه خدای فرضی را می نگرد.
1- آخیش.. خوب اینم از این سفر…هنوز باورم نمیشه…خداروشکر یه بار دیگه چشمم به این خونه افتاد… چقدر بهم التماس دعا گفتن…
لینک دانلود فایل pdfغرفه بیت الله نمایشگاه حضور
فایل های زیپ جشن غرفه ای حضور شامل دکلمه صوتی و جملات خاص برای استفاده در غرفه می باشند
لینک دانلود فایل زیپ دکلمه صوتی ( حجم فایل 1.43 مگابایت ) لینک دانلود فایل زیپ جملات ناب ( حجم فایل 27 کیلوبایت )
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.
فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمهشعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران