مقامات حضرت زهرا علیهاالسلام – سخنرانی فاطمیه

مقامات حضرت زهرا علیهاالسلام (محتوای پنج سخنرانی در ایام فاطمیه)

محتوای پنج سخنرانی در ایام فاطمیه، برگرفته از سخنرانی های حجه السلام والمسلمین حاج آقای عالی در مورد حضرت زهرا سلام الله علیهاست. که شامل: حضرت زهرا مظهر و واسطه رحمت خداوند، حیا و عفاف، شعایر دین، مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها، برکت در وجود مقدس حضرت زهرا علیهاالسلام.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

مقامات حضرت زهرا علیهاالسلام مجلس اول – حضرت زهرا مظهر و واسطه رحمت خداوند

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند متعال اسما و صفات بی پایان دارد. صفاتی مانند علیم، قدیر، حکیم و … که هر کدام معنا واثری دارد. اما در میان تمام اسم های پروردگار، اسمی وجود دارد که به واسطه این اسم آفرینش عالم انجام شده است و آن صفت رحمان و رحیم و در یک کلام رحمت خداست.

 این رحمت خداست که باعث می شود فیضش به عالم هستی برسد و اگر چنین اسم و صفتی نبود خداوند هیچ چیزی را به کسی عطا نمیکرد.

 همچنین اگر چنین صفت و اسمی در خدا نبود هیچ موجودی به هیچ کس رحم نمی کرد. حتی مادر به فرزندش رحمی نداشت و اصلا هیچ رحمت و لطفی در عالم هستی وجود نداشت. حضرت موسی علیه السلام زنی را دید که با زحمت، فرزندش را در آغوش گرفته و از کوهی بالا می رود. جناب موسی از پروردگار خواست که رحمت و محبتش را از آن زن بگیرد.

 ناگهان آن زن، بچه اش را زمین گذاشت و راهش را ادامه داد و رفت. دو مرتبه حضرت موسی از خداوند درخواست کرد که رحمتش را به آن مادر باز گرداند. آن وقت بود که مادر به سمت فرزندش برگشت و او را در آغوش گرفت و بر صورتش بوسه داد و همراه خود برد.

رحمت و محبتی که در مادر است همه اش شعاعی از رحمت گسترده خداست، رحمت و محبت خداست که تمام عالم را فرا گرفته و برحمتک التی وسعت کل شی “

در روایات داریم که خداوند “صد” جز رحمت دارد و از ابتدای آفرینش تا قیام قیامت فقط یک جز از رحمت خداوند دیده می شود اما به نود ونه تای و دیگر آن در قیامت جلوه میکند.

پیغمبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم و خاندان مطهرش که شاگرد اول مسیر بندگی و عبودیت خدا هستند، تمام این صد جز رحمت خدا را میگیرند و بین بندگان تقسیم میکنند.

 خداوند متعال برای اولین بار در معراج به پیغمبرش خطاب کرد “اباالقاسم”. خداوند متعال بدین جهت این نام را برای پیامبر برگرید که آن حضرت رحمت خدا را بین بندگانش تقسیم می کند.

 به پیامبر اکرم خطاب شد: یا احمد انما کنیک اباالقاسم لانک تقسم الرحمه منی بین عبادی یوم القیامه». من کنیه تو را ابالقاسم نهادم تا رحمت را در روز قیامت بین بندگانم تقسیم کنی.

در زیارت ششم سیدالشهدا میخوانیم:

اراده الرب فی مقادیر اموره تهبط الیکم وتصدر من بیوتکم زیارت ششم سیدالشهدا علیه السلام

«هر فیضی را که خداوند اراده کرده اول به شما اهل بیت اعطا میشود و سپس از در خانه شما به دیگران داده میشود».

پیامبر اکرم در ابتدای بعثت برای اینکه دست بندگان و عباد خدا را بهتر بگیرند و به رحمت خدا برسانند، عبادتشان را بسیار زیاد کرده بودند و خیلی در عبادت و شب زنده دار به خود سختی میدادند، تا اینکه خداوند به آن حضرت فرمود: که چرا این قدر خودت را به سختی و زحمت می اندازی :طاها ما انزلنا الیک القرآن لتشقى.

چرا که پیامبر و اهل بیت، مظهر رحمت خدا هستند و تا جایی که در توان دارند، دست مردم را می گیرند و از عذاب خدا دور می کنند.

سید حمیری یکی از شعرای محب اهلبیت بود که اشعار فراوانی در مدح امیرالمومنین سروده بود تا آنجا که اعلام میکرد هر کس فضیلتی در مدح امیرالمومنین بگوید که من شعری بر آن نسروده باشم، بیابد و جایزه و هدیه با ارزشی از من بگیرد.

 او در ابتدای کار کیسانی مذهب و گرفتار برخی اعمال نامناسب بود. روزی در کوچه ای با امام صادق علیه السلام روبرو شد در حالی که کوزه شرابی در دست داشت و هر چه که کرد، نتوانست خودش را از امام مخفی کند.

 حضرت به او فرمودند در این کوزه چیست؟ او پاسخ داد در آن شیراست حضرت فرمودند: از آن کوزه در دستم بریز، سید حمیری با ترس و لرز چنین کرد اما در کمال تعجب دید که آن شراب ها به شیر تبدیل شده است.

 امام صادق علیه السلام از او پرسیدند: من امامک؟ امام تو کیست؟ او عرضه داشت: الذی صیر الخمر لبنا. یعنی امام من، آن آقای یست که به اشاره او شراب تبدیل به شیر میشود. در واقع اینجا آن مظهر رحمت خدا از این شخص دستگیری کرده و هدایت میکند.

حال اگر کسی رابطه اش با این معادن رحمت خداوند قطع شود، قطعا هیچگونه هدایت و رشدی نمی بیند چرا که فی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیه اسمه. در این خانه است که خدا اذن داده تا نامش بلند شود و آن خانه و خانه حضرت زهرا و امیر المومنین و اولادشان است.

یک نکته ای هم بد نیست اینجا عرض کنم. “اهل بیت مدیون کسی نمی شوند” اینطور نیست که کسی سختی بکشد و قدمی برای اهل بہت بر دارد اما مدیون آنان بماند که نمونه آن را درباره سید حمیری گفتیم. در سفر اسارت خاندان سید الشهدا علیه السلام وقتی که بنا شد که کاروان از شام به سمت مدینه برگردد، آن کسی که از طرف یزید مسئولیت اداره کاروان را به عهده داشت (قافله سالار)، با اهل بیت به خوبی همراهی و مدارا کرد.

 حتی وقتی آنها از او خواستند که در مسیر برگشت، به کربلا بروند، با آنان همراهی کرد و اجازه داد تا سه روز در کربلا باشند. وقتی نزدیک مدینه رسیدند، حضرت زینب سلام الله علیها پارچه ای را پهن کردند و به اهل بیت و خاندان اسرا گفتند هر چقدر از طلا و زینت آلات دارید میان این پارچه بریزید.

 هرچند خیلی از زیور آلات به یغما رفته بود اما هر چه داشتند جمع کردند و حضرت زینب آنها را به قافله سالار کاروان دادند. قافله سالار گفت من حقوقم را زودتر و جلوتر از یزید گرفته ام و مطلبی از شما ندارم. اما حضرت پیام دادند که این به عنوان هدیه است برای تو.

نقل شده که این شخص بر روی زمین نشست و خاک بر سرش می ریخت و می گفت که ما چه خاندانی را کشتیم عادتکم الاحسان وسجیتکم الکرم آنها معادن رحمت و لطف و عنایت پروردگارند.

 امروز امام زمان علیه السلام هم که معدن رحمت و الطاف خدایند، رابطه محبتی که با مؤمنین و شیعیانشان دارند صدها برابر رابطه ایست که پدر و مادر با فرزندانشان دارند.

 یک نمونه بگویم مرحوم سید بن طاووس که از بزرگان علمای شیعه است، میگوید در سامرا از پله های سرداب مقدس پایین میرفتم که ناگهان صدای دلربای امام عصر علیه السلام را شنیدم که نیمه شب برای گنهکاران از شیعیانش دعا می کرد.

و میفرمود: پروردگارا، شیعیان ما از ما هستند، از زیادی گل ما خلق شده اند و به آب ولایت ما عجین گشته اند، خدایا آنها را بیامرز و گناهانشان را عفو فرما پروردگارا، آنها را روز قیامت در مقابل چشم دشمنان ما مؤاخذه مفرما چنانچه میزان گناهانشان بیشتر و حسناتشان کم است از اعمال من بردار و به حسنات آنها بیفزا.

مقام و عظمت اهلبیت در نزد خدا به گونه ایست که اگر کسی خود را به آنان متصل نکند و متمسک و بهره مند نگردد، حتی کتاب خدا قرآن هم برای او سودی نخواهد داشت و موجب ضلالت و گمراهی او بوده و هدایت و نوری در آن نیست. قرآن می فرماید:

ولا یزید الظالمین الا خسارا.

شرط بهره مندی از قرآن این است که با اهل بیت پیغمبر همراه باشیم یعنی به حدیث ثقلین عمل کنیم. آن کسی که گفت: «حسبنا کتاب الله» در واقع خود قرآن را از خاصیت انداخته است.

باید بدانیم که قرآن هم اذن دخول دارد. یعنی برای بهره مندی از هدایت قرآن باید شرایط آن را رعایت کرد. ورود به محضر قرآن هم شرایط ظاهری دارد و هم شرایط باطنی. شرط ظاهری آن، رعایت کردن آداب محضر قرآن است مثل وضو داشتن و…

 اما شرط باطنی آن این است که انسان عارف و معتقد به مقامات اهل بیت بوده و به آن انوار مقدس وصل شود. قرآن می فرماید: بل هو آیات بینات فی صدور الذین أوتوا العلم. این قرآن صرفا در میان دو جلد نیست، بلکه حقیقت آن، در سینه اهل بیت و امامان علیهم السلام جا دارد.

بعد از مقدماتی که مطرح شد دانستیم تمام رحمتهای الهی و نور و هدایت پروردگار، از در خانه اهلبیت علیهم السلام بدست مردم میرسد، اما بعد از رحلت پیامبر اکرم، دشمن می خواست ارتباط امت را با این معادن نور و رحمت خدا قطع کند و اگر این اتفاق می افتاد تا قیام قیامت، همه در ظلمت و گمراهی بودند و هیچ خیر و هدایتی به دست نمی آوردند.

 اینجا باید یک نفر باید در میدان و این قطع ارتباط بین امت و حجت و امام الهی را وصل کند و این کار جز به وسیله حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها انجام نمی شود.

 این ماموریت حضرت زهرا سلام الله علیها بود که به آن امتحان بسیار سختی شد و صبر فراوان کرد.

یا ممتحنه، امتحنک الله الذی خلقک قبل أن یخلقک فوجدک لما امتحنک صابره. زیارت حضرت زهراعلیهاالسلام

واسطه و حلقه اتصال امت به نبی و امام، حضرت زهراست آن مادری که خود مظهر رحمت خداست باید بیاید و مردم رابه رحمت و هدایت پیغمبر و امام و ائمه بعد از خود وصل کند.

آن حضرت این ماموریت سنگین را انجام داد به قیمت بلای سنگینی که دید کوچه های مدینه شاهد بودند که آن بانو برای انجام آن ماموریت چقدر سختی و ضربه دید…


مقامات حضرت زهرا علیهاالسلام مجلس دوم – حیا و عفاف

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: اجر کسی که در راه خدا مجاهدت کرده و به شهادت رسیده بالاتر از کسی نیست که قدرت بر گناه و هرزگی دارد اما عفیفانه زندگی میکند.

ما المجاهد الشهید فی سبیل الله بأعظم أجرا ممن قدرفعف.

در روایات ما جهاد اصغر همان مجاهدت و جنگ است و و عفیف بودن و تقوا جهاد اکبر است. عفت و حیا به این نیست که انسان فقط خودش را در میان جمع حفظ کند بلکه باید در خلوت خود هم متذکر خدا باشد، باید در ذهن و فکر خودش هم افکار نادرست و گناه نداشته باشد.

 گاهی راه حلال بسته است و راه حرام باز، یکی از شیوه های تربیتی خدا اینست که در این مواقع شخص را به سختی می اندازد. نیازش را شدید میکند و در عین حال از او تکلیف هم میخواهد و میگوید حق نداری به سمت گناه پیش بروی. تمام امید شیطان در همین زمان است و در کنارش تمام برد و موفقیت اولیا خدا هم در این مرحله نصیب میشود.

 مرحوم رجبعلی خیاط در جوانی در معرض گناهی قرار میگیرند که لازم بوده عفاف داشته باشند. ایشان به خدا عرضه میدارد: خدایا تو تا به حال ما را خیلی امتحان کردی، حالا من میخواهم ترا امتحان کنم و برای تو دست از گناه بکشم و بعد از آن گناه دست بر میدارد. هرچه خدا از کمالات به مرحوم رجبعلی خیاط میدهد مثل داشتن چشم بینا و بعضا برزخی و… آغازش از همینجا شروع میشود.

این روش تربیتی خداوند در قرآن اینطور بیان شده است:

و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب

البته صفت عفاف هم برای مردان است و هم زنان، اما ضرورت آن برای خانم ها بیشتر احساس می شود، در دعای امام زمان علیه السلام می خوانیم: «وعلى النساء بالحیا والعفه» چرا که زن محور تربیت است و در جامعه، او در تربیت محوریت دارد.

متاسفانه در دنیای امروز تمام تلاش این است که این عفت و حیا را از زن بگیرند و اگر زنی عفت داشته باشد او را امل و عقب افتاده بداند.

 در دنیای امروز، فقط نمی خواهند ارزش های اخلاقی را عوض کنند بلکه علاوه بر آن میخواهند آن را از زن بودن و مادر بودن پشیمان کنند. برای این که ریشه های این مطلب را بدانیم لازم است مداری با تاریخ غرب آشنا تا اواخر قرن نوزدهم، زن در اروپا، انسان درجه دو حساب می شد و از حقوقی مانند حق مالکیت محروم بود.

 بعد از انقلاب صنعتی کار خانه دارهای انگلیسی قانونی را به مجلس دادند که زن بتواند حق مالکیت داشته باشد، اما هدف آنها این بود که زن بتواند در کارخانه های آنان کار کند و پولش مربوط به خودش باشد و در ضمن هزینه کار کردنش هم ارزان باشد.

 این بدترین ظلمی بود که به زن کردند. بعد از مدتی که فضای صنعتی پیشرفت بیشتری کرد، زن را وسیله تبلیغ محصولات خودشان از جمله ماشین های جدید شان قرار دادند.

 در این وضعیت اگر قرار باشد زن ازدواج کند و در سنین جوانی صاحب فرزند هم بشود این برای نیروی کار آنان مناسب نبوده و توجیه نداشت چرا که آنها نیاز به نیروی کار جوان و کم مشغله داشتند، به همین جهت به مرور سن ازدواج بالا رفت و برنامه ازدواج تغییر شکل داد.

 دیگر نیازی به تشکیل خانواده به شکل مرسوم نبود، و جایگزین آن ارتباطات آزاد و فاقد مشروعیت بود. طبیعتا بی بند و باری خیابانی زیاد شد و،.. در جامعه غربی جسم زن را بسیار اهمیت دادند اما به انسانیت او کاری نداشتند و به مرور زنی که چشمهای بیشتری را می توانست دنبال خود بکشاند محبوب تر شد.

 در دوران جاهلیت گذشته جسم زن زنده به گور می شد اما در جاهلیت مدرن شخصیت زن زنده به گور شد. طبیعتا چنین زنی دیگر به زن بودن خود افتخار نمی کند و حوصله مادری ندارد. در این وضعیت زن بودن باعث افتخار نیست و ارزشی ندارد. همسر بودن و مادر بودن هیچ جایگاهی پیدا نمیکند.

شما می بینید که حتی زن کارهای مردانه انجام میدهد مثلا در فیلم هایی که ساخته میشود بعضا شخصیتش مردانه شده و کارهای خشنی انجام می دهد مانند فیلمهایی که زن یک عنصر نظامی و جنگاور است و متاسفانه این فرهنگ را هم می خواهند برای ما به ارمغان بیاورند.

چه نیازی هست که زن مسلمان وقتی الگوهایی مانند حضرت زینب، حضرت خدیجه و حضرت زهرا سلام الله علیهم را در قله عفاف و حیا دارد، چشم به فرهنگ دیگران بدوزد.

در اسلام زن جایگاه ویژه ای دارد. حقیقت این است که زن اگر زن با شد مرد هم به گرد پایش نمی رسد. شخصیت زنی مانند حضرت زهرا سلام الله علیها چنان است که حضرت مهدی که در طول تاریخ، تمام اولیا و انبیا چشمشان به قدوم او بوده است، مادرشان حضرت زهرا سلام الله علیها را به عنوان الگوی خود معرفی می کنند. ولی فی ابنه رسول الله اسوه حسنه و آیا در میان انبیای اولوالعزم الهی پیغمبری داریم که جبرئیل به صورت دائم و پیوسته نزد او بیاید؟

در روایت داریم که بعد از وفات پیامبر اکرم، جبرئیل پیوسته و دانم بر حضرت فاطمه وارد می شد و مطالبی می فرمود که آن مطالب را ایشان به امیرالمومنین می فرمودند و حضرت امیر علیه السلام آنها را یادداشت می کردند. نتیجه آن نوشته ها کتابی شد به نام مصحف فاطمه که از مواریث امامت است و الان در دست امام زمان علیه السلام به ودیعه گذاشته شده است.

بنابراین مبنا اینست که زن در مرحله اول باید زن باشد و خصوصیات زنانگی خود را حفظ کند. در مرحله بعد همسر خوبی باشد و در مرحله سوم مادر خوب و ممتازی باشد. حال اگر چنین شرایطی را واجد بود، در صورتی که نیازی احساس شد، میتواند مشاغل اجتماعی را هم با شرایطی داشته باشد که البته دو شرط در این کار مهم است:

 اول حفظ حریم است و شرط دوم اینکه متناسب با شأن زنانگی او باشد، نه کارهایی که شان مردان است. زن باید محور آرامش در خانه باشد اما اگر قرار شد مشاغل اجتماعی در بیرون داشته باشد و آرامش خانه تحت الشعاع قرار نگرفت باید با همین دو شرطی که گفته شد انجام شود.

ساعت های خلوت بین زن و مرد، قطعا باعث می شود که حریم زن آسیب ببیند و کم کم دلبستگی به وجود بیاید که اینجا کمینگاه شیطانست و اگر بخصوص زن متاهل باشد اول مشکلات و آسیب های جدی خانوادگی خواهد بود.

پیغمبر اکرم از حضرت امیر سوال کردند: یا على کیف وجدت اهلک؟ ای علی، همسرت را چگونه بافتی، امیر المومنین فرمودند: نعم العون فی طاعه الله همسرم را در مسیر طاعت و بندگی خدا یاور و کمک خوبی بافتم.

حضرت امیر علیه السلام در جایی دیگر در احوالات آن حضرت می فرمایند: که فاطمه سلام الله علیها اینگونه بود که به ما اغضبتنی ولا اغضبتها، یک بار در طول عمرش مرا ناراحت نکرد و من هم او را ناراحت نگردم.

ای کاش جزئیات زندگی آن حضرت را بیشتر بدانیم. آن زمانی که حضرت امیر با آن حال (برای بیعت) از مسجد بر می گشتند وقتی که حضرت زهرا ایشان را با آن حال دیدند، فرمودند:

یا ابالحسن روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوفا با ابالحسن أن کنت فی خیر کنت معک و ان کنت فی شر کنت معک.

ای ابالحسن؛ روحم و جانم فدای تو باد، هر کجا بروی من با تو هستم و همراهیت می کنم و در هیچ حال تنهایت نمی گذارم.

روزی امیر المومنین به منزل آمدند و درخواست طعامی کردند. حضرت زهرا فرمودند: در خانه چیزی نداریم و من دو روز است که غذای خودم را به بچه ها دادم و چیزی نخوردم.

 حضرت امیر گفتند که چرا به من چیزی نگفتید تا طعامی تهیه کنم. حضرت زهرا فرمودند:

انی لا ستحیی من الاهی أکلف نفسک مالا تقدرعلیه.

من از خدای خودم خجالت میکشم تا از شما خواسته ای داشته باشم که نتوانید انجام دهید.

اما مثل این روز ها دیگر امیرالمومنین خجالت زده شده بود. حتی پیش فرزندانش هم خجالت می کشید.

غریب و بی کس و تنها به کج خانه بنشستم
غریبی مرا مردم همه با چشم خود دیدند
صدای ناله او را از پشت در شنیدم من
مدینه گریه کن بر من که زهرا رفته از دستم
میان شعله آتش گلم را با لگد چیدند
خدا داند که از زینب خجالت میکشیدم من

روایت داریم که اگر چه مصیبت جدمان امام حسین علیه السلام اعظم مصائب است اما مصیبت مادرمان دلسوز تر است. اگر چه امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بزرگترین و سخت ترین مصائب را دیدند، اما آن حضرت، یک مصیبت را ندید.

این مصیبت بزرگ که دشمن در پیش روی آن حضرت به زن و فرزندان ایشان توهین و جسارت کند بلکه وقتی که آن حضرت به شهادت رسیدند جرات بر جسارت و ضرب و شتم اهلبیتش را پیدا کردن.

اما وای بر من، در پیش روی پدرش امیرالمومنین دشمنان آن حضرت چگونه همسرش را زدند و او را به شهادت رساندند. این مصیبت اینقدر بر حضرت امیر سنگین بود که آرزوی مرگ، میکرد حضرت علی علیه السلام بعد از شهادت فاطمه علیها السلام می فرمود

 نفسی علی زفراتها محبوسه یا لیتها خرجت مع الزفرات لاخیر بعدک فی الحیاه و إنما أبکی مخافه أن تطول حیاتی.

جان من با ناله های خود حبس شده، ای کاش جان من با ناله هایم خارج می شد. بعد از تو خیری در زندگانی نخواهد بود، گریه می کنم از اینکه مبادا بعد از تو زیاد زندگی کنم.

بحار الانوار ج ۳ ص ۲۱۳


مقامات حضرت زهرا علیهاالسلام مجلس سوم – شعایر دین

بسم الله الرحمن الرحیم

سفارش دین این است که بسیاری از اعمال عبادی و خیر را در خفا و بدون هیاهو انجام دهیم. در روایتی از حضرت باقر علیه السلام نقل شده که آن حضرت فرمودند: کسی کار خیری را مخفیانه انجام میدهد (مثل صدقه)، در دیوان الهی برای او ثواب عمل در پنهانی ثبت میشود، بعد از مدتی او این عمل خیرش را افشا کرده و به گوش کسی می رساند.

لذا خداوند به ملایکه میگوید ثواب عمل پنهانی او را پاک کرده و برایش ثواب عمل آشکار ثبت شود. نوبت بعد که این شخص دوباره کارش را بازگو میکند به ملایکه امر می شود که ثوابش را پاک کرده و بجایش عمل ریا ثبت شود.

در عین حال برخی از اعمال دیگر هستند که هر چه در آشکار بوده و سر و صدایش بیشتر باشد بهتر است که شعایر دینی از این قبیل است. زیرا شعایر دینی علامت و نشانه دینست و نشانه وابستگی ما به دین و مذهبست.

 از آنجایی که اسلام یک دین اجتماعی است، باید نشان دهد که طرفدارانش وجود دارند. لذا نمادهای دین باید ظاهر شود. قرآن میفرماید:

و من یعظم شعایر الله فانها من تقوى القلوب

چرا که اگر یک مسلمان، شعایر دینی را در ظاهر وسبک زندگیش رعایت نکند در ظاهر، تفاوتی بین او و غیر مسلمان وجود نخواهد داشت. به عنوان نمونه تعدادی از شعایر دین، عرض میشود.

1.صلوات که دستور بر بلند فرستادنش داریم. صلوات علاوه بر اینکه ذکر و دعا میباشد خودش یک شعار و نماد است.

2.اذان که باید بلند گفته شود. این حق مسجدست که بتوان از آن با صدای بلند در مواقع نماز، اذان گفت

3.اسامی اولاد اسم یک نشانه است برای تشخیص هویت دینی افراد.

من حق الولد على الوالد، أن یحسن اسمه، اولین حقی که فرزند بر گردن پدر دارد اینست که اسم مناسب و خوب برایش بگذارد.

 اگر اسم گذاری مهم نبود، معاویه دستور نمیداد هر خانه ای که نام علی در آنست باید آن خانه را بر اهلش خراب کرد. اسم خوب باید حداقل دو نشانه داشته باشد: اول اینکه معنای خوبی داشته باشد. اگر حتی اسم اهلبیت هم نیست لااقل معنای خوبی داشته باشد.

بعضی وقتها میبینیم که برای افراد، مهم زیبایی اسمست و مفهوم آن اصلا مورد توجه نیست دوم اینکه تناسب با فرهنگ خودمان داشته باشد.

این مهم است که اگر خطایی در نامگذاری صورت گرفته، هر وقت که امکانش بود تغییر دهیم. امام کاظم علیه السلام به شخصی که نام نامناسبی برای فرزند دخترش گذاشته بود فرمودند: اسم دخترت را عوض کن و او هم پذیرفت.

 حجاب که یکی از بزرگترین شعایر دینی بخصوص در زمان ماست، چرا که زمانهای گذشته در سایر ادیان و اقوام، موضوع.

4.حجاب و پوشیدگی حتی سر، در بینشان بوده است اما در زمان کنونی حجاب، نماد و نشانه فقط برای مسلمین است.

خانم مسلمانی که در کشورهای غیر مسلمان باحجاب ظاهر میشود دایم و لحظه به لحظه با همین کارش مشغول تبلیغ دین است. کسی که حجاب را رعایت نمیکند خواسته یا ناخواسته مقاومت جبهه حق را تضعیف میکند.

نکته دیگر اینکه هر کس ظواهر دین را از دست داد کم کم محتوای دین را هم از دست میدهد و خواه ناخواه اعتقاداتش سست میشود. به هر حال همین ظواهر در دین بسیار مهم است.

اینکه وهابیون تلاش فراوانی در از بین بردن ظواهر و نمادهای دین و قبور اولیا خدا انجام میدهند به این جهت است که با از بین بردن ظواهر موجب کمرنگ کردن باطن آن شوند.

5.برگزاری مجالس اهلبیت علیهم السلام هر چه که کیفیت و کمیت این مجالس بالاتر رود نشانه رشد مومنین است و زمینه ساز ظهور خواهد بود.

امام صادق به یکی از اصحاب فرمودند: اتجلسون و تتحدثون؟ آیا شما دور هم جمع میشوید و حدیث میگویید، پاسخ داد بله. حضرت فرمودند: انی أحب تلک المجالس. یعنی من این مجالس شما را دوست دارم.

ابوهارون مکفوف میگوید وقتی در خانه حضرت صادق علیه السلام روضه خواندم و همه اشک ریختند و گریه، امام صادق به من فرمودند: تعداد ملایکه ای که در این محفل حضور داشتند از تعداد انسان هایی که اینجا بودند بیشتر است.

این مجالس همه اش نورست. بینید الان میلیونها دلار خرج میکنند تا با رسانه های مبتذل و سایت های خلاف، تبلیغات گسترده، علیه دین و مذهب انجام دهند و مردم را از در خانه اهلبیت دور کنند، اما یک مرتبه محرم از راه میرسد، فاطمیه می آید، جشن های نیمه شعبان ، غدیر و…. میرسند و همه اهداف آنها را از بین میبرد.

در هیچ دین و آیین و مذهبی چنین چیزی تعبیه نشده است. این مهندسی خداست برای نگهداری دین و تطهیر دین داران.

به علامه امینی گفتند که چه خبر است که بعد از هزار سال اینقدر عاشورا را پر هیاهو برگزار می کنید، ایشان فرموده باشند، ما در غدیر، هیاهو و سر و صدا نکردیم، بعضی آمدند غدیر را تحریف کردند، ترسیدیم عاشورا را هم بی سر و صدا برگزار کنیم، شما بیایید و منکر عاشورا شوید و یا بگویید امام حسین مریض شدند و فوت کردند.

در بین تمام مجالس و مناسبت های دینی یکی محرم و دیگری فاطمیه از ویژگی های خاصی برخوردار است. در محرم و فاطمیه، دفاع از مظلوم و تولی و تبری، حماسه و شور و … بسیار مشهودست.

لذا حتی نسبت به برخی ایام مثل ماه رمضان، ازین جهت امتیاز دارد طول تاریخ دو زن بودند که حماسی ترین و تاثیر گذار ترین کار را در زمانی که مرد آنان مامور به صبر و سکوت بود انجام دادند و بار دین را به دوش کشیدند.

تا قیامت هر مومنی که پا به عرصه دین می گذارد مدیون حماسه عظیم این دو زن است. یکی وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها که وقتی امیر المومنین علیه السلام مامور به صبر بودند روشنگری کردند و دیگری دختر مظلومه ایشان حضرت زینب سلام الله علیها زمانی که حضرت سجاد علیه السلام مامور به صبر و سکوت بودند، حضرت زهرا حافظ نبوت و امامت بودند.

آن حدیث قدسی که برخی ممکنست در سندش مردد بوده و قبولش برایشان سخت باشد ناظر به همین مطلب است. حدیث قدسی می فرماید

لولاک لما خلقت الافلاک ولولا علی لما خلقتک ولولا فاطمه لما خلقتکما.

جالب اینجاست که مرحوم علامه امینی که در شناخت احادیث فوق العاده بوده است می فرمایند که این حدیث سند صحیح دارد. توضیح این حدیث اینست که اینجا صحبت از بالاتر بودن و پایین تر بودن مقام پیامبر یا امیرالمومنین نیست.

اینجا می خواهد بگوید بندگی سه ضلع دارد: اول: رسالت و نبوت. دوم: امامت که تداوم رسالت است و سوم: حافظ این دو بودن که اگر حفاظت از این ها نباشد نه رسالتی می ماند و به امامتی. لذا کار حضرت زهرا حفظ رسالت و امامت بود و این کار را غیر از حضرت زهرا هم کسی نمی توانست انجام دهد، حتی سلمان و ابوذر هم چنین جایگاهی نداشتند.

حضرت زهرا با اینکه خطبه فدکیه را خواندند و روشنگری فراوان کردند اما با شهادتشان شوکی به جامعه وارد کردند که قابل پیش بینی نبود.

اگر دختر رسول خدا مثلا در هفتاد سالگی از دنیا می رفت چنین اتفاقی نمی افتاد که آن حضرت در ۱۸ سالگی و در جوانی از دنیا برود. اگر بعد از رسول خدا، فرزندان و یادگارهای دیگری از پیامبر باقی می ماند، باز هم این گونه نبود که تنها یادگار پیامبر به شهادت برسد.

اگر آن حضرت در میدان جنگ و نبرد به شهادت می رسید باز هم اینگونه نبود که در خانه اش و با لگد وبین در و دیوار کشته شود و اگر حضرت زهرا سلام الله علیها در خلوتی از دنیا می رفت باز هم این گونه دل نمی سوخت که در پیش چشم غیرت الله و فرزندانش و این همه مسلمان نما، مظلومانه شهید شود حضرت زهرا با تحمل این مظلومیت، سنگینی بار حق و دین الهی را به دوش کشید.

این مصیبت بر امیرالمومنین بسیار سخت و جانکاه بود. لذا وقتی که خبر شهادت آن حضرت را به امیرالمومنین دادند، قهرمان خیبر شکن به رو بر زمین افتاد …

یا محمد از رخت شرمنده ام
فاطمه جان داده و من زنده ام


مجلس چهارم – مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم

خلقت نوری حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از خلقت عالم بوده است. از پیغمبر سوال شد که آیا آن حضرت فرشته است. پیغمبر فرمودند: بل هی حورا انسیه ایشان انسانی فرشته صفت است. پیامبر زمانی که در معراج بودند نور اولیه حضرت زهرا سلام الله علیها را دریافت کردند. وقتی که آنحضرت به درخت طوبی رسیدند جبرئیل، سیبی را به پیامبر تعارف کرد.

وقتی پیامبر آن سیب را شکافتند، نوری از آن سیب ساطع شد که خود پیغمبر از آن نور متعجب شدند. پیامبر از جبرئیل پرسیدند این چه نوری است؟ او گفت: این نور کسی است که اسمها فی الماء منصور و فی الأرض فاطمه نام او در زمین فاطمه و در آسمان منصوره است.

یعنی ماموریت حضرت زهرا در زمین فاطمه بودن است لذا قطع می کند محبین و شیعیانش را از آتش جهنم اما شأن فاطمه در آسمانها منصوره بودن است و خداوند او را نصرت می دهد در آن شفاعت گسترده ای که به جز یک مشت علف هرز که به درد هیچ چیز جز جهنم نمی خورند، بقیه را به سمت بهشت می برد.

هر چند که صاحب شفاعت اصلی خود پیغمبر است اما در بین اولاد ایشان یکی حضرت زهرا و دیگری حضرت سیدالشهدا شفاعتشان ممتاز است. ادامه حدیت اینست که پیغمبر می فرمایند: آن سیب را که خوردم، نور حضرت زهرا در آسمانها به من منتقل شد. پیامبر وقتی به زمین تشریف می آورند روزی جبرئیل را به صورت اصلی اش میبینند که موجب تعجب آن بزرگوار میشود.

زیرا پیغمبر دو مرتبه جبرئیل را به صورت اصلی اش دیده اند، یکی زمان بعثت بود که از مدتی قبل به عبادت مشغول بودند و در آنجا خداوند قرآن را به ایشان میدهد، و دیگری همین زمانست که می خواهند نور فاطمه سلام الله علیها را به این زمین منتقل کنند، جبرئیل گفت یا رسول الله باید چهل روز از خدیجه جدا باشید و روزه بگیرید.

پیامبر عمار را به منزل جناب خدیجه فرستادند تا جریان را به ایشان اطلاع دهد و بگوید آن حضرت بعد از چهل روز مراجعه می کنند، پیغمبر چهل روز مشغول روزه و عبادت بودند. ایشان امیر المومنین را مامور کرده بودند که هر روز هنگام افطار، یک نفر را دعوت کند تا با پیامبر هم غذا و هم سفره شود.

روز چهلم که فرا رسید پیغمبر از جانب خدا دیگر اجازه نداشت کسی را مهمان کند بلکه باید افطاری بهشتی را به تنهایی میل می کرد. جبرئیل، اسرافیل و میکائیل با همدیگر نزد پیغمبر آمدند وطعامی را از آسمان برای ایشان آوردند، خرما، انگور و مقداری آب. بعد از این که پیغمبر افطار شان تمام شد، جبرئیل به ایشان عرضه داشت که امشب عبادت انجام ندهید بلکه به نزد حضرت خدیجه بروید.

وقتی آن حضرت به دستور خدا به منزل رفتند، نور حضرت زهرا به جناب خدیجه منتقل شد، به این صورت، آن سیبی که در آسمان به پیغمبر داده شد و آن طعام بهشتی که در زمین تناول کردند به حضرت خدیجه کبری منتقل شد.

 حالا هنگام ولادت حضرت زهراست. میدانید که زن های قریش همه با حضرت خدیجه قهر کرده بودند و می گفتند تو چرا با یتیم عبد الله ازدواج کردی؟ جناب خدیجه کبری سلام الله علیها می فرمایند من هنگام وضع حمل در تنهایی و نگرانی بودم که ناگهان دیدم اتاقم روشن شد.

و چهار زن بهشتی بر من وارد شدند، جناب مریم مادر عیسی بن مریم، ساره همسر حضرت ابراهیم، آسیه همسر فرعون و کلثوم خواهر حضرت موسی. این برترین زنان عالم آمدند تا در تولد حضرت زهرا کمک حال جناب خدیجه باشند. اینها همه از کمالات و فضایل بی نظیر این بانوست.

ببینید آن حضرت چه عظمتی دارد که پیغمبر می فرمایند:

لما اشتقت إلى رائحه الجنه شممت رائحه ابنتی فاطمه

هر وقت مشتاق بوی بهشت میشوم دخترم فاطمه را می بویم. پیغمبر که مشتاق بهشت ما نمی شود، بهشت پیغمبر بهشت دیگری است که در وهم ما هم نمی آید.

در روایات داریم فاطمه سلام الله علیها باطن لیله القدر است. لیله القدری که خیر من الف شهر است، وجود مقدس حضرت زهراست حضرت زهرا هم لیله القدر پیغمبر است و هم لیله القدر امت پیغمبر. یک نکته بلند معارفی اینجا وجود دارد: پیغمبر اکرم در عالم خواب دیدند که بعد از ایشان، بنی امیه و دیگران از منبر شان بالا می روند و مردم را به سوی قهقرا و بت پرستی پیش می برند.

پیغمبر خیلی ناراحت و نگران شدند و از آینده امت ترسیدند. بعد از آن ، پیغمبر معراجی به آسمان داشتند و در آن هنگام بود که سوره قدر را به ایشان هدیه دادند. “لیله القدر خیر من الف شهر” یعنی ای پیامبر، اگر نگران هستید که بعد از شما کسانی از بنی امیه و دیگران، بر منبر شما بالا میروند و سالیان سال، مردم را از دین خدا دور می کنند، ما یک لیله القدری به شما می دهیم که از آن هزار ماه ظلمت بهتر است.

آن نقشه ای که این شیاطین می خواهند داشته باشند که مردم را به جهنم ببرند، حضرت زهرا آنها را نقش بر آب ساخته و آن کار را قطع می کنند. حضرت صادق علیه السلام در معنای نام فاطمه می فرمایند: لانها فطمت طمعهم آن حضرت طمع دشمنان دین را قطع میکند.

اما این که معروف است حضرت زهرا حامی ولایت شدند، این تنها در بیان فداکاری آن حضرت کافی نیست ، چرا که آن حضرت حامی رسالت پدرشان رسول خدا هم شدند. و اینجا این حدیث قدسی معنا پیدا میکند که فرمود:

لولاک لما خلقت الافلاک ولولا على لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما.

این حدیث در کتاب شریف: فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى و نوشته آقای رحمانی همدانی است که توصیه می شود از این کتاب در رابطه با شناخت و معرفت به حضرت زهرا استفاده شود. اصلا این حدیث نمی خواهد بگوید که حضرت زهرا از آن بزرگواران بالاتر است.

معنایش این میشود که: خداوند، عالم را خلق کرده است برای بندگی و اگر پیغمبر نبود عالم را خلق نمی کرد، چون او عبد مطلق خدا و نشان عبودیت اوست «اشهد أن محمدا عبده و رسوله». اما اگر علی که مقام امامت را داراست و ادامه دهنده راه پیغمبر است نبود، نبوت ابتر می ماند.

حالا رسالت و امامت حافظ می خواهد که اگر این حافظ نباشد نه رسالتی میماند و نه امامتی، و آن حافظ رسالت و امامت فاطمه سلام الله علیها است. تاریخ مومنین مدیون دو زن است که وقتی که حجت خدا مامور به سکوت و صبر بود این دو بانو جهت حفظ دین اقدام کردند. یکی حضرت زهرا سلام الله علیها و دیگری دختر ایشان حضرت زینب کبری سلام الله علیها.

تا اینجا می شود توضیح لیله القدر بودن برای پیغمبر که آن حضرت باعث می شود دین پیغمبر و رسالت و شخصیتش باقی بماند. اما لیله القدر بودن امت پیغمبر یعنی چه؟ اگر کسی شب قدر ماه رمضان را درک کند، مسلما درک آن یک شب، از یک عمر زندگی بدون معصیت بالاتر است. اما در شب قدر فقط به بیدار ماندن آن شب نیست.

و من ادرک فاطمه فقط ادرک لیله القدره هرکس به میزانی که فاطمه سلام الله علیها را شناخته و درک کند، لیله القدر را درک کرده است. هر کس که از محیط ولایت فاطمه و اولاد معصومش بیرون است قطعا شب قدر نداشته و هیچ بهره ای از آن نمیبرد حتی اگر تمام شب های ماه رمضان را بیدار بوده و تا به صبح عبادت کند.

حتی عبادت های کسانی که ولایت اهلبیت را ندارند هم شیطانیست چه رسد به شیطنت های آن ها! شرط قبولی اعمال، همراهی با اهل بیت است. بنابراین ساده ترین راه و سریعترین مسیر در توسلات، تمسک به وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها میباشد. حضرت عسکری علیه السلام می فرمایند

«نحن حجه الله على خلقه و فاطمه ځجه الله علینا»

واقعیت اینستکه فهم این روایت از درک و فهم ما خارج است چرا که آن حضرت، نه پیغمبر بود و نه امام، در عین حال حجت خدا بر تمام ائمه بود.

عجیب است که همه عالم باید زندگیشان را با ائمه طاهرین هم آهنگ و تنظیم کنند اما خود ائمه، زندگیشان را با حضرت زهرا سلام الله علیها تنظیم می کنند، امام زمان علیه السلام در جایی می فرمایند:

«فی ابنه رسول الله لی أسوه حسنه» (الحیه، شیخ طوسی، ص ۲۸۹).

آن امام زمانی که امام صادق علیه السلام درباره او می فرمایند: اگر او را درک کنم تمام عمرم را خادم او خواهم بود، چنین الگویی را برای زندگی خویش می پذیرند.

 اگر دقت کنید می بینید توسلات امامان ما هم به حضرت زهرا بوده است. ابوبصیر نقل می کند خدمت حضرت باقر علیه السلام رسیده و دیدم آن حضرت تب دارند و آب سرد می طلبند و هنگام استفاده از آب، صدا می زدند: یا فاطمه بنت محمد کمالات آن بزرگوار بی حد و حصر است.

در حدیث کسا می بینیم که محور آن حدیث عجیب که موجب گره گشایی از مومنین است حضرت فاطمه علیها السلام می باشند. لذا با توجه به عظمت آن بانوی بهشتی، سعی کنیم ارتباطمان را با آن حضرت بیشتر کرده و معرفتمان را نسبت به آن وجود مقدس افزایش دهیم.

آشنایمان را نسبت به ابعاد وجودی آن بانو، زندگی شخصی آن حضرت در خانواده و ارتباطشان با همسر و فرزندان پاکشان و … بیشتر کنیم. کتابی در این موضوع با عنوان فرهنگ فاطمیه نوشته آقای مهدی نیلی پور در جزییات زندگی حضرت زهرا بسیار مفید است.

مطلب آخر اینکه در روایتی امام صادق علیه السلام در ذیل سوره قدر می فرمایند: لیله القدر خیر من ألف شهر یعنی: خیر من الف مؤمن و هی ام المؤمنین، یعنى آن حضرت مادر سادات تنها نیستند بلکه مادر تمام انسان هایی هستند که ایمان دارند که البته نسبت او به مومنین از نسبت مادر به فرزندش بیشتر است. بنابراین اگر ما، آن حضرت را مادر خویش بنامیم و خطاب کنیم درست گفته ایم.

حالا در مصیبت این مادر مظلومه، دلهای هر شیعه و محب آن حضرت خونست. تا وقتی پیامبر خدا زنده بودند این پنج تن دلخوش بودند اما وقتی آن حضرت از دنیا رفتند آن مصایب و مشکلات بر اهلیت وارد شد.

شاید چند روز از رحلت پیامبر نگذشته بود که آن اتفاقات، در خانه حضرت زهرا افتاد. آن چهل نامرد به خانه و حی ریختند و بعضی هاشان با ضرب لگد و تازیانه و … آن حضرت را زدند به طوری که ایشان از هوش رفتند. حضرت امیر را با آن وضع که دستهایشان به طناب بسته شده بود به سمت مسجد بردند.

وقتی حضرت زهرا به هوش آمدند و فهمیدند حضرت علی را به مسجد بودند، با آن حال زار، چادر به سر کردند و با امام حسن و امام حسین به مسجد رفتند اما با یک صحنه ای مواجه شدند که نتوانستند تحمل کنند. دیدند امیرالمومنین را پله اول منبر نشاندند و یکی شمشیر برهنه بر سر آن حضرت گرفته و فریاد میزند اگر بیعت نکتی شمشیر را فرود می آورم. حضرت زهرا صدا زدند اگر دست از پسر عمویم علی برندارید نفرینان میکنم.

سلمان قسم یاد میکند در آن لحظه دیدم، ستونها و پایه های مسجد به شدت تکان خورد و شروع کرد به لرزیدن در آن هنگام آقا امیرالمومنین سلمان را به نزد حضرت فرستادند و از آن بانو خواستند که لب به نفرین نگشایند و آن مظلومه نیز حرف امامشان را پذیرفتند.

اینجا با دفاع جانانه، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را به خانه می آورند و موجب میشوند تا زمانی که زنده اند دشمنان برای گرفتن بیعت به امیر المومنین مراجعه نکنند. اینجا حضرت زهرا سلام الله علیها یک شمشیر بر سر حجت خدا دیدند و نتوانستند تحمل کنند، اما چه دلی داشت دخترش ام المصایب زینب کبری، عصر روز عاشورا آنوقت که بدن بی سر برادر را بین آن همه نیزه و شمشیر شکسته دید…

مجلس پنجم – برکت در وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم

اسم گذاری در انسانها نشان از یک نظام ارزشی دارد زیرا اسم یک نماد و نشانه است. دردین، از ما خواسته اند که اسامی درست و مناسب انتخاب کنیم، ببینید اسم چقدر مهم است که معاویه بخشنامه صادر کرده بود که اگر کسی فرزندی را به نام علی نامگذاری کرد می توان خانه را بر اهل آن خانه خراب کرد.

روزی مروان با امام سجاد علیه السلام روبرو شد. از حضرت پر سید اسم شما چیست؟ حضرت فرمودند: علی، پرسید اسم برادرتان چیست؟ فرمودند: على، مروان پرسید مگر پدرتان نام دیگری نمی توانست بر شما بگذارد. امام سجاد علیه السلام این مطلب را با پدر بزرگوارشان مطرح کردند که مروان چنین گفته است.

امام حسین علیه السلام فرمودند: اگر من صد فرزند داشته باشم دوست دارم نام همه آنها را علی بگذارم. در حدیث قدسی راجع به وجه تسمیه پیغمبر به أبا القاسم نقل شده که آن حضرت، از این جهت که تقسیم کننده رحمت در عالم هستند از سوی خدا ابالقاسم کنیه گرفتند.

بنابراین اسامی اهلبیت علیهم السلام هر کدام حکمتی دارد. یکی از اسامی حضرت زهرا سلام الله علیها، مبارکه است. یعنی وجود پر خیر و برکت و خاصییت. در قرآن از بعضی امور، مبارک نام برده شده است: “انا انزلناه فی لیله مبارکه” شب قدر شب بسیار مبارکی است و درک شب قدر بسیارپر برکت است. همچنین درباره قرآن آمده است: “کتاب انزلناه الیک مبار کا وجود قرآن بسیار پربرکت است.

در روایات داریم قرآن باعث طرد شیاطین می شود و دیدن خط قرآن عبادت است: النظر فی المصحف عباده درباره برکت نکته ای لازم به ذکر است: خیر و برکت با نعمت تفاوت دارد، چرا که نعمت ها الزاما به خیر انسان تمام نمی شود.

چه بسا نعمت ها برای امتحان انسان است و ممکن است باعث خیر و یا شر او شود و مهم، استفاده درست از آن است، نعمت هایی مثل مال و ثروت، طول عمر و… شامل همین نکته میشود. حتی فرزند هم چنین است، ممکن است باعث خیر و یا شر شود. چیزی که اهمیت دارد اینست که قدر نعمت را بدانیم و در مسیر درست استفاده کنیم خوشا به حال کسی که اسیر نعمتها نشود.

به قول شاعر:

گر شبی در خانه جانانه مهمانت کنند
گول نعمت را مخور مشغول صاحبخانه شو

اما خیر و برکت چیز دیگری است. خیر و برکت از مقوله کمیت نیست اما کیفیت دارد. عمر طولانی باعث برکت نیست چونکه شیطان هم عمرش خیلی زیاد است. علم زیاد هم باعث برکت نیست. خیلی از فرقه های انحرافی، بزرگانشان صاحب علم و دانش بودند. اما گاهی برکت در کار میاید. به عنوان مثال می بینیم بعضی علمشان آنقدر زیاد هم نیست اما بسیار پر خاصیتند.

مثلا مرحوم حاج آقای کافی از جهت علمی در سطوح خیلی بالای حوزه نبودند اما در همین عمر نسبتا کوتاه، از جهت توجه و تذکر دادن مردم به وجود مقدس امام زمان علیه السلام در میان علما کم نظیر بودند..

در احوالات مرحوم شیخ صدوق نقل شده، پدر ایشان تا ۵۰ سالگی فرزندی نداشت. به نایب سوم، جناب حسین بن روح نوبختی نامه ای می دهد و می گوید حاجت من را خدمت حضرت حجت بگو. امام عصر علیه السلام در پاسخ او نامه ای می نویسند و می فرمایند: سیولد لک ولاد مبارک خداوند به تو فرزند با برکتی عنایت می کند.

به دعای آن حضرت فرزند میشود رییس المحدثین، شیخ صدوق رحمه الله علیه. عمر مرحوم شیخ صدوق حدودا هفتاد سال بود اما موفق شد در این زمان، سیصد کتاب نفیس در مکتب اهلبیت بنویسد آن هم با امکانات آن روزگار، علاوه بر آن کتابها، شاگردانی که ایشان تربیت کرده اند هم فوق العاده بوده اند مثل شیخ مفید، برای همین بود که شیخ صدوق افتخار میکرد که بگوید: ولدت بدعا الحجه من به دعای امام زمان به دنیا آمده ام.

یکی دیگر از علمایی که زندگی با بر کتی داشتند مرحوم شیخ عباس قمی صاحب کتاب ماندگار مفاتیح الجنان هستند. که کتابشان در کنار قرآن همیشه قابل استفاده برای مومنین است، خوبست بدانید ثواب نوشتن این کتاب را ایشان به حضرت زهرا هدیه میکنند. وجود نازنین حضرت زهرا سلام الله علیها حدود نوزده سال در این دنیا بودند اما برکت ایشان به اندازه عمر کل عالم تا قیامت است.

هر چیزی که از برکت و هدایت از جانب پیامبر و ائمه علیهم السلام به مردم می رسد از برکت این بانوست. انا اعطیناک الکوثر ما فکر میکنیم کوثر، فقط به این معناست که نسل پیغمبر از آن حضرت ادامه پیدا میکند. درحالی که این معنای نازله کوثر است. باید بدانیم حضرت زهرا فقط ادامه شخص پیغمبر نیستند، بلکه این بزرگوار ادامه دهنده شخصیت پیامبرهم هستند.

ادامه نبوت پیغمبر به دو چیز است: به کتاب و عترت و البته به شرط با هم بودن. چرا که قرآن، دست وهابیون هم هست. داعشی ها هم قرآن میخواندند. اما این قرآن خواندن موجب وزر و وبال آنهاست و هیچ سودی برایشان ندارد. جریان انحراف و اتفاقی که از زمان پیامبر کارشان را برنامه ریزی کرده بودند، هدفشان این بود که قرآن و عترت را از هم جدا کنند.

آنها وقتی آمدند جلوی در خانه حضرت زهرا، سه پیش بینی انجام دادند اول با خود گفتند یا علی بن ابی طالب با ما درگیر میشود که این موجب اختلاف و درگیری در امت است که مشکلی ندارد. دوم اینکه آن حضرت بعد از نزاع و درگیری که ایجاد میشود کشته می شود و در واقع امام (عترت) حذف میشود که این فرض هم مورد رضایت آنها بود.

پیش بینی سوم این بود که: آن حضرت نه درگیر می شود و نه کشته بلکه مسالمت آمیز بیعت می کند که این از همه برایشان بهتر بود. اما تمام پیش بینی های آنان نقش بر آب شد چرا که حضرت زهرا علیه السلام به تنهایی دم در تشریف آوردند.

 ایشان به جای علی بن ابی طالب آمدند تا خودشان را به عنوان تنها یادگار پیغمبر معرفی کرده و تکلیف تمام مسلمین را روشن کنند. آمدند بگویند که یا برای رسیدن به علی علیه السلام از روی جناره من برد شوید که اگر چنین کنند تا روز قیامت باختند و و موجب بطلان آنها خواهد بود و یا اینکه دست خالی برگردند.

حضرت زهرا کاری کردند که امام حذف نشد؛ و جانش حفظ شود چرا که اگر امام بماند قرآن هم می ماند و در واقع نبوت هم ماندگار می شود. لذا آن حضرت، ادامه دهنده نبوت پیغمبر و وجود پیغمبر است. این وجود پر برکت علاوه براینکه الان میلیونها نفر از سادات، از نسل با برکت اویند، هر خبری هم از پیغمبر و قرآن و عترت تا روز قیامت به ما می رسد به واسطه وجود مقدس اوست.

درک شب قدر که شب مبارکی است تنها به بیدار ماندن در آن شب نیست هر چند که اگر کسی آن سه شب را بیدار بماند قطعا بی نصیب نمی ماند، اما درک حقیقی شب قدر مربوط به کسی است که علاوه بر بیداری، به درگاه قرآن و عترت منصب شود. اتصال به امام باعث می شود که انسان جهشی رشد کند و به پیشرفت عحیبی برسد.

در روز عاشورا جناب حر حدود دو ساعت متصل شده به حضرت سید الشهدا علیه السلام ما خداوند به او رتبه ای داد که هر کس بخواهد به شهدای کربلا سلام دهد باید دست به سینه بایستد و او را هم در نظر آورد و بگوید بابی انتم و امی، در حالی که اگر ایشان تمام عمرش را به عبادت خالصانه میگذراند، باز هم چنین موقعیتی که الان با متصل شدن به سیدالشهدا دارد نمی توانست بدست آورد.

حالا در روایت داریم که :

“سن ادرک فاطمه فمن أدرک لیله القدر”

هر کس قدر و منزلت فاطمه را درک کند همانا حقیقت شب قدر را درک کرده است. یعنی هر کس در این شب میخواهد از لطف و هدایت و عنایت پروردگار بهره مند شود باید از طریق و مسیر فاطمه زهرا به جایی برسد اما مثل چنین شبی دیگر این وجود مقدس با رفتنش خانه امیرالمومنین را خاموش کرد.

بتاب ای مه، تو برکاشانه من
بتاب ای مه که تا با قلب خسته
که تاریک است امشب خانه ی من
دهم من غسل، پهلوی شکسته

امیرالمومنین چند جا از پا در آمد که همه آنها مرتبط به مصیبت حضرت زهرا بود. امیرالمومنینی که خود سیدالاوصیا و عماد الاصفیا و خودش رکن دین است، اما رکن و تکیه گاهش همسرش حضرت فاطمه زهراست. آن مولا چند جا به زمین نشست و نتوانست تحمل کند.

بار اول زمانی بود که پیغمبر به آن حضرت خبر داد که بعد از من در پیش چشمت به فاطمه چه صدماتی میزنند و باید صبر کنی، بار دوم زمانی بود که خبر شهادت فاطمه را درمسجد به آن حضرت دادند که در نقل است که آن حضرت به رو به زمین خورد. اما بار سوم هنگام غسل همسر مظلومه اش بود که صدایش به ناله بلند شد آنگاه که دستش به بازوی شکسته و ورم کرده حضرت فاطمه رسید…


دسترسی سریع و آسان به راهکار و محتوا برای مناسبت‌های نیمه شعبان، غدیر، محرم و فاطمیه
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.

فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمه‌شعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
انواع کتیبه غدیر
انواع استیکر پشت شیشه خودرو
اسپند دودکن
انواع جادستمال کاغذی
انواع مگنت یخچالی مذهبی
انواع استکان مذهبی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

برای ارسال دیدگاه خود، در قسمت زیر دیدگاه و در خط بعدی نام و نام‌خانوادگی خود را بنویسی و بر روی فرستادن دیدگاه بزنید. *

دکمه بازگشت به بالا