منابع شناخت مهدی موعود

منابع شناخت مهدی موعود

در منابع شناخت مهدی موعود چندین کتاب در مورد امام عصر علیه السلام معرفی شده است که می توانید از آنها برای شناخت بیشتر حضرت استفاده نمایید.

منابع شناخت مهدی موعود – مشخصات کتاب غیبت نعمانی

مشخصات کتاب

نام کتاب: کتاب غیبت نعمانی
پدیدآوردنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم‏(تاریخ وفات مؤلف: 360 ق)
محقق / مصحح: غفارى، على اکبر
ناشر: نشر صدوق‏
موضوع: کلام‏

کتاب ‌شناسی الغیبه للنعمانى‏ – معرفى اجمالى‏

«الغیبه للنعمانى»، از ابو عبد الله، محمد بن ابراهیم بن جعفر کاتب نعمانى، مشهور به ابن زینب، از راویان بزرگ شیعه در اوایل قرن چهارم هجرى است. این کتاب، به زبان عربى و حاوى روایاتى از ائمه معصومین (علیهم السلام)، در باره غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و خصوصیات آن حضرت و عصر ظهور و ویژگى ‏هاى آن دوران مى ‏باشد.

مؤلف، در باره انگیزه نگارش این کتاب، مى‏ گوید:«من، در جامعه مى‏ دیدم شیعیان و علاقه‏ مندان به محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به گروه ‏هاى مختلفى تقسیم شده ‏اند و نسبت به امام زمان و ولى امر و حجت پروردگار خود سرگردان گشته ‏اند.

پس از بررسى، دلیل آن را غیبت آن حضرت یافتم، چنان‏که رسول خدا و حضرت على و ائمه معصومین (علیهم السلام) نیز به آن اشاره نموده ‏اند، لذا به یارى خداوند بر آن شدم تا روایاتى که مشایخ بزرگ روایى، از امیر المؤمنین و ائمه معصومین (علیهم السلام)، در باره غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روایت کرده ‏اند، جمع آورى نمایم.

بسیارى از روایاتى را که اکنون در اختیار من است، علماى اهل تسنن نیز روایت کرده ‏اند، البته روایات آنان در این باره، بسیار گسترده ‏تر از روایاتى است که اکنون در اختیار من مى ‏باشد.» این کتاب، در سال 342 ق، در اوایل غیبت کبرى، در شهر حلب، به نگارش درآمده است.

این کتاب، توسط ابو الحسین، محمد بن على شجاعى کاتب، از آغاز تا پایان بر مؤلف آن، محمد بن ابراهیم قرائت شده و مؤلف نیز اجازه روایت آن را به وى داده است.

دیگر روات نیز در نزد شجاعى قرائت مى‏کردند، سپس فرزند او، حسین بن محمد شجاعى، نسخه قرائت شده در نزد مؤلف و دیگر کتاب‏هاى پدرش را در اختیار نجاشى که از مشایخ بزرگ شیعه است، قرار داده و از این طریق، کتاب، به دست ما رسیده است.

ساختار

کتاب، داراى 26 باب و شامل 478 روایت مى‏ باشد.

گزارش محتوا

پاره‏اى از موضوعات کتاب، عبارتند از: وجوب حفظ اسرار آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، الهى بودن مسئله امامت، تعداد ائمه (علیهم السلام)، کسى که به دروغ ادعاى امامت کند، روایات در باره غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در باره صبر و انتظار فرج، درباره امتحان، صفات امام منتظر، صفات لشکر آن حضرت و…

نسخه ‏شناسى‏

نسخه ‏اى در کتاب‏خانه ملک تهران که تاریخ نگارش آن، 1077 ق، است. نسخه‏ اى در کتاب‏خانه آستان قدس رضوى در مشهد مقدس که تاریخ نگارش آن، 720 ق و به خط حسین بن على بن یحیى مى ‏باشد. این نسخه، توسط حضرت آیه الله شبیرى زنجانى مقابله شده و خط ایشان و هم‏چنین خط محدث نورى، در آخر آن وجود دارد.

درباره مولف

محمد بن ابراهیم نعمانى‏

ولادت‏

ابو عبد الله، محمد بن ابراهیم بن جعفر کاتب نعمانى مشهور به ابن زینب از راویان بزرگ شیعه در اوایل قرن چهارم هجرى به شمار مى‏آید.

مقام علمى‏

وى علاوه بر این که نویسنده‏اى خوش نظر و داراى قدرت استنباط بوده، از اطلاعات وسیعى درباره رجال و احادیث برخوردار بوده است. او از شاگردان بزرگ ثقه الاسلام کلینى به شمار مى ‏آید و بیشتر معلومات خود را از ایشان فرا گرفته است. همچنین کاتب و نویسنده او نیز به شمار مى ‏آمد و به همین خاطر از شهرت، احترام و اعتبار خاصى در نزد علماء و فقهاى شیعه بهره‏ مند شده است.

سفر به شیراز

نعمانى که براى شنیدن احادیث از یک راوى معتبر به شهرهاى مختلفى سفر مى‏ کرد در سال 313 هجرى به شیراز رفت تا از عالم بزرگوار، ابو القاسم موسى بن محمد اشعرى نوه سعد بن عبد الله قمى بدون واسطه روایت بشنود و راوى روایات او باشد.

سفر به بغداد

در سال 327 هجرى به بغداد سفر کرد تا از ستارگان درخشان روات شیعه در آن شهر نیز بهره ‏مند گردد. در بغداد از بزرگانى مانند: احمد بن محمد بن سعید بن عقده کوفى و محمد بن همام بن سهیل روایت شنید.

سفر به شام‏

وى در سال 333 به اردن سفر کرد تا از محمد بن عبد الله بن معمر طبرانى و ابو الحارث عبد الله بن عبد الملک بن سهل طبرانى روایت بشنود. پس از آن به سوى شهر دمشق رفت و در آنجا از محمد بن عثمان بن علاّن دهنى بغدادى روایت شنید.

در حلب‏

وى بعد از آن، به سوى شهر حلب رفت. مردم و علماى شهر بسیار از او استقبال کردند و از او خواستند در آن شهر بماند تا از نور وجودش، که مملو از روایات اهل بیت عصمت و طهارت بود، بهره ببرند. او نیز پذیرفت و تا آخر عمر در آن شهر ماند و همانند شمعى درخشید و به دیگران روشنى بخشید. و در سال 360 ق از دنیا رفتند.

کتاب غیبت از دستاوردهاى اقامت نعمانى در شهر حلب است. او با نگارش این کتاب قدم بزرگى در آشنایى مردم آن سامان با امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف برداشت، خصوصا در آن زمان که اوایل عصر غیبت کبرى بود.

سخن نجاشى‏

نجاشى، یکى از مشایخ بزرگ شیعه درباره نعمانى مى‏ گوید: «نعمانى، معروف به ابن زینب، از مشایخ بزرگ شیعه مى‏باشد، وى از مقام و منزلتى بزرگ برخوردار است و داراى شخصیتى شریف و عقیده‏اى صحیح و روایاتى فراوان است.»

اساتید

نعمانى از محضر شخصیت ‏هاى بزرگى از راویان حدیث بهره ‏مند شد مانند: 1- محمد بن یعقوب کلینى 2- محمد بن عبد الله بن جعفر حمیرى 3- ابو على، محمد بن همام بن سهیل بن بیزان، کاتب اسکافى 4- ابو القاسم موسى بن محمد قمى 5- محمد بن عثمان بن علان دهنى بغدادى 6- احمد بن محمد بن سعید کوفى، معروف به ابن عقده‏

تألیفات‏

وى علاوه بر کتاب غیبت، تألیفات دیگرى نیز دارد مانند: کتاب الفرائض، کتاب الرد على الإسماعیلیه، کتاب التفسیر، کتاب التسلی. متأسفانه بجز کتاب غیبت، دیگر تألیفات ایشان به دست ما نرسیده و فقط شیخ حر عاملى مى ‏فرماید: من بخشى از تفسیر ایشان که روایات نعمانى از امام جعفر صادق علیه السلام مى باشد را دیده ‏ام. ظاهرا مقصود شیخ حر همان کتاب «محکم و متشابه»، منسوب به سید مرتضى مى‏ باشد که علامه مجلسى نیز آن را جزء مصادر بحار الأنوار قرار داده است.

منابع شناخت مهدی موعود  – مشخصات کتاب غیبت شیخ طوسی

نام کتاب: الغیبه (للطوسی) / کتاب الغیبه للحجه
نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن‏ (تاریخ وفات مؤلف: 460 ق‏)
محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد
ناشر: دار المعارف الإسلامیه
موضوع: کلام‏
زبان: عربى‏
تعداد جلد: 1
مکان چاپ: ایران؛ قم‏
سال چاپ: 1411 ق‏ نوبت چاپ: اول‏

کتاب ‌شناسی کتاب الغیبه – معرفى اجمالى‏

«کتاب الغیبه» که نام دیگر آن، «إثبات الغیبه» است، اثر شیخ الطائفه، شیخ طوسى، ابو جعفر محمد بن حسن طوسى از برجسته ‏ترین چهره‏هاى علمى جهان تشیع و شخصیت مورد اعتماد شیعه در قرن پنجم هجرى است( 385- 460 ق).

این کتاب، به زبان عربى و در باره غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مسائل مربوط به آن است. این کتاب، از بهترین کتاب‏هایى است که توسط علماى شیعه، در باره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نگاشته شده و شامل بهترین دلایل عقلى و شرعى بر وجود امام زمان و غیبت و ظهور آن حضرت در آخر الزمان است.

این کتاب، از زمان نگارش تا به حال در طول هزار سال، پیوسته مورد توجه علما و فقهاى شیعه بوده و بزرگان، در تألیفات خود بسیار به آن استناد کرده و از آن نقل نموده ‏اند.

علامه، شیخ آقا بزرگ تهرانى، در باره این کتاب، مى ‏فرماید: «و کتاب الغیبه للشیخ الطوسى- هذا- هو من الکتب القدیمه الذى یمتاز على غیره، فانه قد تضمن اقوى الحجج و البراهین العقلیه و النقلیه على وجود الامام الثانی عشر محمد بن الحسن صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و على غیبته فى هذا العصر ثم ظهوره فى آخر الزمان فیملأ الأرض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا».

شیخ طوسى، در مقدمه کتاب، انگیزه خود را از نگارش این کتاب، این‏گونه بیان می فرماید:«من، این کتاب را به درخواست شیخى بزرگوار که خداوند عمر ایشان را طولانى گرداند نگاشتم؛ ایشان، درخواست فرموده بودند تا کتابى در باره غیبت صاحب الزمان املا نمایم و در آن، سبب غیبت آن حضرت و علت طول کشیدن آن و… را بیان کنم و اینکه چرا آن حضرت ظهور نمى‏ کند؟

آیا مانعى در کار است؟ آن مانع چیست؟ و… من هم درخواست این شیخ بزرگوار را اجابت نموده و امر ایشان را اطاعت کردم. تاریخ نگارش این کتاب، حدودا 444 تا 447 ق، بوده است؛ یعنى 13 سال قبل از وفات شیخ و در دورانى که ایشان در بغداد زندگى مى‏ کردند. ساختار کتاب، داراى هشت فصل است.

گزارش محتوا

کتاب الغیبه، از بهترین و مهم‏ترین و کامل‏ترین منابع شیعه در مورد مسئله غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. در این کتاب، به علت و انگیزه غیبت امام زمان و حکمت الهى که موجب آن گردیده اشاره شده است.

شیخ طوسى، در نگارش این اثر ارزش‏مند و گران‏بها شیوه ‏هایى نو و ابتکارى به کار گرفته و به تمام جوانب غیبت امام زمان اشاره نموده و با استدلال به قرآن و روایات پیامبر و ائمه معصومین (علیهم السلام) و حکم عقل، به پاسخ‏گویى شبهات و اشکالات مخالفین پرداخته است.

این کتاب، شامل بسیارى از فضایل امام زمان است و سیره و روش آن حضرت را در زمان غیبت و هنگام ظهور بیان کرده و بسیارى از علائم ظهور وى را ذکر نموده است.

شیخ، خود، در این باره مى‏ فرماید:«من، اگر چه وقتم کم و فکرم مشغول و مشکلات و موانع زندگى نیز فراوان است و حوادث ناگوار در این دوران، یکى پس از دیگرى اتفاق مى ‏افتد… به نکاتى اشاره خواهم داشت که هیچ جاى شک و تردیدى باقى نگذارد و سخنم را نیز طولانى نمى ‏کنم، چرا که اصحاب و اساتید و مشایخ ما در این باره کتاب‏ هاى فراوانى نگاشته ‏اند و در آن، به شرح و بسط کامل مسئله امامت پرداخته ‏اند.

من، در این کتاب، در صدد پاسخ‏گویى به سؤالات گوناگون در این باره هستم و براى تأیید سخنان خود، به برخى از روایات نیز استناد خواهم کرد تا موجب تأکید و پذیرش آن از جانب علاقه‏ مندان به روایات گردد و از خداوند متعال در انجام این مهم یارى مى ‏جویم».

نگارش این کتاب، قبل از آتش ‏سوزى کتاب‏خانه شیخ طوسى بوده و شیخ، در هنگام نگارش آن، به خیلى از منابع مهم و اصول قدما و کتاب‏ هاى معتبر خطى و نسخه ‏هاى اولیه آنها دست‏رسى داشته و این خود بر ارزش و اعتبار کتاب مى ‏افزاید و آن را از میان سایر کتب مشابه، ممتاز مى‏ گرداند.

(کتاب‏خانه شیخ طوسى، از بزرگ‏ترین کتاب‏خانه ‏هاى مهم آن دوران و از غنى ‏ترین آنها به شمار مى ‏رفته که شامل بسیارى از نسخه‏ هاى منحصر به فرد و اصول چهارصدگانه شیعه بوده و بسیارى از آنها به دست یاران ائمه (علیهم السلام) نگاشته شده بود و سوختن آن کتاب‏خانه یکى از غم‏ انگیزترین حوادث ناگوار جهان اسلام به شمار مى ‏آید.

نکته مهم دیگر، آنکه اکثر کتاب‏هاى شیخ طوسى و مهم‏ترین آنها با استفاده از کتاب‏هاى این کتاب‏خانه نگاشته شده و این هم موجب حفظ و بقاى مطالب ارزش‏مند آن کتاب‏ها گردیده و هم موجب ارزش و اعتبار فراوان کتاب‏هاى شیخ طوسى گشته است).

نسخه‏ شناسى‏

  1. نسخه ‏اى در کتاب‏خانه آستان قدس رضوى در مشهد مقدس که به خط محمد معروف، است. این نسخه، با خط نستعلیق زیبا و در تاریخ 26 ربیع الثانى سال 1074 ق، در مشهد مقدس، نوشته شده است و از اول تا آخر، تصحیح و مقابله شده است.
  2. نسخه ‏اى دیگر در کتاب‏خانه آستان قدس رضوى که تاریخ نگارش آن، 1089 ق، است.
  3. نسخه ‏اى در کتاب‏خانه مدرسه فیضیه در شهر مقدس قم که تاریخ نگارش آن، 1085 ق و به خط خلف بن یوسف بن نجم نجفى است.
  4. نسخه ‏اى در خزانه نسخه‏ هاى خطى در کتاب‏خانه حضرت آیه الله نجفى مرعشى در شهر مقدس قم که توسط ملا عباس‏قلى شمس العلما نگاشته شده است.

درباره مولف

شیخ طوسى‏

شرح حال اول‏

ولادت‏: ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، معروف به« شیخ الطائفه»، در خراسان، در سال 385 هجرى متولد شد. او از ستارگان بسیار درخشان جهان اسلام است و در فقه و اصول، حدیث، تفسیر، کلام و رجال تالیفات فراوان دارد.

خاندان‏

خاندان شیخ طوسى تا چند نسل همه از علما و فقها بوده ‏اند. پسرش شیخ ابو على ملقب به «مفید ثانى» فقیه جلیل القدرى است و بنا بر نقل مستدرک (ج 3، ص 498) کتابى به نام «أمالی» دارد و کتاب «النهایه» تالیف پدرش را نیز شرح کرده است.

مطابق نقل کتاب «لؤلؤه البحرین» دختران شیخ طوسى نیز فقیهه و فاضله بوده ‏اند. شیخ ابو على فرزندى به نام« شیخ ابو الحسن» داشت که بعد از پدرش مرجعیت و ریاست حوزه علمیه به او منتقل گردید. عماد طبرى گفته است: اگر صلوات بر غیر انبیا روا بود، من بر این مرد صلوات مى‏فرستادم. او( پسر شیخ) در سال 540 هجرى درگذشت.

تحصیلات‏

شیخ در سال 408 هجرى یعنى در 23 سالگى به بغداد مهاجرت کرد و تا پایان عمر در عراق ماند و پس از استادش سید مرتضى علم الهدى، ریاست علمى و فتوایى شیعه به او منتقل شد.

شیخ طوسى مدت پنج سال نزد شیخ مفید درس خوانده است. سالیان دراز از خدمت شاگرد مبرز شیخ مفید، سید مرتضى بهره‏ مند شده است. استادش سید مرتضى در سال 436 هجرى درگذشت و او دوازده سال بعد از سید در بغداد ماند، ولى بعد به علت یک سلسله آشوب‏ها که در نتیجه خانه و کاشانه ‏اش به تاراج رفت، به نجف مهاجرت کرد و حوزه علمیه نجف را در آنجا تاسیس کرد و در سال 460 هجرى در همان جا درگذشت. مقبره ایشان در نجف معروف است.

شخصیت علمى‏

شیخ طوسى کتابى در فقه دارد به نام «النهایه» که در قدیم الایام کتاب درسى طلاب بوده است. کتاب دیگر او به نام «المبسوط» که فقه را وارد مرحله جدیدى کرده است و در زمان خود مشروح ‏ترین کتاب فقهى بوده است.

در کتاب دیگر خود به نام «الخلاف» آراى فقهاى اهل سنت و شیعه را بیان کرده است. شیخ طوسى کتاب‏هاى دیگرى نیز در فقه دارد. قدما تا حدود یک سده پیش، اگر در فقه «شیخ» را به طور مطلق مى‏ گفتند، منظور شیخ طوسى بوده و اگر شیخان مى ‏گفتند مقصود شیخ مفید و شیخ طوسى بوده است. شیخ طوسى یکى از چند چهره معروفى است که در سراسر فقه نام او مى‏ درخشد.

رهبرى شیعه‏

بعد از رحلت سید مرتضى علم الهدى رهبرى و پرچمدارى شیعه به شیخ طوسى رسید. در این هنگام منزل شیخ در محله کرخ بغداد، پناهگاه و مقصد و مقصود مسلمانان بود. جهت درک محضر او علما و دانشمندان بسیارى از سراسر سرزمین اسلامى، قصد بغداد را مى‏نمودند تا افتخار مجالست و شاگردى او را دریابند و از چشمه خروشان علم الهى که بر زبان او جارى مى‏شد، استفاده برند.

شاگردان‏

تعداد شاگردان وى از فقها و مجتهدان و علماى شیعه، به بیش از سیصد تن رسید و در همان وقت چند صد نفر از علماى اهل سنت نیز از محضر او استفاده مى‏ کردند.

مناصب عالى‏

آوازه علم و دانش و ورع و زهد و تقواى شیخ طوسى، همچنان که از مرزهاى عراق گذشته و به اقصى نقاط دنیا رسیده بود، از دیواره هزار کنگره قصر با عظمت خلیفه عباسى نیز گذشت، به طورى که «القائم بامر الله» خلیفه عباسى، با همکارى آل بویه، کرسى تدریس کلام را در مرکز خلافت به او داد.

در آن روزگار براى این کرسى، عظمت و رتبه والایى قائل بودند، به طورى که آن را به بزرگترین دانشمند کشور واگذار مى‏کردند و این نشانه آن است که در آن زمان بالاتر و والاتر از شیخ طوسى در تمام بغداد و سرزمین‏هاى اسلامى کس دیگرى نبود که شایستگى تدریس را داشته باشد.

واقعه ‏اى اسفبار

ترکان سلجوقى در سال 447 هجرى با استفاده از ضعف آل بویه به بغداد حمله کردند و با اشغال آن حکومت آل بویه را برانداختند.

در این زمان عبد الملک وزیر متعصب طغرل بیک، به محله‏ هاى شیعه ‏نشین حمله کرده، به قتل و غارت آنان پرداختند و به خانه شیخ حمله کردند تا وى را به قتل برسانند، ولى چون او را نیافتند، وسایل منزل و کتاب ‏هاى او را آتش زدند و نابود ساختند. بعد از این حادثه اسفبار که ضایعات جبران‏ ناپذیرى به جهان علم وارد ساخت، شیخ از بغداد خارج شد و به نجف اشرف رفت.

نجف اشرف‏

نجف در آن هنگام ده کوچکى بود که تعداد کمى از شیعیان مشتاق، در جوار بارگاه مولاى متقیان امیر المؤمنین على علیه السلام زندگى مى‏ کردند. بعد از فروکش کردن خشم و طغیان جاهلان، شیخ در نجف اشرف حوزه علمیه ‏اى تاسیس نمود که بزرگترین حوزه علمیه در میان شیعیان گردید.

تالیفات‏

شیخ طوسى مؤلف دو کتاب از کتب اساسى و مرجع چهارگانه شیعه است، به نامهاى «تهذیب الأحکام» و«الاستبصار» که هر دو در زمینه روایات و احادیثى است که جنبه فقهى و حکمى دارند. از دیگر تألیفات اوست: 1-النهایه 2-المبسوط 3-الخلاف 4-عده الأصول 5-الرجال 6-الفهرست 7-تمهید الأصول 8-التبیان‏

وفات‏

شیخ بزرگوار طوسى در شب دوشنبه 22 محرم سال 460 هجرى به رحمت ایزدى پیوست و در نجف اشرف در خانه خویش به خاک سپرده شد. بدین ترتیب جهان اسلام یکى از بزرگترین و نامورترین فقیهان خود را از دست داد. شخصیتى که تاریخ کمتر به نظیر او در جامعیت برخورد کرده است و هنوز فقهاى ما از پرتو وجود او برخوردار هستند. هم اکنون نیز خانه او مسجد شده است.

شیخ طوسى‏ شرح حال دوم‏ – زندگینامه‏

ابو جعفر، محمّد بن حسن بن على الطوسى، مشهور به« شیخ»- على الاطلاق- و« شیخ الطائفه»، وى در رمضان المبارک سال 385 هجرى قمرى ( 995 میلادى). در طوس دیده به جهان گشود و پس از 75 سال عمر در 22 محرّم الحرام- به نقل مشهور- در 460( ه. ق) ( 1068 م) در شهر مقدس نجف اشرف دیده از دار فانى فرو بست و نداى (ارجعى الى ربک) را لبیک گفت.

شیخ به مدت 23 سال(385- 408) در زادگاه خود اقامت نمود و آنگاه براى کسب علم و دانش به بغداد مهاجرت کرد و به مدت 5 سال (408- 413) از محضر پر فیض شیخ مفید، بهره گرفت.

در این هنگام که از چشمه جوشان وجود سید مرتضى علم الهدى نیز استفاده مى‏ نمود؛ پس از مرگ شیخ، حضور خویش را به مدت 26 سال (413- 436) نزد سید به خوبى حفظ کرد و خود نیز به تحقیق و تألیف و تدریس اشتغال داشت. پس از مرگ سید مرتضى، 12 سال در بغداد تنها مرجع و زعیم مذهبى شیعیان بود تا اینکه در سال 448 به نجف اشرف هجرت نمود.

طوس‏

طوس یکى از چهار شهر معروف خراسان بود. اسناد تاریخى و نویسندگان ترجمه حال، درباره احوال این دیار چندان مطلبى بیان نداشته‏ اند، شیخ طوسى در کتاب الفهرست، خود را طوسى نامیده است. شهر طوس در زمان اقامت شیخ، زیر سلطه و فشار سیاسى ترکان نومسلمان غزنوى قرار داشت که بالتبع شیعیان آسایشى نداشتند.

شاید علت اینکه برخى از مورخین و تراجم نگاران، مانند سبکى‏و به تبع او سیوطى، شیخ را شافعى مذهب دانسته‏اند؛ نفوذ و گسترش سیاسى شافعیه در خراسان باشد. سبکى مى‏گوید: سلطان محمود غزنوى نخست حنفى مذهب و سپس به شافعیه گرایش پیدا کرد.

اما از لحاظ فرهنگى، شهر طوس یکى از پر آوازه ‏ترین شهرهاست، زیرا از آنجا شاعرى همتاى فردوسى و نابغه‏اى در فقه و کلام و حدیث و تفسیر نظیر شیخ طوسى، رضوان اللّه علیهما و محققى مانند خواجه نصیر- علیه الرحمه- و متکلمى همسنگ غزالى و ادیبى چون نظام الملک برخاسته است.

بغداد

در این زمان (دهه اول و دوم اقامت شیخ) زمام امور بغداد به دست بویهیان شیعه مذهب است و شیعیان از اقتدار و نفوذ شایانى برخوردارند، مراکز علمى و فرهنگى نیز توسعه چشمگیرى یافته است. شیخ طوسى پس از اقامت در بغداد، در زمان شیخ مفید به شرح کتاب«المقنعه» وى پرداخت و نام آن را«تهذیب الاحکام» گذارد. شیخ طوسى پس از بر شمارى آثار شیخ مفید در کتاب الفهرست خود مى‏گوید:

«تمام این کتابها را نزد او خوانده‏ایم، برخى یک بار و بعضى دیگر چند بار بر او قرائت شده و او شنیده است. شیخ مفید از بزرگان علم کلام بود و منصب زعامت امامیه نیز به او منتهى گردید. از وى حدود 200 کتاب و رساله بزرگ و کوچک بجاى مانده است.» در فضل و کمال و تقواى وى همین بس که حضرت صاحب الزمان ارواح العالمین فداه طى چند نام ه‏اى، شیخ را برادر خود خوانده است.

سید مرتضى علم الهدى و برادرش سید رضى از شاگردان و پرورش یافتگان مدرسه اویند. سید مرتضى نیز از جایگاه علمى و سیاسى ویژه‏اى برخوردار بود. شیخ طوسى از حوزه درسى سید علیه الرحمه در علم کلام و فقه و اصول استفاده کرد و اکثر آثار سید را بر وى قرائت نمود.

شیخ، کتاب الشافى سید را تلخیص و بخش اصول کتاب جمل العلم و العمل وى را شرح کرد. شیخ الطائفه از سبک سید در فقه و اصول و کلام پیروى نمود و دو کتاب خلاف و مبسوط را به روش سید نگاشت.

شیخ درباره وى مى ‏فرماید: «پیشتاز در علومى چون کلام، فقه، اصول، ادبیات و غیره بود بر فضل و دانش او اجماع است.» نجاشى (450) نیز وصف مشابهى دارد: «خازن العلوم، لم یدانه فیه احد فى زمانه…» و ابو القاسم تنّوخى (447 ه) که از اساتید شیخ است مى ‏گوید: «کتابهاى وى را تا 80 هزار شماره کردیم!» پس از وفات سید، مقام والاى مرجعیت به شیخ منتقل گردید. برجستگى علمى و نفوذ مذهبى و اجتماعى شیخ موجب گشت که خلیفه عباسى« القائم» کرسى علم کلام را به وى عطا کند.

طبیعى است که شیخ به عنوان مرجع کل و رهبر شیعیان در قرن پنجم، ابتدا در بغداد و سپس در نجف، محل رجوع مردم باشد؛ بطورى که گروه هاى مختلف مردم جهت پرداخت وجوه و پرسیدن مسائل شرعى خود، آهنگ وى مى‏نمودند. لیکن دیرى نپایید که با ورود طغرل بیک به بغداد در سال 448، مخالفین به منزل وى یورش برده و کتابخانه و کرسى علم کلام و دیگر وسائل منزل وى را به آتش کشیدند و شیخ ناچار به نجف اشرف هجرت کرد.

شیخ بزرگ در جوار بارگاه امیر مؤمنان (علیه السلام) به بحث و تحقیق و تألیف خود ادامه داد و خدمت شایانى به اسلام نمود و گام بلندى در احیاى فرهنگ غنى تشیع برداشت و آن، تأسیس نخستین دانشگاه اسلامى در نجف است.

فرزند فرزانه و دانشمند شیخ «ابو على» ملقّب به مفید ثانى، پس از پدر حوزه علمیه نجف را توسعه داد. سمعانى وى را ستوده و مى‏ گوید: «اگر بر غیر انبیاء صلوات جایز بود؛ همانا بر وى درود و تحیات مى‏ فرستادم.» سرانجام شیخ الطائفه در سال (460 ه.) به رضوان ایزدى و لقاء حق پیوست.

شیخ طوسى در آیینه گفته‏ ها

نجاشى که از اساتید شیخ بوده در کتاب رجالش درباره شیخ الطائفه مى‏ گوید: «از علماى امامیه و مورد اعتماد و از چهره‏ هاى سرشناس زمان ما است. او از شاگردان استاد ما ابوعبد اللّه بوده و آثارى چند تألیف کرده است.» علاّمه حلّى رحمه اللّه تعالى علیه نیز در خلاصه خود مى‏ گوید: «رئیس و شیخ گرانقدر مذهب امامیه، مورد وثوق، معروف، صدوق، آگاه و عالم به اخبار و رجال و فقه و اصول و فروع و جامع کمالات نفسانى در علم و عمل بوده است.»

تاریخ نگاران سنّى مذهب، از کنار نام این رادمرد تاریخ ساز، به آسانى گذشته و تنها به ذکر سال وفات یا فقیه بودن شیخ بسنده نموده ‏اند که این بى انصافى هرگز با روحیه یک نگارنده تاریخ، سازگار نیست.

بگذریم و در گذریم که به قول شیخ عبد الجلیل قزوینى: «فضل و زهد او اظهر من الشمس است» ما را چه حاجت به تمجید ایشان، و به قول شاعر: لولا خشیت لقلت: لیس کمثله فى قوه الابداع و الایجاد کلاّ و من تلقى عیون الدهر ما لم تلق فى الازال و الآباد گفته ‏ها درباره شیخ بسیار است و مشت نمونه خروار، لذا به همین مقدار اکتفا نموده و طالب تفصیل را به منابع مذکور ارجاع مى‏ دهیم.

ابعاد علمى‏

از گزیده گفتار بزرگان و فرزانگان علم و دانش مى‏توان اجمالا به جنبه‏ هاى علمى چشمه جوشان و مالامال فضل و دانش وجود او پى برد. خورشید تابناک او بیش از هزار سال است که بر جاى‏جاى حوزه‏ هاى تشیع پرتو افکنده و دانش پژوهان و اندیشمندان بیشمارى را از نور آثار پر مغز و گران سنگ خود بهره ‏مند ساخته است.

وى در تمام علوم اسلامى و قرآنى، در فقه و اصول و کلام و رجال و حدیث و تفسیر و ادبیات، متبحّر و صاحب نظر بود. بحث درباره شخصیت شیخ الطائفه و ابعاد علمى وى، از توان این رساله کوتاه بیرون و نیازمند کتابى کلان و محققى پر توان است؛ از اینرو تنها به اشاراتى گذرا بسنده مى‏ کنیم.

بعد فقهى‏

فقه شیعه در طول تاریخ، خیزش هاى تکاملى و پویایى دو چندانى را پشت سر نهاده است. جرقه این جهش در عصر شیخ مفید و سید مرتضى و به ویژه شیخ طوسى آغاز شد. وى با تألیف کتاب هایى چون تهذیب و استبصار، مبسوط، نهایه و خلاف، صفحه زرّینى در تاریخ فقه جعفرى گشود.

با تألیف کتاب خلاف، فقه تطبیقى و مقایسه ‏اى را نوآورى کرد. تأثیر و نفوذ نظرات دقیق فقهى شیخ بدان حد رسید که تا صد سال پس از او هر فقیه و مجتهدى عملا مقلّد او بود. اولین کسى که به خود جرأت ایستادگى در برابر وى داد و به نقد و ایراد نظرات شیخ پرداخت؛ نوه دخترى او ابن ادریس حلّى (598 ه.) بود.

حاجى نورى درباره این بعد علمى شیخ مى ‏گوید: «او نابغه و احیاگر علم فقه بود به طورى که تمام دانشمندان و فقیهان امامیه پس از او در دامن آثار و کتب او به اجتهاد و فقاهت نائل آمدند و بیشترین استفاده را در احراز این مقام بلند علمى از تألیفات گران سنگ او بردند.» با دقت در این عبارات مى‏ توان به عظمت فقاهت شیخ پى برد و بیان جان کلام، هرگز از عهده این قلم ناتوان و بنان ناتوان این بنده نادان برنیاید که تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.

بعد اصولى‏

رواج اندیشه اخباریگرى و نقل گرایى تا عصر شیخ حرکت پویایى اصول و فقه را کند و به ایستایى کشانده بود. شیخ با درک موقعیت خطیر، به مبارزه با این خط کهنه انحرافى پرداخت و کتاب عدّه الاصول را تألیف نمود. وى در مقدمه کتاب مبسوط، انگیزه تألیف را تضعیف این خط بر مى خواند و مى‏ گوید: «من هنوز گفته‏ هاى فقهاى مخالفین را که فقه ما را تحقیر مى ‏کنند، مى‏ شنوم و مدتهاست که در فکر تألیف کتابى در فروع فقه هستم.

آنچه بیشتر عزم مرا سست مى‏ کرد؛ این بود که اصحاب ما کمتر به این کار رغبت نشان مى دادند، زیرا با متون اخبار و صریح الفاظ روایات، خو گرفته‏ اند…» و حتى شیخ در تفسیر خود، با استناد به آیات، اندیشه اخباری گرى را مى ‏کوبد و ذیل آیه«أفلا یتدبّرون القرآن…»مى‏ گوید: «و نیز این آیه بر نادرستى گفتار ناآگاهان اصحاب حدیث گویایى دارد.»

همچنین در مقدمه عده الاصول، به انگیزه تألیف این کتاب اشاره و بر این خط انحرافى مى ‏تازد. از ای نرو، شیخ طوسى قدّس اللّه نفسه الزکیه پاى به میدان اجتهاد نهاد و در مقدمه کتاب مذکور، خود را پیشگام نگارش چنین کتابى بر شمرد:

«و آنان که در این زمینه دست به تألیف زده ‏اند، هر یک بر اساس اصول و مبانى کلامى خود، قلم زده و تاکنون کسى از مذهب امامیه نیز در این باب کتابى ننوشته است.» از جمله نظرات اصولى وى، عدم حجیت اخبار واحد از غیر عدل امامى است و نیز در باب اجماع، حجیت آن را بر اساس قاعده لطف معتقد است. کتاب عده الاصول از کهن ‏ترین و معتبر ترین منابع اصولى است که تاکنون مورد استفاده و استناد پژوهشگران و اصولیین بوده است.

بعد حدیثى‏

 این جنبه شخصیت والاى شیخ را با آشنایى دو اثر جاودانى تهذیب و استبصار مى‏توان معرفى نمود. نزدیکى شیخ به زمان ائمه علیهم السّلام و نوّاب خاصّه و متون حقیقى حدیث، از امتیازات این دو کتاب است. شیخ طوسى در زمان شیخ مفید مأمور به شرح و بسط کتاب المقنعه شد و نام آن را«تهذیب الاحکام» گذارد.

تهذیب بر حسب شمارش حاجى نورى، متضمن 1359 حدیث است که در 393 باب و 21 کتاب تدوین شده است. 34 اثر گران سنگ استبصار نیز مشتمل بر 5511 حدیث مى ‏باشد که در 925 باب نظم یافته است. این دو کتاب ارزشمند و گرانبار، از کتب معتبر روایى، همتاى کافى و من لا یحضر شناخته شد. شیخ با تألیف این دو، صحاح احادیث شیعه را در حصار کشید و آن دو را تکمیل نمود.

بعد کلامى‏

 قرن چهارم و پنجم، آبستن مناظرات و گردهمایی ها، تألیف و نشر کتب کلامى و تفاسیر کلامى بوده است. مناظرات شیخ مفید با سران اشاعره و اعتزال و نگارش بیش از 50 اثر کلامى، همچنین تألیف کتاب شافى توسط سید مرتضى در ردّ کتاب المغنى عبد الجبّار، از جمله شواهد مدّعاى فوق است.

 شیخ طوسى نیز به خاطر مقام والاى علمى که احراز نموده بود؛ از سوى خلیفه، عهده‏ دار کرسى کلام شد. وى بیش از 15 اثر کلامى از خود به جاى گذارد که از همه مهمتر کتاب تلخیص الشافى اوست. تفسیر شریف تبیان که نظیر دو کتاب تهذیب و استبصار وى از آثار بسیار مهم اوست؛ داراى پرتوهاى کلامى دقیقى است که مفسّر در آن با استناد به آیات، به اثبات حقّانیت شیعه و ردّ و ابطال مخالفین، بویژه آراء اهل سنّت و اشاعره پرداخته است.

همچنین سه کتاب«شرح الجمل» و«المفصّح» در امامت و«الاقتصاد الهادى الى الطریق الرشاد» از دیگر آثار کلامى ارزشمند شیخ است که بعضا به زیور طبع آراسته شده است.

بعد رجالى‏

 اعتماد و وثوق به احادیث و روایات، در صورتى محقق است که سلسله اسناد، درست و راویان آنها موثوق و مورد اطمینان باشند؛ یعنى احتمال جعل و کذب درباره آنها نرود. در سه قرن نخست اسلام، چندان نیازى به گردآورى کتب رجال و تراجم احساس نمى ‏شد.

لیکن در آغاز سده چهارم با گذشت زمان، خصوصیات رجال حدیث رو به تیرگى نهاد. دانشمندان امامیه. از جمله ابو عمرو عبد العزیز کشّى (369 ه) به تألیف کتاب رجال دست زدند و شیخ طوسى که اهمیت امر را درک مى‏ کرد، کتاب کشّى را تنقیح و تکمیل نمود.

 وى کتاب دیگرى به نام«الابواب» یا رجال طوسى، گرد آورد. مرحوم آقا بزرگ تهرانى درباره این کتاب مى ‏گوید: «این کتاب اکنون یکى از منابع بزرگ رجالى مورد اعتماد دانشمندان ماست.» سومین اثر رجالى وى، کتاب«الفهرست» اوست که در آن به شناسایى اصحاب کتب مى ‏پردازد. در این کتاب نام بیش از 400 مصنّف شیعه ذکر شده است. مرحوم آقا بزرگ تهرانى، ذیل نام این کتاب مى ‏نویسد.

«این کتاب از آثار گرانقدر و جاودانى است که علماء امامیه از آن زمان تاکنون مورد استفاده و استناد خود قرار داده ‏اند.» ابو زهره عالم سنّى معاصر، به عظمت شخصیت رجالى شیخ، اعتراف نموده و اثر وى را خدمتى بزرگ به جهان اسلام مى‏ خواند. بنابر این، شیخ علاوه بر پیشتازى و پیشوایى در فقه و اصول و حدیث، در رجال نیز گام مؤثّرى در پویایى تشیع برداشته است.

بعد ادبى‏

 درباره این جنبه از شخصیت ذو وجوه شیخ، تاکنون ادیبى به تحقیق گسترده دست نزده است، ما اینک به جلوه‏ هایى از سیماى ادبى این فرزانه بزرگ اشاره مى‏ کنیم. مى‏ دانیم که شیخ الطائفه از طوس برخاست، جایى که بیشتر مردمانش به زبان پارسى درى سخن مى‏ گفتند و بعید است که شیخ در اواخر اقامتش در طوس، با پدر شعر و ادب فردوسى نامور در تماس نبوده و از محضر ادیبانه وى بهره نگرفته باشد.

 به هر حال عشق و شوق مالامال شیخ به تحصیل علوم و معارف به هجرت وى انجامید. او در مدرس دانشمندان عرب تبارى چون شیخ مفید و سید مرتضى و ابوالقاسم تنّوخى، شاگردى نمود. با اینکه شیخ عرب نبود؛ لیکن با استعداد سرشار و ذوق و قریحه مالامال خود، جایگاه با شکوهى در ادبیات تشیع احراز نمود که جلوه نمایان آن را مى‏توان در اثر گرانمایه تفسیر شریف تبیان باز یافت.

شیخ در مقدمه تبیان به اسلوب ایجاز و گزیده گویى اشاره مى‏ کند. همچنین به طور گسترده، متعرض مباحث لغت و اشتقاق مى ‏شود و در بخش اعراب نیز، نقش یک نحوى ماهر را ایفا مى ‏کند. بى تکلّفى، زیبایى، شیوایى عبارات و رسایى و گیرایى الفاظ، نمونه دیگرى است که گویاى نگارنده خوش قریحه و ادیب آن است.

اشعار عرب که هماره استوانه ادبیات عرب بوده است به گونه چشمگیرى در جاى جاى تبیان بکار رفته و مفسّر در استناد و استشهاد بدانها تأکید مى ‏ورزد. در این راستا، مفسر از امثال عربى و گزیده گفته ‏هاى اعراب به خوبى استفاده نموده و این نیز نمایانگر عمق آشنایى وى با فرهنگ و ادبیات عرب است.

اساتید

 علاّمه حاجى نورى نام 37 تن از اساتید شیخ را ذکر نموده‏و ما پیشتر، نام برخى از مشاهیر استادان شیخ را بیان داشتیم. همچنین شیخ، بیش از 300 شاگرد داشته است، در این باره حاج شیخ عباس قمى رضوان اللّه علیه مى ‏گوید:

«شاگردان خبره او که جملگى مجتهد بودند افزون بر 300 تن و از اهل سنت بى‏شمار و نامحدود بودند.» از جمله مشاهیر تلامیذ شیخ، مى‏توان از ابو على طوسى فرزند وى، ملقّب به مفید ثانى( 515 ه.)، شهر آشوب سروى جد صاحب معالم العلماء و ابو الفتح کراجکى یاد کرد.

آثار

 آثار و مؤلفات شیخ، اکنون به صورت دائره المعارفى در دسترس قرار دارد. آنچه مسلّم است آنکه، مفسر بزرگ از کتابخانه ‏هاى بزرگى چون دار الکتب شاپور پسر اردشیر در بغداد که آن را در سال 383 وقف نمود و کتابخانه سید رضى و سید مرتضى رحمه اللّه علیهما که مشتمل بر هشتاد هزار کتاب بوده، به خوبى از آنها بهره برده است.

شیخ در زمینه ‏هاى گوناگون علوم اسلامى که پیشتر اشاره کردیم دست به تألیف و نگارش کتب زده است. وى حدود 50 اثر از خود به جاى نهاد. که در الفهرست خود، کتاب را ذکر نموده ‏و صاحب معالم العلماء، بیش از 47 اثر از وى برشمرده است. برخى از آثار وى به صورت جوابیه و نامه، نگاشته شده است و پاره‏اى دیگر، به صورت املا و قرائت، تدریس، و سپس توسط خود شیخ یا در مواردى توسط شاگردانش، زیر نظر وى نگاشته شده است.

این نکته قابل توجه است که تا قرن چهارم، کتاب هاى مستقلى در علم کلام نوشته شد؛ لیکن براى قرآن، تفسیر مفصّل کلامى نوشته نشده بودتا اینکه در این عصر، با گسترش دامنه مباحث کلامى در قرن چهارم به بعد، رفته رفته روش کلامى در تفسیر رواج یافت. ابو القاسم بلخى کعبى معتزلى (309 ه.)، 12 جلد تفسیر فقهى، کلامى تألیف نمود.

 ابو مسلم، تفسیرى به نام«جامع التأویل لمحکم التنزیل» در 13 جلد گرد آورد. محور تفاسیر عموما در اطراف تفسیر متشابهات دور مى ‏زد. چه اینکه، اشاعره و دیگر فرق ضالّه در توجیه متشابهات القرآن به گمراهى رفتند و لذا شریف رضى (406 ه.) کتاب حقائق التأویل فى متشابه التنزیل را جمع آورى و تلخیص البیان را املاء نمود.

 سید مرتضى نیز در بخشى ازکتاب امالى خود متعرض تفسیر پاره‏اى از آیات مى ‏شود؛ بالأخره شیخ الطائفه، پیشواى مفسرین، کتاب عظیم و گران سنگ تبیان را در تفسیر، تألیف مى‏ کند.

منابع شناخت مهدی موعود  – مشخصات کتاب اصول کافی

نام کتاب: الکافی( ط- الإسلامیه)
نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب‏ (329 ق‏)
محقق / مصحح:غفارى على اکبر و آخوندى، محمد
ناشر: دار الکتب الإسلامیه
موضوع: کتب اربعه‏‏
زبان: عربى‏
تعداد جلد: 8
مکان چاپ: تهران‏
سال چاپ: 1407 ق‏ نوبت چاپ: چهارم‏

کتاب ‌شناسی الکافی (ط- الإسلامیه) – معرفى اجمالى‏

 کتاب «الکافى»، اثرى است گران‏قدر از ابو جعفر، محمد بن یعقوب کلینى رازى، از برجسته ‏ترین علماى شیعه، در آغاز قرن چهارم هجرى( متوفاى 329 ق). کتاب کافى، به زبان عربى و شامل مجموعه روایات اصول و فروع دین است که از ائمه (علیهم السلام) رسیده است.

 شیخ کلینى، با سفر به شهرها و روستاهاى سرزمین‏ هاى اسلامى و ارتباط با روات احادیث و دست‏یابى به اصول چهارصدگانه شیعه که توسط یاران ائمه (علیهم السلام)، نگاشته شده ‏اند و با ارتباط با نواب خاص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مجموعه ‏اى ارزش‏مند و اثرى گران‏بها و کتابى معتبر و جامع به نگارش درآورده است.

 کتاب کافى، از قدیمى‏ ترین و معتبرترین کتاب‏ هاى روایى شیعه مى‏ باشد که در عصر غیبت صغرى نگاشته شده است. این کتاب، توسط یکى از برجسته‏ ترین روات و فقهاى شیعه نگاشته شده است که تا کنون مانند آن نگاشته نشده و در طول بیش از هزار سال، پیوسته مورد توجه و عنایت خاص علما و فقهاى شیعه قرار داشته و بزرگان شیعه در منابع مهم روایى و تألیفات ارزش‏مند خود به آن استناد نموده‏ اند.

 این کتاب، شامل روایات پیامبر و اهل بیت آن حضرت (علیهم السلام) است که در آن، به علوم و معارف اسلامى به بهترین شکل اشاره شده و با ترتیبى زیبا ارائه شده است و فاصله زمانى کمى با اصول معتبر و اولیه شیعه دارد و علاوه بر آن، از دقت و گزیده‏ گویى بالایى نیز برخوردار است.

شیخ مفید، درباره آن مى‏ فرماید:«الکافی هو من أجلّ کتب الشیعه و أکثرها فائده».

شهید اول، محمد بن مکى مى‏ فرماید:« کتاب الکافی فی الحدیث الذی لم یعمل الأصحاب مثله».

فیض کاشانى، مى‏ فرماید:«الکافی أشرفها و أوثقها و أتمها و أجمعها لاشتماله على الأصول من بینها و خلوه من الفضول و شینها».

شهید ثانى، مى ‏فرماید:«الکتاب الکافی و المنهل العذب الصافی و لعمری لم ینسج على منواله و منه یعلم قدر منزلته و جلاله حاله».

علامه مجلسى، مى‏ فرماید:«أضبط الأصول و أجمعها و أحسن مؤلفات الفرقه الناجیه و أعظمها».

شیخ کلینى، این کتاب را به درخواست یکى از دوستان خود به نگارش درآورده است. وى، در مقدمه کتاب، مى‏ فرماید:

« و ذکرتَ أن أمورا قد أشکلت علیک لا تعرف حقائقها لاختلاف الروایه فیها و أنک تعلم أن اختلاف الروایه فیها لاختلاف عللها و أسبابها و أنک لا تجد بحضرتک مَن تذاکره و تفاوضه ممن تثق بعلمه فیها و قلت إنک تحب أن یکون عندک کتاب کاف یجمع فیه من جمیع فنون علم الدین ما یکتفى به المتعلم و یرجع إلیه المسترشد و یأخذ منه من یرید علم الدین و العمل به بالآثار الصحیحه عن الصادقین علیهم السلام و السنن القائمه التی علیها العمل و بها یؤدی فرض الله عز و جلّ و سنه نبیه صلى الله علیه و آله و سلم

و قلت لو کان ذلک رجوت أن یکون ذلک سببا بتدارک الله بمعونته و توفیقه إخواننا و أهل ملتنا و یقبل بهم إلى مراشدهم… و قد یسَّر الله و له الحمد تألیف ما سألت و أرجو أن یکون بحیث توخیت فمهما کان فیه من تقصیر فلم تقصر نیتنا فی إهداء النصیحه إذ کانت واجبه لإخواننا و أهل ملتنا مع ما رجونا أن نکون مشارکین لکل من اقتبس منه و عمل بما فیه فی دهرنا هذا و فی غابره إلى انقضاء الدنیا».

« برادرم! امورى را فرموده بودید که بر شما مشکل گشته و حقایق آنها را نمى ‏دانید، چرا که روایات مختلفى درباره آنها وارد شده و اختلاف روایات نیز به دلیل اختلاف علل و اسباب آن است و کسى که بتوانى با او مذاکره و مباحثه نمایى نیز در اختیار ندارى و گفته بودى دوست دارى کتابى داشته باشى که شامل تمام علوم و معارف دین باشد و دانشجو و دانشمند نیز بتوانند به آن مراجعه نمایند و از آن، علم دین را فراگرفته و به آن عمل نمایند.

و آن گرفته شده از روایات صحیح از ائمه (علیهم السلام) و سنت‏ هاى پابرجایى باشد که به آنها عمل مى‏شود و واجبات الهى و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به وسیله آنها عمل مى ‏شود و گفته بودى که امیدوارى به یارى و توفیق خداوند این کتاب وسیله ‏اى گردد براى مراجعه دیگر برادران و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و موجب راهنمایى آنها گردد…

 و خدا را شکر که نگارش کتابى را که درخواست نموده بودید آسان ساخت و امیدوارم که همان‏گونه باشد که انتظار داشتید و اگر کوتاهى در آن باشد، در خیرخواهى خود هیچ کوتاهى نکرده ‏ام، چرا که نیت خیر براى برادران دینى و اهل مذهب حق واجب است. به امید آنکه ما نیز در ثواب کسانى که آن را فراگرفته و به آن عمل مى ‏کنند، در این زمان تا پایان دنیا شریک باشیم.»

ساختار

 کتاب کافى شامل بیش از 16 هزار روایت است که این تعداد روایت از تمام روایات صحاح سته نیز بیشتر است. روایات کافى را مى ‏توان به‏طور کلى در سه بخش اعتقادات، احکام و اخلاق جاى داد.

گزارش محتوا

 فهرست کلى مطالبى که در کتاب کافى مطرح شده است عبارت است از: کتاب العقل و الجهل، کتاب فضل العلم، کتاب التوحید، کتاب الحجه، کتاب الایمان و الکفر، کتاب الدعاء، کتاب فضل القرآن، کتاب العشره، کتاب الطهاره، کتاب الحیض، کتاب الجنائز، کتاب الصلاه، کتاب الزکاه، کتاب الصیام، کتاب الحج، کتاب الجهاد، کتاب المعیشه، کتاب النکاح، کتاب العقیقه، کتاب الطلاق، کتاب العتق و التدبیر و الکتابه، کتاب الصید، کتاب الذبائح، کتاب الاطعمه، کتاب الاشربه، باب الغناء، باب النرد و الشطرنج،

کتاب الزى و التجمل و المروءه، کتاب الدواجن، کتاب الوصایا، کتاب المواریث، کتاب الحدود، کتاب الدیات، کتاب الشهادات، کتاب القضاء و الاحکام، کتاب الایمان و النذور و الکفارات، کتاب الروضه مشتمل بر صحیفه على بن الحسین (علیهم السلام) و کلامه فى الزهد، خطبه لامیر المؤمنین(علیه السلام) و هى خطبه الوسیله، خطبه الطالوتیه، حدیث ابى عبد الله (علیه السلام) مع المنصور فى موکبه و…

ویژگى ‏هاى کتاب کافى

از ویژگى‏ هاى مهم این کتاب، هم‏ عصر بودن مؤلف آن با سفراى امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دست‏رسى داشتن وى به آنها است. خصوصا که سفراى آن حضرت، در شهر بغداد بودند و کلینى نیز در آن شهر بوده و سال وفات وى مصادف با سال وفات آخرین سفیر امام عصر ارواحنا له الفداء، على بن محمد سمرى بوده است.

مؤلف، در این کتاب، مقید به ذکر کل سند تا امام معصوم (علیه السلام) است و این خود ارزش و اعتبار خاصى را به روایات کتاب مى ‏دهد. در این کتاب، روایات، به ترتیب اعتبار آورده شده ‏اند و روایات اول هر باب، از جهت سند و اعتبار از درجه بالاترى برخوردارند. این کتاب، شامل تمام علوم و معارف اسلامى است که از اهل بیت (علیهم السلام) روایت شده و به دست مؤلف آن رسیده و شامل اکثر مباحث عقیدتى و فقهى است.

شرح ‏هاى کتاب

جامع الأحادیث و الأقوال، نوشته شیخ قاسم بن محمد بن جواد بن الوندى، متوفى بعد از سال 1100 ق.
الدر المنظوم من کلام المعصوم، نوشته شیخ على بن محمد بن حسن بن زین الدین، شهید ثانى، درگذشته به سال 1104 ق.
شرح ملا صدراى شیرازى، درگذشته به سال 1050 ق.
مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، نوشته علامه مجلسى، درگذشته به سال 1110 ق.
الوافی، نوشته فیض کاشانى، متوفاى 1091 ق.

حواشى کتاب

حاشیه علامه مجلسى.
حاشیه ابو الحسن شریف فتونى عاملى متوفاى 1138 ق.
حاشیه سید میر ابو طالب بن میرزا بیک فندرسکى از افاضل اوایل قرن دوازدهم هجرى.
حاشیه شیخ زین الدین، ابو الحسن على بن شیخ حسن، صاحب معالم.
حاشیه شیخ محمد بن حسن بن زین الدین، شهید ثانى، معروف به شیخ محمد سبط عاملى، درگذشته به سال 1030 ق.

ترجمه فارسى

تحفه الاولیاء، نوشته محمد على بن حاج محمد حسن اردکانى.
الصافی، شرح اصول کافى و شرح فروع کافى، نوشته شیخ خلیل بن غازى قزوینى.

خلاصه

 محمد جعفر بن محمد صفى ناعسى فارسى، این کتاب را خلاصه کرده است.

تحقیق

 بر این کتاب، تحقیقات فراوانى نگاشته شده است مانند:

رموز التفاسیر الواقعه فی الکافی و الروضه، نوشته مولى خلیل بن غازى قزوینى.
جامع الرواه، نوشته حاج محمد اردبیلى از شاگردان علامه مجلسى.
الفوائد الکاشفه، نوشته محمد حسین طباطبایى تبریزى.
البیان البدیع، نوشته سید حسن صدر.
رجال الکافى، حاج سید حسین طباطبایى بروجردى.

نسخه‏ هاى خطى

نسخه ‏اى در خزانه نسخه‏ هاى خطى کتاب‏خانه حضرت آیه الله نجفى مرعشى، در شهر مقدس قم. تاریخ نگارش این نسخه 1071 هجرى است و در محضر علامه مجلسى نیز قرائت شده است.

نسخه ‏اى دیگر در خزانه نسخه‏ هاى خطى کتابخانه حضرت آیه الله نجفى مرعشى در شهر مقدس قم. تاریخ نگارش این نسخه، 1092 هجرى است و تعلیقه ‏هاى فراوانى به خط شیخ حر عاملى بر آن است.

نسخه دیگرى در خزانه نسخه‏ هاى خطى کتاب‏خانه حضرت آیه الله نجفى مرعشى، در شهر مقدس قم. این نسخه، تصحیح و مقابله شده و تعلیقه ‏هاى فراوانى از شرح مولى صالح مازندرانى بر آن است.

درباره مولف – ولادت‏ ثقه الإسلام کلینى

‏ثقه الإسلام، شیخ المشایخ، محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینى رازى، از بزرگان شیعه در زمان غیبت صغرا است که در نیمه دوم قرن سوم و نیمه اول قرن چهارم هجرى از بزرگترین محدثین شیعه به شمار مى رفت. او در عهد امامت امام یازدهم، در دهى به نام‏کلین در 38 کیلومترى شهر رى و در خانه ‏اى مملو از عشق و محبت به اهل بیت علیهم السلام چشم به جهان گشود.

خاندان‏

 پدرش‏ یعقوب بن اسحاق که مردى با فضیلت و پاک سرشت بود از همان دوران کودکى تربیت فرزندش را بر عهده گرفت و با زبانِ عمل، اخلاق، رفتار و آداب اسلامى را به او آموخت. آرامگاه این مرد متقى در روستاى کلین نزدیک حسن آباد شهر رى قرن‏هاست که زیارتگاه شیعیان است.

 دایى کلینى که خود محدثى بزرگ بود و از شیفتگان مکتب اهل بیت به شمار مى‏ رفت، در تعلیم و تربیت وى نقش بسزایى داشت. این مرد دانشمند که «علاّن» نامیده مى ‏شد، در سفر حج و در راه زیارت خانه خدا به شهادت رسید.

 کلینى توانست در دوران کودکى از محضر این عالم شهید و پدر بزرگوارش کسب فیض نموده و با منابع علم حدیث و رجال آشنا گردد. بعد از طى تحصیلات ابتدایى براى پیمودن مدارج کمال انسانى به شهر رى که در آن عصر از مرتبه علمى خاصى برخوردار بود مسافرت کرد.

شهر رى‏

 شهر رى که در آن روزگار قلب ایران محسوب مى‏ شد، به نقطه برخورد آراء و نظرات فرقه ‏هایى چون اسماعیلیه و مذاهبى چون شافعى، حنفى و شیعى مبدل شده بود.

 کلینى در این زمان در ضمن تحصیلات خود نه تنها با عقاید و نظرات مذاهب و گرایش‏ هاى مختلف آشنا شد؛ بلکه به ماهیت برخى از حرکت هایى که مى‏ رفت تشیع را از مسیر خود منحرف کند پى برد. کلینى درد را شناخت و آگاهانه به درمان آن پرداخت. او معتقد بود علاج این همه نابسامانى، بازگشت به کلام و پیام اهل بیت علیهم السلام است.

 کلینى در این برهه از زمان به دور از هر هیاهو مسیر خود را مشخص کرده و تصمیم گرفت به ضبط و فراگیرى احادیث بپردازد. از اینرو در محضر اساتید بزرگى چون ‏ابو الحسن محمد بن اسدى کوفى زانوى ادب زده و در نوشتن احادیث و بحث و گفتگو پیرامون آنها از خود لیاقت بسزایى نشان داد.

هجرت به قم‏

 عصر کلینى را باید«عصر حدیث» نامید. در این زمان نهضتى که براى یافتن، شنیدن و نوشتن احادیث و روایات آغاز شده بود، سراسر ممالک اسلامى را فراگرفته بود و در این میان کلینى را مى ‏توان یکى از تشنگان پاک باخته علم حدیث به شمار آورد.

 کلینى با شناخت عصر خود و موقعیت زمانى و پى بردن به این مسأله که این عصر گذرگاه تشیع است و اگر احادیث و روایات از این بحران بگذرند براى همیشه تشیع مى ‏تواند سالم و به دور از التقاط و انحراف مسیر خود را ادامه دهد؛ شهر رى را که تازه دوست داران مکتب علوى در آن به قدرت رسیده بودند، با همه زیبائی ها و جاذبه‏ هایش رها کرده و به سوى قم، شهر محدثان و راویان، هجرت نمود.

در محضر بزرگان‏

 ورود کلینى به قم مقارن با حاکمیت سیاسى و دینى مردان با فضیلت و با تقوایى بود که از حدیث گویان مشهور زمان خود به شمار مى ‏رفتند. در قله این هرم، احمد بن محمد بن عیسى اشعرى قرار داشت که تقوا، فضل و عشق او به اهل بیت علیهم السلام بر کسى پوشیده نیست.

 کلینى با استفاده از محضر این مرد بزرگ، در کلاس درس استاد دیگرى زانوى ادب زد که به «معلم» شهرت داشت. معلم کسى است که شیخ طوسى در کتاب رجال خود او را از یاران امام حسن عسکرى علیه السلام مى‏ شمارد و او را در زمره کسانى مى‏ خواند که به خدمت امام یازدهم شرفیاب شده ‏اند و او کسى جز احمد بن ادریس قمى نبود.

 نجاشى مى‏ گوید: چون این شخصیت برجسته در پیشگاه امام حسن عسکرى تلمذ نموده و استاد شیخ کلینى است به «معلم» شهرت یافته است. کلینى در ادامه تحصیل عالم وارسته دیگرى را درک کرد که خود مردى کم نظیر بود. او به محضر «عبد الله بن جعفر حمیرى»، مردى که همه مورخان و علماى رجال و شیفتگان حدیث در مقابل عظمت او سر فرود مى‏ آورند.

 او نیز در زمره اصحاب امام حسن عسکرى علیه السلام قرار دارد و داراى تألیفات فراوان است. متأسفانه جز کتاب «قرب الإسناد» از این فرزانه روزگار، چیز دیگرى به دست ما نرسیده است. «قرب الإسناد» مجموعه اخبارى است که سند آن به امام معصوم مى‏ رسد. علاوه بر دانشمندان نامدار مذکور، کلینى از محضر اساتید دیگرى نیز بهره جسته که گذرى بر اسامى آنان خواهیم داشت.

هجرتى دیگر

 گر چه قم مرکز تشیع به شمار مى ‏رفت و جویندگان کلام اهل بیت علهیم السلام را سیراب مى‏ کرد؛ اما عطش سیرى ناپذیر کلینى به زمزم زلال نور این خاندان، او را بر آن داشت تا آن دیار مقدس و حرم منور را به امید یافتن روایات و احادیث ناشنیده ترک کند.

 از این رو او هجرت را آغاز نمود و قم را با تمام ارزش هایش به قصد شهرها و روستاهاى دیگر ترک کرد. کلینى روستاها و شهرهاى بیشمارى را پشت سر نهاد و هر جا محدث یا راوى حدیثى مى ‏یافت که حدیثى از اهل بیت را نزد خویش داشت در مقابلش زانوى ادب مى‏ زد و پس از مدتى باز کوله بار عشق و صفایش را بر دوش مى‏ گرفت و راهى دیارى دیگر مى ‏شد.

کوفه یکى از شهرهایى بود که کلینى به آن قدم نهاد. در آن زمان کوفه یکى از مراکز بزرگ علمى به شمار مى‏ رفت. کوفه شهرى بود که‏ ابن عقده در آن حضور داشت. او در حفظ احادیث شهره آفاق بود و بسیارى از شیفتگان علم حدیث را به این شهر بزرگ مى‏ کشاند.

 وى‏ یکصد هزار حدیث را با سند در خاطر داشت و کتاب هاى بسیارى را به رشته تحریر در آورده و یکى از ارزنده ترین آثارش «رجال ابن عقده» است. در این کتاب، ابن عقده شاگردان امام صادق علیه السلام را که حدود 4000 نفر بوده‏ اند نام برده و روایات بسیارى را نیز از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده است.

 این کتاب تا زمان شیخ طوسى وجود داشته و متأسفانه پس از آن به سرنوشت برخى دیگر از میراث‏ هاى فرهنگى اهل بیت علیهم السلام گرفتار شده و مفقود گشته است.

ثقه الإسلام‏

 کلینى پس از کسب فیض از دهها استاد و محدث در شهرها و مناطق مختلف سرانجام به بغداد رسید. مدت مسافرت کلینى به درستى معلوم نیست؛ اما در این شکى نیست که در طول مسافرت ها چنان علم و فضل خود را به نمایش گذاشت و تصویرى از یک عالم شیعه حقیقى در اذهان مردم هر دیار مجسم ساخت که وقتى به بغداد پاى نهاد فردى گمنام نبود.

 شیعیان به او افتخار مى‏کردند و اهل سنت به دیده تحسین به او مى ‏نگریستند. تقوا و علم و فضیلت او در اندک مدتى شهره آفاق گشت، تا جایى که عامه بزرگان و اندیشمندان معاصر ایشان در مشکلات دینى به او مراجعه نموده و پیروان فرق اسلامى در فتوا به او روى مى ‏آوردند. به همین مناسبت به «ثقه الإسلام» شهرت یافت و او نخستین کسى است که در دوره اسلامى به این لقب مفتخر گردید.

مقام علمى‏

 عظمت و بزرگى کلینى در میان اهل تسنن به قدرى است که ابن اثیر روایتى از پیامبر نقل مى‏کند که فرمود:«خداوند در آغاز هر قرن شخصى را برمى‏ انگیزد که دین او را زنده و نامدار نگه‏ دارد.» آنگاه به گفتگو پیرامون این حدیث پرداخته و مى ‏گوید: احیا کننده مذهب شیعه در آغاز قرن اول هجرى محمد بن على امام باقر علیه السلام، در ابتداى قرن دوم على بن موسى امام رضا علیه السلام و در ابتداى قرن سوم ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینى رازى بوده است.

 به جرأت مى ‏توان گفت کلینى نام آورترین و بلند آوازه ترین اندیشمند عصر خود بود. عصرى که اوج تلاش محدّثین و علماى بزرگ و حتى نواب خاص امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف مى ‏باشد. ثقه الاسلام شیخ محمد کلینى با چهار سفیر و نماینده خاص حضرت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف که در طول غیبت صغرى ‏69 سال رابط بین آن حضرت و شیعیان بودند، هم عصر بود.

 با اینکه آن چهار تن از فقها و محدثین بزرگ شیعه بودند و شیعیان آنها را به جلالت قدر مى‏ شناختند، اما کلینى مشهورترین شخصیت عالى مقامى بود که در آن زمان میان شیعه و سنى با احترام مى‏ زیست و به طور آشکار به ترویج مذهب حق و نشر فضایل اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام همت مى ‏گماشت.

عموم طبقات او را به راستى و درستى گفتار و کردار و احاطه کامل بر احادیث و اخبار مى‏ ستودند طورى که نوشته ‏اند شیعه و سنى در اخذ فتوا به او مراجعه مى‏ کردند و در این باره مورد وثوق و اعتماد هر دو فرقه بود. وى در امانت، عدالت، تقوا و فضیلت و حفظ و ضبط احادیث، که همه از شرایط یک فرد محدث موثق جامع الشرایط است، سر آمد روزگار بود.

در نظر اندیشمندان‏

نجاشى مى ‏گوید: او در زمان خود، شیخ و پیشواى شیعه در شهر رى بود و حدیث را از همه بیشتر ضبط کرده و بیشتر از همه مورد اعتماد است.
ابن طاووس گوید: توثیق و امانت شیخ کلینى مورد اتفاق همگان است.
ابن اثیر گوید: او به فرقه امامیه در قرن سوم زندگى تازه‏اى بخشید و عالم بزرگ و فاضل مشهور در آن مذهب است.
ابن حجر عسقلانى گوید: کلینى از رؤسا و فضلاى شیعه در ایام مقتدر عباسى است.
محمد تقى مجلسى گوید: حق این است که در میان علماى شیعه مانند کلینى نیامده است و هر کس در اخبار و ترتیب کتاب او دقت کند، درمى ‏یابد که از جانب خداوند مورد تأیید بوده است.

اساتید

 ثقه الإسلام کلینى از محضر بزرگ مردانى بهره برده که هر یک در عصر خود از نوابغ روزگار به شمار مى ‏رفتند. برخى از آنها عبارتند از:

ابو الحسن محمد بن اسدى کوفى
احمد بن محمد بن عیسى اشعرى
احمد بن ادریس قمى
عبد الله بن جعفر حِمیرى
احمد بن محمد بن عاصم کوفى
حسن بن فضل بن زید یمانى
محمد بن حسن صفار
سهل بن زیاد آدمى رازى
محمد بن اسماعیل نیشابورى
احمد بن مهران و…

شاگردان‏

 عده ‏اى از فقها و محدثینِ بنام شیعه، که مشاهیر علماى ما در قرن چهارم هجرى در ایران و عراق بوده ‏اند از جمله شاگردان کلینى به شمار مى‏ روند. بزرگانى چون:

ابن ابى رافع
احمد بن احمد کاتب کوفى
احمد بن على بن سعید کوفى
ابو غالب احمد بن محمد زرارى
جعفر بن محمد بن قولویه قمى
على بن محمد بن موسى دقاق
محمد بن ابراهیم نعمانى معروف به ابن زینب (ابن ابى زینب) که از شاگردان مخصوص و نزدیکان او بوده و کتاب کافى را او نسخه بردارى کرده است.
محمد بن احمد سنانى زاهرى مقیم رى.
محمد بن على ماجیلویه
محمد بن محمد بن عصام کلینى
هارون بن موسى‏

آثار و تألیفات‏

 از تألیفات گرانمایه ثقه الإسلام کلینى است:

کتاب‏ کافى، معروف‏ترین تألیف کلینى کتاب با عظمت و گرانقدر و نفیس «کافى» است که نه تنها بزرگترین کار اوست؛ بلکه در جامعه اسلامى کتاب معتبرى در حدیث چون کافى تألیف نشده است. جمله ‏اى است منسوب به امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف که فرمود «الکافی کافٍ لشیعتنا»، کافى شیعیان ما را کفایت مى‏ کند. کافى نخستین کتاب از کتب اربعه است.

کتاب رجال
کتاب‏ردّ بر قرامطه
کتاب ‏رسائل ائمه علیهم السلام
کتاب‏تعبیر الرؤیا
مجموعه شعر، مشتمل بر قصایدى که شعرا در مناقب و فضایل اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام سروده ‏اند.

شیخ کلینى سرچشمه زلال‏

 گذشته از ذوق، خلاقیت و تلاش بى وقفه شیخ کلینى در نگارش و پالایش احادیث عصر شیعه، او ثمره رنجها و مشقت ‏هاى علماى عصر خود است. وى پلى محکم و امانتدارى راستین بود که احادیث و روایات علما و استادان عصر خود را به نسل‏ هاى آینده منتقل ساخت، و در حقیقت کلینى عصاره عصر خویش است.

 وقتى سخن از کلینى است سخن از تمام زیبائی ها، لطافت ها و فضیلت هاى زمان اوست. سخن از عزم و اراده تشیع در کسب معارف و علوم است سخن از کافى است. همانگونه که وقتى سخن از کافى است سخن از عطر کلام اهل بیت علیهم السلام، سخن از امانت فراموش شده پیامبر است که فرمود:

«إنی تارکٌ فیکمُ الثقلینِ کتابَ اللَّهِ و عِترَتی…» شیخ کلینى یعنى کافى، یعنى آبشخور پاک اهل بیت علیهم السلام، یعنى کوثر شیرین حدیث در کویر فرهنگى تاریخ، یعنى سرچشمه زلال دوستداران آل محمد صلى الله علیهم اجمعین.

سال تناثر نجوم‏

 سالى که ستارگان فرو ریخت. سیماى مردان خدا که پس از تحمل رنجها و مشقت ‏ها امانتى را که از جانب خداوند به آنان سپرده شده، سالم به منزل مى ‏رسانند دیدنى است. خدا در دیدگان چنین انسان هایى موج مى‏زند و سبکبالى وصف ناپذیرى به آنها روى مى‏ دهد. آنان در آن حالات روحانى در شوق دیدار دوست لحظه شمارى مى‏ کنند.

 کلینى در حالى که بیش از 70 سال از عمرش مى‏ گذشت و پس از 20 سال تلاش در تدوین کتاب کافى و تحمل رنجها، غربت ها و مشقت ‏ها، اینک در آستانه ملاقات با معبود و معشوق است. او در خود آرامشى احساس مى‏ نمود، آرامشى که نشان از ایثار و از خود گذشتگى و اداى تکلیف او داشت.

 او اگر چه در قفس دنیا مى ‏زیست؛ اما در فضاى بهشت تنفس مى‏ کرد، چرا که تمام لحظه ‏هاى عمرش را با کلام اهل بیت علیهم السلام سپرى کرده بود و در راه اداى فریضه، هر رنجى را به جان پذیرفته بود.

 براى ما خاکیان رهیدن از خاک تازگى دارد؛ ولى براى فرزانه ‏اى چون کلینى که هیچگاه وابسته به خاک نشد، مرزى به نام خاک وجود نداشت. او در انتظار رفتن و رؤیت محبوب، روزها را سپرى مى‏ کرد.

 سال‏329 هجرى قمرى سالى است که سال «تناثر نجوم» نام گرفته است، سال فرو ریختن ستاره ‏ها و سالى که آسمان علمِ این دنیاى خاکى بى ‏ستاره ماند.

 آرى در این سال راد مرد بزرگ عالم تشیع در ماه شعبان جهان فانى را وداع کرد. دانشمند نامى بغداد «ابو قیراط» بر پیکر پاکش نماز خواند. شیعیان با دلى پراندوه و با احترام آن مرد خدا را در «باب کوفه» بغداد به خاک سپردند.

 در همین سال با رحلت آخرین نایب امام زمان ،«على بن محمد سمرى» غیبت کبراى آن حضرت نیز آغاز گردید. سلام بر او روزى که تولد یافت و روزى که در آسمان دنیاى اسلام چون آفتاب درخشید و روزى که در پیشگاه ذات اقدس الهى بر انگیخته خواهد شد.

منابع شناخت مهدی موعود  – مشخصات کتاب بحار الانوار

نام کتاب: بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار(علیهم السلام) ( ط- بیروت)
نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى ‏(1110 ق‏)
محقق / مصحح: جمعى از محققان‏
ناشر: دار إحیاء التراث العربی‏
موضوع: جوامع روایى
زبان: عربى‏
تعداد جلد: 8
مکان چاپ: بیروت‏
سال چاپ: 1403 ق‏ نوبت چاپ: دوم‏

کتاب ‌شناسی بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار(علیهم السلام)- معرفى اجمالى‏

کتاب« بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)»، تألیف مرحوم علامه مجلسى، مولى محمد باقر بن محمد تقى (1037- 1110)، است. این کتاب که به زبان عربى است، دائره المعارف بزرگ حدیث و از عمده ‏ترین و گسترده ‏ترین جوامع حدیثى شیعه است که روایات کتب حدیث را با تبویب و نظم نسبتا کاملى جمع نموده است و شامل کلیه مباحث اسلامى از تفسیر قرآن و تاریخ گرفته تا فقه و کلام و… مى‏ باشد.

 ابتداى نوشتن بحار در سال 1070 بود و تا سال 1103 ادامه یافت. البته مجلدات بحار، به ترتیب، تألیف نگشت، بلکه کاملا متفرق آماده شدند؛ مثلا در سال 1077، جلد دوم بحار تمام شد و پس از آن، جلد پنجم و سپس، جلد یازدهم آماده گشت.

 جلد دهم، در سال 1079، به اتمام رسید و پس از آن، جلد نهم کامل شده و جلد سوم نیز در سال 1080، به اتمام رسید. آخرین مجلد بحار نیز جلد چهاردهم آن بود که در سال 1103، کامل گشت.

 مرحوم مجلسى، پس از آموختن کتب روایى مشهور، به دنبال کتب و مراجع دور افتاده رفت. این اصول، به خاطر بى ‏اعتنایى به آنها و توجه زیاد بزرگان به کتب مشهور از قبیل کتب اربعه و… مهجور مانده بودند و سال‏ها کسى سراغ آنها را نمى‏ گرفت.

 علامه که اوضاع را چنین دید، عده ‏اى را براى یافتن این کتب به شهرها و کشورهاى مختلف اسلامى گسیل داشت و با همت و پشت‏کار او تعداد زیادى از این کتب پیدا شد. علامه مجلسى، پس از مطالعه این منابع مهم و پى بردن به ارزش آنها، نهایت سعى خویش را براى نسخه ‏بردارى و تکثیر این کتب نمود؛ به همین جهت است که هم‏اکنون نسخه ‏هاى خطى فراوانى از کتب مختلف اسلامى از قرن 11 و 12 در دست است.

 علامه، شاگردان خود را نیز به این کار تشویق مى‏ کرد، به‏طورى که مثلا از سید نعمت اللّه جزایرى که از شاگردان مبرّز علامه مجلسى است، ده‏ها کتاب موجود است که به خط خویش آنها را استنساخ نموده است.

 علامه، مشکل مهمى در این کتب یافت و آن تنوع فراوان عناوین کتاب‏ها و تنوع موضوعات بود، به ‏طورى که گاهى یافتن مطلب و موضوع دل‏خواه در آنها کارى بسیار مشکل و خسته کننده مى‏ شد.

 از سویى بیم آن مى ‏رفت که پس از چند سال یا چند دهه، دوباره گرد غربت بر این کتب بنشیند و زحمات علامه و معاصرانش عقیم بماند و احتمالا تمام نسخه‏ هاى این کتب نابود گردد. به خاطر این مسائل بود که علامه مجلسى کمر همت بست تا «بحار الأنوار» را تألیف نماید و این میراث و گنجینه عظیم را براى همیشه جاودان سازد.

 از طرفى، علامه، همه چیز را در روایات و سنت نبوى و علوى مى ‏دید، لذا با آنکه در علوم مختلف قدم برداشت و راه‏ هاى گوناگون علمى را سپرى نمود، دوباره به سراغ اهل بیت (علیهم السلام) و سخنان آنان آمد. او خود، در مقدمه بحار چنین مى‏ گوید:

«من، در آغاز جوانى بر دانش‏ آموزى در انواع علوم حریص بودم و مدتى از عمر خویش را در استفاده از این دانش‏ ها سپرى کردم، ولى پس از اندیشه در ثمرات این علوم و تأمل در علم سودمند براى آخرت، دریافتم که زلال علم تنها از سرچشمه وحى و روایات اهل بیت (علیهم السلام) به دست مى ‏آید…»

 بدین سان علامه که علوم عقلى و نقلى گوناگون عصر خویش را خوانده و در هر یک از آنها استادى توان‏مند بود، وجهه نظر خویش را معطوف به کلمات گهربار معصومین (علیهم السلام) نمود و تمام تلاش خود را در حفظ و تعلیم و تعلم آنها صرف کرد و با این اقدام بى ‏نظیر، ده‏ها هزار روایت ارزش‏مند را از خطر نابودى نجات داد.

ساختار

 کتاب بحار الأنوار، به کتاب‏ هاى متعدد تقسیم شده؛ به این صورت که هر موضوع کلى، یک کتاب را تشکیل مى‏ دهد و هر کتاب نیز داراى ابواب کلى است و زیر مجموعه هر باب کلى، باب‏ هاى جزیى قرار دارد و برخى ابواب جزیى نیز داراى فصل‏ هایى است که زیر مجموعه آنها هستند.

 در هر موضوع نیز، ابتدا، آیات قرآنى مرتبط با آن موضوع آمده است و در صورت لزوم، توضیح و تفسیرى هم براى آیات بیان شده که بیشتر استفاده علامه در این باره، از تفسیر «مجمع البیان» طبرسى و« مفاتیح الغیب» فخر رازى است.

 پس از آن، روایات هر باب به تفصیل با ذکر سند کامل و مأخذ نقل، ذکر شده است. روایات تکرارى از یک یا چند منبع آدرس داده شده و اختلافات در سندها یا متن روایات مشابه، در کتب گوناگون، تذکر داده شده است.

 در بسیارى از موارد، علامه مجلسى، با عنوانى مانند «بیان»، توضیحات و شرح‏ هایى براى روایات ذکر کرده است که بسیار از حیث مطالب و موضوعات، متنوع است؛ به‏ طورى که جمع ‏آورى این شرح‏ ها و بیان ‏ها، خود، چند جلد کتاب ارزش‏مند مى‏ شود.

 بحار الأنوار، توسط مؤلف، در 25 جلد تنظیم شد، البته به جهت طولانى شدن جلد 15، این جلد، به 2 مجلد تقسیم شد و رقم مجلدات بحار به 26 رسید. دار الکتب الاسلامیه، همین 26 جلد را در 110 جلد، چاپ نموده که جلد 54- 56 آن، فهرست ‏ها و آدرس ‏هاى کتاب مى ‏باشد.

 متأسفانه، علامه مجلسى، فرصت پاک‏نویس قسمت دوم جلد 15 تا پایان کتاب را نیافته است. (به جز جلد 18 و 22). این مجلدات، توسط میرزا عبد الله افندى، صاحب ریاض العلماء که از شاگردان علامه بوده، پاک‏نویس شده است؛ به همین خاطر، شیوه نگارش این مجلدات با بقیه کتاب، بسیار متفاوت است و برخى عناوین باب‏ها خالى است و روایتى در آنها دیده نمى‏ شود. هم‏چنین توضیحات و بیان‏ هاى علامه نیز در این قسمت از کتاب، کاهش چشم‏گیرى دارد.

 شیوه چینش مطالب در بحار، بسیار متأثر از کتاب کافى است، البته تفاوت‏ هایى هم در این بین دیده مى‏ شود، از جمله، علامه، برخى ابواب و کتب را براى اولین بار مطرح کرده، مانند «کتاب السماء و العالم» و تاریخ انبیاء و ائمه (علیهم السلام).

گزارش محتوا

 مرحوم علامه، در مقدمه بحار، در ضمن پنج فصل، پیرامون اصول و کتبى که از آنها نقل حدیث نموده و اعتبار و ارزش آنها و نیز از رموزى که براى آن کتب، وضع نموده و اصطلاحاتى که براى اختصار در اسناد به کار گرفته و پاره‏اى از مطالب لازمى که صاحبان کتب منبع در آغاز کتب خود آورده ‏اند، سخن گفته است.

 ایشان، در فصل اول از مقدمه، نام 375 کتاب را به عنوان مصادر بحار آورده و به آثارى دیگر با کلماتى چون« و غیره» و« و سایر آثاره»، اشاره نموده است. این منابع، از حیث تنوع موضوعات، بسیار گسترده ‏اند و شامل کتب حدیث، فقه، اصول، تفسیر، رجال، انساب، تاریخ، کلام، فلسفه و لغت مى‏ شوند.

 به خاطر اشتهار کتب اربعه، علامه، از آنها مطالب فراوانى نقل نکرده است (به جز «کافى» که بیش از 3500 مورد به آن استناد شده و الا مثلا از «من لا یحضره الفقیه» کمتر از یک‏صد مورد، نقل دارد).

 در بین منابع، به جز کتاب« شهاب الأخبار»، بقیه کتب کاملا شیعى است (علامه، قاضى نعمان بن محمد، صاحب دعائم الإسلام را هم شیعه مى ‏داند). بیشترین ذکر علامه مجلسى از کتب اهل سنت، به جهت تأیید یا توضیح روایات است یا براى رد روایات عامه.

 میزان استفاده علامه مجلسى از منابع مختلف، یک‏سان نیست. ایشان، براى حدود 80 منبع از مصادر بحار، اسم رمز مشخص کرده که این کتب، در حقیقت منابع اصلى بحار هستند.

 بعضى کتب، مانند طب الرض ا(علیه السلام)، توحید مفضل، مسائل على بن جعفر (علیه السلام)، فهرست شیخ منتجب الدین و کتاب أهلیلجه به‏ طور کامل در متن بحار آمده‏ اند. علامه، جز این منابع، از دیگر کتب، بسیار کم استفاده کرده و در بیشتر موارد، آن کتب را در توضیح و شرح روایات استفاده نموده است.

 علامه، از برخى منابع ذکر شده در ابتداى کتاب، اصلا استفاده نکرده، مانند کتاب‏ هاى «جمل العلم و العمل» و« المقنع» سید مرتضى و «منتقى الجمان» و بسیارى از آثار ابن طاووس (شاید علامه، قصد استفاده از آنها را داشته، اما به جهت مشکلات و موانع اتمام بحار و اتمام شرح بر مجلدات آن، موفق به این کار نشده است).

 علامه مجلسى، با دقت و وسواس بسیار به اعتبار و عدم اعتبار منابع خویش مى‏ نگریست. او، در فصل دوم از مقدمه بحار، بحثى مفصل در اعتبار منابع و نسخه‏ هاى کتب آورده است. بسیارى از این کتب، انتسابشان به مؤلفین، بسیار مشهور است؛ به‏ طورى که علامه نیازى به بحث پیرامون اعتبار آنها ندیده است و برخى از آنها چون احتجاج و غرر الحکم که اسناد روایات را حذف کرده ‏اند، چون روایاتشان مطابق دیگر کتب بوده، معتبر دانسته شده‏ اند.

 از کتبى مانند عوالی اللآلی و تنبیه الخواطر که روایات شیعه و سنى را مخلوط کرده‏اند، بسیار کم استفاده شده است. روایات برخى کتب، همچون کتاب قاضى نور الله شوشترى، چون در منابع مشهورتر عینا آمده، از آن منابع نقل شده است.

 از کتاب‏ هاى مصباح الشریعه و دیوان امام على (علیه السلام) بسیار کم نقل شده، چرا که سند ندارند و شباهت آنها به کلام معصوم (علیهم السلام) کم است.

 علامه، صحیح ‏ترین و معتبرترین نسخه ‏ها را در حد امکان به دست آورده، بنابر این، شهادت به صحت و اعتبار مصادر مورد استفاده‏ اش در بحار، داده است که البته این، به معنى قبول تمام روایات آن کتب نیست، چنان‏که علامه نیز گاهى در بیان‏ هاى خویش، به ضعف برخى روایات اشاره دارد.

 علامه مجلسى، در تفسیر و شرح روایات، از منابع مختلف لغت، فقه، تفسیر، کلام تاریخ، اخلاق و… استفاده کرده است. علامه، براى جمع ‏آورى مطالب این کتاب، به جهت امکانات فراوانى که در اختیار داشته، بهترین و معتبرترین نسخه ‏هاى موجود از هر کتاب را به دست آورده است.

 مجلسى، در نقل مطالب، بسیار دقیق عمل کرده و تقطیع در این کتاب، جایگاهى ندارد. هم‏چنین امانت در نقل و شیوه نقل مطالب، دقیقا رعایت شده است. در مجموع، بحار الأنوار، کتاب‏خانه‏اى جامع از کتب و تألیفات معتبر شیعى است که مطالب آن با نظم منطقى در کنار هم چیده شده است.

 در این کتاب، مکررات نیز حذف شده و تنها آدرس موارد مشابه ذکر گردیده است. چنان‏که از سخنان علامه روشن مى‏شود، ایشان در ضمن تألیف بحار، تصمیم به نوشتن شرحى بدیع و جامع بر بحار داشته است. هم‏چنین قسمت« بیان» علامه در 13 مجلد از بحار، بسیار کم است و روشن است که علامه، فرصت نوشتن آنها را پیدا نکرده است.

 مجلسى، روایاتى را نیز در دست داشته که در بحار نیاورده و بنا داشته آنها را همراه با روایات جدیدى که به دست مى‏آورد، در کتابى مستقل با عنوان« مستدرک البحار»، جمع نماید که متأسفانه اجل به او مهلت نداد.

 فهرست مباحثى که در دوره بیست و پنج جلدى بحار، مطرح شده است، از این قرار مى‏ باشد:

کتاب العقل و العلم و الجهل، کتاب التوحید، کتاب العدل و المعاد، کتاب الاحتجاجات و المناظرات و جوامع العلوم، کتاب قصص الانبیاء(علیهم السلام)، کتاب تاریخ نبینا و احواله (صلی الله علیه و آله و سلم)، کتاب الامامه و فیه جوامع احوالهم (علیهم السلام)، کتاب الفتن و فیه ما جرى بعد النبى (صلی الله علیه و آله و سلم) من غصب الخلافه و غزوات امیر المؤمنین (علیه السلام)، کتاب تاریخ امیر المؤمنین صلوات الله علیه و فضائله و احواله.

کتاب تاریخ فاطمه و الحسن و الحسین صلوات الله علیهم و فضائلهم و معجزاتهم، کتاب تاریخ على بن الحسین و محمد بن على الباقر و جعفر بن محمد الصادق و موسى بن جعفر الکاظم صلوات الله علیهم و فضائلهم و معجزاتهم، کتاب تاریخ على بن موسى الرضا و محمد بن على الجواد و على بن محمد الهادى و الحسن بن على العسکرى و احوالهم و معجزاتهم صلوات الله علیهم،

کتاب الغیبه و احوال الحجه القائم صلوات الله علیه، کتاب السماء و العالم و هو یشتمل على احوال العرش و الکرسى و الافلاک و العناصر و الموالید و الملائکه و الجن و الانس و الوحوش و الطیور و سائر الحیوانات و فیه ابواب الصید و الذباحه و ابواب الطب.

کتاب الایمان و الکفر و مکارم الاخلاق، کتاب الآداب و السنن و الاوامر و النواهى و الکبائر و المعاصى و فیه ابواب الحدود، کتاب الروضه و فیه المواعظ و الحکم و الخطب، کتاب الطهاره و الصلاه، کتاب القرآن و الدعاء، کتاب الزکاه و الصوم و فیه اعمال السنه، کتاب الحج، کتاب المزار، کتاب العقود و الایقاعات، کتاب الاحکام، کتاب الاجازات و هو آخر الکتاب و یشتمل على اسانیدنا و طرقنا الى جمیع الکتب و اجازات العلماء الاعلام رضوان الله علیه اجمعین.

وضعیت کتاب‏

 در آخر هر جلد، فهرست مطالب و هم‏چنین رموز کتب مورد استفاده، ذکر شده است. ترجمه‏ هاى زیادى از بحار موجود است، از جمله:

ترجمه ‏اى توسط یکى از علماى هندوستان براى شاه‏زاده سلطان محمد بلند اختر.
ترجمه ‏اى با نام« عین الیقین»، از حاج شیخ محمد تقى آقا نجفى اصفهانى، متوفاى 1332 ق.
« کشف الأسرار»، از سید اسماعیل موسوى زنجانى.
« بنادر البحار» که ترجمه و تلخیص بحار است، از سید على نقى فیض الاسلام، متوفاى 1406 ق.
ترجمه برخى قسمت‏هاى بحار، مانند توحید مفضل توسط خود علامه.
تذکر: برخى از این ترجمه ‏ها، از یک یا چند مجلد بحار، به صورت پراکنده، صورت گرفته است.

 مهم‏ترین و معروف ‏ترین اثرى که پیرامون بحار الأنوار، تا کنون، تألیف شده، کتاب ارزش‏مند «سفینه البحار» است که توسط محدث کبیر، حاج شیخ عباس قمى (متوفاى 1359 ق)، تدوین شده است.

 پیرامون این اثر ارزش‏مند، اقدامات فراوان دیگرى صورت گرفته که شامل ترجمه ‏هاى فراوان، تلخیص ‏هاى متنوع، معجم ‏هاى گوناگون و مستدرکات مختلف است که به جهت اختصار از ذکر نام آنها خوددارى مى ‏کنیم.

نسخه‏ شناسى‏

کتاب بحار الأنوار، اولین بار، در 25 جلد رحلى منتشر شد. این چاپ سنگى، معروف به کمپانى است.

چاپ دیگر این کتاب، توسط دار الکتب الإسلامیه، در 110 جلد تهیه شده است. از این چاپ، به دفعات مکرر افست شده و چاپ موجود در بازار، همین نسخه است.

 در یک چاپ از مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) که افست همان چاپ اسلامیه است و در بیروت لبنان تکثیر شده، فهرست‏ هاى بحار که جلد 54 55 56 بوده، به آخر کتاب منتقل شده است، بنا بر این، شماره مجلدات از 54 به بعد، با چاپ اسلامیه متفاوت شده است.

منابع شناخت مهدی موعود  – مشخصات کتاب وسائل الشیعه

نام کتاب: تفصیل وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه
نویسنده: شیخ حر عاملى، محمد بن حسن(1104 ق‏)
محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏
ناشر: دار إحیاء التراث العربی‏
موضوع: جوامع روایى
زبان: عربى‏
تعداد جلد: 30
مکان چاپ: قم‏
سال چاپ: 1409 ق‏ نوبت چاپ: اول‏

کتاب ‌شناسی وسائل الشیعه – معرفى اجمالى‏

کتاب شریف «تفصیل وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه»، معروف به «وسائل الشیعه»، از تألیفات ارزش‏مند محدث بزرگ و علامه محقق، شیخ محمد بن حسن حُر عاملى از علماى بزرگ و از فقهاى برجسته شیعه در قرن یازدهم هجرى (1033- 1104 ق) است. وى، این کتاب را در مدت بیست سال از عمر شریف خود نگاشته است. این کتاب، به زبان عربى و مشتمل بر روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در زمینه احکام شرعى است.

مؤلف، در مقدمه، انگیزه خود را از نگارش کتاب، این گونه بیان مى‏ نماید: «مدّت‏ها بود که از فکر و قلم خود درخواست مى‏کردم و عزم و همت خود را بر آن مى‏ داشتم تا کتابى را به نگارش درآورم که آرزو را برآورده سازد و در علم و عمل سرآمد و شامل احادیث مسائل شرعى و نصوص احکام فرعى باشد؛ احادیثى که در کتاب ‏هاى معتبر و صحیح روایى هست و علماى بزرگ ما تصریح به صحت و اعتبار آنها کرده ‏اند.

تا پناه‏ گاهى براى خودم در مسائل شرعى باشد و مرجعى براى هدایت شیعه شود و من هم در ثواب هر کس که از نور آن بهره گیرد و با نشان مناره ‏هاى آن هدایت گردد و از تابش خورشید و ماه آن بهره ‏مند شود، شریک باشم و چه گنجینه ‏اى بزرگ‏تر از ثوابى که تا روز قیامت ادامه یابد! ان شاء الله».

 این کتاب، از زمان نگارش، پیوسته مورد توجه علما و فقهاى شیعه قرار گرفته است و در این زمان از ارکان اصلى استنباط احکام شرعى و اجتهاد در حوزه‏ هاى علمیه شیعه به شمار مى‏ آید و در تمام درسهاى خارج فقه، روایات آن نقل شده و به آنها استناد مى ‏شود. سید حسن صدر درباره این کتاب مى‏ فرماید:«کتاب وسائل الشیعه در باره احکام شرعى نگاشته شده است.

این کتاب به گونه‏ اى نوشته شده که به راحتى مى ‏توان از آن استفاده نمود و به مطالب آن دست‏رسى پیدا کرد. در این کتاب میان استدلال و فقه و کلمات فقها به بهترین شکل و صحیح ‏ترین راه و معتبرترین مأخذ جمع شده است. هر گاه فقیه و مجتهد متبحرى در این کتاب نظر کند، آنچه را مى‏ خواهد همانند مرواریدهایى که به نظم چیده شده‏اند، مى‏ یابد. هیچ مطلب مشکل و معضلى نیست که به آن نپرداخته باشد…»

 علامه امینى در کتاب ارزش‏مند «الغدیر» درباره این کتاب مى‏ فرماید: «در هیچ کتاب رجال و تراجمى نامى از شیخ حر عاملى برده نشده مگر آنکه جملات فراوانى در مدح و ستایش کتاب گران‏بهایش؛ یعنى وسائل الشیعه بیان شده است.»

ساختار

 کتاب «وسائل الشیعه» از بهترین جوامع روایى شیعه و حاوى روایاتى ارزش‏مند از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) درباره احکام شرعى در زمینه ‏هاى گوناگون فقهى است.

 این کتاب، مشتمل بر روایاتى پیرامون مقدمه العبادات و 51 کتاب از طهارت تا دیات، روى هم رفته داراى 7058 باب و حدود 36 هزار روایت برگرفته از مجموعه‏ هاى روایى معتبر شیعه و اصول اولیه قدماى اصحاب رضوان الله علیهم است که به ترتیب مسائل شرعى مطرح شده در کتاب‏ هاى فقهى، به صورت باب‏هاى جداگانه آورده شده است و این خود موجب گشته تا دست‏رسى به روایات کتاب بسیار آسان گردد و مراجعه کننده به راحتى بتواند روایات مورد نظر را پیدا نماید.

علاوه بر آن مسائل جدیدى را نیز با توجه به مضمون روایات با ترتیبى آشنا و چینشى مطلوب و نظمى زیبا مطرح نموده است. در آغاز سند هر روایت، نام کسانى که آن روایت را از کتاب آنها آورده، ذکر مى ‏کند و سند خود به آن کتاب و مطالب مربوط به آن را در آخر کتاب مى ‏آورد. وى سعى و تلاش فراوانى در ضبط دقیق روایات داشته و به اختلاف نسخه‏ هاى گوناگون توجه نموده و در حاشیه کتاب به آنچه در نسخه ‏هاى دیگر آمده، اشاره کرده است.

 هم‏چنین روایات مربوط به یک مسئله را آن هم از منابع متنوع و یا مواضع متعدد، با هم آورده تا مراجعه کننده به راحتى و صرفه‏ جویى فراوان در وقت بتواند به تمام روایات متحد در دلالت یا متن و یا سند دست یابد و میان روایات یک باب از جهت سند یا متن یا دلالت و مفهوم، مقایسه و مقابله انجام دهد و زیادى و نقصان میان روایات را با یک نگاه و بدون مراجعه به مصادر گوناگون دریابد.

 با همه اینها وى عناوین باب‏ها را مطابق برداشت خود از احادیث ذکر کرده نه مطابق آنچه فقها بر آن توافق دارند و نیز در موارد بسیارى روایات را قطعه قطعه نموده و هر قطعه ‏اى را در بابى ذکر فرموده، هم‏چنین همه احادیث دلالت کننده بر یک مطلب را در باب مربوطه، به صورت صریح ذکر نکرده بلکه پاره‏اى از آنها را با عباراتى همچون «تقدم»، «یأتى ما یدل علیه»، «رواه… مثله» و… مورد اشاره قرار داده است و اینها خود باعث بروز اعتراض‏ ها و ایرادهایى به‏ جا و نابه ‏جا به کتاب وى شده است.

گزارش محتوا

 مطالب مطرح شده در کتاب شریف «وسائل الشیعه» اجمالا عبارتند از: 1- در ذیل عنوان کلى «ابواب مقدمه العبادات»، 31 باب با عناوین ویژه و در ذیل هر عنوان روایاتى که به نظر مؤلف بر آن عنوان دلالت دارند، ذکر شده است (در همه ابواب دیگر تا آخر کتاب، مطلب، همین گونه مى‏ باشد).

2- در «کتاب الطهاره»، در ذیل عنوان کلى «ابواب الماء المطلق»، 24 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الماء المضاف و المستعمل»، 14 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الأسآر»، 11 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب نواقض الوضوء»، 19 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب احکام الخلوه»، 40 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الوضوء»، 57 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب السواک»،

13 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب آداب الحمام و التنظیف و الزینه و هى مقدمه الاغسال»، 115 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الجنابه»، 47 باب و در ذیل عنوان کلى« ابواب الحیض»، 52 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الاستحاضه».

3 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب النفاس»، 7 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الاحتضار و ما یناسبه»، 49 باب و در ذیل عنوان کلى« ابواب غسل المیت»، 34 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب التکفین»، 36 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب صلاه الجنازه»، 40 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الدفن و ما یناسبه»، 91 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب غسل المس»، 7 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الاغسال المسنونه»،

31 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب التیمم»، 30 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب النجاسات و الاوانى و الجلود»، 83 باب ذکر شده است. 3- در«کتاب الصلاه» در ذیل عنوان کلى «ابواب اعداد الفرائض و نوافل ها و ما یناسبها»، 33 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب المواقیت»، 63 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب القبله»، 19 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب لباس المصلى»، 64 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب احکام الملابس و لو فى غیر الصلاه»،

73 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب مکان المصلى»، 44 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب احکام المساجد»، 70 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب احکام المساکن»، 29 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب ما یسجد علیه»، 17 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الاذان و الاقامه»، 47 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب افعال الصلاه»، 4 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب القیام»، 17 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب النیه»،

3 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب تکبیره الاحرام و الافتتاح»، 13 باب و در ذیل عنوان کلى« ابواب القراءه فى الصلاه»، 74 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب قراءه القرآن و لو فى غیر الصلاه»، 51 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب القنوت»، 23 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الرکوع»، 28 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب السجود»، 28 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب التشهد»، 14 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب التسلیم»،

4 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب التعقیب و ما یناسبه»، 40 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب سجدتى الشکر»، 7 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الدعاء»، 68 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الذکر»، 50 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب قواطع الصلاه و ما یجوز فیها»، 37 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب صلاه الجمعه و آدابها»، 60 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب صلاه العید»، 39 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب صلاه الکسوف و الآیات»،

16 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب صلاه الاستسقاء»، 10 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب نافله شهر رمضان»، 10 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب صلاه جعفر بن ابى طالب (علیه السلام)»، 9 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب صلاه الاستخاره و ما یناسبها»، 11 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب بقیه الصلوات المندوبه»، 53 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الخلل الواقع فى الصلاه»، 33 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب قضاء الصلوات»،

13 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب صلاه الجماعه»، 75 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب صلاه الخوف و المطارده»، 7 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب صلاه المسافر»، 29 باب ذکر شده است. 4- در «کتاب الزکاه»، در ذیل عنوان کلى «ابواب ما تجب فیه الزکاه و ما تستحب فیه»، 17 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب من تجب علیه الزکاه و من لا تجب علیه»، 10 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب زکاه الانعام»، 14 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب زکاه الذهب و الفضه»،

18 باب و در ذیل عنوان کلى« ابواب زکاه الغلات»، 20 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب المستحقین للزکاه و وقت التسلیم و النیه»، 58 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب زکاه الفطره»، 19 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الصدقه»، 52 باب ذکر شده است. 5- در «کتاب الخمس»، در ذیل عنوان کلى «ابواب ما یجب فیه الخمس»، 12 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب قسمه الخمس»، 3 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الانفال و ما یختص بالامام»، 4 باب ذکر شده است.

6- در« کتاب الصیام»، در ذیل عنوان کلى «ابواب وجوب الصوم و نیته»، 6 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب ما یمسک عنه الصائم و وقت الامساک»، 58 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب آداب الصائم»، 14 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب من یصح منه الصوم»، 30 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب احکام شهر رمضان»، 37 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب بقیه الصوم الواجب»،

17 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الصوم المندوب»، 30 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الصوم المحرم و المکروه»، 10 باب ذکر شده است. 7- در «کتاب الاعتکاف»، 12 باب ذکر شده است. 8- در «کتاب الحج»، در ذیل عنوان کلى «ابواب وجوب الحج و شرائطه»، 63 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب النیابه فى الحج»، 36 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب اقسام الحج»،

22 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب المواقیت»، 22 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب آداب السفر الى الحج و غیره»، 68 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب احکام الدواب فى السفر و غیره»، 53 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب احکام العشره فى السفر و الحضر»، 166 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الاحرام»، 55 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب تروک الاحرام»،

96 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب کفارات الصید و توابع ها»، 57 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب کفارات الاستمتاع فى الاحرام»، 22 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب بقیه کفارات الاحرام»، 19 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الاحصار و الصد»، 10 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب مقدمات الطواف و ما یتبعها»، 47 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الطواف»، 93 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب السعى»،

22 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب التقصیر»، 11 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب احرام الحج و الوقوف بعرفه»، 27 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الوقوف بالمشعر»، 27 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب رمى جمره العقبه»، 17 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الذبح»، 64 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الحلق و التقصیر»،

19 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب زیاره البیت»، 4 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب العود الى منى و رمى الجمار و المبیت و النفر»، 20 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب العمره»، 10 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب المزار و ما یناسبه»، 106 باب ذکر شده است.

9- در «کتاب الجهاد»، در ذیل عنوان کلى «ابواب جهاد العدو و ما یناسبه»، 72 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب جهاد النفس و ما یناسبه»، 101 باب ذکر شده است. 10- در «کتاب الامر بالمعروف و النهى عن المنکر و ما…»، در ذیل عنوان کلى «ابواب الامر و النهى و ما یناسبهما»، 41 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب فعل المعروف»، 39 باب ذکر شده است.

11- در« کتاب التجاره»، در ذیل عنوان کلى «ابواب مقدماتها»، 31 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب ما یکتسب به»، 105 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب عقد البیع و شروطه»، 28 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب آداب التجاره»، 60 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الخیار»، 19 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب احکام العقود»، 37 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب احکام العیوب»،

10 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الربا»، 20 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الصرف»، 21 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب بیع الثمار»، 15 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب بیع الحیوان»، 26 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب السلف»، 13 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الدین و القرض»، 32 باب ذکر شده است.

12- در «کتاب الرهن»، 21 باب ذکر شده است. 13- در «کتاب الحجر»، 7 باب ذکر شده است. 14- در «کتاب الضمان»، 16 باب ذکر شده است. 15- در «کتاب الصلح»، 15 باب ذکر شده است. 16- در «کتاب الشرکه»، 7 باب ذکر شده است. 17- در «کتاب المضاربه»، 14 باب ذکر شده است. 18- در «کتاب المزارعه و المساقاه»، 21 باب ذکر شده است.

19- در« کتاب الودیعه»، 10 باب ذکر شده است. 20- در «کتاب العاریه»، 5 باب ذکر شده است. 21- در «کتاب الاجاره»، 35 باب ذکر شده است. 22- در «کتاب الوکاله»، 8 باب ذکر شده است. 23- در «کتاب الوقوف و الصدقات»، 17 باب ذکر شده است. 24- در «کتاب السکنى و الحبیس»، 8 باب ذکر شده است. 25- در« کتاب الهبات»، 12 باب ذکر شده است. 26- در «کتاب السبق و الرمایه»، 4 باب ذکر شده است.

27- در« کتاب الوصایا»، 100 باب ذکر شده است. 28- در «کتاب النکاح»، در ذیل عنوان کلى «ابواب مقدمات النکاح و آدابه»، 157 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب عقد النکاح و اولیاء العقد»، 28 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب النکاح المحرم و ما یناسبه»، 31 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب ما یحرم بالنسب»، 6 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب ما یحرم بالرضاع»،

19 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب ما یحرم بالمصاهره و نحوها»، 52 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب ما یحرم باستیفاء العدد»، 12 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب ما یحرم بالکفر و نحوه»، 15 باب و در ذیل عنوان کلى  «ابواب المتعه»، 46 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب نکاح العبید و الاماء»، 88 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب العیوب و التدلیس»، 17 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب المهور»،

60 باب و در ذیل عنوان کلى« ابواب القسم و النشوز و الشقاق»، 13 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب احکام الاولاد»، 109 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب النفقات»، 31 باب ذکر شده است. 29- در «کتاب الطلاق»، در ذیل عنوان کلى «ابواب مقدماته و شرائطه»، 45 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب اقسام الطلاق و احکامه»، 35 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب العدد»، 55 باب ذکر شده است.

30- در «کتاب الخلع و المباراه»، 14 باب ذکر شده است. 31- در «کتاب الظهار»، 21 باب ذکر شده است. 32- در «کتاب الایلاء و الکفارات»، در ذیل عنوان کلى «ابواب الایلاء»، 13 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الکفارات»، 37 باب ذکر شده است. 33- در «کتاب اللعان»، 19 باب ذکر شده است.

34- در «کتاب العتق»، 75 باب ذکر شده است. 35- در «کتاب التدبیر و المکاتبه و الاستیلاد»، در ذیل عنوان کلى «ابواب التدبیر»، 13 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب المکاتبه»، 22 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الاستیلاد»، 8 باب ذکر شده است. 37- در «کتاب الاقرار»، 6 باب ذکر شده است. 38- در «کتاب الجعاله»، 6 باب ذکر شده است.

39- در «کتاب الایمان»، 52 باب ذکر شده است. 40- در« کتاب النذر و العهد»، 25 باب ذکر شده است. 41- در« کتاب الصید و الذبائح»، در ذیل عنوان کلى« ابواب الصید»، 45 باب و در ذیل عنوان کلى« ابواب الذبائح»، 42 باب ذکر شده است. 42- در« کتاب الاطعمه و الاشربه»، در ذیل عنوان کلى« ابواب الاطعمه المحرمه»، 66 باب و در ذیل عنوان کلى« ابواب آداب المائده»، 112 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الاطعمه المباحه»،

139 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الاشربه المباحه»، 35 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب الاشربه المحرمه»، 41 باب ذکر شده است. 43- در «کتاب الغصب»، 9 باب ذکر شده است. 44- در «کتاب الشفعه»، 12 باب ذکر شده است. 45- در «کتاب احیاء الموات»، 20 باب ذکر شده است. 46- در «کتاب اللقطه»، 23 باب ذکر شده است.

47- در «کتاب الفرائض و المواریث»، در ذیل عنوان کلى «ابواب موانع الارث من الکفر و القتل و الرق»، 24 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب موجبات الارث»، 8 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب میراث الابوین و الاولاد»، 20 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب میراث الاخوه و الاجداد»، 13 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب میراث الاعمام و الاخوال»، 5 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب میراث الازواج»،

18 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب میراث ولاء العتق»، 4 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب ولاء ضمان الجریره و الامامه»، 7 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب میراث ولد الملاعنه و ما اشبهه»، 12 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب میراث الخنثى و ما اشبهه»، 7 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب میراث الغرقى و المهدوم علیهم»، 6 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب میراث المجوس»، 3 باب ذکر شده است.

48- در «کتاب القضاء»، در ذیل عنوان کلى «ابواب صفات القاضى و ما یجوز ان یقضى به»، 14 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب آداب القاضى»، 12 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب کیفیه الحکم و احکام الدعوى»، 36 باب ذکر شده است. 49- در «کتاب الشهادات»، 56 باب ذکر شده است.

50- در «کتاب الحدود و التعزیرات»، در ذیل عنوان کلى «ابواب مقدمات الحدود و احکامها العامه»، 34 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب حد الزنا»، 50 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب حد اللواط»، 6 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب حد السحق و القیاده»، 5 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب حد القذف»، 28 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب حد المسکر»،

14 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب حد السرقه»، 35 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب حد المحارب»، 7 باب و در ذیل عنوان کلى« ابواب حد المرتد»، 10 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب نکاح البهائم و وطء الاموات و الاستمناء»، 3 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب بقیه الحدود و التعزیرات»، 15 باب و در ذیل عنوان کلى« ابواب الدفاع»، 7 باب ذکر شده است.

51- در «کتاب القصاص»، در ذیل عنوان کلى «ابواب القصاص فى النفس»، 70 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب دعوى القتل و ما یثبت به»، 13 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب قصاص الطرف»، 25 باب ذکر شده است.

52- در «کتاب الدیات»، در ذیل عنوان کلى «ابواب دیات النفس»، 24 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب موجبات الضمان»، 44 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب دیات الاعضاء»، 48 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب دیات المنافع»، 14 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب دیات الشجاج و الجراح»، 9 باب و در ذیل عنوان کلى «ابواب العاقله»، 15 باب ذکر شده است.

 مرحوم شیخ حر عاملى در جلد پایانى وسائل، بحثى را تحت عنوان «خاتمه الکتاب»، مشتمل بر 12 فایده مهم با عناوین زیر مطرح فرموده ‏اند: «الفائده الاولى فى ذکر طرق الشیخ الصدوق فى الفقیه»،«الفائده الثانیه فى ذکر طرق الشیخ الطوسى فى التهذیب و الاستبصار»،«الفائده الثالثه فى تفسیر عده الکلینى و سائر مبهماته»،«الفائده الرابعه فى ذکر الکتب المعتمده فى تألیف هذا الکتاب»،«الفائده الخامسه فى طرق المؤلف الى روایه الکتب المذکوره»،

«الفائده السادسه فى صحه الکتب المعتمده فى تألیف هذا الکتاب و تواترها و صحه نسبتها و ثبوت احادیثها عن الائمه»، «الفائده السابعه فى ذکر اصحاب الاجماع و امثالهم کاصحاب الاصول و نحوهم»،«الفائده الثامنه فى تفصیل بعض القرائن التى تقترن بالخبر»،« الفائده التاسعه فى ذکر الاستدلال على صحه احادیث الکتب التى نقلنا منها»،

«الفائده العاشره فى جواب ما عساه یرد على ما ذکرناه من الاعتراض»،«الفائده الحادیه عشر فى الاحادیث المضمره»،«الفائده الثانیه عشر فى ذکر جمله من القرائن المستفاده من احوال الرجال تفصیلا».

 توجه: ویژگى ‏هایى که کتاب وسائل الشیعه را از مجموعه‏ هاى روایى دیگر ممتاز نموده ‏اند، عبارتند از: 1- اکتفا به روایات کتب اربعه نکرده بلکه از دیگر کتب معتبر روایى نیز روایت نقل کرده است. 2- اختصاص به احادیث الاحکام دارد. 3- ترتیب آن از نظر کتب و ابواب و فصول و فروع و مسائل به گونه ترتیب کتب فقهى همچون شرایع مرحوم محقق حلى است. 4- با نپرداختن به بحث‏هاى فقهى و رجالى و مشغول نشدن به تصحیح متون و اسانید، تا آن‏جا که ممکن بوده حجم کتاب را کوچک نموده است.

وضعیت کتاب‏

 مرحوم شیخ حر عاملى، روى هم رفته سه بار کتاب وسائل الشیعه را نوشته است؛ این نکته حاکى از اهمیت دادن وى به صحت و اعتبار این کتاب مى‏ باشد. کتاب وسائل الشیعه، از همان زمان نگارش بسیار مورد استقبال علماى بزرگ شیعه قرار گرفت و از این جهت شرح ‏ها و تعلیقه ‏هاى فراوانى بر آن نگاشته شد؛ برخى از آنها عبارتند از:

تحریر وسائل الشیعه و تحبیر مسائل الشریعه نوشته شیخ حر عاملى.
تعلیقه‏اى بر وسائل الشیعه نوشته شیخ حر عاملى.
شرح وسائل الشیعه نوشته شیخ محمد بن شیخ على بن شیخ عبد النبى بن محمد بن سلیمان بن مقابى معاصر با شیخ یوسف بحرانى.
شرح وسائل الشیعه نوشته حاج مولى محمد رضى قزوینى، شهید در فتنه افاغنه.
مجمع الأحکام، نوشته شیخ محمد بن سلیمان مقابى بحرانى معاصر با شیخ عبد الله سماهیجى.
شرح وسائل الشیعه، نوشته سید ابو محمد حسن بن علامه هادى آل صدر الدین موسى طاب ثراه.
الإشارات و الدلائل إلى ما تقدم أو تأخر فی الوسائل، نوشته حفید علامه صاحب جواهر شیخ عبد الصاحب.
شرح وسائل الشیعه نوشته آیت الله سید ابو القاسم خوئى؛ این کتاب به بیان ما تقدم و ما تأخر و بیان مطالبى که از روایات باب استفاده مى ‏شود، بیش از آنچه شیخ حُر عاملى استفاده کرده، پرداخته و روایات دیگرى را که شیخ حُر به آنها اشاره نکرده، ذکر نموده است.

مستدرک الوسائل، نوشته علامه بزرگ محدث نورى، وى در این کتاب روایات فراوانى را که شیخ حُر عاملى به آنها اشاره نکرده به همان ترتیب کتاب وسائل الشیعه آورده است؛ این کتاب به قدرى ارزش‏مند است که مرحوم آخوند خراسانى درباره آن فرموده است: بعد از مراجعه به کتاب وسائل الشیعه، با مراجعه به کتاب مستدرک الوسائل، مجتهد یقین به فحص کامل پیدا مى‏کند و مطمئن مى‏ شود که روایت دیگرى در این باب نیست و گر نه در این دو کتاب مى ‏آمد.

در کتاب وسائل، اسناد روایات بدین گونه آمده است:

در حد زیادى مختصر شده ‏اند بدون آنکه در معناى آنها خللى ایجاد گردد؛ مثلا تنها به نام یا لقب معروف راوى اکتفا شده؛ مانند حمیرى به جاى عبد الله بن جعفر حمیرى.

جمع میان سندها در جایى که یک روایت از منابع گوناگون و با سندهاى متعدد روایت شده باشد.

در جایى که متن روایت در منابع گوناگون با هم فرق داشته باشد، کامل‏ترین آنها را آورده و سپس با ظرافت به نکات اضافى یا اختلافى آنها اشاره کرده است.

کتاب رجال‏

 در پایان کتاب وسائل، شیخ حر عاملى یک کتاب رجالى مفید و مختصرى را ارائه داده است؛ وى در این کتاب بسیارى از روات را توثیق نموده و مستند خود را دیگر کتاب‏هاى رجالى معتبر قرار داده است.

منابع‏

 کتاب وسائل الشیعه گرفته شده از معتبرترین منابع روایى شیعه است، مانند: کتاب کافى نوشته شیخ جلیل، ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینى، کتاب من لا یحضره الفقیه، نوشته شیخ صدوق، کتاب تهذیب و استبصار، نوشته شیخ الطائفه، محمد بن حسن طوسى و بیش از 78 کتاب دیگر که در اختیار ایشان بوده و مستقیما از آنها روایت نقل کرده و 96 کتاب معتبر روایى شیعه که نوشته قدماى اصحاب بوده و با واسطه از آنها روایت نقل کرده است.

سند کتاب‏

 شیخ حر عاملى در پایان کتاب سند خود را به تمام کتاب‏ هایى که از آنها روایت نقل کرده آورده تا روایات کتاب از حالت ارسال و مرسله بودن خارج شده و همگى مستند و مسند شوند و این خود دلیل بر اعتبار و صحت منابع کتاب نزد وى بوده است.

فهرست‏

 شیخ حر، فهرستى براى کتاب وسائل نگاشته است به نام «من لا یحضره الإمام»؛ این فهرست شامل عنوان‏ هاى تمام ابواب کتاب وسائل است و با توجه به اینکه کتاب وسائل تمام مسائل فقه را در ابواب جداگانه آورده، این فهرست دائره المعارفى غنى و جامع از مباحث فقهى و خلاصه ‏اى از کتاب وسائل شده است و بنا به فرموده مؤلف، این فهرست، خود یک کتاب فقهى است و شامل تمام فتاواى منصوص، مى ‏باشد.

خلاصه‏

 شیخ حر عاملى، کتاب وسائل را خلاصه کرده و نام آن را «هدایه الأمه إلى أحکام الأئمه» نهاده است و کتاب هدایه الأمه را نیز با نام «بدایه الهدایه» خلاصه کرده است؛ وى در کتاب بدایه واجبات اسلام را 1535 و محرمات را 1448 مورد دانسته است.

نسخه‏ هاى خطى‏

نسخه ‏اى در کتاب‏خانه آستان قدس رضوى در مشهد مقدس: این نسخه به خط مؤلف کتاب است و تاریخ نگارش آن ربیع الاول سال 1072 ق، است؛ این نسخه، اولین نسخه وسائل است.

نسخه ‏اى در کتاب‏خانه حضرت آیه الله نجفى مرعشى در شهر مقدس قم: این نسخه نیز به خط مؤلف بوده و تاریخ نگارش آن 1082 ق، است؛ این نسخه دومین نسخه وسائل است.

نسخه‏ اى دیگر در کتاب‏خانه آستان قدس رضوى در مشهد مقدس که تاریخ نگارش آن 1114 ق است: این نسخه از روى نسخه سوم مصنف نگاشته شده است و تصحیح و ملحقات آن نیز به خط مصنف بر آن موجود مى ‏باشد.

درباره مولف شیخ حر عاملى‏ – معرفى اجمالى‏

 محدث بزرگ و فقیه دانشمند، صاحب تألیفات ارزش‏مند و گران‏بها، شیخ الاسلام و زعیم شیعه، محمد بن حسن بن على بن محمد بن حسین، معروف به شیخ حر عاملى، در شب جمعه 8 رجب سال 1033 ق در روستاى مشغره در منطقه جبل عامل لبنان، در خانواده‏اى مذهبى، اهل علم و علاقه ‏مند به خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا آمد.

نسب‏ و خاندان‏

وى از نوادگان حر بن یزید ریاحى است؛ همان که با حسین بودن را بر دنیا و ما فیها ترجیح داد و حریت را با کردار خویش معنا کرد. خاندان شیخ، به خاندان آل حر معروفند که خاندانى بزرگ و اصیل و ریشه‏ دار بوده‏ اند و فقها و دانشمندان بزرگى را پرورش داده ‏اند.

پدر شیخ حر عاملى، شخصیتى فاضل، دانشمند، صالح، ادیب، فقیه، ثقه، حافظ و آگاه به فنون عربى و مورد مراجعه عموم مردم بوده است. عموى وى شیخ محمد بن على بن محمد حر عاملى، صاحب کتاب الرحله، حواشى و تعلیقات و فوائد و دیوان شعر بزرگى است.

 پسر عمویش حسن بن محمد بن على، دانشمندى فاضل و ادیب بود و جدّش شیخ على بن محمد حر عاملى، عالمى جلیل القدر و عابدى خوش اخلاق و اهل فضل و شعر و ادب بوده است. جد پدرش شیخ محمد بن حسین حُر عاملى نیز اهل علم و دانش و افضل عصر خود در شرعیات بود کما اینکه فرزندش شیخ محمد بن محمد، افضل عصر خود در عقلیات بود.

شخصیت علمى‏

 شیخ حُر عاملى از برجسته ‏ترین علماى شیعه در قرن یازدهم هجرى به شمار مى‏ آید. او داراى تألیفاتى ارزنده و شخصیتى مورد احترام نزد علماى شیعه است.

 او یکى از چهره‏ هاى بزرگى است که مذهب شیعه را با روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بیش از پیش غنى ساخت و آثارى را بعد از خود بر جاى نهاد که سزاوار ستایش و تقدیر است. وى یکى از حلقه ‏هاى محکم و ارزش‏مند شیعه براى اتصال به روایات امامان معصوم و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

شخصیت ادبى‏

وى شاعر و ادیبى توانا بوده است، شاهد صادق این مدعا یکى دیوان شعر وى است که مشتمل بر حدود بیست هزار بیت مى‏ باشد و دیگرى منظومه‏ هاى متعددى است که در مورد مسائل گوناگون فقهى، تاریخى و… سروده است. اشعار او بیشتر در مدح و ستایش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) است.

 از ویژگى‏ هاى شعر او طولانى بودن است. او قصیده ‏اى در مدح پیامبر و اهل بیت آن حضرت دارد که بیش از صد بیت است و قصیده ‏اى در معجزات و فضایل پیامبر و اهل بیت آن حضرت سروده که شامل چهار صد بیت مى باشد. او در شیوه ‏هاى شعرى از مهارت خاصى برخوردار بوده است؛ مثلا 29 قصیده در مدح اهل بیت دارد که مجموعه ابیات هر قصیده را با یکى از حروف الفبا قافیه بسته است.

 در قصیده ‏اى دیگر چهار طرف هر بیت را با یک کلمه آورده است و در قصیده ‏اى تمام ابیات را بدون الف آورده است. از جمله اشعار اوست:

          لئن طاب لی ذکر الحبائب إننی            أرى مدح أهل البیت أحلى و أطیبا

یعنى «اگر یاد دوستان لذت‏ب خش است، براى من مدح اهل بیت شیرین ‏تر و لذت‏ بخش‏ تر است.»

بى‏ پروایى و حاضر جوابى‏

گویند در زمان اقامتش در اصفهان، روزى وارد مجلس شاه سلیمان صفوى شد و بى‏ آنکه درخواست اذن نماید بر کناره تختى که شاه بر آن نشسته بود، نشست، در حالى که بین شاه و او تنها یک بالش فاصله بود. شاه از اهل مجلس در باره وى پرسش نمود، گفتند:

او دانشمندى بزرگ از دانشمندان تازى است که وى را محمد بن الحسن الحر العاملى مى‏ خوانند. شاه که هرگز کسى را این‏گونه بى ‏پروا در برابر خویش ندیده بود، به او رو کرد و گفت: تفاوت میان حر و خر چقدر است؟ وى فورا پاسخ داد یک متکا (بالش). شاه از بى ‏پروایى و حاضر جوابى او شگفت ‏زده شد.

فرزند زمانه خویش‏

 ایشان، رساله ‏اى در باره کشیدن توتون نوشته که حاکى از توجه وى به مسائل زمانه خویش است.

سخنان علما

 سید على خان مدنى، شارح صحیفه سجادیه درباره ایشان مى‏ فرماید: «شیخ محمد بن حسن بن على بن محمد حر شامى عاملى، شخصیتى برجسته و داراى مقام و منزلتى علمى است که سخن، در معرفى او ناتوان است. فواید ارزش‏مند نوشته ‏هایش تمام جهان را فرا گرفته و همچون ابر بارانى تمام سرزمین‏ها را از قطرات حیات‏ بخش بارانش سیراب ساخته است.

تألیفات او بر پیشانى روزگار همچون مروارید مى‏ درخشد و کلماتش در میان سطرها همچون گوهرهایى گران‏بها و کنار هم چیده شده است». صاحب مقابس الأنوار در باره ایشان مى‏ فرماید: «عالم فاضل، ادیب، فقیه، محدث کامل، جمع آورنده روایات و احادیث، و مرتب کننده آن اسرار نورانى، شیخ محمد بن حسن حر عاملى مشغرى طوسى که خداوند با فضل قدوسى خود با ایشان رفتار نماید…».

 علامه امینى در کتاب ارزش‏مند «الغدیر» در باره ایشان مى‏ فرماید:«او مرواریدى بر تاج زمان و نقطه ‏اى درخشان بر پیشانى فضیلت است. هر گاه در پى شناخت ایشان برآیى، ایشان را آگاه به هر فنى خواهى یافت. جملات مدح و ستایش در معرفى او ناتوانند.

گویا او تندیس علم و دانش و ادب و تجسم فضل و کمال است. از آثار او، نگارش احادیث ائمه اهل بیت (علیهم السلام) در اثبات امامت و نشر فضایل و جمع ‏آورى احکام و حکمت‏ها و مدح و ستایش آنان است و تألیفات ارزش‏مندش یاد او را جاودان ساخته است».

محدث قمى درباره او مى ‏نویسد: «محمد بن حسن بن على مشغرى، شیخ محدثان و بافضیلت ‏ترین متبحران، عالم، فقیه هوشیار، محدث پارسا، ثقه جلیل القدر و سرچشمه بزرگوارى ‏ها و فضیلت‏ها و داراى تألیفات سودمندى است.»

سفرها

 وى تا سن چهل سالگى در جبل عامل زندگى مى‏ کرد و در طول این مدت دو بار به سفر حج مشرف شد. در سال 1073 ق، براى زیارت ائمه معصومین( علیهم السلام) به عراق رفت و از آن‏جا براى زیارت امام رضا (علیه السلام) عازم مشهد مقدس گشت و در آن‏جا ساکن شد.

در سال 1087 و 1088 نیز دو بار به زیارت حج و ائمه معصومین (علیهم السلام) در عراق مشرف شد و بعد از آن به اصفهان رفت و به دیدار علماى بزرگ اصفهان مانند علامه مجلسى نایل آمد و در همان سفر وى و مجلسى به یک‏دیگر اجازه روایت دادند. بعد از آن به مشهد مقدس بازگشت و تا آخر عمر در آن‏جا ماند.

حادثه مکه‏

در سال 1088 ق، ترک‏ هاى تحت امر حکومت عثمانى عده ‏اى ایرانى را به اتهام واهى آلوده کردن خانه خدا به کثافت، قتل عام کردند در حالى که شیخ حُر عاملى دو روز قبل از این واقعه به شیعیان گوش‏زد کرده بود که اینها در پى بهانه ‏اى براى کشتار شما هستند و شما از خانه‏ هایتان خارج نشوید. در این واقعه وى، توسط سید موسى بن سلیمان، یکى از اشراف مکه و از سادات حسنى، نجات یافت و از طریق یمن به عراق رفت.

بازگشت به مشهد

 هنگامى که وى به مشهد بازگشت، از طرف شاه ایران منصوب به مقام «قاضى القضاتى» گردید و بعد از مدت کوتاهى از علماى بزرگ آن سامان گشت. او در مشهد مقدس جلسه درس و بحث تشکیل داده و شاگردان و علماى فراوانى را تربیت نمود. مجلس درس او مملو از طلاب مخلص و کوشا در طلب علوم آل البیت (علیهم السلام) بود. وى در آن شهر مقدس تألیفات ارزش‏مندى را نیز به نگارش درآورده است.

اساتید

 شیخ حُر عاملى در وطن خود جبل عامل در روستاى مشغره نزد اساتید بزرگى به فراگیرى علوم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخت و از آنان بهره‏ هاى فراوانى برد که اثر مهمى در رشد و نمو او داشت و او را آماده ساخت تا عالمى بزرگ و مجتهدى نام آور گردد. از جمله اساتید وى در روستاى مشغره عبارت بودند از:

پدرش حسن بن على ( درگذشت 1062 ق).
عمویش شیخ محمد بن على حُر عاملى( درگذشت 1081 ق).
جد مادریش شیخ عبد السلام بن محمد.
دایى پدرش شیخ على بن محمود عاملى.

در روستاى جبع نیز در نزد علماى دیگرى به درس مشغول گشت مانند:

شیخ زین الدین بن محمد حسن حفید مرحوم صاحب معالم.
شیخ حسین ظهیرى.

 از محضر علماى فراوان دیگرى نیز بهره برد مانند:

علامه سید حسن حسینى عاملى.
شیخ عبد الله حرفوشى.
مولى محمد طاهر بن محمد حسین شیرازى نجفى قمى.
سید میرزا جزایرى نجفى.
شیخ على نوه شهید ثانى.
استاد محقق آقا حسین خوانسارى.
سید هاشم بحرانى.
مولى محمد کاشى.

شاگردان‏

 برخى از شاگردان یا افرادى که از وى اجازه روایى گرفته ‏اند، عبارتند از:

شیخ مصطفى بن عبد الواحد بن سیار.
شیخ محمد رضا فرزند شیخ مصطفى.
شیخ حسن فرزند دیگر شیخ مصطفى.
سید محمد بن محمد باقر حسینى اعرجى مختارى نایینى.
سید محمد بن محمد بدیع رضوى مشهدى.
مولى محمد فاضل بن محمد مهدى مشهدى.
سید محمد بن على بن محى الدین موسوى عاملى.
مولى محمد صالح بن محمد باقر قزوینى مشهور به روغنى.
مولى محمد تقى بن عبد الوهاب استرآبادى مشهدى.
مولى محمد تقى دهخوارقانى قزوینى.
سید محمد بن احمد حسینى گیلانى.
سید نور الدین بن سید نعمت الله جزایرى.

تألیفات‏

 شیخ حُر عاملى داراى تألیفات ارزش‏مند و گران‏بهایى است. وى عمر شریف خود را وقف خدمت به شریعت مقدس اسلام و مذهب حق اهل بیت عصمت و طهارت نمود و با وجود مشاغل فراوان مانند شیخ الاسلامى و اشتغال به درس و تربیت علما، تألیفات فراوانى نیز از خود به یادگار نهاده که یکى از مهم‏ترین و معروف‏ترین آنها کتاب ارزش‏مند «وسائل الشیعه» است که از زمان نگارش تا این زمان پیوسته مورد توجه و عنایت فقهاى اهل بیت و مجتهدین شیعه قرار گرفته است.

نام کامل این کتاب، تفصیل وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه است و شامل تمام احادیث احکام شرعى موجود در کتب اربعه و سایر کتب معتبر است و منابع آن به 180 کتاب مى‏ رسد. برخى دیگر از تألیفات وى عبارتند از:

الجواهر السنیه فی الأحادیث القدسیه، این کتاب اولین کتابى است که به رشته تحریر در آورده است و قبل از ایشان نیز کسى چنین کتابى ننوشته است.

الصحیفه الثانیه من أدعیه علی بن الحسین(علیه السلام)، این کتاب شامل مجموعه دعاهایى است که در صحیفه سجادیه مشهور نیامده است.

هدایه الأمه إلى أحکام الأئمه(علیهم السلام)، در سه جلد کوچک که منتخبى از کتاب وسائل الشیعه با حذف سند و مکررات است.

من لا یحضره الإمام یا فهرست وسائل الشیعه که مشتمل بر عناوین باب‏ها و تعداد أحادیث هر باب و مضمون احادیث آن است در یک جلد.

الفوائد الطوسیه، در یک جلد و شامل صد فایده در مباحث گوناگون.

إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات در دو جلد، شامل بیش از بیست هزار حدیث و هفتاد هزار سند به نقل از 439 کتاب از شیعه و سنى با ترتیبى زیبا و تهذیب و پرهیز از تکرار در باره معجزات پیامبر و ائمه معصومین(علیهم السلام).

أمل الآمل که در آن نام علماى جبل عامل و علماى متأخرین از سایر بلاد آمده است.

الإیقاظ من الهجعه بالبرهان على الرجعه، رساله ‏اى است پیرامون رجعت که شامل 600 حدیث و 64 آیه قرآن و ادله فراوان و کلماتى از قدما و متأخرین است و به طرح شبهات و جواب آنها در باره رجعت پرداخته است.

رساله فی الرد على الصوفیه، که شامل هزار حدیث در ردّ آنان است.
تواتر القرآن.
بدایه الهدایه، در واجبات و محرمات منصوصه از اول تا آخر فقه. شیخ حر در این کتاب واجبات را 1535 و محرمات را 1448 مورد دانسته است.
الفصول المهمه فی أصول الأئمه(علیهم السلام) که شامل قواعد کلى اصول دین، اصول فقه، فروع فقه و اصول علم طب مى‏باشد.
العربیه العلویه و اللغه المرویه.
دیوان شعر که شامل بیست هزار بیت شعر است.
منظومه فى المواریث‏
منظومه فى الزکاه
منظومه فى الهندسه
منظومه فى تاریخ النبى(صلی الله علیه و آله و سلم) و الائمه(علیهم السلام)
رساله فى الغناء.
تنزیه المعصوم عن السهو و النسیان. و…

وفات‏

 برادر شیخ حر عاملى در کتاب «الدر المسلوک» در باره وفات ایشان مى‏ فرماید: «در روز 21 رمضان سال 1104 ق، غروب خورشید فضیلت و علم و دانش و ماه درخشان علم و عمل و عبادت، شیخ الاسلام و المسلمین، جانشین فقها و روات شیعه، سخن‏گوى هدایت امت و حیات شریعت، راست‏گو در روایات و نقل معجزات وسائل الشیعه، امام خطیب و شاعر ادیب، بنده حقیقى پروردگار بزرگ و بلند مرتبه، شیخ ابو جعفر محمد بن حسن حر عاملى واقع شد.

 او سفر کرده به سوى رحمت خدایش در جوار هشتمین امام شیعیان على بن موسى الرضا (علیه السلام) است. او برادر بزرگ من بود و من در مسجد زیر گنبد در کنار منبر بر او نماز خواندم و او را در ایوان حجره‏اى در صحن روضه در کنار مدرسه میرزا جعفر دفن نمودیم. او 72 سال سن داشت.»

منابع شناخت مهدی موعود  – مشخصات کتاب عیون اخبار الرضا (علیه السلام)

نام کتاب: عیون أخبار الرضا علیه السلام‏
نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على ‏(381 ق‏)
محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى
ناشر: نشر جهان
موضوع: گوناگون‏
زبان: عربى‏
تعداد جلد: 2
مکان چاپ: تهران‏‏
سال چاپ: 1378 ق‏ نوبت چاپ: اول‏

کتاب ‌شناسی عیون أخبار الرضا (علیه السلام) – معرفى اجمالى‏

«عیون أخبار الرضا (علیه السلام)»، نوشته شیخ صدوق، ابو جعفر، محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى( 305- 381 ق)، از علماى برجسته و چهره ‏هاى سرشناس و از راویان شیعه در قرن چهارم هجرى است. این کتاب، به زبان عربى است و روایت‏ هاى پیرامون امام رضا(علیه السلام) و مجموعه روایاتى که از آن حضرت روایت شده، در آن جمع ‏آورى شده است.

 شیخ صدوق، این کتاب را براى هدیه به کتاب‏خانه صاحب بن عباد دیلمى، وزیر وقت و حاکم شیعى آن دوران نگاشته است. صاحب بن عباد در مدح و ستایش امام رضا (علیه السلام) اشعارى را مى ‏سراید و آن را به شیخ صدوق هدیه مى‏ دهد و شیخ نیز این کتاب را در پاسخ به هدیه ایشان، به نگارش درمى‏ آورند.

 کتاب عیون اخبار الرضا، از معتبرترین منابع روایى شیعه است که مانند دیگر کتاب‏ هاى شیخ صدوق، از ارزش و اعتبار خاصى برخوردار است. این کتاب، در شرح و توضیح بسیارى از عقاید شیعه کتابى ارزش‏مند و مفید مى ‏باشد. شیخ صدوق، با جمع ‏آورى سخنان و بحث‏ هاى امام رضا (علیه السلام) با دیگر دانشمندان آن دوران، بسیارى از مباحث مهم اسلامى را مطرح کرده است.

مرحوم میرداماد، در مدح این کتاب، اشعارى به زبان عربى با این مضامین سروده است: «کتاب عیون اخبار الرضا، کتابى شفاف است که قلب انسان را شفا مى‏ دهد. در تمام روزگار و در نگاه هیچ بیننده ‏اى کتابى مانند این کتاب نگاشته نشده است. این کتاب، با شیوه‏اى شگفت‏ انگیز، مانند خورشید از نور هدایت مى‏ درخشد و آرزوى قلب را برآورده مى‏ سازد».

ساختار – گزارش محتوا

 کتاب، مجموعا داراى یک مقدمه و 69 باب است. پاره‏اى از ابواب کتاب، به این شرح است:

  1. باب العله التى من اجلها سمى على بن موسى (علیه السلام) الرضا.
  2. باب فى ذکر ما جاء فى ام الرضا (علیه السلام) و اسمها.
  3. باب فى ذکر مولد الرضا (علیه السلام).
  4. باب فى نص ابى الحسن موسى بن جعفر (علیه السلام) على ابنه على بن موسى (علیه السلام) بالامامه و الوصیه و یذکر فیها ثمانیه و عشرون نصا.
  5. باب فى ذکر نسخه وصیه موسى بن جعفر (علیه السلام).
  6. باب النصوص على الرضا (علیه السلام) بالامامه فى جمله الائمه الاثنى عشر (علیهم السلام).
  7. باب جمل من اخبار موسى بن جعفر (علیه السلام) مع هارون الرشید و مع موسى بن المهدى.
  8. باب الاخبار التى رویت فى صحه وفاه ابى ابراهیم موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب (علیه السلام).
  9. باب من قتله الرشید من اولاد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فى لیله واحده بعد قتله لموسى بن جعفر (علیه السلام) سوى من قتل منهم فى سائر الایام و اللیالى.
  10. باب السبب الذى من اجله قیل بالوقف على موسى بن جعفر (علیه السلام).
  11. باب ما جاء عن الرضا (علیه السلام) من الاخبار فى التوحید و خطبه الرضا (علیه السلام) فى التوحید.
  12. باب ذکر مجلس الرضا (علیه السلام) مع اهل الادیان و اصحاب المقالات فى التوحید عند المأمون.
  13. باب فى ذکر مجلس الرضا (علیه السلام) مع سلیمان المروزى متکلم خراسان عند المأمون فى التوحید.
  14. باب ذکر مجلس آخر للرضا (علیه السلام) عند المأمون مع اهل الملل و المقالات و ما اجاب به على بن محمد بن الجهم فى عصمه الانبیاء (علیهم السلام).
  15. باب ذکر مجلس آخر للرضا (علیه السلام) عند المأمون فى عصمه الانبیاء (علیهم السلام).
  16. باب ما جاء عن الرضا (علیه السلام) فى حدیث اصحاب الرس.
  17. باب ما جاء عن الرضا (علیه السلام) فى قول الله عز و جل:«و فدیناه بذبح عظیم».
  18. باب ما جاء عن الرضا (علیه السلام) فى قول النبى (صلی الله علیه و آله و سلم):« انا ابن الذبیحین».
  19. باب ما جاء عن الرضا(علیه السلام) فى علامات الامام.
  20. باب ما جاء عن الرضا(علیه السلام) فى وصف الامامه و الامام و ذکر فضل الامام و رتبته.
  21. باب ما جاء عن الرضا(علیه السلام) فى تزویج فاطمه(علیها السلام).
  22. باب ما جاء عن الرضا(علیه السلام) فى الایمان و انه معرفه بالقلب و اقرار باللسان و عمل.
  23. باب فى ذکر مجلس الرضا(علیه السلام) مع المأمون فى الفرق بین العتره و الامه.
  24. باب ما جاء عن الرضا(علیه السلام) من خبر الشامى و ما سأل عنه امیر المؤمنین(علیه السلام).
  25. باب ما جاء عن الرضا(علیه السلام) فى زید بن على(علیه السلام).
  26. باب ما جاء عن الرضا(علیه السلام) من الاخبار النادره فى فنون شتى.
  27. باب ما جاء عن الرضا(علیه السلام) فى هاروت و ماروت.
  28. باب فى ما جاء عن الرضا(علیه السلام) من الاخبار المتفرقه.
  29. باب ما جاء عن الرضا(علیه السلام) فى صفه النبى(صلی الله علیه و آله و سلم) من الاخبار المنثوره عن الرضا(علیه السلام).
  30. باب فى ما جاء عن الرضا(علیه السلام) من الاخبار المجموعه.
  31. باب ما جاء عن الرضا(علیه السلام) من العلل.
  32. باب ذکر ما کتب به الرضا(علیه السلام) الى محمد بن سنان فى جواب مسائله فى العلل.

وضعیت کتاب‏

 این کتاب، بسیار مورد توجه علما و اندیشمندان اسلامى قرار گرفته است و ترجمه ‏ها و شروح فراوانى بر آن نگاشته شده، مانند:

  1. ترجمه ‏اى از محمد صالح بن محمد باقر قزوینى.
  2. ترجمه عیون از سید جلیل میرزا ذبیح الله بن میرزا هدایه الله.
  3. ترجمه ‏اى از مولى على بن طیفور بسطامى.
  4. ترجمه اى از سید على بن محمد بن اسد الله امامى.
  5. ترجمه ‏اى توسط حاج شیخ محمد تقى بن محمد باقر اصفهانى.
  6. ترجمه‏ اى به نام کاشف النقاب.
  7. ترجمه ‏اى به نام برکات المشهد المقدس.
  8. ترجمه عیون، نوشته یکى از افاضل مشهد رضوى، در سال 1245 ق که به امر سید محمد بن سید دلدار على نقوى نصیرآبادى نوشته شده است.
  9. ترجمه علامه مجلسى از بخش‏هایى از کتاب، مانند ترجمه خطبه امام در توحید و…
  10. شرح عیون أخبار الرضا، نوشته على اصغر بن سید حسین، حکیم بن سید على شوشترى.
  11. شرح کتاب، توسط محمد على حزین بن شیخ ابو طالب زاهدى گیلانى.
  12. شرح عیون أخبار الرضا، نوشته سید نعمت الله جزایرى.
  13. شرح عیون أخبار الرضا، نوشته مولى هادى بنابى.
  14. شرح خطبه الرضا، نوشته حسن بن على گوهر قراچه‏ داغى که شرح خطبه توحید این کتاب است.

درباره مولف – شیخ صدوق‏ ولادت‏

محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى، مشهور به «شیخ صدوق»، در سال 305 هجرى قمرى، در خاندان علم و تقوى، در شهر قم دیده به جهان گشود.

(سالهاى 306 و 307 نیز براى ولادت شیخ ذکر شده است)

ولادت صدوق از زبان شیخ طوسى: شیخ طوسى جریان ولادت وى را چنین نقل نموده: على بن بابویه با دختر عموى خود ازدواج کرده بود؛ ولى از او فرزندى به دنیا نیامد. او در نام ه‏اى از حضور شیخ ‏ابو القاسم، حسین بن روح تقاضا کرد تا از محضر حضرت ‏بقیه الله عجل الله تعالى فرجه بخواهد براى او دعا کند تا خداوند اولاد صالح و فقیه به او عطا نماید.

پس از گذشت مدتى از ناحیه آن حضرت این گونه جواب رسید: «تو از این همسرت صاحب فرزند نخواهى شد؛ ولى به زودى کنیزى دیلمیه نصیب تو مى ‏شود که از او داراى دو پسر فقیه خواهى گشت.» شیخ صدوق نیز، جریان ولادت خود را که با تقاضاى کتبى پدرش از محضر امام زمان عجل الله تعالى فرجه و دعاى آن حضرت بوده، در کتاب‏ کمال الدین به صورت حدیث آورده و مى ‏افزاید:

 هرگاه ابو جعفر محمد بن على الاسود مرا مى ‏دید که براى فرا گرفتن علم و دانش به محضر استاد مى‏ روم به من مى‏ فرمود: «این میل و اشتیاق به علم و دانش که در تو وجود دارد مایه شگفتى نیست؛ زیرا تو به دعاى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف متولد شده ‏اى.

خاندان‏

 پدر بزرگوارش، على بن حسین بن بابویه قمى، از برجسته ‏ترین علما و فقهاى بزرگ زمان خود بود. در آن روزگار، با آنکه عالمان و محدثان بسیارى در قم مى ‏زیستند، پرچم هدایت و مرجعیت فتوا بر دوش این عالم عابد و محدث زاهد و صاحب کرامات، یعنى على بن بابویه (پدر شیخ صدوق) بوده است.

 او دکه ‏اى کوچک در بازار قم داشت که از راه کسب و تجارت و در نهایت زهد و عفاف، امرار معاش مى‏کرد و ساعاتى از روز را نیز در منزل خود به تدریس و تبلیغ احکام و نقل روایات مى ‏پرداخت.

شخصیت علمى‏

شیخ صدوق از بزرگترین شخصیت‏ هاى جهان اسلام و از برجسته ‏ترین چهره ‏هاى درخشان علم و فضیلت است. او که نزدیک به عصرائمه علیهم السلام مى‏ زیست، با جمع ‏آورى روایات‏ اهل بیت علیهم السلام و تالیف کتاب‏ هاى نفیس و با ارزش، خدمات ارزنده و کم‏ نظیرى به اسلام و تشیع کرد.

شیخ صدوق بیش از بیست سال از دوران پر برکت حیات پدر را درک کرد و در این مدت از محضر پدر و سایر علماى قم کسب علم و حکمت کرد. او در سن 22 یا 23 سالگى بود که پدر بزرگوارش دار فانى را وداع کرد. از آن پس وظیفه سنگین نشر احادیث ‏آل محمد صلى الله علیهم اجمعین و هدایت امت به عهده وى قرار گرفت و دوران جدیدى از زندگى او آغاز گردید.

سخن بزرگان‏

شیخ طوسى در معرفى شیخ صدوق مى‏ گوید: «او دانشمندى جلیل القدر و حافظ احادیث بود. از احوال رجال، کاملا آگاه و در سلسله احادیث، نقادى عالى مقام به شمار مى ‏آمد. بین بزرگان قم، از نظر حفظ احادیث و کثرت معلومات مانند نداشت و در حدود سیصد اثر تالیفى از خود به یادگار گذاشته است.»

رجالى کبیر، نجاشى، چنین مى‏ نویسد:«ابو جعفر (شیخ صدوق) ساکن رى، فقیه و چهره برجسته شیعه در خراسان است، او به بغداد نیز وارد شد و با این که در سن جوانى بود همه بزرگان شیعه از او استماع حدیث مى‏ کردند.»

علامه بحرانى مى‏ گوید: «جمعى از اصحاب ما، از جمله علامه در «مختلف»، شهید در «شرح ارشاد» و سید محقق داماد، روایات مرسله صدوق را صحیح مى‏ دانند و به آنها عمل مى کنند؛ زیرا همان گونه که روایات مرسله ابن ابى عمیر پذیرفته شده، روایات مرسله صدوق هم مورد قبول واقع شده است.»

اساتید

پدر بزرگوارش على بن حسین بن موسى بن بابویه قمى
محمد بن حسن بن احمد بن ولید
حمزه بن محمد بن احمد بن جعفر بن محمد بن زید بن‏على علیه السلام
ابو الحسن، محمد بن قاسم
ابو محمد، قاسم بن محمد استرآبادى
ابو محمد، عبدوس بن على بن عباس گرگانى
محمد بن على استرآبادى‏

شاگردان‏

برادرش حسین بن على بن موسى بن بابویه قمى
شیخ مفید
شیخ ثقه الدین حسن بن حسین بن على بن موسى بن بابویه، برادرزاده صدوق
على بن احمد بن عباس، پدر شیخ نجاشى
ابو القاسم، على بن محمد بن على خزاز
ابن غضائرى، ابو عبدالله، حسین بن عبید الله بن ابراهیم
شیخ جلیل، ابو الحسن، جعفر بن حسین حسکه قمى، استاد شیخ طوسى
شیخ ابو جعفر، محمد بن احمد بن عباس بن فاخر دوریستى، معاصر شیخ طوسى
ابو زکریا، محمد بن سلیمان حمرانى
شیخ ابو البرکات، على بن حسن خوزى‏

تالیفات‏

 تالیفات فراوان و گوناگون وى در علوم و فنون مختلف اسلامى، هر کدام گوهرى تابناک و گنجینه‏ اى پایان ناپذیر است که هم اکنون نیز با گذشت بیش از یک هزار سال از تاریخ تالیف آنها، به جاى فرسودگى و بى‏ رونقى، روز به روز بر ارزش و اعتبار آن افزوده شده و جایگاهى بس رفیع و والا یافته ‏اند و در صدر قفسه کتابخانه‏ ها و در سینه فقها و دانشمندان جاى دارند.

 از جمله تألیفات ایشان است:

من لا یحضره الفقیه
مدینه العلم
کمال الدین و تمام النعمه
التوحید
الخصال
معانی الأخبار
عیون أخبار الرضا علیه السلام
الأمالی
المقنع فی الفقه
الهدایه بالخیر

وفات‏

این عالم بزرگ و آخرین بازمانده خاندان صدوق، پس از عمرى طولانى و پر برکت در سال 381 هجرى دیده از جهان فانى فرو بست و به سراى باقى شتافت.


برای مشاهده کتاب های بیشتر در مورد امام عصر علیه السلام از سایت فروشگاه خدمتگزاران کلیک نمایید.

دسترسی سریع و آسان به راهکار و محتوا برای مناسبت‌های نیمه شعبان، غدیر، محرم و فاطمیه
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.

فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمه‌شعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
انواع کتیبه غدیر
انواع استیکر پشت شیشه خودرو
اسپند دودکن
انواع جادستمال کاغذی
انواع مگنت یخچالی مذهبی
انواع استکان مذهبی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا