نمایشنامه متهم اصلی – نمایشنامه رادیویی غدیر

نمایشنامه متهم اصلی 

نمایشنامه رادیویی غدیر شامل سه نمایشنامه با عنوان های پیروی از عقل، شناخت پدر معنوی و متهم اصلی است که در نمایشنامه متهم اصلی به موضوع غدیر به صورت شعر و داستان پرداخته است.

نمایشنامه متهم اصلی

شاکی (صدای همهمه آرام … صدای پرنده و تکان خوردن درختان…) (موسیقی شروع، ساده، آرام) آقای قاضی، فکر نمی کنم لازم باشه شما این جا مثل من منتظر بنشینید، به من قول داده بودند که بلافاصله بعد از اجرای مقدمات، به دادگاه بیاید، بیش از چیزی که فکر می کردم طول کشیده شما پرونده های زیادی برای بررسی دارید

قاضی: من سال هاست که کار اصلیم همینه، متهمین مختلف، پرونده های گوناگون، این بار ولی برای خودم انگیزه شده که ببینم چه اتفاقی خواهد افتاد، به علاوه خودم شاهد بودم که شما بارها تلاش کردید تا این جلسه رو ترتیب بدید ولی شرایطش جور نشده، البته که همه ش به خاطر شرایط خاص متهم بوده، و ما هم  برای جابجایی ایشان مفصلا با مسولین مختلف صحبت کردیم

شاکی: بله شما هم بسیار زحمت کشیدید، می خواید من صحبت هام رو شروع کنم تا این اقا پیداش بشه؟

قاضی: ببینید من کیفر خواست شما رو بارها خوندم، چیزی نیست که لازم باشه دوباره برای من توضیح بدید.

شاکی: بله می دونم، ولی خب شنیدنش لذت بخشه، هر چند که یه جاهاییش نیست.

قاضی: شما می تونید صحبت کنید ولی این مطالب شما جزو جلسه رسمی دادگاه ثبت نمیشه.

شاکی: سال هاست منتظر روزی هستم که این جلسه ترتیب داده بشه، می دونید از زمانی که این اتفاقات افتاده چقدر می گذره، شاهدان عینی این حوادث همگی گرفتارند، فقط فرزندان شون باقی موندن که اون ها هم نمی تونن در این دادگاه شرکت کنن.

قاضی: بله، فعلا دسترسی به همه شون نداریم.

شاکی: دقیقا آقای قاضی، دقیقا! بدبختی ما اینجاست که هر کس که با باند این اقایون همکاری کرده به شدت درگیر شده و دیگه نتونسته از دست شون خلاص بشه.

قاضی: خدا عاقبت مون رو بخیر کنه.

شاکی: البته من منظورم 100 درصد همه شون نیست، خیلی از فرزندان این ها رو می شناسم که آدم حسابی شدن، پشت کردن به کارهایی که پدر و پدربزرگ ها و رییس رؤسا شون می کردن.

قاضی: تمام تیم شون در اختیار ما و همکاران ما هستن.

شاکی: خدا بهتون خیر بده، بالاخره یه روزی باید دادگاه نهایی صورت بگیره و همه شون با هم یک جا محاکمه بشن، آقای قاضی می خوام براتون از جایی شروع کنم که شروع همه بدبختی هامون همون جاست.

(وکال فریاد و جیغ های جهنمی، صدای ناله های وحشتناک و هیاهو، سپس سکوت) (صدای همهمه)

قاضی: مشکلی نیست، … اجازه بدین در جایگاه متهم بنشینه

(وکال صندلی یا میز به معنی نشستن متهم در جای خودش)

متهم: ممنونم که باز مزاحم وقت من شدید.

قاضی: می تونیم اول با سلام و علیک شروع کنیم.

متهم: گیرم که علیک، امرتون؟

قاضی: ما مزاحم وقت شما شدیم؟

متهم: من که خودم با پای خودم نیومدم اینجا، آوردنم!

قاضی: شما فکر می کنید ما از دیدن شما، اونم اینجا، لذت می بریم؟

متهم: هه هه هه شما و همکاران تون همه یه درصد هایی از بامزگی رو دارید، آدم رو با خشم و غضب جابجا می کنید میارید وسط جلسه دادگاه، اونم با این همه حاضر و تماشاچی، بعدش می گین که از دیدن من خوشحال نیستین، هه هه هه جلسات دادگاه اگر هر چقدر هم کسل کننده باشه، این چیزاش خنده داره!

قاضی: من از همین لحظه همه اظهارات شما رو ثبت خواهم کرد و تمامی کنایه ها و توهین های شما به دستگاه قضایی نوشته خواهد شد.

متهم: خب؟ حالا که چی

قاضی: (جدی و بی مقدمه) بسم الله الرحمن الرحیم، طبق شرایط احراز شده نسبت به هر دو نفر حاضر در دادگاه، که یکی در جایگاه متهم و دیگری در جایگاه شاکی قرار گرفته است، و متن کیفر خواست شاکی محترم که قبلا توسط وکیل ایشان به دادگاه تسلیم شده، و پس از بررسی سوابق متهم پرونده و همکاران و سرکردگان تیم ایشان که قبلا با آن ها گفتگو شده، جلسه جاری، پس از مدت ها تعویق و انتظار، آغاز می شود.

(لازم به ذکر است متهم از داشتن وکیل قانونی به صورت داوطلبانه انصراف داده و شخصا در دادگاه حاضر هستند)

متهم: (با تمسخر) حالا من گفتم وکیل نمی خوام، وکیل تو کوش بچه جون ؟!

شاکی: لطفا ادب رو رعایت کنید اقای محترم.

متهم: وا وا وا …. چه غلطا !!! ادب ادب نکن برای من جلو حاج اقا قاضی آ !

شاکی: من نیازی ندیدم کسی همراهم باشه.

متهم: نمی ترسی که همه چی علیه خودت تموم بشه؟

شاکی: من قبل از اینکه اینجا بیام و بخوام برای شما کیفر خواست بنویسم …

قاضی: (با صدای بلند) حرف من رو قطع نکنید! و بدون اجازه قاضی دادگاه وارد گفتگو های دو نفره نشید، (مکث) این یک قانون جدی برای دادگاه ماست. (سکوت)

قاضی: خب، طبق قوانین دادگاه ابتدا کیفرخواست را قرائت می کنم: بسم الله الرحمن الرحیم، رب اعوذ بک من همزات الشیاطین و اعوذ بک رب ان یحذرون جنایت های بسیاری در تاریخ توسط ظالمان و بدکاران شکل گرفته و ظلم های بسیاری بر بشر روا شده؛ نیکان روزگار انسان ها را به بر و خوبی خوانده اند ولی گوش حق پذیر جاهلان بر نوای حقیقت بسته بوده.

خدا را شاکریم که به ما توفیق داد تا کیفرخواستی به درخواست عقلای روزگار، برای شخص متهم و رؤسای ایشان ، که بارها درمحضر دادگاه حاضر شده و اتهامات ایشان و مراتب بالاتر گروه او همگی بررسی شده اند، تنظیم کنیم؛ اما بعد طبق بند 87 قانون اساسی، تبصره سوم، تمامی متهمان تا زمانی که نسبت به همه جوانب خلاف عملکرد خود، پاسخ گوی  کامل نباشند، می توانند به دادگاه دعوت شوند و مورد پرسش توسط افکار عمومی و دادستانی محترم قرار بگیرند.

از این جهت آقای س.م.ح که از متهمین پرونده هستند اما در اتاق فکر خرابکاری گروه حضور داشته و با سرکردگان اصلی ا.ب.ب  و  .ع.ب.خ همکاری کامل داشته اند می توانند پاسخ گوی اتهامات خود باشند. شرح اتهامات ایشان بدین شرح است:
1- هتک حرمت، شکستن حریم خصوصی و تجاوز به حقوق اولیه شهروندان
2- اغفال و استفاده از مزدورهای چماق به دست برای ایجاد کودتا
3- قتل و تعرض و ضرب و جرح
4- غصب و ستاندن بی مورد و بدون ارائه سند قانونی
5- ایجاد فساد در ارض و اشاعه آن به اقوام دیگر
6- تشکیل فرقه های اعتقادی انحرافی بین مردم و تبلیغ آن برای آیندگان

متهم:اعتراض دارم جناب قاضی! چی؟؟؟ کدوم فرقه؟ کدوم آیندگان؟ هر کس در تیم ما بوده به اختیار خودش بوده.

قاضی: اقای متهم … این روش همیشگی شماست، انگار که اصلا متوجه نیستید یا یادتان نمی آید، هر زمان و در هر دادگاهی که من قاضی پرونده بودم، دقیقا هنگام قرائت این جمله اعتراض می کنید.

متهم: بله، برای اینکه اعتراض هم داره، این تهمت سال هاست داره به ما وارد می شه، و بر همین اساس روز به روز پرونده ما رو سنگین تر می کنید.

قاضی: شما چرا متوجه نیستید، اتهامات شما اثبات شده است، چرا من هر بار باید برای شما این مطالب ر ا تکرار کنم؟

متهم: (با تمسخر) من که فکر می کنم بار اول هست که این جملات به گوشم می خوره.

شاکی: به هیچ وجه بار اول نیست، با اینکه من کیفرخواست صادر کرده ام ولی خود من در همه دادگاه های قبلی بودم

متهم: هان ؟ آره … فکر کنم بودی … آره بودی …

شاکی: این اتهامات را قبول نداری؟

متهم:بچه جون … تو اصلا زمان حادثه ها حضور نداشتی، چطور انقدر مطمئن حرف می زنی؟

شاکی: بله من در زمان حادثه نبودم ولی تاریخ به روشنی رفتار های تو و هم پالکی های فاسدت رو ثبت کرده.

متهم: هی ! مواظب حرف زدنت با اربابان من باش

قاضی: آقایان ! من از شما خواستم وارد بحث دو نفره نشوید!

شاکی: عذر می خوام آقای قاضی، اعمال وحشتناک این آدم ها عصبانی ام می کنه.

قاضی: بله، ولی شما باید درک کنید که با این گفتگو ها متهم می تونه از این شاخه به آن شاخه بپره … خب… آقای متهم!

متهم: اسم من سالم هست جناب قاضی.

قاضی: شما می دونید که در چه پرونده ای همکاری کردید؟

متهم:یه پرونده نزاع ساده ست دیگه، من موندم بعد این همه سال باز چرا پاپیچ ما میشین، چرا انقدر شلوغش می کنید.

شاکی: آقای قاضی اجازه می دهید؟

قاضی: بله بفرمایید.

شاکی: آقای قاضی، این آقا و رؤسای ایشون! کاری کردند که بشریت از مسیر اصلی خودش خارج بشه، حق و حقیقت تا ابد شبیه معما به نظر بیاد، من از دادگاه محترم تقاضا دارم از متهم نسبت به این موضوع سوال بشه.

قاضی: جناب متهم چه دفاعی دارید؟

متهم: آقای قاضی …. تروخدا انقدر شلوغش نکنید، (می خندد) از مسیر اصلی ؟؟ بشریت ؟؟ اصلا گیریم که مسیر اصلی! به عقیده ما و میلیاردها آدم دیگه، مسیر اصلی همین مسیر ماست، ما که از مسیر اصلی خارج نیستیم.

شاکی: ما به قانون اصلی معتقدیم، به چیزی که این همه فرستاده بهمون دستور دادن پایبند هستیم.

قاضی: جناب سالم، این گزاره شاکی پرونده صحت داره، همکاران ما عقاید ایشان را کاملا بررسی کردند، پرونده شان کاملا با مفاد قانونی تطبیق داره.

متهم: اصلا من کاری به ایشون ندارم، ایشون از جهت شان و مقام عین من هستن! مثل من دقیقا
قاضی: چطور مثل هم؟

متهم:ما هر دو غلام و بنده هستیم اقای قاضی.

قاضی: آقای شاکی صحت دارد؟

شاکی: بله آقای قاضی، ما هر دو نوکر هستیم ولی بد نیست که از آقای سالم بپرسیم که نوکر چه کسی هستند؟

متهم: من از اینکه نوکر اربابم باشم هنوز هم به خودم افتخار می کنم، ما آدمایی نیستیم که دست از بالا دستی هامون بکشیم، حتی با اینکه همکاران آقای قاضی، سال هاست خیلی ما رو اینجا اذیت می کنن.

قاضی: همکاران من وظیفه شون رو انجام می دن، قبلا راجع به عواقب امور بارها برای شما صحبت شده، بارها! متاسفانه شما و دوستان تون هیچ زمان گوش نکردید، هر رفتاری که با شما انجام می شه کاملا مطابق بند بند قانون هست و نتیجه مستقیم کارهای خودتان!

متهم: (با حالت اعتراض) ولی اقای قاضی، شما می تونید پرونده من رو ببینید، من در دوره قبل شنوایی کامل داشتم، مشاعرم هیچ مشکلی نداشتن، چطور میگین که گفته شده و من گوش نکردم؟ باور کنید تو این سال هایی که اینجا خدمت شما و همکارا بودم، آب خوش از گلومون پایین نرفته، همش اذیته، همش بدبختیه.

شاکی: آقای قاضی، اعتراض دارم، آقای متهم می خوان از بحث اصلی دور بشن

قاضی: اعتراض وارده، برگردیم به بحث اصلی ،شما می دونید در چه پرونده ای شریک جرم هستید؟

متهم:عرض کردم که، یه نزاع ساده بود، اونا باید برای بیعت میومدن! نه اینکه بین جماعت مسلمین اختلاف ایجاد کنن.

قاضی: پس شاید لازمه مواردی رو برای شما روشن کنم، خوب گوش کنید، با وجود اینکه این موارد در دادگاه های بسیاری بیان شده و مفصلا بررسی شده ولی من مجددا و مختصرا توضیح می دم تا در دفتر ثبت منشی محترم دادگاه ثبت بشه،
شما تنها در یک نزاع ساده شرکت نکردید، که البته اگر هم فرض کنیم تنها خلاف شما همان نزاع بوده باشه، باید عرض کنم که شما بدترین جنایت ها رو در زمان ارتکاب همون نزاعِ به اصطلاحِ شما ساده مرتکب شدید.

بدتر از اون اینکه شما نزاع رو بر علیه افراد عادی شکل ندادید، طرفِ مورد ظلم یکی از بزرگترین شخصیت های عالم هستند که در نتیجه اقدامات شما سال ها از جایگاه واقعی شون دور افتادند و بسیاری از مردم در نتیجه اقدامات شما از وجود شون محروم شدن و حتی عده تحت تبلیغات سو شما، با ایشون دشمنی پیدا کردند. در حالیکه موضع ایشان نسبت به همه مردم دنیا، موضع خیرخواهی و مهربانی بوده و شخص ایشان نشانه ایمان و ملاک تشخیص حقیقت هستند.

بالنتیجه، من گفته شاکی محترم را تایید می کنم، قطعا دنیا با وجود روی کار آمدن ایشان، جای بهتری برای زندگی می شد؛ و اقدامات شما مستقیم و غیر مستقیم باعث شد این اتفاق نیفتد. موضع صحبت امروز ما تنها این مسئله نیست، ما یک پله عقب تر را نگاه می کنیم.

شاکی: آقای قاضی! این شخص به همراه رؤسای خود، اقدامات زیادی انجام داده اند، فرصت من و فرصت دادگاه محترم و حضار عزیز، اقتضا نمی کند که مجددا از جزء جزء کارهایشان کیفر خواست های مجزا تهیه کنیم، هتک حرمت هایی که ایشان نسبت به مولای من و همسر محترم شان انجام داده اند، قبلا در سطح اولیه بررسی شده و علت بازداشت چندین ساله ایشان تا برگزاری دادگاه اصلی هم همین است، همه ما و حضار محترم به خوبی این مسئله را می دانیم، اما چیزی که در ادامه کیفر خواست اشاره شده بود و متهم با برهم زدن قرائت کیفر خواست مانع از قرائت آن شدند، بحث دیگری است.

متهم:ای بابا، تروخدا یکی به ما بگه اینجا چه خبره! تکلیف ما رو مشخص کنید، من فقط یه اعتراض ساده کردم

قاضی: آقای سالم، اگر سکوت کنید توضیح خواهند داد.

شاکی: آقای قاضی با اجازه شما، من قصد دارم تا موضوع را بیشتر توضیح دهم،
حضار محترم، عزیزانی که صدای من را هم اکنون می شنوید یا متن مکالمات این دادگاه را خواهید خواند، همون طور که متوجه شدید، یکی از کارهای ایشان موردی بود که خودشان از آن با عنوان “نزاع”  یاد می کنند، این حادثه هولناک که تیم ایشان از مدت ها قبل برای آن برنامه ریزی حدی کرده بودند، اثرات مخربی برای همه ما نسل بشر داشته و خواهد داشت، اما این تمام ماجرا نیست و من قصد ندارم همه ماجرا را توضیح دهم، من می خواهم روی موضوعی تمرکز کنم که فجایع دیگر هم نشات گرفته از همان است؛ بحث اصلی حول اتهام پرونده جاری ایشان در واقع، پوشاندن و سرپوش گذاشتن بر ابزاری است که باعث همه این اتفاقات شده!

قاضی: لطف کنید برای مشخص تر شدن بحث، بیشتر توضیح دهید جناب شاکی.

شاکی: ببینید، این آقا و هم دستانش، چشم هایشان را به روی منبع نورانی بستند که باعث گرفتار شدن به جهل و گمراهی شان شده، و همین جهل و گمراهی مرتبا رشد کرده و گسترده شده، این آدم ها با روشنایی و حقیقت  مشکل داشتند

قاضی: منظورتان از روشنایی چیست؟

شاکی: آقای قاضی، از شما و دیگران یک سوال ساده می پرسم، اگر کسی از بین جمعیت حاضر، تلاش کند که به وسیله چیزی مثل یک تکه پارچه ضخیم، نور داخل سالن دادگاه را خاموش کند، چه اتفاقی می افتد؟
آیا جز این است که کم کم به سمت تاریکی مطلق می رویم ؟

قاضی: درست می فرمایید.

شاکی: آیا جز این است که هر کس در این فضا نشسته می تواند ادعا کند که شخص دیگری است، مثلا هر کس می تواند ادعا کند که قاضی است!

قاضی: بله طبیعتا؛ دیگر چهره ها قابل شناسایی نیست.

شاکی: دقیقا، یعنی متهم می تواند خودش را جای منشی دادگاه جا بزند، مجرم می تواند در مسند قاضی بنشیند، اگر حتی به ذهن این چنین آدم هایی برسد می توانند کودتای مختصری کنند و قاضی را از جایش خارج کنند، غیر از این است؟ همه بهم خواهند ریخت، جای هر کس از مکان واقعی ش جابجا می شود، همین آقای سالم می تواند برای افرادی که هویت واقعی من و شما را نمی شناسند، جوری ادعا کند که، رفقا و دوستانش به حق هستند، جوری وانمود کند که مجرم و متهم بی گناه هستند و حق با آن ها ست، وقتی فضا تاریک شد، وقتی نور از بین رفت، وقتی چشم ها حقیقت را ندید هر چیزی امکان دارد

متهم:خوب داری جولان می دی الف بچه

شاکی: (با فریاد) من قنبرم!

قاضی: متهم سکوت کند!

شاکی: جناب قاضی، این افراد، ابزار یافتن حقیقت را از مردم گرفتند، مقابلش مانع قرار دادند، آن ها تلاش کردند تا وانمود کنند که افراد دیگری بر حق هستند، در حالیکه حقیقت نزد مولای من بود، پیغمبر این حرف را بارها گفته بود، واضح تر و روشن تر از هر گوینده ای! اما این ها کاری کردند که امر بر همه مشتبه شود، بزرگان صحابه فریفته شده بودند. و دامنه کج فهمی هایشان صدها سال به طول انجامیده!

قاضی: منظورتان را برای دادگاه روشن تر بفرمایید.

شاکی: جناب قاضی! خداوند به همه ما ابزاری عطا کرده، که خوبی و بدی را تشخیص دهیم، که حق و نا حق را بشناسیم، کاملا از سر لطف این نعمت را به ما عطا کرده، این نعمت مثل نور همه جا را روشن می کند، تاریکی ها را از بین می برد، ظلمت را نابود می سازد. این همان نعمت است که بین مولای من و مولای او، باید تمایز قائل شد، این همان ابزاری است که تعیین می کند افراد حاضر در دادگاه باید حرف چه کسی را بپذیرند و از چه کسی اطاعت کنند، چه کسی را دوست بدارند و از چه کسی بیزار باشند، این نعمت تکلیف همه چیز را مشخص می کند

متهم:لابد فقط شما این نعمت را دارید

شاکی: نه! اتفاقا همه ما آن را دارا هستیم! عقل از موهبت های خداوند به همه انسان هاست، هر کس می تواند از عقل پیروی کند، چه در گروه ما چه در گروه شما.

متهم: پس چطوری میشه که شما فهمیدید و ما نفهمیدیم؟ عقل تنها پیش شما بوده و بس؟

شاکی: نه سالم! عقل نزد همه ما بوده و هست، باید به پیامش عمل‌ کرد، باید آن را شناخت، عقل ویژگی هایی دارد، که باید سعی کرد ان ها را دارا شد، ما تلاش می کنیم به سمتش برویم ، خدا می داند تا کجا مطبعش هستیم اما شما از ابتدا آن را پوشاندید، شما هر طور که توانستید انکارش کردید!

متهم: این حرف ها بیشتر شبیه یاوه گویی است جناب قاضی، همه این را می دانند که در گروه ما افراد زیرک و دانا کم نبودند، این یعنی ادعای جناب قنبر بی منطق است همه شما معاویه را می شناسید، قدرت حکومت داری و زیرکی ش زبان زد است، چطور ادعا می کنید که مثلا معاویه عقل نداشته؟ در حالیکه تاریخ از هوش سرشارش داستان ها دارد، نکند فقط به این خاطر که از مولای تو پیروی نکرده عقل هم نداشته ؟

شاکی: معاویه هم مثل شما عقل داشت، اما به آن گوش نکرد، او عقل را به نمایش گذاشت در حالیکه ابزارش نیرنگ و شیطنت بود نه عقل، عقل باید به کار انسان بیاید، باید راه را روشن کند، نه بیراهه را!

متهم: عقل به کارش آمد، سال ها برای عزت مسلمانان حکومت کرد!

شاکی: آن کس که عقل را برای ما آفرید به منظوری خلقش کرد، با هدفی آفرید، اگر به مقصود عقل نرسیم یعنی از آن استفاده کردیم؟ معلوم است که نه معاویه اگر از عقلش بهره جسته بود، وضعش این نبود، مقابل قطب عالم امکان لشگر کشی نمی کرد.

او حالا فهمیده که با خود چه کرده اما مثل شما از موضعش کوتاه نمی آید بیشتر از شما تعجب می کنم که خودتان را به نفهمی زده اید او حالا در کنار شماست، مولایت ابو حذیفه نیز، همه با هم هستید، همانجا که همکاران آقای قاضی به خوبی پذیرایی می کنند (پوزخند) دیگر در این مرحله حقایق مشخص و مبرهن اند، دیگر مثل دنیا نمی توانید خودتان را به نادانی بزنید

قاضی: جناب شاکی! عذر می خواهم که صحبت هایتان را قطع می کنم، همکاران من وظیفه دارند متهم را به سلول شان برگردانند، موعد مرخصی موقت ایشان جهت حضور در دادگاه تمام شده!

متهم:(وکال اضطراب و تشویش) اما … اما اقای قاضی من هنوز دلم می خواهد در همین دادگاه بمانم! از شما تقاضا می کنم کمی فرصت بدهید.

قاضی: شما به بهانه دادگاه فرصت خریدید تا اندکی از عذاب تان کم شود، بخواهید یا نخواهید فعلا مهمان ما هستید.

متهم: شما بگویید یک دقیقه، خواهش می کنم که از همکاران تان بخواهید من بیشتر اینجا بمانم.

قاضی: فرصت تمام است، شما در عذاب مخلد هستید.

متهم: التماس تان می کنم، قنبر! از مولایت بخواه مرا شفاعت کند، مردم! به دادم برسید، نجاتم دهید (صدای وکال فریاد و افکت های ترسناک)

قاضی: جناب قنبر! عذر بنده رو بپذیرید، دستور جابجایی از مَلَک دوزخ بود.

شاکی: عیبی ندارد، حرف هایم را گفتم، با اینکه از ابتدا هم قصد من این نبود که سالم را قانع کنم.

قاضی: پس این همه دادگاه؟ کیفر خواست؟

شاکی: پیروان آن ها هنوز به برزخ وارد نشده اند، آن ها هنوز در دنیا حق انتخاب دارند، و قبل از اینکه حق انتخاب داشته باشند، عقل! آن ها همگی عقل دارند!

قاضی: شما امیدی دارید؟

شاکی: عقل موهبتی است برای همه نسل بشر، چه دوست دار مولایم باشیم چه نه ویژگی ها دارد، شکنج و قوس ها دارد، غبار می گیرد، کدر می شود، اما اگر حجاب از آن برداشته شود، اطرافش را روشن می کند، و مولای من و حق پایمال شده اش،  روشن ترین دیدنی در عالم است .خدا کند عقل مان زنگار نگیرد.

قاضی: فکر می کنید این حرف ها اثر کند؟ با این مردم؟

شاکی: من و دوستانم که محب مولایمان هستیم، تلاش مان را می کنیم، آن چه بر او گذشته را یادآوری کنیم، نه چون یادمان رفته، چون به گوش دیگران برسد. سعی می کنیم تاریکی هایی که عقل شان را پوشانده از بین ببریم، خودِ عقل، بشر را به سوی مولایمان راهنمایی می کند، به شرطی که با تعصب و جهل همراهش نکنند. بگذریم. خدا حفظ مان کند که عاقل بمانیم.

ببخشید شما را هم اذیت کردم، فکر می کنم دیگر اینجا کارمان تمام است.

قاضی: آیا مولایمان را می بینید؟

شاکی: هر روز و هر ساعت … من غلام او هستم

قاضی: از قول من و حاضرین دادگاه به او سلام مان را برسانید، یک لحظه دیدارشان جان مان را جلا می دهد، خوش به حالتان که نوکری ش را می کنید.

دسترسی سریع و آسان به راهکار و محتوا برای مناسبت‌های نیمه شعبان، غدیر، محرم و فاطمیه
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.

فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمه‌شعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
انواع کتیبه غدیر
انواع استیکر پشت شیشه خودرو
اسپند دودکن
انواع جادستمال کاغذی
انواع مگنت یخچالی مذهبی
انواع استکان مذهبی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا