نمایشگاه شروع – نمایشگاه محرم
نمایشگاه شروع (انتخاب و کربلا)
نمایشگاه شروع مجموعه ای از دو گفتار کوتاه، که نگاهی است عبرتآموز به گذشته، و توجهی است برای دریافتن راه خوشبختی در روزگار حاضر است.
معرفی نمایشگاه شروع
“انتخاب” مجموعهای است از دو گفتار کوتاه، که نگاهی است عبرتآموز به گذشته، و توجهی است برای دریافتن راه خوشبختی در روزگار حاضر. در گفتار اول با عنوان «انتخاب و کربلا» ابتدا یادی شده است از حقیقتی انکار ناپذیر و بنیادین در وجود انسان: «قدرت انتخاب».
موهبتی از جانب خدا، که انسان با آن جایگاه خود را در هستی به دست خود، رقم میزند. و سپس در این گفتار، نگاهی شده است به یکی از بارزترین صحنه های انتخاب در تاریخ، به روزهایی که انتخابهایی بزرگ در آن رقم خورد و انتخابگران، هر یک برای همیشه به سویی رفتند.
نگاهی به «کربلا». و در گفتار دوم با عنوان «امروز و انتخاب»، ابتدا یادی شده است از انتخاب گری پرآوازه در صحنه کربلا؛ مردی که انتخاب هایش، جاودانه و مثال زدنی شد. یادی شده است از آزاده میدان کربلا؛ یادی از «حرّ». و سپس نگاهی شده است به امروز و به ما. که راستی در میدان امروز انتخاب، اندیشه و خِرَد، ما را به سوی کدام انتخاب رهنمون میشود، تا به سلامت به سرای خوشبختی و رضایتِ خاطر درآییم.
گفتار اول نمایشگاه شروع
انتخاب و کربلا بزرگترین ویژگی انسان، قدرت انتخاب او است. خدا انسان را چنین خلقکرد که آزادانه، پس از تشخیص حق از باطل، انتخابگر باشد. همه ما در طول زندگی روزمرّه، با انتخابهای متفاوت و متنوعی سر و کار داریم؛ مانند انتخاب نوع لباس و غذا، انتخاب محل زندگی، انتخاب درس و کار، و انتخاب دوست و همسر. و البته همه انتخابها مانند هم نیستند، بعضا آسانتر و بعضی سختترند.
همه ما در معرض آزمون انتخاب درستیم. و در واقع خداوند چنین خواستهاست تا پس از این امتحانها، جایگاه ارزشی هر فرد مشخصگردد. از برترین عرصههای تاریخ، برای انتخابهای درست و نادرست، قطعه زمینی است به نام «کربلا» و حوادث اتفاق افتاده در آن در سال شصت و یک هجری قمری. «عاشورا»، الگویی است دقیق برای رسیدن به بالاترین منازل انسانیت، و پرهیز از سقوط در بدترین درههای پستی و هلاکت.
و به همین دلیل است که در این مجال مختصر، در پی آنیم تا نگاهی به ماجرای کربلا داشتهباشیم. خداوند در طول تاریخ، همواره افراد برگزیده و آزموده در امتحانهای بزرگ الاهی را به مردم شناساندهاست تا همه برای هدایت و سعادت، در پرتو نور وجود آنها حرکت کنند و خود را در پناه امن تربیت و رهبری آنها قرار دهند. خدا ایشان را چنین معرفی کردهاست که از هر خطا و لغزشی بهدور هستند، و لذا انسانها میتوانند با خیالی آسوده، پیام الاهی ایشان را بشنوند و اطاعت کنند و در دنیا و آخرت سعادتمند گردند.
اما چه بسیار که انسانهایی در طول تاریخ، به خاطر سستی و کاهلی، و بهخاطر از دست ندادن لذتهای زودگذر و خیالی دنیا، و همچنین بهخاطر وسوسه ها و فریب های شیطان، در برابر دعوت این پیشوایان هدایت، شانه بالا انداختند، زیر بار پذیرش پیام سعادت آنها نرفتند، و خود و دیگران بسیاری را نیز، از خوشبختی واقعی محرومکردند.
تا چرخ زمانه، به روزگار آخرین و برترین پیامآور خدا رسید. او که همه شخصیتهای ممتاز الاهی، پیروانشان را به آمدن او بشارت داده بودند. مردم را هم به تبعیت از او امرکرده و از آنها درباره یاری او و خاندانش، عهد و پیمان گرفته بودند. پیامبر مهربان ما نیز برای تضمین سعادتمندی انسانها، بهفرمان خدا در غدیر خم، دست مردم را در دست پیشوایان پس از خود قرار داد.
این بزرگواران، هدایتگران برگزیده خدا بودند. مردم را بهخاطر منافع خود نمی خواستند. بلکه با توجه به کمالات وجودشان، بی نیاز از دنیای مردم بودند. آنها معدن هر خیر و منفعتی برای دیگران به شمار می رفتند و رجوع به ایشان و تبعیت از آنها، تضمین کننده همه کمالات برای مردم بود. اما پس از پیامبر، آزمونهای بسیاری پیش آمد و انتخابها مسیر دیگری پیداکرد.
نتیجه آن شد که امیرالمؤمنین، راهبر سعادتمندی انسانها، خانه نشین شد؛ و مردم از بهرهمندی از او، و سپس از امام حسن و امام حسین دور افتادند. در چنین فتنه تاریکی بود که زبان گویای پیامبر، فاطمه زهرا، که سلام ما بر او باد، به میدان آمد، مردمان خفته را مخاطب خویش ساخت و با همه آزارهایی که بر او رفته بود.
باز پیام بیدار باش خود را در جامعه طنین افکن کرد که: «اگر پیام غدیر را فراموش نمیکردید و علی را تنها نمیگذاشتید، تا روز قیامت، حتی دو نفر نیز درباره خدا با هم اختلاف نمیکردند.» هر چه زمان بیشتر میگذشت، اوضاع جامعه مسلمانان بدتر میشد. کار به جایی رسید که شخصیتی مشهور به میگساری و هوس بازی به نام «یزید» زمام هدایت جامعه مسلمانان را به دست گرفت!
و جانشین پیامبر معرفی شد! شاید بعضی گمان نمیکردند به خاطر چشم پوشی از حقیقت در سقیفه، کارشان به اینجا برسد. آنها با شناختی که از ظلم و جور یزید داشتند، به تکاپو افتادند. اما مگر نمیدانستند که:
خشت اول گر نهد معمار کج *** تا ثریا میرود دیوار کج
دیگر همه پیشبینیهای دخت گرامی پیامبر، به واقعیت تبدیل شده بود. شتری که بهطمع شیرش غصب شدهبود، جز چرک و خون، بهره دیگری برای مردم نداشت. اینک یزیدی به حکومت رسیده بود که در طول سه سال زمامداری اش، زشتترین صفحات تاریخ را از خود بهیادگار گذاشت: در سال اول حکومت، فاجعه هولناک عاشورا و به خاک و خون کشیدن خاندان پیامبر.
سال دوم، جنایت بزرگ کشتار زنان و مردان بیگناه مدینه، و ظلمهای بیشمار در کنار مزار پیامبر. سال سوم، تخریب خانه کعبه برای کشتن مخالفین. و بالاخره در پایان حکومت، خلیفه مسلمین! در حالی که از شدت مستی، گلوی بوزینه خود را میفشرد، آن حیوان، دندانهای خود در بدن صاحب مستش فرو کرد و یزید مرد.
آری، کار امتی که قراربود، امت برتر و نمونه سعادتمندی باشد، به کجا رسید! و چنین بود که ستاره درخشانی چون امام حسین، که جانشین حقیقی پیامبر بود، دعوت اهل کوفه را که جانشان به لب رسیده بود، پذیرفت، و در چنین شرایطی که صدای امت از هر سو به فغان برخاسته بود، به سمت آنها حرکت کرد.
او در طول راه با هر کس که ملاقات میفرمود، به صراحت هدف خویش را از این حرکت، «اصلاح امّت پیامبر» بیان میکرد. البته دشمن هم در این میان آسوده نخفت و عکسالعمل خود را آغاز کرد. یزید و دستگاه حکومتی او، با ابزارهای تنبیهی و تشویقی خود، به آرامکردن اعتراضهای مردم و همراهکردن آنها با خود اقدام کردند.
و اینجا بود که انتخاب و امتحان برای مردم معنا پیداکرد. از بارزترین نمونه های انتخاب، ماجرای ابنزیاد در کوفه بود. هزاران نفر از مردمی که به امام حسین نامه نوشته و ایشان را به شهر و دیار خود دعوت کرده بودند، در یک شب انتخابشان دگرگون شد. آنها باطل را بر حقی که شناختهبودند ترجیحدادند و حق را تنها گذاشتند.
و مسلم فرزند عقیل، که فرستاده امام حسین بود، این چنین نخستین قربانی انتخاب باطل مردم شد. و البته در آن میدان، انتخاب همه، انتخاب دنیا نبود. همیشه در طول تاریخ، چراغ های فروزانی، به عنوان حجت برای مردمِ حقطلب، روشن بوده است. بزرگانی چون، هانی فرزند عروه، حبیب فرزند مظاهر، و قیس فرزند مسهر و پاکانی دیگر، از این دستهاند.
آنها تا پای جان، از حقیقتِ آشکار شده، دفاع کردند و الگوی ما در پایداری برای حفظ حقیقت شدند. انتخابگری دیگر در این میان، جوانمردی به نام زهیر بود. زهیر از یاران و پیروان راستین امامان نبود. اما میدانست که اگر حسین، فرزند امیرالمؤمنین، کسی را به پیش خود بخواند، ادب و معرفت آن است که دعوتش اجابتشود. او نمیخواست در انتخاب وارد شود؛ امّا سرانجام انتخاب به سراغ او آمد. امام حسین پیکی به سوی او فرستاد و او را به یاری خویش دعوت کرد.
و زهیر با یادآوری همسر نیکویش، راه صحیح را برگزید. امام هدایت و سعادت را انتخاب کرد و جاودانه شد. تک تک افرادی که در سال شصت و یک هجری ندای «کیست مرا یاری کند» را از سوی امام زمان خویش شنیدند، در آستانه امتحانِِ انتخاب قرار گرفتند. همه حق را میشناختند، و باطل را نیز به خوبی دیده بودند. اما در این میانه، گروهی اندک به راه حقیقت و نجات پا گذاشتند و گروهی بسیار، پا در بیراهه باطل و هلاکت نهادند.
گفتار دوم نمایشگاه شروع – قدرت انتخاب
در گفتار پیش، به این نکته توجه کردیم که هر فرد در طول زندگی، با انتخاب های متفاوت و متنوعی سروکار دارد که برخی از آنها سرنوشت خود شخص و گاهی گروهی را نیز تغییر میدهد. و دیدیم که واقعه کربلا نیز، یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین میدانهای انتخاب در تاریخ بود؛ و یکی از حساسترین انتخابهای آن میدان، انتخاب شخصیتی بود به نام «حرّ».
حر از نظر اجتماعی، شخصیتی ممتاز و شناخته شده بود. او از بزرگان شهر کوفه و فرمانده لشکر «ابنزیاد» بود. مأموریت حر در ابتدا، فقط جلوگیری از ورود امامحسین علیهالسلام و همراهانش به شهر کوفه بود. و چون او نیز مانند همگان، جایگاه و منزلت امام حسین را خوب میشناخت، در برخورد با امام حسین علیه السلام، با احترام کامل با ایشان رفتار کرد.
حر در پی آن بود که این کار با مسالمت به پایان رسد و مشکلی پیش نیاید. روز دوم محرم بود که حر کاروان امام حسین را متوقف کرد و نگذاشت امام وارد کوفه شوند. امام نیز مسیر کاروان را تغییر دادند و به سمت سرزمین نینوا حرکت کردند. در نینوا، امام حسین علیه السلام خطاب به حر فرمودند: «شما خود مرا به شهر و دیارتان دعوت کردید و همراهیتان را با من اعلام کردید. حال چه شده که راه را بر من بسته اید؟»
سپس، امام نامه های فرستاده شده از بزرگان کوفه را که دوازده هزار امضا بر پای آنها بود، به حر نشان دادند. اما حر، بی اعتنا به آنچه گذشته بود، بر مخالفت خود با حرکت امام اصرار ورزید. امام فرمودند: «حال که پیمان شکستید و نمی خواهید که به شهر و دیار شما بیایم، بگذارید دست خانواده و همراهان خود را بگیرم و به شهر و دیار خویش بازگردم.»
اما باز حر بهانه آورد که: مامورم و معذور. شما نباید از این محل حرکت کنید، تا دستور حکومتی به ما برسد. باز امام فرمودند: «پس اجازه دهید به مکان دیگری نقل مکان کنم، و چون بادیه نشینان؛ در بیابان ها چادر بزنم و دیگر کاری با شما نداشته باشم.» اما باز هم حر شانه بالا انداخت و مخالفت کرد.
در آن لحظه، امام بهتندی حر را خطاب کردند و بیزاری خود را از او به گوشش رساندند و با مثلی رایج در میان عربزبانها به او چنین فرمودند که « مادرت به عزایت بنشیند» حر سر به زیر افکند و به فکر فرو رفت تا شاید پاسخی بگوید، اما …
اما به خاطر آورد آنکه امروز او را چنین از سر نارضایتی مورد خطاب قرار میدهد، پاره تن پیامبر و فرزند امیرالمؤمنین و صدیقه طاهره و پیشوای راستین امت پیامبر است. از روی ادب، لب فروبست و به فکر فرو رفت. عقل و ادب کار خود را کرد، و سرانجام، حر سربلند و روسپید از این انتخاب، عبور کرد.
صبح عاشورا قبل از آنکه جنگ آغازگردد، گرد و خاکی به هوا برخاست. یاران امامحسین، به گمان اینکه دشمن حمله را آغاز کرده، به تکاپو افتادند. اما امامحسین علیهالسلام فرمودند: «آرام باشید. این حرّ است که به سوی ما میآید.
او از عمل خویش پشیمان است و به عذرخواهی به نزد ما می آید. به گرمی به پیشواز او بروید» حر که به بهانه آب دادن به اسبش، به همراه دو غلام خود به سمت حقیقت شتافته بود، با نزدیک شدن به خیمه امامحسین از اسب پیاده شد، به ادب بر خاک نشست. چکمههای رزم خویش را به علامت عذرخواهی به گردن آویخت، سر به زیر افکند و چنین گفت: «آیا راه بازگشتی برای من هست؟»
اینک این دریای رحمت خدا بود که به سمت او میآمد. امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام به استقبال او آمدند. او را بلند کرده، در آغوش کشیدند و حر را میهمان عزیز خود خواندند. اما حر نمیتوانست آرام بگیرد. او خود را مسؤول این واقعه می دید و میخواست با فداک ردن خویش در راه حقیقت، انتخاب اشتباه پیشین خویش را جبران کند.
حر اصرار کرد که به عنوان اولین مدافع خاندان هدایت، به میدان رود و جان خویش فداکند. و آن قدر اشتیاق و رغبت خویش را به این اجازه نشان داد، تا امام اذن خویش را همراه او کردند و اینچنین، حر در روز عاشورا، از اولین فداییان حقیقت گشت و سعادتمند شد.
آنگاه که امام حسین علیه السلام به بالای سر حر در میدان نبرد رسیدند، او آخرین لحظات زندگی خویش را میگذراند. امام چشمانِ غرقه به خون حر را با سرانگشتان مبارک پاک کردند. حر بار دیگر چشمگشود و چنین عرض کرد: «یاحسین؛ از من خشنودی؟» و امام علیه السلام در پاسخ، مدال افتخار جاویدان حر را به او عطا کرده و فرمودند: «تو آزاده ای، همچنانکه مادرت نام حر (به معنی آزاده) را بر تو نهاد.»
انتخاب سعادت آفرین حرّ، چنان بود که ما امروز پس از گذشت چهارده قرن، در زیارت «ناحیه مقدسه» او و دیگر یاران امام حسین علیه السلام را چنین به بزرگی و سروری مورد خطاب قرار میدهیم که: «پدر و مادرم به فدای شما؛ که جان خویش، در همراهی و دفاع از امام زمانتان، در طَبَق اخلاص نهادید» و امروز، میدانِ انتخابِ من و شما است.
چه خوب که انتخاب ما نیز در زندگی، چون انتخاب حرّ باشد. و چه خوب که ما نیز چون حرّ در پیشگاه امام زمان خویش باشیم. او برای ما پدری است مهربان و یاری است دلسوزتر از مادر. او پیشوایی است حاضر در میان ما، که به خواست خدا، هدایت و سعادت در دنیا و آخرت به دست او است.
پس چه نیک که به سوی او برویم، همیشه همراه او و به یاد او باشیم، صبحگاهانمان را با سلام و درود بر آن مهربان آغازکنیم، خالصانهترین دعاها و بیریاترین صدقات خود را برای سلامتی آن یار غایب از نظر هدیهکنیم، در همه گرفتاری ها و اندوه های دنیایی و معنوی، دل را روانه آستان او کنیم و از آن پناه امن یاری بخواهیم.
ملاک و میزان همهی انتخاب هایمان را، خشنودی قلب آن جانشین پیامبر خدا قراردهیم، این یگانه انتخاب درست را به راه گمکردگان دیگر نیز رهنمون شویم، و برترین خواسته خود را از درگاه خدای بخشندهی مهربان، زودتر فرارسیدن روزگار گشایش قرار دهیم، که ظهورش، پایان همهی دردها است. بیا که خاک رهت لالهزار خواهدشد ز بسکه خون دل از چشم انتظار چکید.
وکال نمایشگاه شروع
وکال نمایشگاه شروع
وکال نمایشگاه شروع
برای دانلود تصاویر نمایشگاه با شروع به صورت فایل zip کلیک نمایید.
برای مشاهده منبع مقاله در سایت مناسبت ها کلیک نمایید.
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.
فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمهشعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران