بحر طویل مسلم – متن ادبی محرم

بحر طویل مسلم (ماجرای بد عهدی و نامردی کوفیان)

بحر طویل مسلم ماجرای بد عهدی و نامردی کوفیان را بیان کرده است، حال یک مقایسه ای با جامعه امروزی کرده، که نکند امام عصر علیه السلام بیاید و ما هم کوفیان زمانش شویم.

متن بحر طویل مسلم

سلام ای آنکه خاطرم را مست می سازد همان مستی که جام الستی را که بگرفتی به دستی و فکندی قطره ای از آن به سر تا پای هستی تا شود ثابت، تویی سرچشمه مستی و هم هستی، دوباره خلوتی بر پا شده تا نای جانم کوک سازد ساز شعرم را و ای موسی اشعار من مثل همیشه تکنوازی و من غرق نیازی مثل هر روزم، تو ای لب امشبی را  از میان برخیز نمی خواهم که پای هیچ کس اندر میان باشد.

و ای دلبر که دیدارت تمام آرزوی چشم ناقابل و جان دادن به راهت همت این جان لب حاصل، کرامت کن از این گرداب دستم را بگیر و یاریم بنمای تا ساحل و با هم همسفر گردیم سوی قبله دل و بی پرده و بی حائل دوباره یک سفر باهم، همان جایی که پای هر دومان گیر است.

دلم یک کربلای با تو می خواهد زیارت نامه و یک روضه آب از زبان تو، و فرق بین ما این است که تو هر روز آنجایی و من از حصرت دیدار لبریزم و تو فرزند آن شاهی و من عبد سیه رویی که بهر دیدن ارباب هر شب اشک می ریزم تویی که کربلا همزاد نام توست.

و این تفسیر افکار من است انگار در این امروز چون دیروز ها دنیا شبیه کوفه می ماند و مظلومیتت انگار تکراری است بر تاریخ، دلم می خواهد هر روزی که مهیایی سفر گشتی قرار ما کنار مسلیمه، همان مسلم شهید شهر بی دردی و مسلم معنی دردی، اسیر دست نامردی پر از دردی که از بهر فراغ یار نه که از بهر دیدارش صدای غربتش بر گوش می آید.

هنوز از تربت پاکش که می گوید به زیر لب تو ای باد صبا برسان پیامم را به مولایم، بگو آن نامه ها و پیک ها بیش از سرابی نیست بگوئ با مسلمت سرگشته پس کوچه های شهر نامردی است و تنها هم دمم دیوارها و قفل های درب هایند در این شهری که لبریز است از نیرنگ زهر برزن صدایی می رسد بر گوش و می سازد فروغ هستی اش را بیشتر خاموش، صدای کوفتن بر آهن داغی است.

در بازار و هر کس در پی چیزی، پی زنجیر یا شمشیر یا نیزه گروهی نعل تازه بهر اسب کینه می سازند و در رویایشان بر پیکر صد پاره ارباب می تازند و هر کس نقشه ای می پروراند در خیال خویش بهر غنیمت گوشواره، گاهواره، پیرهن پاره، به روی عزت و آزادگی پا می گذارد و جایی حرمله با جام زهری در کف و تیر سه شعبه در کف دیگر به فکر حنجر اصغر و یا شش ماهه ای بی سر.

در این شهر پر از نیرنگ یتیمان نمک نشناس گوئی یادشان رفته حیدر کیست و حیدر شیر خیبر همان بحر سراسر، اینک تویی فرزند آن یکتا پسر که هل من ناصرت پاسخ ندارد در دل این شهر اگر چاهی برای درک غربت نیست.

در کوفه و من تنها در این کوچه پر از بی چارگی با خویشتن در گیرم امشب و از شرمت یقین می میرم امشب و می ترسم من از فردا نه از دارالعماره یا که از ابن زیاد و دار قتل خویش که ترس و وحشتم از نقشه های شوم این نامردمان عاری از احساس برای قامت رعنای ماه لشکرت عباس و می ترسم ز فردایی که ناموس امامم در میان عده ای چشمان بی غیرت تک و تنهاست درون خیمه های شعله ور از آتش سوزان که سربستش ز درب خانه زهراست. 

دسترسی سریع و آسان به راهکار و محتوا برای مناسبت‌های نیمه شعبان، غدیر، محرم و فاطمیه
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.

فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمه‌شعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
انواع کتیبه غدیر
انواع استیکر پشت شیشه خودرو
اسپند دودکن
انواع جادستمال کاغذی
انواع مگنت یخچالی مذهبی
انواع استکان مذهبی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

برای ارسال دیدگاه خود، در قسمت زیر دیدگاه و در خط بعدی نام و نام‌خانوادگی خود را بنویسی و بر روی فرستادن دیدگاه بزنید. *

دکمه بازگشت به بالا