کتاب اسرار فدک – معرفی کتاب فاطمیه

کتاب اسرار فدک خطابه ى حضرت زهرا سلام الله علیها

کتاب اسرار فدک ، به عنوان ادامه ى راه مدافعان همیشه بیدار فاطمه علیهاالسلام، و با استفاده از نتایج زحماتشان که راهى به بلنداى چهارده قرن پیموده است، به دریاى رحمت فاطمى تقدیم مى گردد تا انجام وظیفه اى در پیشگاه آن امید دلها باشد.

مشخصات کتاب

نام کتاب: کتاب اسرار فدک
پدیدآوردنده: محمد باقر انصارى، سید حسین رجایى
ناشر: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (علیهم السلام)

پیشگفتار کتاب اسرار فدک

بسم الله الرحمن الرحیم

از روزى که سرزمین فدک با نام فاطمه علیهاالسلام ارتباط یافته ارزش اعتقادى بخود گرفته است. از آن روز دیگر فدک یک ماجراى تاریخى پایان یافته نیست. آنگاه که فدک به امر خاص خداوند به فاطمه علیهاالسلام اعطا شد، دوست و دشمن فاطمه علیهاالسلام معرفى شدند. از آن پس فدک چراغى شد که هرگز خاموش نشده و نخواهد شد، و غصب آن مسئله اى است عظیم که تا ابد کسى نمى تواند آن را کوچک تلقى کند.

کتاب اسرار فدک – فدک سند دائمى شیعه

در طول تاریخ، فدک بعنوان شاهدى محکم در دست شیعیان حضرت زهرا علیهاالسلام بوده و هست، که با پیمودن قرن ها خود را به مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله مى رسانند و نداى جانسوز و آهِ دلِ شکسته ى یادگار وحى را پاسخ مثبت مى دهند. فاطمه علیهاالسلام این مدرک قوى را به دست دوستان خود سپرده، تا در هر کجا و هر زمان نشان دهند که نسبت به مقام عصمت کبرى بى تفاوت نیستند.

«فدک» مجموعه وقایعى را تداعى مى کند که طى آن این سرزمین به فاطمه علیهاالسلام بخشیده شد، و سپس از آن حضرت به اجبار گرفته شد و در نتیجه حضرت براى دفاع از حق خود مراحلى را طى کردند.

نخستین سؤالى که مسئله ى «فدک» در ذهن ها ایجاد مى کند آن است که چرا «غصب فدک» در میان غصب هایى که از حقوق اهل بیت علیهم السلام شده شاخص است و اهمیت آن در کدام نقطه نهفته است؟ چرا امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام این اندازه بر سر آن پافشارى کردند؟ چرا ائمه ى معصومین علیهم السلام در فرصت هاى مناسب آن را نزد مردم مطرح مى کردند و نام آن را زنده نگاه مى داشتند؟

براى بدست آوردن علت یا علل اصلى مسئله، مطالعه ى کامل و تحلیل همه جانبه ى تاریخ فدک از ابتداى فتح آن سرزمین تا پایان اقدامات غاصبین و نیز اقدامات امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام در مقابل آنان، بهترین راهگشا است و عمق فاجعه و ریشه هاى اصلى آن را روشن مى کند.

اهداف خطابه ى فدک

در سخنان صدیقه کبرى علیهاالسلام قبل از همه، شخص آن بزرگ بانوى جهان معرفى شده است، و در مرحله ى بعد دشمنان فاطمه علیهاالسلام شناسایى شده اند. این سند محکم بطور علنى بر همگان روشن ساخته که صاحب مقام «رِضى فاطِمَهَ رِضَى اللَّهِ» و آنکه غضب او غضب پروردگار است، بر چه کسانى غضب کرد و آنان چگونه نارضایتى او را فراهم آوردند و عکس العمل حضرت در برابر آنان چه بود.

خطبه ى فدکیه پرده هاى نفاق را کنار زد و چهره ها را معرفى کرد تا نسل هاى آینده به اشتباه نیفتند، و چراغ همیشه روشنى در پیش رو داشته باشند که راه سوء استفاده ى دزدان عقیده را مسدود نماید، و راه آل محمد علیهم السلام بخوبى شناخته شود.

مخاطبان حضرت زهرا سلام الله علیها

خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام در پى غصب فدک که در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله ایراد فرمودند، مخاطبان متفاوتى در طول زمان داشته و دارد. به وضوح مى توان دریافت که اکثر حاضران در مسجد و پیروانشان که در فکر و نقشه ى دیگرى بودند هرگز عمق سخنان آن حضرت را درنیافتند و نمى توانستند بیابند، چرا که سخنانى سرچشمه گرفته از منبع وحى در حد فهم هر بى سر و پا نیست.

فاطمه علیهاالسلام سیده ى زنان جهان، در عمر خود یکبار خطابه ایراد نموده و مخاطب او تمامى نسل هاى آینده اند. در روزهایى که چندین حق یکباره زیر پا مى رفت و مردم هم به راحتى مى پذیرفتند، عصمت پروردگار بپاخاست تا طنین سخنانش قرنها را فرا گیرد و انسان هاى طالب حقیقت را در هر کجاى جهان راهنما باشد و روشنگری هاى او هرگز فراموش نشود.

در تاریخ اسلام خطابه ى «غدیر» مهمترین فراز است، و این «غدیر دوم» و مفسر خطابه ى غدیر است. آنگاه که دشمنان پیامبر صلى الله علیه و آله کاملاً خود را معرفى کرده بودند انطباق گفته هاى آن حضرت در غدیر بر آنان ضرورت داشت.

خطابه ى فدک محاکمه ى اجبارى غاصبین

از خصوصیات خطابه ى فدک این است که بصورت یک خطابه ى متصل نیست، بلکه بصورت تخاطب در حضور مردم بعنوان دادگاهى که قاضى آن خدا و مردم در زمان هاى طولانى هستند و خواهند بود ایراد شده است. این نوع خطابه همان بود که غاصبان از آن گریز داشتند و هرگز براى چنین محاکمه اى حاضر نمى شدند.

فاطمه زهرا علیهاالسلام با برنامه ى خود آنان را در این دادگاه حاضر ساخت و وادارشان کرد که سخن بگویند و ماهیت خود را افشا کنند، تا آن حضرت هم جواب هاى لازم را به آنان بگوید، و نتیجه ى نهایى آن عاید نسل هاى تاریخ شود.

مسلمانان و غیر مسلمین فاطمه علیهاالسلام را بشناسند و دشمن او هم معرفى شده باشد. فرهنگ فاطمى از فرهنگ سقیفه اى بازشناخته شود، و معیارها براى آینده ى بلند مدت مسلمانان تبیین گردد، تا هر کسى با شناخت لازم داخل گروه مورد انتخاب خود شود.

گذشتن از فدک و بالاتر از فدک براى مثل على و فاطمه علیهماالسلام کار آسانى است چرا که آنان به دنیا و ما فیها پشت پا زده بودند، اما ناآگاه گذاردن مسلمانان جهان محال است. نادیده گرفتن ظلمهایى که بر فاطمه علیهاالسلام رفته بر آن دریاى رحمت الهى مشکل نیست، ولى به غاصب میدان دادن که خود را بر حق هم جلوه دهد امکان ندارد.

صدیقه طاهره علیهاالسلام به هر قیمتى خود را به مسجد رسانید، و براى اولین و آخرین بار در برابر مسلمین دادخواهى نمود، چرا که مى دانست اگر سکوت کند زمینه اى براى کارهاى بعدى خواهد بود و جرأت ظالم را بیشتر مى کند تا سینه سپر کند و هوس هاى بزرگ در سر بپروراند، و آنگاه هر کارى خواست انجام دهد.

فدک نداى هل من ناصر فاطمه سلام الله علیها

فدک در واقع میدان دفاع از حریم عصمت است و نداى بر حق فاطمه علیهاالسلام براى همیشه در گوش شیعه طنین انداز است. آنگاه که فاطمه ى مستوره در حجاب، براى اولین و آخرین بار در عمر خود، با تنى مجروح و آهى جانسوز از آن درِ نیم سوخته به مسجد آمد.

شیعه خود را موظف مى داند او را یارى کند تا بنشیند و خطبه بخواند، چرا که این پهلوى شکسته و سینه ى مجروح و صورت کبود و بازوى وَرَم کرده طاقت ایستادن ندارد، و براى او پرده اى مى زنند تا در میان زنان با احتجاب سخن بگوید.

او آمده است تا براى ما خطابه ایراد کند و شیعیانش را در طول تاریخ سر بلند بدارد. شیعه بداند که روزى زهرایى داشته که با تن مجروح و قلب شکسته به مسجد آمده و در مقابل ظلم و نفاق افشاگرى کرده، تا چشم دشمنانش را تا ابد کور کند و سند زنده اى بدست حامیان خود دهد که تا قیامت دشمنان را سرافکنده نمایند.

مقاومت مستمر شیعه در مسئله ى فدک

از آنجا که در فدک سخن از عصمت زهرا علیهاالسلام و بى حرمتى نسبت به حق فاطمه علیهاالسلام و معرفى دشمنان و معاندین خاتون کبریاست، شیعه در طول تاریخ از کنار این مسئله به آسانى نگذشته است. مگر شیعه غیر از زهرا علیهاالسلام و خاندان او چه دارد؟ از این درى که چندى پیش سوخته و امروز فدکش غصب شده کجا برود؟

آیا دین شیعه اجازه مى دهد زهراى آزرده خاطر و مجروح بدن را با محسن شهیدش تنها بگذارد؟ آیا ولایت شیعه اجازه مى دهد على علیه السلام را در این همه مصیبت به حال خود رها کند؟ آیا مسئله اى از این لازم تر هست که سراغ آن برود؟

از اینجاست که شیعه ى فاطمه علیهاالسلام براى همیشه ى تاریخ مسئله ى فدک را زنده نگه مى دارد و این را وظیفه ى خود مى داند. اگر مسئله ى فدک امروز در حضور شیعه اتفاق مى افتاد، آنان به استناد مقام عصمت کبرى، بطور قطع و بدون توجه به هر سخن و دلیلى، کلام آنحضرت را بر روى چشم مى گذاردند و بدان یقین داشتند، و در مقابل امضاى پروردگار هر سخنى را یاوه مى دانستند.

آنچه بعنوان مسئله ى فدک مطرح است نه بر سر بخشوده ى پیامبر صلى الله علیه و آله است و نه ارث. گفتگو بر سر آنست که وقتى کلامى و عملى از معصوم صادر شود حجت تمام عیار است و کسى حق اعتراض بر او ندارد. اشکال بر سر بى توجهى و کوتاهى مردم در مقابل عصمت کبرى است و دفاع شیعه از حریم چنین مقام والایى است.

اینک ماییم که بعنوان طرفداران فدک باید بدانیم فاطمه علیهاالسلام در خطابه اش چه فرموده، و در قبال غاصبین فدک چه عکس العمل هایى داشته، و نیز دشمنان او چه برخوردهایى داشته اند. اینجاست که بخوبى صف فاطمه علیهاالسلام را خواهیم شناخت و با تمسّک به ذیل عنایت او در روز قیامت در پیشگاهش سرافکنده نخواهیم بود.

مدافعان همیشه بیدار فدک

در زمینه ى مسئله ى فدک نوشته هاى بسیارى تدوین شده تا این چراغِ راه همیشه روشن باشد و راهیان نور به راحتى طى طریق کنند. کتاب هایى که در این زمینه نوشته شده اکثراً در یکى از دو جهت و یا هر دو جهت بصورت ممزوج تدوین شده است:

  1. تاریخچه ى فدک.
  2. خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام.

گذشته از کتبى که قسمتى از آنها مربوط به مسئله ى فدک است، تعداد کتاب هاى مستقلى که در این زمینه تألیف شده و اطلاعات آن به دست ما رسیده بیش از 230 کتاب است، و هنوز جاى گفتار بیشتر و تفسیر افزونتر درباره ى غصب فدک و خطابه ى حضرت وجود دارد.

مرحبا بر پروانگان بیت فاطمه علیهاالسلام که استقامت و دفاعشان از حریم خانه ى وحى چشم دشمنان را کور کرده و مهر ندامت بر پیشانى آنان زده است.

ارزش والاى زحماتى که علماى شیعه از سلمان و ابوذر و مقداد گرفته تا امروز در دفاع از فدک کشیده اند و مسئله را به بهترین صورت عرضه نموده اند در این کلام امام کاظم علیه السلام بیان شده که مى فرماید:

کسى که به دوست ما در مقابل دشمن ما کمک کند و او را تقویت نماید و تشجیع کند تا حق دلالت کننده بر فضیلت ما را به بهترین صورت، و باطلى که دشمنان ما بقصد پایمال کردن حق ما در نظر گرفته اند به بدترین صورت جلوه دهد، و در نتیجه ناآگاهان متوجه شوند و متعلمان بصیرت یابند و عالمان بینش بیشترى پیدا کنند، چنین کسى را خداوند در روز قیامت در بالاترین درجات بهشت قرار مى دهد…».

[بحار الانوار: ج 2 ص 10 ح 20.]

کتاب اسرار فدک:

کتاب حاضر بعنوان ادامه ى راه مدافعان همیشه بیدار فاطمه علیهاالسلام، و با استفاده از نتایج زحماتشان که راهى به بلنداى چهارده قرن پیموده است، به دریاى رحمت فاطمى تقدیم مى گردد تا انجام وظیفه اى در پیشگاه آن امید دلها باشد.

هدف از این تألیف بیان ناگفته هایى از ماجراى فدک و عرضه ى کاملى از تاریخ آن غصب و محاکمه است که در دو جهت ترسیم شده است:

اول: جمع بندى و تدوین یک صورت کامل از ماجراى فدک از ابتداى فتح آن سرزمین و بخشش آن از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله به حضرت زهرا علیهاالسلام تا غصب آن، و انگیزه هاى غاصبین و اقدامات متقابل امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه علیهماالسلام در مقابله با آنان، و نتیجه ى نهایى در ماجراى فدک.

براى این منظور جمع آورى کلیه متون مربوط به موضوع انجام شد و سپس با تطبیق و تلفیق و مقایسه و جمع بندى آنها، مجموعه اى کامل که شامل همه ى مسایل مربوط به فدک است تنظیم گردید تا وقایع قبل و بعد و مقارن خطبه در جاى خود قرار گرفته و کیفیت خطابه بخوبى ترسیم گردد.

دوم: تقدیم متن مقابله و تحقیق شده ى کاملى از خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام که تاکنون انجام نشده است، چرا که اکثر کتب فقط به یک روایت از کتاب احتجاج اکتفا کرده اند و احیاناً شواهدى از کتب دیگر آورده اند و مقابله ى کامل با همه ى نسخ تاکنون انجام نشده است.

با فحص دقیقى که انجام شد متن خطبه ى کامل حضرت در 17 مدرک مهم نقل شده است:

(دلائل الإمامه، الاحتجاج، کشف الغمه، شرح الأخبار، الکتاب المبین، الشافى، شرح نهج البلاغه لابن میثم، الطرائف، الدر النظیم، أنوار الیقین، منال الطالب، بلاغات النساء، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، نثر الدر، التذکره الحمدونیه، الفاضل فی صفه الأدب الکامل، نسخه ى علامه ى قزوینى.)

این منابع در دسترس است و اکثر آنها چاپ شده اند که با معرفى کامل در بخش ششم خواهد آمد. متن خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام در این کتب که در حکم 17 نسخه اند با یکدیگر مقابله شد و طى مراحلى که در فصل ششم بیان مى شود تلفیق گردید، و متن کامل عیار و منقح آماده شد، و ترجمه ى کاملى نیز از روى آن انجام گرفت.

این جمع بندى نسخه ها سبب شد تا بسیارى از افتادگى ها و نارسایى هاى عبارات که در اثر نسخه برداری هاى چهارده قرن بوقوع پیوسته برطرف شود و قطعه هاى بسیار مهمى که از تسلسل ماجرا حذف شده بود به جاى خود باز گردد.

تقسیم کتاب اسرار فدک

با در نظر گرفتن دو هدف مذکور، کتاب حاضر در 9 بخش تنظیم شده است:

بخش اول آغاز مسئله ى فدک را مطرح کرده که از فتح آن پس از خیبر تا بخشش آن از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله و به امر پروردگار به حضرت زهرا علیهاالسلام و تصرف آنحضرت و استفاده ى چهار ساله ى فقرا از جود و بخشش بیکران آنحضرت بیان شده، تا آنجا که غاصبین اقدام به غصب نمودند.

بخش دوم بیانگر اقدامات امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام در مقابله با غاصبان است تا با روشن شدن ابعاد مختلف این ظلم معلوم شود که به سادگى نمى توان از کنار آن گذشت، چرا که امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام مى توانستند بى تفاوت باشند ولى مقابله کردند و تا آخرین قدم ایستادند.

بخش سوم کتاب بیانگر اقدامات عجیبى است که غاصبین پس از تثبیت غصب فدک دست به آن یازیدند، و به دست خود یکباره پرده از ابهامات برداشتند و مسئله براى همگان روشن شد.

در بخش چهارم زمینه ى مسئله و ریشه یابى در اعماق عقیدتى اجتماعى آن مطرح شده است، تا خواننده قبل از مطالعه ى اصل ماجرا بینش و زمینه ى فکرى لازم براى تحلیل مسئله را داشته باشد.

بخش پنجم ترسیم و تحلیلى از خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله بضمیمه ى خلاصه اى از آن است، که آمادگى لازم را براى مطالعه ى متن عربى و ترجمه ى فارسى آن ایجاد مى کند.

بخش ششم مربوط به سند و متن خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام و بیان کار انجام شده در این کتاب است. کتابشناسى مفصلى نیز درباره ى فدک و خطابه ى حضرت تقدیم شده، تا راهگشاى محققان باشد.

بخش هفتم کتاب متن کامل و مقابله شده ى خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام است و در پاورقی ها اختلاف نسخه ها و توضیحات لازم براى تبیین متن آمده است.

بخش هشتم ترجمه ى فارسى خطابه ى حضرت است و در پاورقی ها برخى اختلافات نسخه ها ذکر شده است.

در آخرین قسمت کتاب بخشى بعنوان «پرونده ى باز فدک» مطرح شده و طى آن جوانب اجتماعى فدک براى شیعه و عاقبت غاصبین آن، و آنچه آینده هاى فدک را ترسیم کرده، تبیین شده است.

مراحل تکمیل چاپهاى کتاب اسرار فدک

چاپ اول کتاب حاضر در سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام 1417 انجام شد، و پس از یک سال چاپ دوم آن انجام گرفت که در آن متن خطبه با سه نسخه ى دیگر که بعد از چاپ اول به آنها دست یافته بودیم مقابله شد.

چاپ سوم کتاب با گذشت یک سال از چاپ دوم انجام گرفت که جوانب تازه اى از ماجراى فدک به آن اضافه شد و شامل نُه نسخه ى دیگر از خطابه ى حضرت بود که مقابله شده و جزئیات آنها در محل خود از متن خطبه ثبت گردید. متن سخنان حضرت که در عیادت زنان مهاجر و انصار بعد از خطبه در منزل فرموده اند از قطعه هاى مهمى بود که در چاپ سوم در آخر خطبه آورده شد و در ترجمه ى فارسى نیز منعکس گردید.

اینک چاپ چهارم با اضافاتى دیگر درباره ى فدک و مقابله ى متن خطبه ى با یک نسخه ى دیگر که در آستانه ى چاپ جدید به آن دست یافتیم تقدیم مى گردد، و بدین ترتیب خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام بصورت مقابله شده با 17 نسخه، براى اولین بار در فرهنگ شیعه ارائه مى شود.

امید است در کتاب حاضر بعنوان کوچکترین خدمتگزاران حضرت زهرا علیهاالسلام، وظیفه ى خود را در کنار درِ نیم سوخته ى آن بزرگ بانوى بهشت به انجام رسانده باشیم.

(محمد باقر انصارى- سید حسین رجایى/قم، میلاد حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام 1422 /18 شهریور 1380)

فتح و اعطاى فدک به فاطمه سلام الله علیها

«فدک» سرزمینى آباد در سراشیبى خیبر با چشمه اى پر آب و منطقه ى وسیع کشاورزى و قلعه اى مهم بود و نخلستان هایش از خیبر بیشتر بود. ساکنان آن عده اى از یهود بودند که با اهل خیبر در ارتباط بودند و رئیس آنان در روز فتح آنجا مردى بنام یوشع بن نون بود. نام این سرزمین هم به اسم «فدک بن هام» اول کسى است که در آنجا سکونت یافته است.

[معجم البلدان: ج 4 ص 238. ]

این باغها در شمال مدینه واقع شده بود و هم اکنون نیز باقى است و فاصله ى آن تا مدینه حدود 100 کیلومتر است. فتح فدک بدست پیامبر و امیرالمؤمنین

[بحار الانوار: ج 21 ص 22 ج 29 ص 110، 114، 348. تهذیب الاحکام: ج 1 ص 424. الخرائج: ج 1 ص 113. ]

پس از فتح خیبر در سال هفتم هجرت و حدود چهار سال قبل از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله جبرئیل نازل شد و از جانب خداوند دستور فتح فدک را آورد. در این فرمان تصریح شده بود که این اقدام مى بایست توسط شخص پیامبر صلى الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام انجام شود، و مسلمانان در آن شرکت نکنند.

آن دو بزرگوار، اسلحه ى لازم را برداشتند و اسب هاى خود را آماده کردند و در تاریکى شب از لشکر جدا شدند و از خیبر حرکت کردند تا به سرزمین فدک رسیدند و کنار قلعه ى آن آمدند. فتح یک قلعه توسط دو نفر کارى بود استثنایى و مى بایست حساب شده انجام شود، و پشتیبانى خداوند که همیشه بدرقه ى راه پیامبر صلى الله علیه و آله بود مسیر ماجرا را به سوى پیروزى پیش مى برد.

مردم فدک که پیگیر اخبار فتح خیبر بودند و روز قبل خبر فتح آن قلعه ى عظیم را دریافته بودند، از وحشت به قلعه پناه برده و درهاى آن را محکم بسته بودند و شبى سراسر اضطراب را مى گذراندند.

در چنین شرایطى که بر داخل قلعه حکم فرما بود، پیامبر صلى الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام به پاى قلعه رسیدند و بصورت عادى هیچ راهى براى نفوذ به قلعه وجود نداشت. از سوى دیگر نباید افراد داخل قلعه وجود کسى را بیرون قلعه احساس مى کردند. تصمیم بر آن شد که مخفیانه از دیوار قلعه بالا روند و بر فراز آن با صداى بلند اذان بگویند.

در این صورت اهل قلعه خود را در محاصره دیده و قلعه را فتح شده خواهند پنداشت. آنگاه است که تصمیم بر فرار مى گیرند و براحتى مى توان اقدامى بزرگ را به انجام رساند.

امیرالمؤمنین علیه السلام بر کتف پیامبر صلى الله علیه و آله قرار گرفت و سپس حضرت برخاست و او را با خود بلند کرد، و با معجزه ى الهى امیرالمؤمنین علیه السلام از دیوار قلعه ى فدک بالا رفت. آنگاه که بر فراز دیوار قرار گرفت، رو به اهل قلعه اذان گفت و صداى تکبیر بلند نمود.

مردم قلعه ى فدک که گمان مى کردند سربازان مسلمان بر فراز قلعه هستند، فرار کنان رو بسوى درب قلعه نهادند و آنرا باز کردند و از آن خارج شدند تا در زمینهاى بیرون قلعه پراکنده شوند.

امیرالمؤمنین علیه السلام از دیوار قلعه پایین آمد و با پیامبر صلى الله علیه و آله که بیرون قلعه منتظر بود در مقابل آنان قرار گرفتند و با آنان درگیر شدند و هیجده نفر از بزرگان آنان بدست امیرالمؤمنین علیه السلام به قتل رسیدند و در نتیجه بقیه تسلیم شدند.

پیامبر صلى الله علیه و آله خود و فرزندان آنان را اسیر نمود و غنائم را همراه آنان به مدینه آورد.

فدک، ملک شخصى پیامبر صلی الله علیه و آله

یهودیان فدک از پیامبر صلى الله علیه و آله درخواست کردند خودشان را آزاد کند و اموال را به تناسب نصف با آنان مصالحه کند. حضرت این پیشنهاد را قبول کرد و امیرالمؤمنین علیه السلام را فرستاد و با ضمانت حفظ خونشان با آنان مصالحه کرد و قرار بر این شد که «هر کس از اهل فدک مسلمان شود خمس اموال او را بگیرند و هر کس بر دین خود باقى بماند همه ى اموالش را بگیرند».

این قرارداد بین پیامبر صلى الله علیه و آله و یهود فدک به امضاء درآمد و به دست آنان داده شد تا بعنوان همیشه ى تاریخ بدان عمل شود. این درباره ى جان و اموال شخصى آنان بود، و سرزمین فدک بعنوان ملک شخصى پیامبر صلى الله علیه و آله درآمد و قرار شد سالیانه یکصد و بیست هزار دینار (سکه ى) طلا بعنوان درآمد فدک ارسال نمایند.

ملک شخصى پیامبر صلى الله علیه و آله شدن فدک بر اساس حکم صریح قرآن است، زیرا این سرزمین بدون لشکرکشى مسلمانان و بدون کوچکترین دخالت آنان فتح شد. خداوند در قرآن مى فرماید:

«ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبى… فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیهِ مِنْ خَیلٍ وَ لا رِکابٍ، وَلکِنَّ اللَّهَ یسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ یشاءُ…» سوره ى حشر: آیات- 1

طبق این آیه ى صریح قرآن سرزمین هایى که بدون لشکرکشى مسلمانان فتح شود، حتى اگر اهل آنجا خودشان بعنوان تسلیم نزد پیامبر صلى الله علیه و آله بیایند، این مناطق و غنائم و اسراى آن ملک خاص حضرت است، و مسلمانان هیچ حقى در آن نخواهند داشت و حضرت بعنوان اموال شخصى خود هر تصمیمى بخواهد مى تواند درباره ى آنها بگیرد.

لذا سرزمین فدک بصورت یکپارچه از آن پیامبر صلى الله علیه و آله شد که مى بایست مردم فدک در آن کار مى کردند و درآمد آن را به حضرت تسلیم مى نمودند و فقط اجرت دریافت مى کردند.

اعطاى فدک به فاطمه به دستور خداوند و بدست پیامبر [بحار الانوار: ج 21 ص 22، 25، ج 19 ص 105، 110، 115، 118، 121، 195. ]پس از فتح فدک، آیه ى «وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» نازل شد، یعنى «حق خویشان را به آنان بده». پیامبر صلى الله علیه و آله از جبرئیل پرسید: منظور چه کسانى هستند و این حق کدام است؟ جبرئیل از طرف خداوند عرضه داشت: «فدک را به فاطمه عطا کن».

پیامبر صلى الله علیه و آله حضرت زهرا علیهاالسلام را فراخواند و فرمود: خداوند فدک را براى پدرت فتح کرد، و چون لشکر اسلام آنجا را فتح نکرده اند مخصوص من است و تعلقى به مسلمانان ندارد و هر تصمیمى بخواهم درباره ى آن مى گیرم.

دستور خداوند نیز بر عطاى آن به تو نازل شده است. از سوى دیگر مهریه مادرت خدیجه بر عهده ى پدرت مانده است، و پدرت در قبال مهریه مادرت و به دستور خداوند فدک را به تو عطا مى کند. آنرا براى خود و فرزندانت بردار و مالک آن باش.

حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد: تا شما زنده هستید من نمى خواهم تصرفى در آن داشته باشم. شما بر جان و مال من صاحب اختیار هستید. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ترس آن دارم که نااهلان، تصرف نکردن تو در زمان حیاتم را بهانه اى قرار دهند و بعد از من آنرا از تو منع کنند. عرض کرد: آنگونه که صلاح مى دانید عمل کنید.

سند و شاهد بر ملکیت فدک

پیامبر صلى الله علیه و آله ورقه اى خواست و امیرالمؤمنین علیه السلام را فراخواند و فرمود: «سند فدک را بعنوان بخشوده و اعطایى پیامبر بنویس و ثبت کن». امیرالمؤمنین علیه السلام آنرا نوشت، و خود حضرت با ام ایمن بر آن شهادت دادند. پیامبر صلى الله علیه و آله در آنجا فرمود: «ام ایمن زنى از اهل بهشت است».

حضرت زهرا علیهاالسلام این نوشته را تحویل گرفت، و هنگام غصب فدک آنرا عیناً نزد ابوبکر آورد و بعنوان مدرک ارائه فرمود.

[بحار الانوار: ج 21 ص 23.]

سپس پیامبر صلى الله علیه و آله مردم را در منزل حضرت زهرا علیهاالسلام جمع نمودند و به آنان خبر دادند که فدک از آن فاطمه علیهاالسلام است، و در همانجا از درآمد آن بعنوان اعطایى فاطمه علیهاالسلام بین مردم تقسیم کردند، و بدین صورت تصرف مالکانه ى فاطمه علیهاالسلام در فدک را به آنان نشان دادند.

فقرا مصرف کنندگان درآمد فدک

حضرت زهرا علیهاالسلام در سرزمین فدک نماینده اى قرار داد و کارمندانى را تحت فرمانش سپرد، که پس از محاسبات لازم و پرداخت مخارج، خالص سود سالیانه را خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام تقدیم مى نمود.

درآمد فدک را سالیانه از هفتاد هزار سکه ى طلا تا صد و بیست هزار سکه نوشته اند. [بحار الانوار: ج 29 ص 118.] هر ساله حضرت به اندازه ى قوت خود برمى داشت و بقیه را بین فقرا تقسیم مى کرد و تا هنگام رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله این شیوه ادامه داشت.

[ بحار الانوار: ج 29 ص 123 ح 25.،]

و چشمان بسیارى از نیازمندان منتظر سر رسیدن درآمد فدک بود تا از بخشش فاطمه علیهاالسلام زندگى خود را سامانى بخشند.

ده روز پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله [شرح نهج البلاغه (ابن ابى الحدید ): ج 16 ص 263.] مأموران ابوبکر به دستور خاص او به فدک رفتند و نماینده ى حضرت زهرا علیهاالسلام را از آنجا اخراج کردند و ملک آن را غصب نمودند.

و درآمد آن را بطور کامل براى مخارج حکومت غاصبانه ى خود صرف کردند، و کوچکترین توجهى به سابقه ى مفصل امر الهى و عمل پیامبر صلى الله علیه و آله در مورد فدک و سندى که تنظیم شده بود و شاهدانى که گواهى دادند و آنچه پیامبر صلى الله علیه و آله در حضور مردم فرموده بود نکردند.

این تصویرى بود از مراحل فتح فدک و اخراج آن از دست یهودیان، و انتقال آن به پیامبر صلى الله علیه و آله و اعطاى فدک توسط آنحضرت به فاطمه علیهاالسلام و آنچه طى چهار سال مالکیت و تصرف حضرت زهرا علیهاالسلام بعنوان دوران شیرین فدک طى شد تا آنگاه که دوران غصب آن فرا رسید و شیرینى گذشته را به کام فاطمه علیهاالسلام و شیعیانش تلخ کردند.

اقدامات امیرالمؤمنین و حضرت زهرا در مقابله با غصب فدک

دشمن فاطمه علیهاالسلام غصب فدک را بسیار سهل انگاشت و براحتى در مورد آن اقدام نمود و با اشاره اى نماینده ى حضرت زهرا علیهاالسلام را از آنجا اخراج کرد. پس از مسئله ى غصب خلافت، تصرف فدک کار کوچکى به نظر مى آمد و هرگز احتمال نمى رفت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام این چنین در مقابل آن بایستند و مقاومت نشان دهند.

نتایج غصب فدک

این طرز تفکر از سوى دشمن باعث شد تا در مقابل حوادث بعدى که یکى پس از دیگرى در اثر غصب فدک پیش آمد کاملاً غافلگیر شوند و پس از هر اقدامى بارى از پشیمانى بدوش بکشند و آرزو کنند که اى کاش هرگز به چنین کارى دست نمى زدند و اصلاً با فدک کارى نداشتند. اما کار از کار گذشته بود و ظالم کاملاً در پنجه مظلوم قرار گرفته بود، و اینجاست که باید آگاهى نسلها را از این فرصت بدست آورد.

از غصب فدک تا ریشه هاى اعتقادى آن

غصب سرزمینى بنام فدک از یک مسئله ى حقوقى به یک مسئله ى اعتقادى تبدیل شد که امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام در آن به بیدار کردن مردم پرداختند و بسیارى از آنچه باید در روزهاى غصب خلافت مى فرمودند در سایه ى غصب فدک بیان کردند.

فرصت ها چنان یکى پس از دیگرى سر مى رسید که دشمنِ غفلت زده کاملاً خود را گم کرده بود و دست به کارهاى ناشیانه اى مى زد و هر بار یک پرده از باطل خود را بروز مى داد. ضربه هاى امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام هم کارى بود و هر بار که بر سر آنان فرود مى آمد دیگر نمى توانستند از جاى خویش برخیزند.

فدک میدان جنگ تمام عیار

در یک کلمه مى توان گفت: میدان پیکارى تشکیل شده بود که هر دو سوى جبهه هر سلاحى داشتند به میدان آورده بودند و یک جنگ تمام عیار در گرفته بود که آتش آنرا خود غاصبین برافروختند. نتیجه ى این جنگ بیدارى نسلهاى حاضر و آینده و اتمام حجت کامل عیار درباره ى اهل بیت علیهم السلام بود.

آمارى از اقدامات امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها

در این بخش اقدامات امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام را به ترتیب وقوع آنها و بطور مفصل ذکر مى کنیم و در بخش سوم اقدامات غاصبین را مى آوریم:

  1.  پاسخ امیرالمؤمنین علیه السلام به ابوبکر و عمر درباره ى فدک.
  2. ارائه ى سند پیامبر صلى الله علیه و آله در مورد فدک توسط حضرت زهرا علیهاالسلام.
  3. احتجاج مفصل حضرت زهرا علیهاالسلام در مجلس خاص ابوبکر و عمر.
  4. یارى طلبى فاطمه علیهاالسلام و اهل بیتش بر درِ خانه ى مهاجر و انصار.
  5. احتجاج خصوصى حضرت زهرا علیهاالسلام بر ابوبکر و نوشتن سند فدک و پاره کردن آن توسط عمر.
  6. احتجاج مفصل امیرالمؤمنین علیه السلام با ابوبکر و عمر در مسجد.
  7. خطابه مفصل حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد.
  8. نامه ى امیرالمؤمنین علیه السلام به ابوبکر درباره ى غصب فدک.
  9. آخرین سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام در رابطه با غصب فدک.

پاسخ امیرالمؤمنین به ابوبکر و عمر در مورد فدک [مجمع الزوائد: ج 9 ص 39. ] پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله ابوبکر و عمر نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و گفتند: درباره ى آنچه از پیامبر باقى مانده چه مى گوئى؟

فرمود: ما از همه ى مردم به پیامبر صلى الله علیه و آله سزاوارتریم. عمر گفت: حتى نسبت به اموالى که در خیبر است؟ فرمود: حتى اموالى که در خیبر است. عمر پرسید: حتى نسبت به اموالى که در فدک است؟ فرمود: حتى اموالى که در فدک است.

عمر گفت: مگر به قیمت جدا کردن گردنهاى ما با ارّه باشد، که هرگز چنین چیزى نخواهد شد!!!

ارائه ى سند فدک توسط حضرت زهرا [بحار الانوار: ج 21 ص 23. نوائب الدهور: ج 3 ص 148. عوالم العلوم: ج 11 ص 574. مجمع النورین: ص137. ] از اولین برخورد غاصبین درباره ى فدک مشخص شد که نقشه هاى شومى در سر دارند. به همین جهت، عمر به حضرت زهرا علیهاالسلام گفت: آن نوشته اى که مى گفتى پدرت پیامبر درباره ى فدک برایت نوشته بیاور!

پس از غصب فدک، این اولین اقدامى بود که حضرت زهرا علیهاالسلام انجام داد و سند فدک را آورد و به ابوبکر نشان داد و فرمود: این نوشته ى پیامبر صلى الله علیه و آله براى من و فرزندانم است.

این سند هنگام بخشیدن آن از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام به امر آن حضرت و به دستخط امیرالمؤمنین علیه السلام و به شهادت آنحضرت و ام ایمن تنظیم شده بود و متن آن بعنوان «اعطائى پیامبر صلى الله علیه و آله به دخترش فاطمه علیهاالسلام» بود.

حکومت زور و بى قانونى در مورد فدک

از آنجا که سند و مدرک را در تمام جهان براى روز اختلاف مى نویسند، جا داشت ارائه ى این سند مسئله را فیصله دهد و معلوم کند که اصلاً مسئله ى ارث در کار نیست تا نوبت به حدیث جعلى «النبى لایورِّث» برسد. این بخشوده ى پدرى به دخترش در زمان حیات اوست و چندین سال تصرفات مالکانه بر آن انجام گرفته است. ولى چون بنابر زور بود کوچکترین اعتنایى به سند تنظیم شده به امر پیامبر صلى الله علیه و آله نکردند.

ابوبکر و عمر که بعنوان قدرت حاکم عمل مى کردند نه تنها اعتنایى به سند نکردند و سخن باطل خود مبنى بر ارث بودن فدک به ضمیمه ى «النبى لا یورث» را بار دیگر مطرح کردند، بلکه اهانتى عظیم به ساحت قدس پیامبر صلى الله علیه و آله روا داشتند.

عمر نوشته ى پیامبر صلى الله علیه و آله را از حضرت زهرا علیهاالسلام گرفت و پیش چشم عموم مردم آب دهان بر آن انداخت و آنرا پاره پاره کرد، علناً مخالفت خود را با امر پیامبر صلى الله علیه و آله اعلام نمود.

اکنون که معلوم شد بنابر پذیرفتن سخن حق نیست و آنچه انجام شده و مى شود پشتوانه اى جز قهر و غلبه و زورگوئى ندارد، نوبت آن بود که حضرت زهرا علیهاالسلام مراحل احتجاج خود را طى کند تا قدرت حاکم کار خود را حق جلوه ندهد.

چرا که اگر چنین مى شد باید مى گفتیم: «فاطمه علیهاالسلام فدک را بنا حق در تصرف داشت» و این را دشمن غاصب خوب مى فهمید. لذا مبارزه ى اصلى بر سر عصمت و پاکى ساحت مقدس فاطمه علیهاالسلام و اثبات لکه ى غصب بر پیشانى به چنگ آورندگان فدک آغاز شد و نتایج پر ثمر خود را داد.

احتجاج مفصل حضرت زهرا در مجلس ابوبکر و عمر [بحار الانوار: ج 29 ص 134، 189، 194- 199. کتاب سلیم: ج 2 ص 868. ] مراحل احتجاج درباره ى فدک که با هدف اثبات اصل حق انجام شد- اگر چه فدک را باز نگرداند- بصورت بسیار حساب شده اى صورت گرفت که دشمن نتواند بى خبر از معرکه بگریزد و نقاط ابهام باقى گذارد.

مجلس خاص ابوبکر و عمر

ابتدا حضرت زهرا علیهاالسلام به امر امیرالمؤمنین علیه السلام به مجلسى که ابوبکر و عمر به همراه عده اى بطور خصوصى در آن بودند آمد و رسماً اعتراض خود را آغاز کرد، و در سخنان مفصلى که صورت مخاصمه و محاکمه داشت دلائل خود را براى اثبات حقانیت خود در تصرف فدک و غاصب بودن خصم بیان فرمود، که ذیلاً صورت آن مجلس عیناً ذکر مى شود.

فدک ارث نیست

حضرت خطاب به ابوبکر فرمود: چرا نماینده ى مرا از فدک اخراج نمودى در حالیکه پیامبر صلى الله علیه و آله به امر خداوند آنرا براى من قرار داد. آیا مى خواهى زمینى را از من بگیرى که پیامبر صلى الله علیه و آله از بین غنائمى که مسلمانان در راه آن جنگ نکرده اند به من بخشید؟ آیا پیامبر صلى الله علیه و آله نفرموده است: «فرزندان هرکس باید بعد رحلت او مورد توجه باشند»؟ تو خوب مى دانى که تنها یادگار پیامبر صلى الله علیه و آله براى فرزندانش همین است؟

شهادت ناحق عایشه

ابوبکر گفت: عایشه و عمر شهادت مى دهند که پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده است: «النبى لایورث» یعنى «پیامبر ارث نمى گذارد».حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: این اولین شهادت ناحقى است که به آن شهادت مى دهند. من درباره ى فدک در اسلام شاهدانى دارم. فدک را پیامبر صلى الله علیه و آله به من بخشیده است و من شاهد مى آورم. ابوبکر گفت: دلیل خود را بیاور.

شاهد در ملک مورد تصرف باطل است

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: آیا در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه و آله فدک تحت تصرف من نبود و من محصول آنرا مصرف نمى کردم؟ گفت: آرى. فرمود: پس چرا درباره ى چیزى که در دست من است از من شاهد مى خواهى؟ ابوبکر گفت: چون غنیمت مسلمانان است، اگر دلیل نیاورى امضا نخواهم کرد!

حضرت در حالیکه مردم هم مى شنیدند فرمود: آیا مى خواهید دستور و کار پیامبر صلى الله علیه و آله را رد کنید و درباره ى ما حکمى کنید که درباره ى سایر مسلمانان نمى کنید؟ اى حاضرین بشنوید که مرتکب چه عملى مى شوند؟ اى ابوبکر و عمر، اگر من اموال مسلمانان را که در دستشان و تحت تصرفشان است ادعا کنم از من دلیل مى خواهید یا از مسلمانان؟

عمر با حال غضب گفت: این غنیمت مسلمانان و زمین آنان است که در دست فاطمه است و محصول آنرا مصرف مى کند. اگر بر ادعاى خود دلیل آورد که پیامبر از بین مسلمانان فدک را فقط به او بخشیده است- در حالیکه غنیمت و حق مسلمانان بوده!!- در این باره نظر خواهیم داد.

عصمت فاطمه سلام الله علیها دلیل کامل

حضرت فرمود: همین مرا بس است! اى مردم شما را قسم مى دهم که آیا از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدید که فرمود: «دخترم سیده ى زنان اهل بهشت است»؟ گفتند: آرى بخدا قسم، این را از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدیم.

فرمود: آیا سیده ى زنان اهل بهشت ادعاى باطل مى نماید و آنچه مالکش نیست تصرف مى کند؟ چه مى گوئید اگر چهار نفر بر علیه من به کار زشتى شهادت دهند یا دو نفر نسبت سرقت به من دهند؟ آیا سخن آنان را تصدیق مى کنید؟ ابوبکر در اینجا سکوت کرد ولى عمر گفت: آرى وحد بر تو جارى مى کنیم!

حضرت فرمود: دروغ گفتى و پستى خود را ثابت کردى مگر آنکه اقرار کنى بر دین محمد صلى الله علیه و آله نیستى. کسى که بر علیه سیده ى زنان اهل بهشت شهادتى را بپذیرد یا حدى بر او جارى کند ملعون است و به آنچه خداوند بر محمد صلى الله علیه و آله نازل کرده کافر شده است، زیرا آنانکه «خداوند پلیدى ها را از آنان برده و آنان را پاکیزه گردانیده» شهادتى بر علیه شان جایز نیست، چرا که معصومند و از هر زشتى و بدى پاکند.

اى عمر، درباره ى اهل این آیه (تطهیر) به من خبر بده که اگر عده اى بر علیه آنان یا یکى از آنان به شرک یا کفر یا کار زشتى شهادت دهند آیا مسلمانان باید از آنان بیزارى بجویند و آنان را حد بزنند؟ عمر گفت: آرى، آنان با سایر مردم یکسانند!!

حضرت فرمود: دروغ گفتى و کافر شدى! آنان با سایر مردم مساوى نیستند چرا که خداوند آنان را معصوم قرار داده و آیه اى درباره ى عصمت و طهارت آنان نازل کرده و پلیدى ها را از آنان دور نموده است. هرکس بر علیه آنان سخنى را بپذیرد در واقع خدا و رسول را تکذیب کرده است.

ابوبکر گفت: اى عمر ترا قسم مى دهم که ساکت باشى!

فدک بخشوده ى پیامبر به استناد قرآن

سپس ابوبکر گفت: (درباره ى فدک) دلیل بیاور. حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: اما فدک، خداوند عزوجل آیه اى از قرآن نازل کرد که در آن به پیامبر صلى الله علیه و آله دستور داده بود حق من و فرزندانم را بدهد، آنجا که مى فرماید: «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»، و من و فرزندانم نزدیکترین خلایق به پیامبر صلى الله علیه و آله بودیم و آنحضرت فدک را به من بخشید.

وقتى جبرئیل دنباله ى آیه را خواند: «وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ» [سوره روم: آیه 38.، پیامبر صلى الله علیه و آله سؤال کرد: حق مسکین و ابن سبیل چیست؟ خداوند این آیه را نازل کرد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیئٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْیتامى وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ»

[سوره ى انفال: آیه ى 41. و خمس را به پنج قسمت تقسیم کرد و فرمود: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْیتامى وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ کَىْ لا یکُونَ دُولَهً بَینَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ» [سوره ى حشر: آیه ى 7.]

مصرف حق ذوى القربى

سپس حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند: آنچه براى خدا است براى پیامبر صلى الله علیه و آله مى شود و آنچه براى پیامبر صلى الله علیه و آله است براى ذوى القربى مى شود و ذوى القربى ما هستیم. خداوند مى فرماید: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِى الْقُرْبى» [سوره ى شورى: آیه ى 23.]

ابوبکر نگاهى به عمر کرد و گفت: تو چه مى گوئى؟! عمر گفت: پس یتیمان و مساکین و ابناء السبیل کیانند؟ حضرت فرمود: یتیمان باید از کسانى باشند که به خدا و پیامبر و ذوى القربى ایمان داشته باشند. مساکین هم کسانى باشند که در دنیا و آخرت با آنان باشند. ابن السبیل هم باید راه آنان را بپیماید.

عمر گفت: بنابراین خمس و غنیمت همگى براى شما و دوستان و شیعیان شما است؟ حضرت فرمود: فدک را خداوند براى من و فرزندانم قرار داده و براى دوستان و شیعیان ما قرار نداده است، ولى خمس را براى ما و دوستان و شیعیانمان قسمت نموده همانطور که در کتاب خداوند آورده است.

عمر گفت: پس براى مهاجرین و انصار و تابعین چه مى ماند؟ فرمود: اگر آنان هم از دوستان و شیعیان ما بودند زکات و صدقاتى که خداوند در قرآن واجب نموده و تقسیم آنرا بیان فرموده به آنان تعلق مى گیرد. خداوند عزوجل مى فرماید: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیها وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَ فِى الرِّقابِ...» [سوره توبه: آیه 60.]

خدا راضى است اگر چه مردم راضى نباشند

عمر گفت: فدک مخصوص تو باشد و غنیمت براى شما و دوستانتان؟ گمان نمى کنم اصحاب محمد به این راضى باشند!! حضرت فرمود: ولى خداوند عزوجل و پیامبرش بدان راضى هستند. این اموال را خدا به شرط دوستى و پیروى از او قرار داده نه به شرط دشمنى و مخالفت!

و هرکس با ما دشمنى کند با خدا دشمنى کرده، و هرکس با ما مخالفت کند با خداوند مخالفت کرده است، و هرکس با خدا مخالفت کند از جانب حق تعالى مستوجب عذاب الیم و عقاب شدید در دنیا و آخرت است.

چرا فقط از فاطمه دلیل مى خواهند؟

عمر گفت: اى دختر محمد! بر ادعاى خود دلیل بیاور! حضرت فرمود: چطور سخن جابر بن عبداللَّه و جریر بن عبداللَّه را بدون آنکه از آنان دلیل بخواهید قبول کردید، اشاره به ماجراى اموالى است که از بحرین آمده بود و جابر بن عبدالله و جریر بن عبدالله درباره ى آنها ادعاى «صفوه» نمودند یعنى منتخبى از آن مال را به وصیت پیامبر صلى الله علیه و آله متعلق بخود دانستند.

ابوبکر و عمر هم بدون طلب شاهد سخن آنها را قبول کردند و اموال درخواستى را به آنان دادند. به کتاب [التعجب کراجکى و بحار الانوار: ج 29 ص 194، عوالم العلوم: ج 11 ص 777 مراجعه شود.]در حالیکه دلیل من در کتاب خدا است؟

عمر گفت: جابر و جریر چیز کم ارزشى را مى خواستند ولى تو مسئله ى عظیمى را ادعا مى کنى که مهاجر و انصار با آن مرتد مى شوند!!

حضرت فرمود: مهاجرین به کمک پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیتش به دین خدا هجرت کردند و انصار هم با ایمان به خدا و رسول و ذوى القربى احسان کردند. بنابر این اگر هجرتى بوده بسوى ما بوده و اگر نصرتى بوده به ما یارى کرده اند و تابعین هم بوسیله ما تابع شده اند. هرکس هم از دین مرتد مى شود به سوى جاهلیت بازگشته است.

عمر گفت: این سخنان باطل را کنار بگذار، شاهدانى را حاضر کن که به این سخن تو (درباره ى فدک) شهادت دهند!

شاهدان فاطمه بر ملکیت فدک

حضرت زهرا علیهاالسلام در همان مجلس ماند و کسى را فرستاد تا امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و ام ایمن و اسماء بنت عمیس (که همسر ابوبکر بود) آمدند و به همه ى آنچه حضرت زهرا علیهاالسلام فرموده بود شهادت دادند.

از جمله ام ایمن چنین گفت: از پیامبر شنیدم که مى فرمود: «فاطمه سیده ى زنان اهل بهشت است». آیا کسى که سیده ى زنان بهشت است چیزى را که مالک نباشد ادعا مى کند؟ من نیز زنى از اهل بهشتم و من هم به آنچه از پیامبر صلى الله علیه و آله نشنیده باشم شهادت نمى دهم.

گفت: اى ام ایمن، این قصه ها را کنار بگذار، به چه چیزى شهادت مى دهى؟ ام ایمن گفت: اى ابوبکر شهادت نخواهم داد تا درباره ى آنچه پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده از تو اقرار بگیرم. تو را بخدا قسم مى دهم، آیا مى دانى که پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده است: «ام ایمن زنى از اهل بهشت است»؟

ابوبکر گفت: بلى. ام ایمن گفت: اکنون شهادت مى دهم که جبرئیل نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و گفت: خداوند تعالى مى فرماید: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»، «به کسى که با تو قرابت دارد حقش را عطا کن». پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: منظور از «ذو القربى» کیست؟

جبرئیل، از پروردگار سؤال کن که اینان کیستند؟ عرض کرد: ذوى القربى فاطمه علیهاالسلام است. پیامبر صلى الله علیه و آله فدک را به امر پروردگار به فاطمه علیهاالسلام داد، و او آنرا تحویل گرفت و قبول کرد. سپس پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: اى ام ایمن و اى على، شاهد باشید.

سپس امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و اسماء هم نظیر سخن ام ایمن درباره ى ملکیت فدک شهادت دادند.

جواب عمر درباره ى شاهدان

عمر گفت: «على همسر اوست، حسن و حسین هم پسران او هستند. ام ایمن هم خدمتکار اوست. اسماء بنت عمیس هم قبلاً همسر جعفر بن ابى طالب بوده و خدمتگزار فاطمه علیهاالسلام هم بوده و به نفع بنى هاشم شهادت خواهد داد. همه ى این شاهدان براى منفعت خود شهادت میدهند»!! و درباره ى ام ایمن اضافه کرد که «او زنى غیر عرب است و با فصاحت نمى تواند شهادت بدهد»!!

دفاع امیرالمؤمنین علیه السلام از شاهدان

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: فاطمه علیهاالسلام پاره ى تن پیامبر صلى الله علیه و آله است و هرکس او را اذیت کند پیامبر صلى الله علیه و آله را اذیت کرده و هرکس او را تکذیب کند پیامبر را تکذیب کرده است. حسن و حسین هم دو پسران پیامبر صلى الله علیه و آله و دو آقاى جوانان اهل بهشتند و هرکس آنان را تکذیب کند پیامبر را تکذیب کرده است، چرا که اهل بهشت راست گویند.

و من آن کسى هستم که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «تو از منى و من از توام، و تو در دنیا و آخرت برادر منى. هر که تو را رد کند مرا رد کرده، و هرکس تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده، و هرکس از تو سرپیچى کند از من سرپیچى کرده است». و ام ایمن کسى است که پیامبر صلى الله علیه و آله براى او به بهشت شهادت داده است و براى اسماء بنت عمیس و نسل او دعا کرده است.

اقرار عمر و قبول نکردن شاهدان

عمر گفت: شما همانگونه هستید که توصیف نمودید ولى شهادت کسى که به نفع خود شهادت مى دهد قبول نمى شود.

جواب نهائى امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ى شاهدان

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اکنون که ما آنطور هستیم که خودتان مى شناسید و منکر نیستید و در عین حال شهادت ما بنفع خودمان پذیرفته نیست و شهادت پیامبر هم قبول نیست پس انا للَّه و انا الیه راجعون! ما وقتى براى خود ادعائى داریم از ما دلیل مى خواهید؟

آیا کسى نیست ما را یارى کند؟ شما بر حکومت خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله حمله آورده اید و بدون هیچ دلیلى و حجتى آنرا از خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله بخاندان دیگرى برده اید. بزودى ظالمان خواهند دانست که به کجا باز مى گردند.

نتیجه ى محاکمه ى اول فدک

سپس امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: بازگرد تا خداوند بین ما حکم کند و هم او بهترین حکم کنندگان است.حضرت زهرا علیهاالسلام به حال غضب برخاست و فرمود: خدایا! این دو به حق دختر پیامبرت ظلم کردند. خدایا به شدت اینان را مأخوذ فرما.سپس حضرت زهرا علیهاالسلام محزون و گریان از نزد آنان بیرون آمد.

نصرت طلبى حضرت زهرا و اهل بیت در سایه ى فدک [بحار الانوار: ج 29 ص 191. ]اقدامى که هیچکس- نه غاصبین و نه مردم- انتظارش را نداشتند این بود که امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام دستجمعى حرکت کنند و بر در خانه ى مهاجرین و انصار بیایند و از آنان درباره ى حقوق از دست رفته ى خود کمک بخواهند.

این اقدام معرفى خوبى براى مردم بود که هم خود را بشناسند و هم آیندگان آنان را بشناسند. مردمى که درِ خانه ى خود را باز مى کردند و خود را با تنها یادگار پیامبرشان روبرو مى دیدند از هر جهت عاجز مى شدند و از نظر اعتقادى و اخلاقى و وجدانى خود را محکوم مى یافتند.

ضربه ى مؤثر نصرت طلبى خاندان وحى

و اقعاً کار بجائى رسیده باشد که سیده النساء علیهاالسلام به همراه جانشین حقیقى پیامبر صلى الله علیه و آله و دو آقاى اهل بهشت به نمایندگى از ذات اقدس الهى و پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله، بر در خانه هاى یاران سابق پیامبر صلى الله علیه و آله بیایند و از آنان بخواهند که دین خدا را یارى کنند؟ آیا چه جوابى براى این منظره آماده کرده بودند؟

این اقدام از سوى خاندان وحى هم عجیب بود، ولى مسئله بر سر منافع شخصى نبود، بلکه از این طریق مسئله ى اتمام حجت بر تمام خلق مطرح بود و باید هر نقطه ى مبهمى در این قضایا رفع مى شد. با این اقدام بر همگان روشن شد که واقعاً مردم طرفدار غاصب بودند و گرایش اعتقادى اکثریت بدان سو بود. اینک که باطنها آشکار شد حقیقت نیز روشن مى شود و آنچه ناگفتنى است عیان مى گردد.

چگونگى برنامه ى کمک خواهى

امیرالمؤمنین علیه السلام حضرت زهرا علیهاالسلام را به همراه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تا چهل روز، هر روز سوار بر مرکبى مى نمود و به در خانه ى مهاجرین و انصار مى برد. حضرت زهرا علیهاالسلام به آنان مى فرمود: «اى مهاجرین و انصار، خدا را و دختر پیامبرتان را یارى کنید.

شما روزى که با پیامبر صلى الله علیه و آله بیعت کردید بر سر این بیعت کردید که از او و فرزندانش حمایت کنید و از آنها منع کنید آنچه از خود و فرزندانتان منع مى کنید. بیایید و به بیعت خود نسبت به پیامبر وفا کنید». ولى احدى به حضرت جواب مثبت نداد.

برخورد خاص حضرت زهرا سلام الله علیها با معاذ بن جبل

حضرت به معاذ بن جبل یکى از بنیانگذاران سقیفه رسید و فرمود: اى معاذ بن جبل، من بعنوان کمک خواهى نزد تو آمده ام و تو با پیامبر صلى الله علیه و آله بیعت کردى که او و فرزندانش را یارى کنى و آنچه از خود و فرزندانت دفع مى کنى از آنان نیز دفع کنى. اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماینده ى مرا از آن اخراج نموده است.

معاذ گفت: دیگرى هم با من هست؟ فرمود: نه، هیچکس به من پاسخ مثبت نداد. معاذ گفت: کمک من به کجا مى رسد؟! حضرت زهرا علیهاالسلام از نزد معاذ بیرون آمد و فرمود: «دیگر با تو سخن نمى گویم تا نزد پیامبر صلى الله علیه و آله بروم. بخدا قسم کلمه اى با تو حرف نمى زنم تا من و تو نزد پیامبر صلى الله علیه و آله جمع شویم».

احتجاج خصوصى فاطمه سلام الله علیها بر ابوبکر گرفتن سند و پاره کردن آن توسط عمر

از آنجا که گرفتن سندى مبنى بر بازگرداندن فدک، دلیلى بزرگ بر حقانیت فاطمه علیهاالسلام به اقرار خصم بود و مُهر غاصبیت را بر پیشانى آنان مى زد، باید تلاشى در این باره صورت مى گرفت، اگر چه در مرحله ى بعد آن سند و مدرک پاره شود و مورد اهانت قرار گیرد، چرا که هر رفتار نامطلوب با نوشته ى غاصب ضربه اى بر پیکر خود اوست.لذا براى بار سوم حضرت زهرا علیهاالسلام به دستور امیرالمؤمنین علیه السلام نزد ابوبکر رفت.

استدلال حضرت زهرا سلام الله علیها نزد ابوبکر

امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: نزد ابوبکر برو در حالیکه تنها باشد، چرا که از عمر زودتر منفعل مى شود. نزد او برو و چنین بگو: ادعاى مقام پدرم و خلافت او را کرده اى و جاى او نشسته اى؟ اگر فدک ملک تو هم بود و من از تو مى خواستم که آنرا به من ببخشى بر تو واجب بود آنرا به من بدهى.حضرت زهرا علیهاالسلام نزد ابوبکر آمد و این مطالب را به او فرمود.

نوشتن سند براى ارجاع فدک

ابوبکر گفت: «راست مى گویى». سپس ورقه اى خواست و بر آن نوشته اى مبنى بر بازگرداندن فدک نوشت. حضرت زهرا علیهاالسلام نوشته را برداشت و از نزد ابوبکر بیرون آمد.

محو و پاره کردن سند توسط عمر

عمر به آنحضرت رسید و گفت: اى دختر محمد، این نوشته اى که همراه توست چیست؟ فرمود: نوشته اى است که ابوبکر براى برگرداندن فدک برایم نوشته است. گفت: آنرا به من بده. ولى حضرت ابا کرد و آن را نداد.

در اینجا عمر براى گرفتن کاغذ جسارتى عظیم به حضرت زهرا علیهاالسلام نمود که قلم در اداى آن گریان و زبان از گفتن آن شرمنده است. [به بخش سوم کتاب حاضر مراجعه شود.]به قیمت اهانت به ساحت اقدس بانوى جهان، عمر نوشته را از آن حضرت گرفت و ابتدا با آب دهان نوشته ى آنرا محو کرد و سپس آنرا پاره نمود. [بحار الانوار: ج 29 ص 192.]

احتجاج مفصل امیرالمؤمنین علیه السلام با ابوبکر و عمر در مسجد

در قسمت هاى گذشته ى این بخش معلوم شد که حضرت زهرا علیهاالسلام به دستور امیرالمؤمنین علیه السلام براى مطالبه ى فدک نزد ابوبکر رفتند [بحار الانوار: ج 29 ص 124 ح 26، ص 127 ح 27. تفسیر برهان: ج 2 ص 425. و در واقع همه ى این اقدامات از سوى امیرالمؤمنین علیه السلام بود.

گذشته از اقداماتى که به دستور حضرت توسط فاطمه زهرا علیهاالسلام صورت مى گرفت، خود امیرالمؤمنین علیه السلام نیز شخصاً دو اقدام مهم انجام دادند: یکى اینکه شخصاً در حضور مردم ابوبکر را به محاکمه کشیدند، و دوم آنکه نامه اى در این باره به ابوبکر نوشتند.

محاکمه ى ابوبکر بدست امیرالمؤمنین [بحار الانوار: ج 29 ص 189، 195. ]امیرالمؤمنین علیه السلام به مسجد آمد و در حضور مهاجرین و انصار که در اطراف ابوبکر نشسته بودند خطاب به ابوبکر فرمود: اى ابوبکر، چرا آنچه پیامبر صلى الله علیه و آله براى فاطمه قرار داده بود از او منع نمودى، در حالیکه نماینده ى او از چند سال قبل در آن است؟

ابوبکر گفت: این غنیمت مسلمین است. اگر شاهدان عادلى بیاورد به او مى دهیم و گرنه در آن حقى ندارد.

جهل به احکام قضاوت

حضرت فرمود: اى ابوبکر، درباره ى ما حکمى مى نمایى برخلاف آنچه درباره ى مسلمانان حکم مى نمایى؟ گفت: نه! فرمود: اگر در دست مسلمانان چیزى باشد و من درباره ى آن ادعایى نمایم از کدام شاهد مى طلبى؟

ابوبکر گفت: از تو شاهد مى خواهم. فرمود: اگر در دست من چیزى باشد و مسلمین درباره ى آن ادعایى کنند از من شاهد مى خواهى؟! چرا از فاطمه شاهد مى خواهى در حالیکه فدک در دست اوست و در زمان حیات پیامبر و بعد از آن مالک آن بوده است؟ چرا از مسلمین شاهد نمى خواهى؟!

ابوبکر ساکت شد، ولى عمر گفت: این غنیمت مسلمین است و ما با کلام تو نمى توانیم مقابله کنیم! اگر شاهدان عادلى آوردى و گرنه این غنیمت مسلمین است و تو و فاطمه در آن حقى ندارید!!

عصمت سند صدق فاطمه سلام الله علیها

امیرالمؤمنین علیه السلام به ابوبکر فرمود: اى ابوبکر، قرآن را قبول دارى؟ گفت: آرى. فرمود: درباره ى این آیه به من خبر ده که مى فرماید: «اِنَّما یریدُاللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» [سوره ى احزاب: آیه ى 33.، آیا این آیه درباره ى ما نازل شده یا درباره ى غیر ما؟

گفت: درباره ى شما. فرمود: اگر دو نفر از مسلمانان بر علیه فاطمه علیهاالسلام به نسبت زشتى شهادت دهند چه مى کنى؟ ابوبکر گفت: بر او حد جارى مى کنم همانطور که بر زنان مسلمین جارى مى کنم.

کفر منکر عصمت فاطمه سلام الله علیها

فرمود: در این صورت نزد خداوند از کافرین خواهى بود. گفت: چرا؟ فرمود: براى آنکه تو شهادت خداوند را بر طهارت او رد کرده اى و شهادت مردم را بر علیه او قبول کرده اى. خداوند عزوجل به پاکى فاطمه گواهى داده است. اگر تو شهادت خداوند را رد کنى و شهادت دیگرى را بپذیرى نزد خداوند از کافرین هستى.

همچنین حکم خدا و رسول را رد کرده اى که فدک را براى فاطمه قرار دادند و او در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه و آله آن را تصرف کرد. تو سخن خدا و رسول را رد کردى و گفته ى یک عرب بیابانى که بر پاى خود بول مى کرد پذیرفتى و فدک را از او گرفتى و گمان کردى که غنیمت مسلمین است. همانطور که سخنِ دیگرِ پیامبر را رد کردى که فرمود: «ادعا کننده باید شاهد بیاورد و براى مدعى علیه قسم کافى است». تو از مدعى علیه شاهد مى خواهى!

نتیجه ى احتجاج امیرالمؤمنین علیه السلام

در اینجا مردم به خشم آمدند و متوجه ظلم ابوبکر و عمر شدند و به یکدیگر نگاه کردند و گفتند: بخدا قسم على راست مى گوید. امیرالمؤمنین علیه السلام هم به خانه بازگشت.

خطابه ى مفصل حضرت زهرا در مسجد [اسناد و مدارک مربوط به خطبه در بخش ششم این کتاب مفصلا ذکر شده است. ]برنامه ى دقیق امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام مراحل خود را بخوبى طى مى کرد و نتایج لازم را مى داد.

سه بار احتجاج حضرت زهرا علیهاالسلام و یکبار احتجاج امیرالمؤمنین علیه السلام به ضمیمه ى یارى نکردن مردم، ابوبکر را بر تصمیم نهایى خود قاطع کرد، و چنین وانمود کرد که مسئله ى فدک تمام شده است، و کارى که تصمیم آنرا داشتیم به صورت رسمى انجام دادیم.

خطابه ى فاطمه ضربه ى سهمگین بر پیکر غصب

در اینجا ضربه اى سهمگین لازم بود تا هم بر پیکر غاصبین و هم مردمى که مؤید آنان بودند وارد شود و در مجلس عمومى به محاکمه ى سیده النساء درآیند و هر سخنى هست علنى گفته شود، تا اگر فدک را هم باز پس ندهند حقایق روشن شود. این مرحله بصورتى اجرا شد که نه مردم و نه غاصبین هرگز احتمال آنرا هم نمى دادند و در حقیقت در مقابل برنامه ى انجام شده قرار گرفتند.

ترسیمى از کیفیت ورود حضرت زهرا سلام الله علیها به مسجد

در شرایطى که ابوبکر و عمر به همراه مهاجرین و انصار، مجلس مهمى در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله تشکیل داده بودند و مشغول قدرت نمایى در مقابل خانه ى فاطمه علیهاالسلام بودند که در فاصله ى چند قدمى بود، ناگهان درِ خانه ى فاطمه علیهاالسلام باز شد و بانوى با عظمت اسلام در حالى که عده اى از زنان گرداگرد آن حضرت بودند وارد مسجد شده بسوى جمعیت پیش آمدند.

منظره جداً عجیب بود و مردم همه اختیار از کف داده بودند و فقط این را فهمیدند که راه باز کنند تا ببینند چه پیش مى آید.

دختر پیامبر سر مبارک را با پوشش کامل پوشانیده بود و لباس سراسرى از روى لباسها پوشیده بود. از شدت غم و ناراحتىِ جسمى، قامت حضرت راست نبود و لباس حضرت به زمین کشیده مى شد و گاهى لباس زیر پاى حضرت مى رفت. راه رفتن فاطمه علیهاالسلام همه را به یاد پیامبر صلى الله علیه و آله مى انداخت که شباهتى تمام به حرکت آن حضرت داشت.

اولین اقدامى که شاید تا آن روز سابقه نداشت آن بود که فوراً بین زنان و مردان پرده اى زده شد، و حضرت با زنان همراه در آنسوى پرده قرار گرفتند و روى زمین نشستند.

تأثیر عجیب آه فاطمه سلام الله علیها در مردم

مردم از دیدن این مناظر به شدت منقلب شدند و منتظر جرقه اى بودند که این انقلاب درونى را ظهور دهد.ناگهان صداى فاطمه علیهاالسلام را شنیدند که آهى جانسوز کشید که با همان آه همه ى مردم به گریه درآمدند و مجلس برخود لرزید و همه منقلب شدند.

شدت گریه بقدرى بود که حضرت مدتى طولانى صبر کرد تا مردم ساکت شدند و هیجانشان آرام گرفت. حضرت خواست سخنان خود را آغاز کند که با شنیدن چند کلمه بار دیگر مردم به گریه درآمدند، و حضرت آنقدر صبر کرد تا مردم کاملاً آرام شدند و حضرت سخنان خود را آغاز کرد.

محاکمه ى ناخواسته ى غاصبین

مردم سرا پا گوش بودند و نفسها در سینه ها حبس شده بود. فاطمه زهرا علیهاالسلام یک تنه همه را به محاکمه مى کشید و همه خود را مجرم مى دانستند، و گریه ها براى شرمى بود که از جرم و جنایت خود داشتند. دادگاه اجتماع کار خود را آغاز کرده بود و غاصب و همدستانش در فکر بودند که براى بر هم ریختن آن یا تخریب نتیجه ى آن از کجا آغاز کنند و به کجا ختم کنند، ولى ترس از تصمیم گیریهاى شتابزده ى خود داشتند.

محکومیت غاصبین و مردم به حکم فاطمه سلام الله علیها

برنامه طورى تنظیم شده بود که هیچکس را از آنچه قاضى مى خواست فرارى نبود. این مردم و آن غاصب که هرگز با دعوت حضور نمى یافتند اکنون با پاى خود حضور یافته بودند. اگر مهر سکوت بر لب مى زدند خود را محکوم مى دیدند چرا که فاطمه علیهاالسلام سخن خود را مى گفت، و اگر سخن مى گفتند حرفى براى گفتن نداشتند و بیش از پیش باطن بى محتواى عملشان معلوم مى شد و آنچه مردم خبر نداشتند برملا مى گشت.

مردم نیز که خود را محکوم حکم فاطمه علیهاالسلام مى دیدند این ضرر و خسارت را به پاى ابوبکر و عمر مى گذاشتند و با نگاههاى پر معنى آنان را زیر نظر داشتند. سخنان فاطمه علیهاالسلام هم آنقدر بالا و متین بود که مردم در مواردى حتى از فهم معانى آن عاجز بودند. سخنانى که اینک پس از چهارده قرن شرحها و تفسیرهاى مفصل بر آن نوشته شده است.

برداشتى از خطابه ى حضرت زهرا سلام الله علیها

متن کامل خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام در بخش هفتم این کتاب و ترجمه ى فارسى آن در بخش هشتم خواهد آمد و در بخش پنجم خلاصه اى از آن تقدیم خواهد شد. در اینجا نیز برداشتى از آن تقدیم مى شود:

حضرت پس از حمد و ثناى الهى و اقرار به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله و بیان حکمتهایى از خلقت و تکلیف بشر و ارسال انبیا علیهم السلام و خصوص نبوت پیامبر صلى الله علیه و آله، متذکر سوابق مردم با قرآن و اهل بیت علیهم السلام شدند.

از یک سو سابقه ى مردم در کمک به دین خدا و از سوى دیگر وظیفه ى خطیرى که نسبت به آیندگان بر عهده دارند را متذکر شدند. همچنین عظمت قرآن و اهل بیت علیهم السلام و ارتباط آن دو با یکدیگر را بیان کردند و سپس شمه اى از حکمت شرایع الهى را ذکر نمودند.

معرفى خود براى آینده ى تاریخ

پس از آن خود را معرفى کردند تا اهل مجلس و آینده ى تاریخ بدانند چه مقام معظمى با مردم سخن گفته است. بعد از آن، سوابق و زحمات طاقت فرسا و فداکارانه ى پیامبر صلى الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام در پروردن نهال اسلام را ذکر کردند.

در اینجا سخن را به مطلب مورد نظر نزدیک کردند و ارتداد مردم پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و نادیده گرفتن گذشته ها را یادآور شدند. سپس این نکته را مطرح کردند که فقط به بى توجهى نسبت به دین اکتفا نمى کنند بلکه آتش فتنه ها را هم بر علیه دین خدا و اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله شعله ور مى نمایند.

غصب فدک آتشى برانگیخته

سپس مسئله ى ارث را مطرح کردند و فرمودند: از نمونه آتش هاى برانگیخته ى شما مسئله ى فدک است. در این قسمت از سخن آیاتى از قرآن که درباره ى ارث و بخصوص ارث انبیا علیهم السلام بود مطرح کردند، و مسائلى که بطور خصوصى با ابوبکر و عمر مطرح کرده بودند این بار در حضور مردم و بطور مفصل تر و علنى بیان کردند.

سپس خطاب به قبر پیامبر صلى الله علیه و آله از غاصبین و مردمى که مؤید آنان بودند شکایت بردند و این شِکوه را در قالب اشعارى بیان کردند.

تعجب از سستى مردم

سپس خطاب را متوجه انصار نمودند و با یادآورى گذشته ى آنان در اطاعت از اوامر پیامبر صلى الله علیه و آله و یارى دین خدا، تعجب خود را از بى توجهى آنان نسبت به احقاق حق دختر پیامبر صلى الله علیه و آله بیان کردند که حتى پس از دادخواهى و فریاد کمک طلبى کسى اعتنا نمى کند!

ذکر حدیث جعلى توسط ابوبکر و جواب آن

ابوبکر از فرصت استفاده کرد و در سخنانى کوتاه حدیث جعلى خود را مبنى بر ارث نبردن از انبیا مطرح کرد و اشاره کرد که من غصب فدک را با مشورت و توافق مسلمین انجام داده ام.

حضرت زهرا علیهاالسلام ضمن اینکه ساحت پیامبر صلى الله علیه و آله را از مخالفت قرآن منزه دانستند، آیات صریح ارث انبیا صلى الله علیه و آله را مطرح کردند و ثابت کردند که هیچ استثنایى در مسئله ى ارث براى هیچ کس وجود ندارد.

تمسک به اجماع مسلمین و جواب آن

این بار ابوبکر اقرار کرد که از جواب عاجزم و فقط مسلمین را بین خود و تو قرار مى دهم که من در واقع دستور آنان را اجرا کرده ام.

حضرت زهرا علیهاالسلام خطاب را متوجه مسلمین نمودند و بشدت آنان را که به سوى سخن باطل روى آورده اند مورد مؤاخذه قرار دادند و آنان را به عذاب بشارت دادند و اشاره کردند که اگر مردم هم به آن راضى نباشند خدا راضى است. بعد تصریح کردند که این تصمیم شما را خوب مى دانم، ولى خواستم اتمام حجت کنم و مردم واقعیت را بدانند و روز قیامت براى حساب آماده باشند.

غدیر حجت نهایى امیرالمؤمنین علیه السلام

در اینجا سخنان حضرت پایان یافت و در راه بازگشت به خانه رافع بن رفاعه بعنوان یک سخن به ظاهر زیبا که در اذهان عمومى مؤثر بود تقصیر را بر عهده ى امیرالمؤمنین علیه السلام قرار داد که چرا آنحضرت قبلاً ما را آگاه نکرد تا در خلافت با دیگرى بیعت نکنیم و کار به اینجا نرسد!!! حضرت با غضب به او فرمود: پس از واقعه ى غدیر براى احدى عذرى باقى نمانده است.

اعتراض ام سلمه

سپس ام سلمه سر از حجره اش بیرون کرد و خطاب به مردمى که خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام را بدون نتیجه ى خاصى به پایان برده بودند مطالبى توبیخ آمیز گفت که ملخص آن چنین است:

آیا با مثل فاطمه اینگونه برخورد مى شود؟ آیا شما آمده اید به فاطمه علیهاالسلام حکم دینش را یاد دهید؟ آیا مثل فاطمه علیهاالسلام آنچه حقش نباشد طلب مى کند؟ عنایت خاص پیامبر صلى الله علیه و آله نسبت به او را فراموش کرده اید؟

نتایج فکرى خطابه ى فاطمه سلام الله علیها

بدین صورت مجلس بدون خواست غاصبین فدک تشکیل شد و کاملاً غافلگیر شدند و آنچه حاضر به گفتنش نبودند بر زبان خود جارى کردند و همه ى مردم حقایق را فهمیدند و همانگونه ثبت شد تا آیندگان هم بدانند و حق زهرا علیهاالسلام و حق کشى دشمنش بر جهانیان معلوم باشد.

سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها براى زنان عیادت کننده

[بحار الانوار: ج 29 ص 140 ح 30. ]اولین اثر خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام آن بود که زنان مهاجر و انصار از این مدتى که هیچ یادى از یادگار پیامبر صلى الله علیه و آله نکرده بودند به عیادت حضرت آمدند و گفتند: اى دختر پیامبر، حالتان چگونه است؟ حضرت فرمود: از دنیایى که با شما باشم متنفرم و آن را رها کرده ام، و نسبت به مردان شما غضبناکم.

ننگ بر کُند شدن شمشیر و تزلزل فکر!! و اى بر آنان! خلافت را از کوههاى بلند رسالت به کجا کشاندند؟ از ابوالحسن (على علیه السلام) چه چیزى را نمى پسندیدند؟ جز صلابت شمشیرش و بى پروائى او از مرگ و شدت حمله ها و برخوردهاى عبرت آموز او در جنگ، و از تبحر او در کتاب خداوند و غضب او در امر الهى.

به خدا سوگند، اگر مهارى را که پیامبر صلى الله علیه و آله آن را به او (على علیه السلام) سپرده بود در دست او باقى مى گذاردند به بهترین وجهى آنرا اداره مى کرد و اگر خلافت را به او مى سپردند برکات آسمان و زمین بر آنان گشوده مى شد.

به کدام سو روى آوردند؟! و بر ضد کدامین ذریه اى اقدام کردند و بر آنان چیره شدند؟! بینى شان بر خاک مالیده باد و پشیمان شوند قومى که گمان مى کنند کار درستى انجام مى دهند. قسم به لا یزالى خداوند، هم اکنون فتنه بار دار شده است، و پس زمان کوتاهى ثمره اش ظاهر مى گردد و از آن کاسه اى لبریز از خون تازه و سم تلخ کشنده مى دوشید. آنگاه است که آیندگان از نتیجه ى آنچه پیشینیان پایه گذارده اند آگاه مى شوند.

سوید بن غفله مى گوید: زنان عیادت کننده فرمایشات حضرت زهرا علیهاالسلام را براى مردان خود بازگو کردند. پیرو آن عده اى از بزرگان مهاجرین و انصار بعنوان عذرخواهى نزد حضرت آمده گفتند: اى سیدهالنساء، اگر ابوالحسن (على علیه السلام) این مسئله را قبل از آنکه پیمانى ببندیم بما یادآور مى شد سراغ دیگرى نمى رفتیم.

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: از من دور شوید (بس کنید)، که با بهانه هاى بیهوده تان عذر شما پذیرفته نیست و با کوتاهى هاى شما جاى هیچ سخنى باقى نمانده است!

نامه ى امیرالمؤمنین به ابوبکر درباره ى غصب فدک [بحار الانوار: ج 29 ص 140 ح 30. ]اسناد تاریخى به گونه هاى مختلف باقى مى مانند و پرده از جوانب مبهم ماجراها برمى دارند. یکى از این جلوه ها نامه هاى بزرگان ملل است که در هر قومى از احترام خاصى برخوردار است.

در اوج ماجراى فدک، و در حالیکه غاصبین مشغول قدرت نمایى بودند، امیرالمؤمنین علیه السلام نامه اى با مضامین عالى براى ابوبکر نوشت که شاید او از درک بعضى جملات آن عاجز بود.

این نامه را حضرت هنگامى نوشت که ابوبکر پس از تثبیت غصب فدک برفراز منبر رفت و با اظهار قدرت سخنان ناروایى نسبت به مقام شامخ ولایت بر زبان راند. [این سخنان ابوبکر در بخش سوم این کتاب آمده است.]حضرت مطالبى در نامه نوشته بودند که ابوبکر از کیفیت خطاب حضرت در تعجب فروماند، و در برخورد خود تجدید نظر کرد.

عین نامه ى حضرت چنین است:

بى انصافى مردم با اهل بیت علیهم السلام

امواج متلاطم فتنه ها را با کشتى هاى نجات پیمودند. ولى تاج افتخار صاحبان عظمت را با اجتماع اهل مکر و غدر پائین آوردند، و از نور مرکز انوار استفاده بردند ولى میراث پاکان ابرار را براى خود قسمت کردند و با غصب بخشوده ى پیامبر صلى الله علیه و آله (یعنى فدک) سنگینىِ وزر و وبال آن را بر خود خریدند.

اگر اجازه داده شود سرهاى شما را

شما را مى بینم که با کور دلى در حرکتید همانطور که شتر (با چشم بسته) دور آسیاب مى گردد. بخدا قسم، اگر به من اجازه داده شود درباره ى آنچه بدان علم ندارید، سرهاى شما را با شمشیرهاى برنده ى آهنین مانند دانه ى چیده از تنتان دور مى کنم و جمجمه هاى شجاعانتان را آنطور از جا مى کنم که گوشه ى چشمانتان را (از شدت گریه) مجروح کنم و شما را به وحشت بیندازم.

تا آنجا که مرا مى شناسید هلاک کننده ى لشگرها و نابود کننده ى جنگجویان و از بین برنده ى بزرگانتان و خاموش کننده ى غائله هاتان و قاتل شجاعانتان بوده ام، در زمانهایى که شما در خانه هایتان نشسته بودید.

من همان رفیق دیروز شما هستم. قسم به جان پدرم، نخواستید خلافت و نبوت در ما باشد چرا که کینه هاى بدر و خونهاى اُحد را به یاد مى آورید!

سکوت و سخن على علیه السلام

اگر بگویم که خداوند درباره ى شما چه مقدر کرده استخوان سینه هایتان همچون دندانه هاى چرخ آسیاب به تنتان فرو مى ورد. اگر سخن بگویم مى گوئید: «حسد مى ورزد»، و اگر ساکت بمانم مى گوئید: «فرزند ابى طالب از مرگ مى هراسد». هیهات، هیهات که چنین باشم. اکنون به من چنین گفته مى شود، در حالیکه من مرگ میراننده هستم.

منم که در شب آرام که مردم در خواب بودند در دریاى مرگ شناور بودم. منم حامل شمشیر سنگین و دو نیزه ى بلند، و شکننده ى پرچمها در جوش و خروش جنگها. منم آنکه زنگار ناراحتى ها را از روى بهترین خلایق (یعنى پیامبر صلى الله علیه و آله) مى زدود. مادر به عزایتان بنشیند! بدانید که پسر ابوطالب نسبت به مرگ از فرزند به سینه ى مادرش مأنوس تر است.

اگر حقیقت و باطن مردم بیان شود

اگر آنچه خداوند در کتابش درباره ى شما نازل کرده ظاهر کنم همچون طنابى که در چاهى عمیق لرزان باشد مضطرب مى شوید و از خانه هایتان پا به فرار مى گذارید و سرگردان مى شوید! ولى من آنچه در سینه دارم تحمل مى کنم تا خداوند را با دستى بریده از لذات شما و خالى از ساخته و پرداخته هاى شما ملاقات کنم.

مثل دنیاى شما نزد من همچون ابرى است که بالا و بالاتر مى رود و غلیظ مى شود و استقرار مى یابد، ولى دوباره از هم مى پاشد و آسمان صاف پیدا مى شود.

آرام باشید، بزودى گرد و غبار مى نشیند و ثمره ى کار خود را تلخ مى یابید و یا ثمره ى کاشته ى دست خود را میوه اى کشنده و سمى قاتل خواهید یافت.

خداوند براى قضاوت ما و پیامبر بعنوان خصم شما و قیامت براى محل مخاصمه کافى است. خداوند هم در قیامت غیر شما را از رحمتش دور نمى کند و جز شما را هلاک نمى نماید. والسلام على من اتبع الهدى.

عکس العمل ابوبکر در مقابل نامه ى امیرالمؤمنین علیه السلام

و قتى ابوبکر نامه را خواند وحشت و رعب شدیدى او را گرفت و گفت: عجیب است! چه جرأتى نسبت به من دارد که دیگرى ندارد؟!

آخرین سخنان حضرت زهرا در رابطه با فدک [بحار الانوار: ج 29 ص 182 ح 38. ]اینک فاطمه علیهاالسلام فدک را رها کرده و دیگر سخنى از آن نمى گوید. یکى از زنان بعنوان عیادت نزد حضرت آمد، ولى از نظر گرایش به سمت دشمن متمایل بود. حضرت بعنوان آخرین سخنى که درباره ى فدک بر زبان آورده به او چنین فرمود:

آنگاه که پیامبر صلى الله علیه و آله از دنیا رفت ابوبکر و عمر با جرأت تمام فدک را گرفتند. آه که چه ملک (با برکتى) بود! فدک اعطایى پروردگار بلند مرتبه به پیامبر مناجات کننده ى با خدا و وفادار بود که آنرا براى قوت فرزندان از نسل او و خودم به من بخشیده بود.

این مطلب را خدا مى دانست و امین او شاهد بود. اکنون اگر قوت زندگى را از من به زور گرفتند و لقمه ى مختصر را هم از من مانع شدند، من صبر بر این ظلم را باعث تقرب به درگاه الهى در روز قیامت مى دانم، و خورندگان آن به ظلم، آن را شعله ور کننده ى حمیم در شعله هاى جهنم خواهند یافت.

این مجموعه، اقدامات دقیقى بود که پس از غصب فدک انجام گرفت. برنامه ى آن از مقام عصمت داده شد و مجرى آن هم خود امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام بودند.

این خط سیرى که به ثمر رسید نتیجه اش براى آینده هاى بلند مدت تشیع باقى ماند که تا همیشه کلامش سکه ى تمام عیار است چرا که کلام على و فاطمه علیهماالسلام است، و به همین جهت دشمن عاجزتر از آن است که با تلاش هاى مذبوحانه ى خود بخواهد از غاصب فدک دفاع کند و یا باطلى که خود از به میان آوردنش پشیمان شده دوباره احیا کند. کلام فاطمه و على علیهماالسلام نور است و سخن دشمن ظلمت و تاریکى، و پیداست که ظلمت در مقابل نور محو شدنى است.

اقدامات غاصبین پس از تثبیت غصب فدک

مسئله ى غصب فدک بسیار حساب شده و با برنامه ریزى از سوى غاصبین انجام شد. اگر چه این اقدام براى آنان به قیمت گرانى تمام شد واز چند سو به آبرو و حیثیت ساختگى خود لطمه زدند، ولى این کارى بود که تصمیم داشتند آنرا به هر قیمتى انجام دهند. لذا هیچ سخن حقى را نمى پذیرفتند، و به عواطف و قضاوت مردم هیچ ارجى نهاده نمى شد. البته آن روزها با هر مسئله اى که به اهل بیت علیهم السلام ارتباط داشت چنین برخوردى مى شد.

جالب تر اینکه در مقابل احتجاجات قاطع حضرت زهرا علیهاالسلام هر بار مطلبى جعل مى کردند که فقط خودشان شنیده بودند و یک نفر از اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله حتى طرفداران خودشان حاضر نمى شدند به دروغ هم که شده بنفع آنان شهادت دهند، و لذا دست به دامان یک عرب بیابانى همچون مالک بن اوس بن حدثان شدند.

آمارى از اقدامات برنامه ریزى شده ى غاصبین

با توجه به این نکته، غاصبین مراحل زیر را براى غصب فدک طى کردند تا این حکم باطل خود را تثبیت کنند:

براى بدست آوردن زمینه ى کار نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و درباره ى آن از حضرت سؤال کردند.

حدیثى جعل کردند تا دستاویزى براى کار خود داشته باشند.

عایشه و حفصه دو دختر خود را بعنوان شاهد آماده کردند.

در چند مرحله ى ساختگى نشان دادند که متمایل به بازپس دادن فدک هستند ولى باز عقب نشینى کردند، و رسماً سند دست نوشته ى خود را پاره کردند.

پس از نامه ى تهدید آمیز امیرالمؤمنین علیه السلام به مشورت نشستند و تصمیمات جدیدى گرفتند و مردم را تهدید کردند.

پس از احتجاج امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد تصمیم بر قتل آنحضرت گرفتند و تا مرحله ى اجراى آن هم پیش رفتند.

پس از خنثى شدن توطئه ى قتل، ابوبکر سخنان تهدید آمیزى نسبت به مردم، و گفته هاى اهانت آمیزى نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام بر زبان راند، و در خاتمه با دادن سهمیه از بیت المال مردم را به سوى خود جلب کرد.

نیرنگ دیگر آن بود که بعنوان رضایت طلبى نزد حضرت زهرا علیهاالسلام آمدند ولى پشیمان بازگشتند.

آخرین نقشه ى آنان شرکت در تشییع جنازه ى فاطمه علیهاالسلام و خواندن نماز بر بدن آنحضرت بود، که با پیش بینى حضرت زهرا علیهاالسلام در اخفاء دفن و قبرش نقشه بکلى خنثى شد.

این مراحل نُه گانه نشانگر اسرار دیگرى از غصب فدک و گوشه هایى از این مقاصد شوم است. در این بخش به بیان مفصل آنها مى پردازیم.

سؤال غاصبین از امیرالمؤمنین قبل از غصب فدک

[مجمع الزوائد: ج 9 ص 39. ]ابوبکر و عمر قبل از اقدام به غصب فدک، براى آنکه کیفیت برخورد خود را تنظیم کنند، ضمن سنجش زمینه ى اجتماعى آن نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و گفتند: درباره ى آنچه از پیامبر باقى مانده چه مى گویى؟ فرمود: ما به پیامبر سزاوارتریم. گفتند: حتى آنچه در خیبر است؟ فرمود: بلى، حتى آنچه در خیبر است. گفتند: حتى آنچه در فدک است؟ فرمود: آرى، حتى آنچه در فدک است.

با شنیدن این سخنان برآشفتند و گفتند: بخدا قسم چنین کارى نخواهد شد مگر آنکه گردنهاى ما با ارّه قطع شود!! و با این گفته تصمیم جدى خود بر غصب فدک را صراحتاً اعلام داشتند.

جعل حدیث براى غصب فدک

یکى از پیش بینى هاى ابوبکر و عمر درباره ى فدک، آماده ساختن مدرکى جعلى براى هدف شومشان بود. براى این منظور از مطرح کردن جنبه هاى معنوى استفاده کردند که انبیا علیهم السلام درهم و دینارى باقى نمى گذارند و فقط علم و حکمت از خود به یادگار مى گذارند، و نتیجه گرفتند که هر چیزى از اموال دنیا از پیامبر باقى بماند قابل تملک نیست و صدقه است. این حدیث جعلى بصورت جمله ى «نحن معاشر الانبیاء لانورث…» مطرح شد و ظاهر فریبنده اى داشت.

ظاهر فریبنده ى حدیث جعلى

این مفاهیم که براى پردازش آن وقت زیادى صرف کرده بودند و فکرهاى متعددى براى ساختن آن کمک کرده بودند ظاهر فریبنده اى داشت، چرا که بوى قداست و پرهیزکارى از آن استشمام مى شد.

البته چون دروغگو حافظه ندارد و حدیث جعلى یک حقیقت نیست که بدان پایبند باشند، در موارد مختلفى که این مطلب ساختگى را مطرح کردند براحتى کلماتى که براى اجراى اهدافشان مؤثر بود بدان اضافه مى کردند یا صورت آنرا تغییر مى دادند.

عایشه و حفصه شاهدان حدیث جعلى[کتاب سلیم : ج 2 ص 694. بحار الانوار: ج 29 ص 134، 156، 190. ]غاصبین محکم کارى لازم براى راهى که در نظر داشتند پیش بینى کرده بودند. پیداست که جعل حدیث به فاصله ى چند روز از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله جرم نابخشودنى است و تثبیت آن نیز کار آسانى نیست.

در جایى که اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله حضور داشتند و زمان زیادى هم نگذشته بود که فراموش کرده باشند نسبت دادن چنین دروغ بزرگى به ساحت قدس نبوى احتیاج به زمینه سازى داشت.

شاهد بر حدیث جعلى از خانواده ى غاصبین

بهمین جهت کسى جز مجموعه ى داخلى خود پیدا نکردند و شاهد ماجرا را عایشه و حفصه بعنوان دو همسر پیامبر صلى الله علیه و آله در نظر گرفتند که اگر کسى منکر شد ادعا کنند بخاطر ارتباط بیشتر با آنحضرت، مطلب را در جایى شنیده اند که دیگران نبوده اند!

نکته ى جالبى که جلب توجه مى کند آنست که در اینجا کسى نگفت: شهادت این دو زن جلب نفع براى خانواده خودشان است در حالی که این مطلب را در شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام براى فدک حضرت زهرا علیهاالسلام صریحاً گفتند.

یک عرب بیابانى بعنوان شاهد

مشکلى که هنوز باقى بود شهادت دادن دو زن بود که بجاى یک مرد حساب مى شد و ارزش آن هنگامى بود که یک مرد دیگر نیز به آن شهادت دهد. هیچکس حاضر به چنین شهادتى و نسبت دروغى به پیامبر صلى الله علیه و آله نشد.

لذا یک عرب بیابانى از قبیله ى بنى نصر را پیدا کردند که از نظر اجتماعى چنان بى ارزش بود که معروف بود هر گاه بول بر او عارض مى شد بدون در نظر گرفتن جایى مناسب به همان حال بر پاى خود بول مى کرد و جالب تر اینکه گاهى با بول خود تطهیر مى کرد!! از طرف دیگر سابقه ى این شخص که نامش مالک بن اوس بن حدثان بود با پیامبر صلى الله علیه و آله مشخص نبود تا بتواند مطلبى را به پیامبر صلى الله علیه و آله نسبت دهد.

به این عرب بیابانى هم با مشکلات زیاد این حدیث جعلى را یاد دادند و برایش تکرار کردند تا بتواند نزد مردم شهادت دهد و تعداد شاهدان را تکمیل کند. بسیار جالب است که در کتب تاریخ تصریح شده که با حضور آن همه اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله احدى جز آن اعرابى و این دو زن پیدا نشد به مطلب مورد نظرشان شهادت دهد.

نوشتن و پاره کردن سند براى فدک [بحار الانوار: ج 29 ص 157، 192، ج 48 ص 157. نوائب الدهور: ج 3 ص 148. ]محکومیت اجتماعى ماجراى غصب فدک به ضمیمه ى اقداماتى که توسط امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام انجام گرفت بصورتى بود که غاصبین را وادار کرد تا حدى گفته هاى خود را پس بگیرند. تا آنجا که چند بار تا مرز نوشتن سندى بعنوان باز پس دادن فدک به حضرت فاطمه علیهاالسلام پیش رفتند.

اگر چه در برخورد اول، عمر سند فدک را که توسط پیامبر صلى الله علیه و آله نوشته شده بود پاره کرد و علامت سؤال بزرگى در آغاز ماجراى غصب فدک بر جاى گذاشت.

نقشه ى جدید براى سند فدک

از آنجا که آنان هرگز حاضر به بازگرداندن فدک نبودند و نمى خواستند به محکومیت خود در پیشگاه مردم اقرار کنند، و از جهتى استدلال هاى دندان شکن حضرت زهرا علیهاالسلام کار را به مراحل حساسى منتهى کرده بود، لذا نقشه ى جدیدى براى حل این مشکل طرح کردند.

توطئه چنین بود که ابوبکر مدرکى بنویسد و به حضرت زهرا علیهاالسلام تحویل دهد تا نشان دهند که خواسته ى آن حضرت را به انجام رساندند، ولى عمر در راه سند را از حضرت بگیرد و پاره کند تا عملاً نتیجه خنثى شود. این صورت توطئه بود که در قالب یک فاجعه به اجرا درآمد که در اینجا بطور بسیار مختصر آن را ذکر مى کنیم:

آنگاه که حضرت زهرا علیهاالسلام از راههاى مختلف ابوبکر را محکوم کرد، او نوشته اى بعنوان بازگرداندن فدک براى حضرت نوشت و بدست آنحضرت داد تا عملاً اجرا شود. فاطمه زهرا علیهاالسلام آنرا برداشت و از نزد ابوبکر بیرون آمد.

از بین بردن سند در سایه ى جنایت

عمر در راه حضرت را دید و گفت: اى دختر محمد! این نوشته ى همراه تو چیست؟! فرمود: نوشته اى است که ابوبکر بعنوان باز پس دادن فدک نوشته است. گفت: آنرا به من بده! حضرت ابا کرد و آنرا نداد.

در اینجا عمر که دید از راه عادى نمى تواند آن را از حضرت بگیرد جسارتى کرد که صفحه ى تاریخ را سیاه کرد و سوز جانکاه آن براى همیشه دل محبان فاطمه علیهاالسلام را سوزانده مى سوزاند. او با قساوت تمام در میان کوچه و رهگذر مردم به دختر پیامبر صلى الله علیه و آله اهانتى عظیم کرد و با پا به فاطمه علیهاالسلام زد و با این کار خود صفحه ى سیاهى در دفتر تاریخ اسلام رقم زد.

و به این اکتفا نکرد و سیلى به صورت مبارک آنحضرت زد بطورى که در اثر آن گوشواره ى حضرت شکست. او با این اقدام ددمنشانه ى خود ننگى بر جاى گذاشت که براى همیشه باعث سرافکندگى در برابر سایر ملل شد.

سپس عمر نوشته را به زور از دست حضرت گرفت و آب دهان بر آن انداخت و نوشته هاى آن را پاک کرد و آنرا پاره نمود و گفت: «این سرزمینى است که پدر تو هم با اسب و لشکر آنجا را فتح نکرده است! بیا کوهها را بر گردن ما بگذار»!

منظره اى که در میان کوچه ایجاد شده بود و فاطمه اى که با چادر خاک آلود از زمین برمى خاست و حالى که به آنحضرت عارض شده بود بخوبى قابل تصور است و از همه بیشتر بر شخص امیرالمؤمنین علیه السلام تأثیر داشته است.

سوز در مصائب

امیرالمؤمنین علیه السلام در خانه منتظر بودند. وقتى حضرت زهرا علیهاالسلام پشت در آمد حضرت به استقبال او رفت و فرمود: اى دختر پیامبر، چرا اینگونه غضبناک هستى؟ حضرت زهرا علیهاالسلام جسارت عمر را بازگو کرد.

امیرالمؤمنین علیه السلام بعنوان شریک غم و تسلاى حضرت فرمود: «آنچه نسبت به من و پدرت مرتکب شده اند از این بالاتر است».

این فاجعه دلهایى را لرزانده و مى لرزاند که در محبت فاطمه بال و پر مى زنند و قلب خود را در طبق اخلاص به زهرا علیهاالسلام سپرده اند. آیا واقعاً فدک به این حد براى غاصبین ارزش داشت یا قساوت و شقاوت باطنى آنان بود که اینگونه ظهور یافت؟ آیا حفظ حرمت ناموس پیامبر صلى الله علیه و آله اینگونه است؟! باشد تا مهدى زهرا علیه السلام بیاید و عمق جنایت را آنگونه که بوده بیان فرماید.

مشورت و اقدام غاصبین پس از نامه ى امیرالمؤمنین [بحار الانوار: ج 29 ص 140. ]جزر و مد برخوردهاى مردم با امواج حوادث متغیر بود. لذا در شرایطى که اوضاع تغییر مى کرد، غاصبین براى ترمیم گذشته ها مردم را جمع مى کردند و سخنانى برایشان مطرح مى کردند که گاهى تیر تهدید را در هدف داشت و گاهى تقدیم لقمه ى لذیذى بود.

سخنرانى ابوبکر درباره ى توافق مردم بر غصب فدک

پس از نامه ى امیرالمؤمنین علیه السلام به ابوبکر درباره ى فدک [به قسمت 8 از بخش 2 کتاب حاضر مراجعه شود.، دستور داده شد تا مردم جمع شوند و ابوبکر برایشان سخنرانى کرد و ضمن آن اقدامات خود را به اتفاق و توافق مردم نسبت داد و چنین گفت:

اى مهاجرین و انصار، مى دانید که من درباره ى باغهاى فدک بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله با شما مشورت کردم و شما گفتید: «پیامبران ارث نمى گذارند، و این اموال (فدک) باید به غنیمت ها اضافه شود و درآمد آن در اسب و اسلحه و جهاد و مرز دارى مصرف شود». ما هم این نظر شما را به اجرا گذاشتیم، ولى مدعى آن این مطلب را نمى پذیرد.

ترس از مالک فدک

این مدعى فدک است که مى ترساند و تهدید مى کند و به جان پیامبرش قسم یاد مى کند که آنرا با خون کشنده بیالاید.

بخدا قسم من خلافت را باز پس دادم ولى مورد قبول واقع نشد، و خود را از آن عزل نمودم ولى استعفاى من پذیرفته نشد!! همه ى اینها براى احتراز از کراهت فرزند ابوطالب و فرار از درگیرى با او بود. مرا با فرزند ابوطالب چه کار است؟ آیا کسى با او به منازعه پرداخته که بر او غالب شود؟!

دلگرمى غاصب فدک

عمر که احساس ضعف در سخنان ابوبکر را بخوبى متوجه شده بود در مجلس مشورت به او گفت: تو فقط اینگونه سخن مى گویى. تو فرزند کسى هستى که در جنگها پیشتاز نبوده، و در خشکسالى با سخاوت نبوده است. سبحان اللَّه! چه قلب وحشت زده اى پیدا کرده اى و نفست بى تحمل شده است؟

من براى تو ظرف آبى گوارا آماده ساختم تا بنوشى، ولى تو اصرار دارى که بر همان تشنگى بمانى. من گردنهاى عرب را براى تو خم کردم، و حکومت شورى را برایت تثبیت نمودم. اگر چنین نبود پسر ابوطالب استخوانهایت را آرد مى کرد! خدا را سپاس کن بر اینکه من در کنار تو هستم، چرا که هرکس بر منبر پیامبر بالا رود سزاوار است بار دیگر خدا را شکر کند!!

تعریض به امیرالمؤمنین علیه السلام مدافع فدک

سپس عمر گفت: این على بن ابى طالب همچون صخره اى است که آب از آن بیرون نمى آید مگر پس از شکستن آن، و همچون مار خوش خط و خالى است که جز از طریق غیر عادى پاسخ نمى دهد! و درخت تلخى است که اگر همه ى آنرا با عسل بیالایند جز ثمره ى تلخ نخواهد داد!!! او بزرگان قریش را کشته و نابودشان کرده و بر همه ى آنان ننگ و عار باقى گذاشته و آنان را مفتضح کرده است.

آرام باش و صاعقه هاى او تو را گول نزند و رعدهاى او تو را نترساند. من درِ خانه ى او را مى بندم قبل از آنکه درِ خانه ى تو را ببندد!

علت سکوت امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان غاصب

ابوبکر گفت: اى عمر، تو را بخدا سوگند مى دهم که مرا از مغلطه ها و مانع سازیهاى خود رها کن. بخدا قسم اگر او بخواهد من و تو را بکشد با دست چپش مى کشد و احتیاج به دست راست ندارد! و ما را از دست او جز سه چیز خلاص نکرده است:

  1. او تنها است و یاورى ندارد.
  2. او وصیت و سفارش پیامبر را مراعات مى کند.
  3. هر یک از این قبایل را در نظر بگیرى على متعرض آنها شده همچون شترى که با دندانهایش به هر یک از گیاهان بهارى متعرض مى شود.

تو هم خوب مى دانى که اگر اینها نبود خلافت به او برمى گشت اگر چه ما خوش نداشتیم. بدانکه این دنیا براى او بى ارزش تر از ملاقات هر یک از ما با مرگ است.

کتاب اسرار فدک – سابقه هاى غاصبین با مدافع فدک

سپس ابوبکر گفت: روز اُحُد را فراموش کرده اى که همگى فرار کرده بالاى کوه رفته بودیم، و این در حالى بود که بزرگان کفار اطراف او را گرفته بودند و یقین به مرگ او داشتند و او هیچ راهى براى خروج از وسط آنان نداشت. وقتى کفار نیزه ها را به سوى او نشانه رفتند، تن خود را تا پائین تر از مرکبش خم کرد بطورى که از زیر نیزه هاى آنان عبور کرد. سپس در رکابش ایستاد در حالیکه سرش را از زین اسبش پائین آورد و مى گفت: «یااللَّه یااللَّه! یا جبرئیل یا جبرئیل! یا محمد یا محمد! النجاه النجاه!».

سپس سراغ رئیس آنان رفت و ضربتى بر سر او زد که فک و زبانش باقى ماند! سپس به سوى صاحب پرچم بزرگ رفت و ضربتى بر جمجمه ى او زد و آنرا دو نیم کرد و شمشیر همچنان پائین آمد تا او و مرکبش را دو نیم کرد! وقتى کفار این مناظر را دیدند یکباره از مقابل او پراکنده شدند.

على هر یک را نصیبى از شمشیر مى داد بطورى که آنان را بصورت جرثومه هاى مرده بر بلندى رها کرد که در حسرت مردن به خود مى پیچیدند و جرعه هاى مرگ را سر مى کشیدند. روح آنان با شمشیر على گرفته شده بود و ما آماده ى بیش از آن هم بودیم.

ما نیز در آن روز از ترس على کنترل خود را از دست داده بودیم، تا آنکه تو (اى عمر) زودتر از دیگران نزد او رفتى، و با تو برخوردى نمود که خود خوب بیاد دارى. در آنجا اگر خداوند آن آیه از کتاب خدا را بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل نکرده بود ما هم هلاک مى شدیم که فرمود: «لَقَدْ عَفا عَنْکُمْ [سوره ى آل عمران: آیه 152.» یعنى: «شما را مورد عفو قرار داد».

پیشنهاد غاصب فدک از ترس امیرالمؤمنین علیه السلام

(اى عمر)، تا مادامى که این مرد تو را رها کرده تو هم او را ترک کن، و سخن خالد را که مى گوید «على را خواهد کشت» تو را گول نزند.

او جرأت چنین کارى را ندارد، و اگر در پى چنین تصمیمى برود اولین مقتول بدست على خواهد بود، چرا که او از فرزندان عبد مناف است که هرگاه آماده ى جنگ شوند هیبتشان در طرف مقابل اثر مى کند، و آنگاه که غضب کنند طرف مقابل را خوار مى کنند، بخصوص على بن ابى طالب که باب اکبر و بلنداى استوار و رئیس بزرگ آنان است.

نقشه ى قتل امیرالمؤمنین علیه السلام

[کتاب سلیم: ج 2 ص 679، 871. علل الشرایع: ص 190. الخرائج: ج 2 ص 757. احتجاج طبرسى: ج 1 ص 89. به بحار الانوار: ج 29 ص 125، 132، 136، 159 مراجعه شود.]

برخوردهاى شدید امیرالمؤمنین علیه السلام اغتشاش عجیبى در افکار ابوبکر و عمر و مشاورینشان پیش آورده بود بطورى که آنان را وادار به تصمیم گیریهاى شتابزده اى نمود. با آنکه غاصبین به شدت از امیرالمؤمنین علیه السلام وحشت داشتند ولى بالأخره تصمیم بر قتل آنحضرت گرفتند.

آنان جلسه اى تشکیل دادند و در بین خود گفتند: «دیدید على با ما چگونه برخورد کرد و چه مطالبى به ما گفت؟ بخدا قسم اگر یک مجلس دیگر چنین تکرار شود کار خلافت ما را به فساد مى کشاند. گویا تا او زنده است چیزى بر ما گوارا نخواهد بود.

ما در امان نیستیم که پنهانى مردم را دعوت کند و عده اى دعوت او را بپذیرند و به جنگ ما برخیزد، چرا که او شجاعترین عرب است. شما خوب مى دانید که ما نسبت به او مرتکب چه جرائمى شده ایم و در حکومت پسر عمویش بر او غالب شدیم در حالى که حقى در آن نداشتیم و فدک را از همسر او گرفتیم».

اجراى توطئه ى قتل بدست خالد

عمر گفت: نظر درست آن است که دستور قتل او را صادر کنیم. ابوبکر پرسید: چه کسى این کار را بر عهده مى گیرد؟ عمر گفت: «خالد بن ولید»، و این بدان دلیل بود که خود خالد بارها این پیشنهاد را داده بود.

آنان سراغ خالد فرستادند و او آمد. به او گفتند: مى خواهیم تو را براى کارى عظیم بفرستیم. خالد گفت: هر دستورى دارید بگویید، اگر چه قتل على بن ابى طالب باشد! گفتند: منظور ما همین است.

خالد گفت: چه زمانى او را بکشیم؟! ابوبکر گفت: «هنگام نماز صبح در مسجد حاضر شو و آنگاه که براى نماز ایستادیم تو در کنار على بایست در حالى که شمشیر همراهت باشد، و وقتى سلام نماز را دادم گردن او را بزن»! انتخاب صبح بخاطر تاریکى هوا در آن موقع بود که ترور آسان تر صورت مى گرفت. خالد قبول کرد و با این قرار از یکدیگر جدا شدند.

اطلاع امیرالمؤمنین علیه السلام از توطئه ى قتل

اسماء بنت عمیس که همسر ابوبکر و بانوى صالحه اى بود از این توطئه که در خانه ى ابوبکر صورت گرفت آگاه شد. لذا خدمتکار خود را فرستاد و گفت: نزد فاطمه برو و به او سلام برسان و آنگاه که از در وارد مى شوى این آیه را (به کنایه) بخوان: «إِنَّ الْمَلَأَ یأْتَمِرونَ بِکَ لِیقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنّى لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ [سوره ى قصص: آیه ى 20.»

یعنى: «این گروه توطئه مى کنند که تو را بکشند. خارج شو که من خیرخواه تو هستم». همچنین اسماء به خادمه اش گفت: اگر با خواندن آیه منظور تو را متوجه نشدند آن را تکرار کن.

خادمه آمد و وارد شد و گفت: خانم من مى گوید: «اى دختر پیامبر حالت چگونه است؟ إنّ الملأ یأتمرون بک لیقتلوک…»! وقتى خادمه خواست بیرون برود بار دیگر آیه را خواند. امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: به اسماء سلام برسان و بگو: «خداوند عزوجل بین آنان و تصمیمى که دارند مانع خواهد شد انشاء اللَّه»!

پشیمانى ابوبکر از دستور قتل

از سوى دیگر ابوبکر با خود اندیشید و در مورد دستورى که راجع به قتل امیرالمؤمنین علیه السلام داده بود به فکر فرو رفت و یقین کرد که اگر چنین اقدامى صورت گیرد جنگى شدید و بلایى طولانى بوقوع خواهد پیوست. لذا از دستورى که داده بود پشیمان شد و آن شب را تا صبح نخوابید.

صبح هنگام که وارد مسجد شد صفها آماده ى نماز بودند. ابوبکر پیش رفت و نماز را شروع کرد در حالى که فکر مى کرد و متوجه نبود چه مى گوید. خالد بن ولید هم با شمشیر آمد و کنار حضرت ایستاد در حالى که آنحضرت متوجه ماجرا بود.

شکست توطئه ى قتل بدست غاصب

ابوبکر در نماز به عواقب امر مى اندیشید و جان خود را هم در امان نمى دید، و شجاعت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز او را به وحشت انداخته بود. او نماز را آنقدر طول داد که نزدیک بود آفتاب طلوع کند و مردم گمان کردند در نماز به اشتباه افتاده است. تا آنکه به تشهد رسید و جرأت سلام دادن نداشت!

بالأخره قبل از سلام نماز سه مرتبه گفت: «اى خالد، آنچه به تو دستور داده ام انجام مده و اگر انجام دهى تو را مى کشم»! و سپس سلام نماز را داد.

عکس العمل امیرالمؤمنین علیه السلام در مقابل قاتل

امیرالمؤمنین علیه السلام رو به خالد کرد و فرمود: اى خالد، ابوبکر چه دستورى به تو داده بود؟ گفت: دستور داده بود گردن تو را بزنم! فرمود: چنین کارى را مى کردى؟ خالد گفت: آرى بخدا قسم، اگر قبل از سلام نماز نگفته بود «مکن» تو را مى کشتم.

حضرت فرمود: اى بى مادر، دروغ مى گویى! آنکه چنین کارى مى کند باید از تو شجاع تر باشد.

سپس حضرت از جا برخاست و فقط با دو انگشت سبابه و وسط گلوى خالد را گرفت و چنان فشار داد که فریاد وحشتناکى کشید و نزدیک بود چشمانش بیرون آید، و مردم به وحشت افتادند بطورى که هرکس در فکر خود بود. خالد هم دست و پا مى زد و قدرت حرف زدن نداشت.

سپس حضرت لباس خالد را گرفت و او را به دیوار کوبید و خطاب به عمر فرمود: اى پسر صهاک، بخدا قسم اگر عهد و پیمانى از جانب پیامبر نبود و اگر نوشته ى ثبت شده اى از جانب پروردگار نبود مى دانستى که کدامیک از ما لشکر ضعیفتر و تعداد کمترى داریم.

سپس حضرت خالد را گرفت و بر زمین زد و بر روى سینه اش نشست و شمشیرش را برداشت تا او را بکشد. تمام اهل مسجد جمع شدند تا خالد را از دست آنحضرت رهایى دهند ولى نتوانستند. عمر گفت: «بخداى کعبه قسم او را مى کشد»! لذا سراغ عباس فرستادند. عباس آمد و او را به حق قبر پیامبر صلى الله علیه و آله قسم داد که او را رها کند، و حضرت او آزاد کرد.

عکس العمل در مقابل عامل قتل

سپس حضرت سراغ عمر آمد و یقه ى او را گرفت و فرمود: اى پسر صهاک، بخدا قسم اگر نبود عهدى از جانب پیامبر و دستورى از جانب خداوند مى دانستى که کدامیک از ما کم یاورتر و نفراتمان کمتر است.

مدافعان حریم علوى

سپس حضرت به خانه رفتند. در اینجا سلمان و ابوذر و مقداد و بنى هاشم آمدند و شمشیرها را کشیدند و خطاب به مردم گفتند: «بخدا قسم، دست برنمى دارید تا آنکه سخن بگوید و اقدام کند». مردم نیز مضطرب شدند و فتنه اى بپا شد.

از سوى دیگر زنان بنى هاشم بیرون آمدند و فریاد برآوردند و گفتند: اى دشمنان خدا، چه زود دشمنى خود را با پیامبر و اهل بیتش آشکار کردید، و بارها همین نیت را نسبت به پیامبر داشتید ولى نتوانستید. دیروز نسبت به دخترش تصمیم قتل گرفتید و امروز مى خواهید برادر و پسر عمو و جانشین و پدر فرزندانش را بکشید. بخداى کعبه قسم، دروغ مى گویید. هرگز به قتل او دست نخواهید یافت.

بعد از این جریانات که مردم ترسیدند فتنه ى عظیمى بپا شود ابوبکر به عمر گفت: این مشورت وارونه ى تو بود. گویا من این مناظر را پیش چشمانم مى دیدم، ولى خدا را بر سلامتمان شکر کن!

بدین صورت توطئه ى قتل حضرت خنثى شد ولى این بار آبروى ظاهرى غاصبین بکلى از بین رفت واتمام حجتى قوى بر همگان شد که غاصبین تا کجا را تصمیم گرفته اند.

سخنان ابوبکر در تهدید و تطمیع مهاجرین و انصار [دلائل الامامه: ص 119. بحار الانوار: ج 29 ص 326. ]با تخریب زمینه هاى اجتماعى بدست غاصبین آنها احساس خطر جدى کردند و چاره ى نهایى را در تهدید و ارعاب دیدند که در ضمن آن تطمیعهایى هم به چشم مى خورد. ابوبکر به منبر رفت و مردم را مخاطب قرار داد و گفت:

اى مردم، این چه گوش فرادادن به هر سخنى است؟ این آرزوها در زمان پیامبر کجا بود؟! هرکس مطلبى شنیده بگوید و هرکس شهادت مى دهد برخیزد. او همچون روباهى است که شاهدش دم اوست [اشاره به یک ضرب المثل عربى است. یعنى شاهد او جزئى ازخود اوست. ملازم هر فتنه اى است. اوست همان که مى گوید: «فتنه را بعد از آنکه کهنه شده باز گردانید».

از ضعیفان کمک مى گیرید و زنان را به یارى مى طلبید، مانند ام طحال که محبوبترین اهلش نزد او گمراه است [اشاره به یک ضرب المثل عربى است. بدانید که من اگر بخواهم بگویم مى گویم و اگر بگویم افشا مى کنم، ولى اگر رهایم کنید ساکت مى مانم.

خطاب تهدیدآمیز به انصار

سپس رو به انصار کرد و گفت: اى انصار، سخن سفیهان شما به من رسیده است و این در حالى است که شما سزاوارترین مردم به حفظ عهد پیامبرید. پیامبر نزد شما آمد و شما او را پناه دادید و یارى کردید. بدانید که من نسبت به کسى که نزد ما مستحق مجازات نباشد دست و زبان باز نخواهم کرد.

تطمیع مردم

ابوبکر در پایان تهدیداتش وارد جنبه تطمیع مردم شد و براى خریدارى فکر مردم گفت: «بعد از همه ى اینها، فردا صبح همه براى گرفتن سهمیه هاى خود از بیت المال بیایید»، و این آخرین راه مؤثر بود که براى روز مبادا ذخیره کرده بودند.

رضایت طلبى ابوبکر و عمر [کتاب سلیم: ج 2 ص 869. مصباح الانوار: ص 246. بحار الانوار: ج 29 ص 157. بحار الانوار: ج 43 ص 170، 203. الامامه والسیاسه (ابن قتیبه): ص 14. ]آخرین اقدامى که در حیات صدیقه ى طاهره علیهاالسلام از طرف غاصبین انجام گرفت و نقشه ى ظریفى بود که توسط بانوى دو جهان خنثى شد، رضایت طلبى از آنحضرت بود.

این برنامه را براى روزى ذخیره کرده بودند که آبها از آسیاب بیفتد و آتشهاى فتنه زیر خاکستر قرار بگیرد، و فاطمه علیهاالسلام هم یاراى مقابله نداشته باشد، و آن زمان ایام آخر زندگى زهرا علیهاالسلام بود. را ستى کسى نیست بپرسد: چرا بجاى رضایت طلبى، خود فدک را باز نگرداندند؟!!

آیا این مسخره نیست که ظالم در حالیکه به ظلم خود ادامه مى دهد طلب

عفو کند و در همان حال ظلم را تکرار کند؟! آیا در مقابل چنین عذر خواهانى، چه راهى زیباتر از آنچه صدیقه ى طاهره انجام داد مى توان یافت؟

اجازه ى عیادت فاطمه

آنها هر روز حال فاطمه علیهاالسلام را جویا مى شدند تا آنگاه که خبر یافتند مریضى حضرت شدت یافته است. زمان مناسب فرا رسیده بود. لذا دو نفرى براى عیادت آنحضرت آمدند ولى حضرت اجازه نداد. فرداى آن روز دوباره آمدند ولى حضرت اجازه نداد.

و قتى از اجازه ى مستقیم ناامید شدند به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کردند: «بین ما و فاطمه آنچه که خود بهتر مى دانى اتفاق افتاده، و ما قبلاً چندین بار براى عذرخواهى آمده ایم ولى به ما اجازه نداده است.

اگر مى توانى براى ما اجازه بگیر تا از گناهمان عذر خواهى کنیم». امیرالمؤمنین علیه السلام چند بار به آنها جواب منفى داد ولى آنها اصرار کردند. این بار پشت در نشستند و از حضرت خواستند داخل خانه برود تا شاید بتواند فاطمه علیهاالسلام را راضى کند.

امیرالمؤمنین علیه السلام وارد خانه شد و نزد حضرت زهرا علیهاالسلام آمد و فرمود: ابوبکر و عمر بارها اجازه خواسته اند و من آنها را رد کرده ام و تو نیز اجازه نداده اى. اکنون بار دیگر از من خواسته اند تا از تو اجازه بگیرم. عرض کرد: بخدا قسم به آنان اجازه نمى دهم و کلمه اى با آنان سخن نمى گویم تا پدرم را ملاقات کنم و از آنچه انجام داده اند و ظلمى که نسبت به من روا داشته اند به پدرم شکایت کنم.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اى خانم آزاد [یعنى اختیار تو بدست خودت است.، این دو نفر پشت در نشسته اند و اصرار دارند بر تو سلام کنند. عرض کرد: خانه خانه ى تو و زن آزاده همسر توست، و زنان تابع مردانند. هرگونه مى خواهى عمل کن. فرمود: پوشش سرت را محکم کن.

عیادت غاصبین و قهر فاطمه سلام الله علیها

حضرت زهرا علیهاالسلام سر مبارک را پوشانید و روى به دیوار گردانید بطورى که مقابل آنها نباشد، و این در حالى بود که چند زن دیگر نیز حضور داشتند.

ابوبکر و عمر وارد شدند و تا چشمشان به حضرت زهرا علیهاالسلام افتاد سلام کردند ولى حضرت جواب آنها را نداد! و این در حالى بود که حضرت روى خود را به طرف دیوار گردانده بود. آنها به طرف مقابل حضرت آمدند ولى حضرت روى برگردانید، و چند بار این کار تکرار شد. تا آنکه حضرت به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «پارچه اى روى صورتم بینداز»، و به زنها فرمود: «شما مرا برگردانید»، و گویا حضرت از شدت جراحات نمى توانستند بدن مبارک را حرکت دهند.

بالاخره ابوبکر شروع به عذر خواهى کرد و گفت: اى دختر پیامبر، ما براى جلب رضایت تو آمده ایم و از تو مى خواهیم آنچه از ما نسبت به تو روا شده عفو کنى. حضرت فرمود: حتى یک کلمه با شما سخن نمى گویم تا پدرم را ملاقات کنم و شکایت شما را نزد او ببرم، و از کارهاى شما و ظلمى که به من روا داشته اید شکایت کنم.

محاکمه ى غاصبین در عیادت

گفتند: ما براى عذرخواهى آمده ایم. ما را به رفتارمان مؤاخذه مکن. حضرت رو به امیرالمؤمنین علیه السلام کرد و فرمود: من با اینان کلمه اى سخن نخواهم گفت تا مطلبى را از ایشان سؤال کنم که از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیده اند.

سپس فرمود: شما را بخدا قسم مى دهم، آیا از پیامبر شنیدید که مى فرمود: «فاطمه پاره ى تن من است. هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است، و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است»؟ گفتند: آرى. فرمود: الحمد للَّه.

حکم نهایى فاطمه سلام الله علیها در مورد غاصبین

سپس حضرت دستان مبارک را به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: «خدایا، من تو را شاهد مى گیرم، اى حاضرین شما هم شاهد باشید، که این دو نفر در حیاتم و هنگام مرگم مرا اذیت کردند. من شکایت این دو را به تو و پیامبرت مى نمایم. نه بخدا قسم، هرگز از شما دو نفر راضى نمى شوم و با شما سخن نمى گویم تا پدرم پیامبر را ملاقات کنم و آنچه کرده اید به او خبر دهم و او درباره ى شما حکم نماید. بخدا قسم، در هر نمازى که بخوانم بر شما نفرین مى کنم».

تعجب فاطمه سلام الله علیها از عیادت آتش زنندگان خانه اش

سپس فرمود: اى ابوبکر، عجیب است که امروز با حال امن وارد خانه ى ما مى شوى [یعنى فراموش نکرده اى که روزى با آتش و هجوم دستجمعى به خانه ى من حمله کردید! و این زمانى است که مردم را بر ما مسلط کرده اى؟ بیرون رو که بخدا قسم کلمه اى با تو سخن نخواهم گفت تا خدا و رسولش را ملاقات کنم و به آنان شکایت نمایم.

در اینجا بود که ابوبکر صداى واى و ویل بلند کرد و اظهار ناراحتى شدید نمود. عمر گفت: «اى خلیفه ى پیامبر، بخاطر گفته ى یک زن اینگونه منقلب مى شوى و جزع و فزع مى نمایى»؟! و آنگاه برخاستند و بدون نتیجه بیرون آمدند و آرزو کردند که اى کاش نیامده بودند تا فاطمه علیهاالسلام این چنین صریح و قاطع نارضایتى و غضب خود را نسبت به آنان اعلام نمى کرد.

شرکت در تشییع جنازه ى حضرت زهرا سلام الله علیها

آخرین مهلت غاصبین براى نقشه کشیدن، قبل از تدفین حضرت زهرا علیهاالسلام بود. آنها تصمیم گرفتند براى سرپوش گذاشتن بر جنایات خود به هر قیمت شده در تشییع جنازه ى حضرت زهرا علیهاالسلام شرکت کنند و لابد اظهار عزادارى کنند تا سرپوشى بر جنایاتشان باشد. برنامه از دو طرف به این صورت شروع شد:

وصیت حضرت زهرا به تدفین شبانه [بحار الانوار: ج 29 ص 193، ج 43 ص 171، 190، 199، 205، 209، 215. ]حضرت زهرا علیهاالسلام به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: آیا مى توانى وصیت مرا عمل کنى؟ حضرت فرمود: آرى انجام مى دهم.

فرمود: وقتى من از دنیا رفتم مرا شب دفن کن و به ابوبکر و عمر خبر مده، که نباید احدى از آنان که بر من ظلم کردند و حق مرا گرفتند بر جنازه ام حاضر شوند، و اجازه مده بر جنازه ى من نماز بخوانند چرا که اینان دشمنان من و پیامبرند، و اجازه مده احدى از اینان و اتباعشان بر جنازه ى من نماز بخوانند. شب که جاسوسان سراغ کار خود رفتند و چشمها بخواب رفت مرا دفن کن.

اجتماع مردم کنار جنازه ى حضرت زهرا سلام الله علیها و اعلام تأخیر تشییع

هنگامى که حضرت از دنیا رفت زن و مرد ضجه کنان بر در خانه ى حضرت جمع شدند و منتظر بیرون آوردن جنازه براى مراسم تشییع بودند تا بر بدن آن حضرت نماز بخوانند!! ابوبکر و عمر هم بعنوان تسلیت گفتن به امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و گفتند: اى اباالحسن، مبادا از ما پیش تر بر جنازه ى دختر پیامبر نماز بخوانى!!

ابوذر از داخل خانه بیرون آمد و گفت: برگردید که تشییع جنازه ى فاطمه امشب به تأخیر افتاد. مردم هم برخاستند و متفرق شدند.

تدفین مخفیانه ى حضرت

مقدارى از شب که گذشت و از جاسوسان مطمئن شدند، امیرالمؤمنین علیه السلام آن حضرت را غسل داد و فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام به همراه سلمان و ابوذر و مقداد و نیز فضه و اسماء و چند نفر دیگر در نماز بر جنازه ى حضرت زهرا علیهاالسلام حضور یافتند و پس از نماز، جنازه را مخفیانه دفن کردند و امیرالمؤمنین علیه السلام محل قبر را با زمین اطراف یکسان نمود بطورى که محل آن شناخته نشود.

اجتماع دوباره ى مردم براى تشییع

فردا صبح ابوبکر و عمر بهمراه مردم به قصد تشییع و نماز بر جنازه ى حضرت زهرا علیهاالسلام حرکت کردند و بر در خانه ى حضرت جمع شدند. ولى ناگهان شنیدند که مقداد خطاب به مردم گفت: «دیشب فاطمه را دفن کردیم». از سوى دیگر مردم با چهل صورت قبر جدید در بقیع روبرو شدند که به هم شباهت داشتند و قابل تشخیص نبودند.

فریاد مردم بلند شد و یکدیگر را سرزنش کردند و گفتند: پیامبرتان تنها یک دختر از خود به یادگار گذاشت. اکنون که از دنیا رفت چرا باید دفن شود در حالى که در تشییع و نماز او شرکت نکرده اید و جاى قبر او را هم نمى دانید؟!

عمر نگاهى به ابوبکر کرد و گفت: من به تو نگفتم برنامه دفن فاطمه را انجام مى دهند؟! سپس آنها نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و گفتند: بخدا قسم، هر چه که براى ما آشوب بپا مى کند و ما را ناراحت مى کند انجام مى دهى. این هم یکى از دشمنى هایى است که نسبت به ما دارى.

حضرت فرمود: اگر براى شما قسم یاد کنم باور مى کنید؟ گفتند: آرى. فرمود: فاطمه علیهاالسلام همان بانویى است که من براى شما اجازه ى عیادت از او گرفتم و دیدید که به شما چه گفت. بخدا قسم به من وصیت کرده بود که شما دو نفر بر سر جنازه ى او و نماز بر او حاضر نشوید. من هم کسى نیستم که امر او و وصیتش را مخالفت کنم.

تصمیم نبش قبر

عمر گفت: این سر و صداها را رها کن. هم اکنون کنار قبرها مى روم و آنها را نبش مى کنم تا جنازه ى فاطمه را پیدا کنم و بر بدن او نماز بخوانم!

حضرت فرمود: بخدا قسم اگر کوچکترین اقدامى در این باره کنى- در حالى که مى دانى هرگز بر جنازه ى فاطمه علیهاالسلام دست نخواهى یافت مگر آنکه سرت که چشمانت در آن است از تنت جدا شود- آنگاه من جز با شمشیر با تو روبرو نخواهم شد قبل از آنکه بتوانى کارى انجام دهى.

عمر فریاد زد: عده اى از زنان مسلمین بیایند تا این قبرها را بشکافیم و جنازه ى فاطمه را پیدا کنیم تا بر بدن او نماز بگذاریم و قبر او را زیارت کنیم!!

عکس العمل امیرالمؤمنین در مقابل تصمیم نبش قبر فاطمه سلام الله علیها

این خبر به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید. حضرت قباى زرد رنگى را که در جنگهاى شدید مى پوشید به تن کرد و بحال غضبناک که چشمانش سرخ شده و رگهایش بالا آمده بود با تکیه بر شمشیر ذوالفقار آمد تا وارد بقیع شد.

یک نفر جلوتر سراغ مردم رفت و خبر داد که على بن ابى طالب مى آید و به خدا قسم یاد مى کند که اگر سنگى از این قبرها حرکت داده شود شمشیر خواهد کشید تا همه را بکشد. عمر و اصحابش مقابل حضرت درآمدند و عمر گفت: چه خبر است اى اباالحسن! بخدا قسم قبر او را مى شکافیم و حتماً بر او نماز مى خوانیم!

امیرالمؤمنین علیه السلام لباس عمر را گرفت و او را تکانى داد و بر زمین زد و فرمود: اى عمر، حق خود را رها کردم تا مردم از دین برنگردند، و اما قبر فاطمه، قسم به آنکه جان على بدست اوست، اگر تو و اصحابت در این باره کوچکترین اقدامى کنید زمین را از خون شما سیراب مى کنم. اکنون اگر مى خواهى اقدام کن.

من اگر شمشیر بکشم آنرا غلاف نمى کنم مگر با گرفتن جان تو! تو همان کسى نیستى که پیامبر صلى الله علیه و آله قصد کشتن تو را داشت و سراغ من فرستاد، من هم با شمشیر آمدم و بسوى تو هجوم آوردم تا تو را بکشم ولى این آیه نازل شد که بر اینان عجله نکنید که جزاى عملشان را آماده مى کنیم.

ابوبکر فوراً جلو آمد و گفت: اى اباالحسن، بحق پیامبر و بحق آنکه بالاى عرش است، عمر را رها کن. بدان که آنچه تو کراهت دارى انجام نخواهیم داد. امیرالمؤمنین علیه السلام عمر را رها کرد و مردم متفرق شدند و از آن روز فکر پیدا کردن قبر فاطمه علیهاالسلام را از یاد بردند.

اکنون براى غاصبین بخوبى معلوم شد که چرا حضرت مخفیانه دفن شد. از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند: چرا فاطمه علیهاالسلام شبانه دفن شد؟ فرمود: آن حضرت از عده اى ناراضى بود و نمى خواست آنان در تشییع جنازه اش حاضر باشند.

[بحار الانوار: ج 43 ص 209 ح 37.] تا اینجا مجموعه اقداماتى که غاصبین براى تثبیت اقدامات خود انجام دادند بیان شد و روشن گردید که هر اقدامى از سوى آنان صورت مى گرفت بر ضرر خودشان تمام مى شد و اتمام حجتى بر دلیلهاى قبل افزوده مى گشت.

و دفاع از آن در جستجوى اسرار فدک

نخستین سؤالى که مسئله ى «فدک» در ذهنها ایجاد مى کند آن است که چرا «غصب فدک» در میان غصبهایى که از حقوق اهل بیت علیهم السلام شده شاخص است و اهمیت آن در کدام نقطه نهفته است؟ چرا امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام این اندازه بر سر آن پافشارى کردند؟ چرا ائمه ى معصومین علیهم السلام در فرصتهاى مناسب آنرا نزد مردم مطرح مى کردند و نام آنرا زنده نگاه مى داشتند؟

شخص امیرالمؤمنین علیه السلام پس از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام بارها مسئله ى فدک را مطرح فرموده، و امام باقر و امام صادق و امام کاظم و امام رضا علیهم السلام در چندین مجلس آنرا مطرح کردند. زینب کبرى علیهاالسلام در سن کودکى خطبه ى مادر را حفظ کرد و آنرا به نسلهاى بعد از خود منتقل ساخت.

همچنین برخى اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله و نیز علماى شیعه در 14 قرن چراغ آن را روشن نگاه داشتند. چرا دشمنان نیز در طول تاریخ در صدد خاموش کردن این منار هدایت بوده اند و به صور مختلف به مقابله با آن برخاسته اند؟ این سؤال انگیزه اى است که این بخش کتاب را به خود اختصاص داده است.


فدک مسئله ى مالى نیست

هر انسان نکته سنجى مى داند که در فدک مسئله ى غصب و اجحاف مالى اگر چه در حد بسیار بالائى بود ولى بعنوان یک ضربه ى اقتصادى براى حضرت زهرا علیهاالسلام مطرح نبود، چه آنکه حضرت درآمد فدک را صرف فقرا مى نمود، و در همان ایام که مالک فدک بود و طى چهار سال که درآمد کلان آن را در اختیار داشت، در خانه غذاى روزانه هم یافت نمى شد و گاهى سه روز همه ى اهل خانه روزه بودند و با آب افطار مى کردند و در همان ایام چادر فاطمه علیهاالسلام از چند جا وصله داشت.

امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره مى فرماید: «بدانید که امام شما از دنیایش به دو لباس کهنه و از غذایش به دو قرص نان اکتفا کرده است… بخدا قسم از دنیاى شما طلایى جمع نکرده ام، و از غنایم آن چیزى ذخیره نکرده ام، و براى این لباس کهنه ام حتى لباس کهنه ى دیگرى ذخیره نکرده ام.

و از زمین آن چیزى تصرف نکرده ام و از این دنیا جز به اندازه ى قوت کمى [در عبارت «اتان دبره» بود که بصورت فوق ترجمه شد. نگرفته ام و دنیا در نظر من بى ارزش تر و پست تر از آب بینى بز است.

بلى، از آنچه زیر آسمان است فدک در دست ما بود، که نسبت به آن هم عده اى بخلشان برانگیخته شد و عده اى به آن اعتنا نداشتند. خداوند خوب حاکمى است! من فدک و غیر فدک را مى خواهم چکنم»؟ [نهج البلاغه: نامه ى 45.]


تحقیق براى یافتن ریشه هاى غصب فدک

مقام شامخ اهل بیت علیهم السلام و زهدى که در زندگانى داشتند بر همگان معلوم است، و دلیل روشنى است بر اینکه یک مسئله ى شخصى مالى آن هم در کنار غصب خلافت این اندازه برایشان مهم نبوده است. اگر چه براى غاصبین مسئله ى اقتصادى فدک بسیار مهم بود و از درآمد آن استفاده هاى وافرى بردند، ولى بهر حال از نظر امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام جهت مالى آن نمى تواند باعث بر اقداماتى باشد که انجام دادند.

با اذعان به این مطلب، ذهنها معطوف به جنبه هاى مهمترى مى شود و جستجو و تدبر براى یافتن علل و اسرار پیگیرى اهل بیت علیهم السلام نسبت به مسئله ضرورى تر مى شود.

اکنون این سؤال مطرح مى شود که آیا جنبه ى ظلم و غصب و برخورد ناجوانمردانه که در مسئله ى فدک پیش آمد باعث مقابله و مقاومت حضرت در مسئله شد؟ و اساساً آیا مسئله ى مقابله با ظلم و عکس العمل در مقابل زیر پاگذاردن ارزشهاى اخلاقى باعث اقدامات اهل بیت علیهم السلام شد؟

اگر نیک بنگریم خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله بر ظلمهاى بسیارى صبر کرده اند و از همه نزدیک تر به فدک غصب خلافت بود که چند روز بیش از آن صورت گرفته بود. البته بعنوان یکى از علل اقداماتشان قابل توجه است ولى علت اصلى بالاتر از این است، و همچنان باید در جستجوى آن بود.

براى بدست آوردن علت یا علل اصلى مسئله مطالعه کامل و تحلیل همه جانبه ى تاریخ فدک از ابتداى فتح آن سرزمین تا پایان اقدامات غاصبین و خطابه ى امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام، بهترین راهگشا است و عمق فاجعه و ریشه هاى اصلى آن را روشن مى کند، که در بخشهاى آینده ى این کتاب به این مهم خواهیم پرداخت.

راه کشف حقیقت در ماجراى فدک

اینک تجزیه و تحلیلى در ماجراى فدک بعنوان مقدمه و آمادگى ذهنى تقدیم مى شود تا پاسخ کاملى به سؤال اول بحث داده باشیم. براى کشف اسرار حقیقى مسئله ى فدک این بخش در سه قسمت تقدیم شده است.

بخش 1: اسرار غصب فدک
بخش 2: اسرار مقابله ى امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام

بخش 3: جمع بندى استدلال هاى حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل غاصبین

آنچه در این بخش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته در بخشهاى دیگر با مدارک مفصل ذکر شده است، و لذا در اینجا از ذکر منابع خوددارى مى شود.


اسرار غصب فدک

در مبانى «اصحاب صحیفه» که در حجه الوداع نوشته و امضا شد و از آن «اصحاب سقیفه» تشکیل شد دو جهت شاخص دیده مى شود که بدان تصریح کرده اند:

  1. پیشگیرى از خلافت خاندان وحى و حکومتى که اهل بیت علیهم السلام رهبر آن باشند، و این راهى است که خدا و رسول براى سعادت و تکامل بشر تعیین کردند.
  2. استحکام حکومتى که ارتباطى با خدا ندارد و نامى از خاندان وحى در آن نیست، و این ضد راهى است که خدا و رسول تعیین کردند و جز از جاهلیت از جاى دیگرى سر بر نمى آورد.

این دو مبناى کلى براحتى مى تواند اعمال و رفتار غاصبین خلافت و غاصبین فدک و صدها حق دیگر را تحلیل کند. بسیارى از اعمال غاصبین داراى هر دو هدف بوده و تعدادى از آنها هم یکى از دو هدف را دنبال کرده است. آنچه بعنوان اهداف فرعى جلوه کرده همگى در اصل به یکى از این دو جهت برمى گردد.

با توجه به مطالب فوق، غصب فدک براى غاصبین اهداف مهمى را برآورده مى کرد که با آن پایه هاى اصلى راه خود را استحکام مى بخشیدند، که ذیلاً به بیان این مهم مى پردازیم.

در ماجراى غصب فدک آنچه به ضدیت با اهل بیت علیهم السلام منتهى مى شد جهات زیر است:

مقابله با مقام عصمت

مقابله با احترام و محبت خاص به اهل بیت علیهم السلام

زیر پا گذاردن مبانى دینى که توسط پیامبر صلى الله علیه و آله تبیین شده بود

پیش گیرى از قوانین بعدى اسلام که باید توسط اهل بیت علیهم السلام بیان مى شد

گرفتن منبع مالى از اهل بیت علیهم السلام. و آنچه به استحکام حکومت ساخته ى بشر برمى گردد که نامى از وحى و اهل بیت علیهم السلام در آن نیست، از این قرار است.

نشان دادن قدرت بر بدعت گزارى

نشان دادن قدرت اجرایى

طرفدار نمودن مردم نسبت به خود

بدست آوردن منبع مالى براى اقدامات خود.

کتاب اسرار فدک – مقابله با مقام عصمت

پایه ى دین بر عصمت انبیاء و اوصیاء علیهم السلام است، چرا که این پیام آوران الهى اگر خطاى عمدى یا سهوى داشته باشند اطمینان بکلى سلب مى شود و مردم به آنچه بعنوان دین پذیرفته اند اطمینان نمى یابند. حکومتى که غاصبانه تشکیل شده بود قبل از همه باید این شرط را حذف مى کرد تا براحتى هوسرانى هایش را مطرح کند. این بود که از چند راه به مقابله آن آمد:

1. با هتک حریم عصمت، و اهانت و جسارت نسبت به مقام با عظمتى که هیچ خطایى به او نمى توان نسبت داد، در صدد شکستن آن برآمد. این که فدک را از فاطمه علیهاالسلام مى گیرند بدان معنى است که تصرف او بجا نیست.

اینکه در میان مردم با او به احتجاج برمى خیزند براى شکستن عظمت او است. اینکه در میان کوچه با جسارتهاى جانسوز سند فدک را از دست او مى گیرند و پاره مى کنند هدفى جز اهانت به عصمت ندارد.

2. با رد سخن مقامى که آیه ى تطهیر و عصمت درباره اش نازل شده رسماً اعلام کرد که مصداق آیه ى تطهیر با دیگران یکى است و خصوصیتى در قبول کلامش نیست و لذا از او شاهد مى خواهد.

3. در مقام مخاصمه تا آنجا تجاوز مى کند که اگر کسى بر علیه مقام عصمت شهادت دهد قبول مى کند و قائل مى شود که باید بر او حد جارى کرد!!؟

4. با رد شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام بار دیگر کلام معصوم را رد مى کند.

دشمن با این طریق خود را معرفى کرد و گرنه مقام عصمت در عظمت خود باقى بوده و هست و تا روز قیامت سفیران پروردگار فقط معصومین علیهم السلام هستند و بس، و غاصبین براى وارد کردن خود به صحنه، سعى در بیرون کردن مقام عصمت داشتند.

البته راه همچنان باز است و آنان که امام معصوم نمى خواهند و به امام خطاکار قانع اند دنباله رو همانانند، ولى آنان که در پى بدست آوردن اوامر خدا و در نتیجه تحصیل رضاى الهى هستند نمى توانند سخن غیر معصوم را بپذیرند مگر آن که از سخن معصوم گرفته شده باشد.

مقابله با احترام و محبت خاص به اهل بیت علیهم السلام

با توجه به سفارشات اکید قرآن و پیامبر صلى الله علیه و آله بر مراعات احترام اهل بیت علیهم السلام و نیز لزوم محبت داشتن نسبت به آنان، که کشش باطنى به سوى آنان در پاکان عالم است، دشمنان اهل بیت علیهم السلام از این مسئله رنج مى بردند و در کم رنگ کردن آن نهایت تلاش خود را مى نمودند که در ماجراى غصب فدک به چند صورت جلوه کرد:

از اینکه به احترام اهل بیت علیهم السلام خداوند حق خاصى را به آنان داده باشد ابا داشتند. آنها با بخشوده ى پیامبر صلى الله علیه و آله به دلیل اینکه بعنوان ذوى القربى به حضرت زهرا علیهاالسلام داده شده بود مخالفت داشتند.

و به هیچ عنوان نمى خواستند مسئله به صورت عظمت اهل بیت علیهم السلام مطرح شود و منظور پاک کردن گوشه اى از این عظمت بود که در اختصاص فدک به پیامبر صلى الله علیه و آله و سپس به دختر او جلوه مى کرد.

مسئله ى رضا و غضب اهل بیت علیهم السلام و مساوى بودن آن با رضاى پروردگار از اصولى بود که بطور جدى به مبارزه با آن برخاسته بودند. همچنین اذیت فاطمه علیهاالسلام که بعنوان اذیت خدا و رسول مطرح بود در لیست برنامه هاى آنان بود.

اقدام به غصب فدک از یک سو، ایجاد نارضایتى و غضب فاطمه علیهاالسلام بود و از سوى دیگر آزار دادن آن بانوى بزرگ، و این هدفى بود که غاصبین با یک برنامه به هر دوى آنها دست مى یافتند. عمر در سخنانش بارها این مطلب را مطرح کرده که ناراحت شدن یک زن مسئله ى مهمى نیست تا روى آن حساب شود!

آنان مى خواستند نشان دهند که عمداً اقدام به اذیت فاطمه علیهاالسلام نمودند و او را به غضب درآوردند. ولى ثمره ى کارشان با برنامه هاى امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام خنثى شد و طورى شد که علناً به معذرت خواهى آمدند.

مودت و محبت نسبت به آل پیامبر صلى الله علیه و آله در دین اسلام موضوعیت تمام دارد بطورى که هیچ عملى بدون آن مورد قبول نیست. اصحاب صحیفه و سقیفه در صدد الغاى این شرط از اسلام و رواج اسلام بى ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام بودند.

یکى از مواردى که این هدف به ظهور رسید مسئله ى فدک بود. پیداست که اگر مردمى محبت اهل بیت پیامبر خود را داشته باشند نه تنها اموال او را نمى گیرند بلکه اموال خود را هم در اختیار او قرار مى دهند.

بقول امیرالمؤمنین علیه السلام، در زیر آسمان فقط یک سرمایه از آنِ زهرا علیهاالسلام بود و آن هم فدک. تمام چشمها به همین ملک فاطمه علیهاالسلام دوخته شد. گویا به یادشان نمى آمد که جا دارد از اموال خود تقدیم آنحضرت نمایند و محبت خود را اظهار کنند. اولین معناى غصب فدک بى محبتى نسبت به خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله بود، و این همان بود که غاصبین دقیقاً در پى آن بودند.

زیر پاگذاردن مبانى دینى

نادیده گرفتن فرامین الهى اولین پایه براى بدعت گزار است، چون کسى که مى خواهد طبق هوى و هوس خود عمل کند ابتدا باید از قید اطاعت خداوند بیرون آید تا بتواند آنگونه که دلش مى خواهد عمل نماید.

غاصبین فدک چند فرمان الهى را با این کار خود زیر پا گذاشتند و این اوامر الهى در آیات قرآن و اعمال و گفتار پیامبر صلى الله علیه و آله جلوه گر بود.

آنان با غصب فدک آیه ى «آتِ ذا القربى حقه»، و آیه ى «انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»، و آیه ى «یوصیکم اللَّه فى اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین»، و آیه ى «وورث سلیمان داود» و چند آیه ى دیگر مربوط به ارث را زیر پا گذاشتند.

فدک به دستور خاص الهى به فاطمه علیهاالسلام داده شده بود و آنان با گرفتن آن در واقع دستور الهى را نقض کردند. آیه ى تطهیر شهادت الهى بود که فاطمه علیهاالسلام هر سخنى بگوید را ست مى گوید، ولى آنان با شاهد خواستن از فاطمه علیهاالسلام رسماً گواهى خداوند را نادیده گرفتند.

خداوند آیات ارث را براى همه ى مردم نازل کرده است و اینان فاطمه علیهاالسلام را بدون هیچ مدرکى از آن مستثنى دانستند و در واقع تصرف و تحریف در کلام خدا نمودند. خداوند تصریح مى کرد که انبیاء ارث مى برند و اینان در مقابل خداوند مى گفتند انبیاء ارث نمى برند.

از سوى دیگر عمل و گفتار پیامبر صلى الله علیه و آله بعنوان مقام عظماى عصمت حاکى از فرمان خداوند است.

اگر هیچ آیه اى هم درباره ى فدک نبود، همین عمل پیامبر صلى الله علیه و آله که رسماً فدک را به فاطمه علیهاالسلام بخشید و در حضور مردم این کار را انجام داد که همه دانستند و سند آن را هم تنظیم کرد و نوشت و شاهد هم بر آن گرفت، براى حرمت مخالفت با آن کافى بود.

گویى اعطاى فدک را یک انسان عادى انجام داده است که به همین آسانى آن را غصب کردند و به ارائه ى سند و شاهد هم اعتنایى نکردند!

در کنار همه ى اینها دستورات دیگر پیامبر صلى الله علیه و آله از قبیل آنکه «البینه على المدعى والیمین على من انکر» زیر پا مى رفت. اینان قانون معروف اسلام را مى دانستند و رسماً با آن مخالفت مى کردند و بجاى آنکه از مدعى شاهد بخواهند از مدعى علیه شاهد مى خواستند.

آرى هدف، نشان دادن بى اعتنایى به عمل پیامبرى بود که کار او مظهر اراده ى پروردگار است، «ولاینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى»، و در واقع مى خواستند نشان دهند که به مقام وحى اعتنایى ندارند. البته عظمت قرآن و مقام وحى جایى نرفت ولى غاصبین خوب معرفى شدند و اهداف آنان خوب تبیین گردید.

پیش گیرى از قوانین بعدى اسلام

نکته ى بسیار حساسى که غاصبین اظهار نمى کردند ولى بعنوان یک مسئله ى مهم در دل داشتند این بود که هنوز بسیارى از قوانین اسلام تبیین نشده بود و مقامى متصل به وحى لازم بود تا آنها را بیان کند.

پیدا بود که امثال ابوبکر و عمر نه قادر بر چنین کارى هستند و نه مردم آنان را بدین عنوان مى پذیرند. چشمها همه به اهل بیت علیهم السلام دوخته شده بود که بقیه ى احکام الهى را چگونه بیان مى کنند، و غاصبین در صدد انحلال این مسئله بودند.

آنها خوب مى دانستند که اگر امروز بیانات امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام را درباره ى فدک بپذیرند فردا هم باید منتظر بیان احکام دیگرى از اسلام باشند. این هم باعث توجه مردم به خانه ى وحى بود و هم مانع بدعتها.

لذا با کمال صراحت، پس از شنیدن آن همه استدلالهاى قرآنى و استناد به قوانین وضع شده از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله که هم امیرالمؤمنین علیه السلام و هم فاطمه علیهاالسلام بیان کردند، رسماً آن را زیر پا گذاردند تا نوبت فرداهایى نرسد که باید به سخنان ایشان گوش فرا دهند!

گرفتن منبع مالى از اهل بیت

حضرت خدیجه علیهاالسلام درس خوبى از خود به یادگار گذاشته بود که درخت نو پاى اسلام را با ثروت انبوه خود پرورید و از ضربه هاى بى امان دشمن نجات داد تا جایى که خود پیامبر صلى الله علیه و آله به این مطلب تصریح فرمود: «اسلام به شمشیر على علیه السلام و اموال خدیجه پا گرفت».

اکنون نوبت فاطمه علیهاالسلام بود که با ثروتى که در اختیار داشت درخت نوپاى ولایت را از ضربه هاى سهمگین دشمن نجات دهد. با توجه به فقر شدید مردم در اول اسلام و اینکه فدک ثروتى نسبتاً مهم به حساب مى آمد، غاصبین وحشت شدیدى از این اموال داشتند که هم تقسیم آن بین فقرا توسط فاطمه علیهاالسلام اثرات نامطلوبى بر کار آنان مى گذاشت و هم مى ترسیدند امیرالمؤمنین علیه السلام آنرا در راه هدف خود صرف کند و بر علیه آنان اقداماتى نماید.

لذا خود ابوبکر به این مطلب تصریح کرده که ما با گرفتن بنیه ى مالى از خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله از این جهات خیال خود را آسوده مى کنیم. [به بخش سوم این کتاب در ص 58 مراجعه شود.]

نشان دادن قدرت بدعت گذارى

یکى از اهداف غاصبین آن بود که در اعلا درجه ى جهل به احکام الهى و قوانین اجتماعى مى خواستند خود را بعنوان قانون گذارانى که در قبض و بسط امور ید دارند جلوه دهند. آنها هم براى بدعت هاى آینده ى خود نیاز به چنین خودنمایى داشتند و هم براى مسائلى که هر ساعت براى اسلام پیش مى آمد و بالاخره باید جوابى براى آن آماده مى کردند. و پیداست که قانون از قداست خاصى برخوردار است و باید نمود کار را طورى پیش بیاورند که ظاهر دینى آن حفظ شود.

غصب فدک را با همین نقشه آغاز کردند، و پس از جعل حدیث «ان اللَّه ابى ان یجمع النبوه و الخلافه فى اهل بیت واحد» که ایامى پیش دست به جعل آن زده بودند، اکنون اقدام به دومین جعل در اسلام نمودند و حدیثى تحت عنوان «النبى لایورّث» آماده کردند که این اقدام ضد دینى خود را دینى جلوه دهند، و از قداست نام پیامبر صلى الله علیه و آله استفاده کنند. با عنوان حدیث آنحضرت به جنگ دین بیایند و عملاً ثابت کنند که قادر به چنین کارى هستند.

از سوى دیگر بعنوان اینکه مى خواهیم درآمد فدک را در راه جهاد با مرتدین به مصرف برسانیم و با آن اسلحه بخریم و لشکر مسلمین را نظام بدهیم ظاهر جالبى به کار خود دادند. لابد تاریخ فراموش کرده است که با همین اموال خالد بن ولید را سراغ قبیله اى فرستادند که بخاطر استقامت بر خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام و نپذیرفتن حکومت غاصبین مورد حمله قرار گرفتند و مالک بن نویره بدست آنان کشته شد و خالد در همان شب با همسر او زنا کرد!!

همچنین با شاهد خواستن از فاطمه علیهاالسلام چنین وانمود کردند که در مسئله اى که اموال مسلمین مطرح است حتى از فاطمه علیهاالسلام شاهد مى خواهند و گویى این اندازه پایبند به احکام دین هستند!

از جهتى دیگر اجماع مسلمین را مطرح کردند و اینکه غصب فدک هر اندازه خلاف و ضد دین باشد مردم طرفدار آن هستند و ما بخاطر مردم این کار را مى کنیم و الا خود چنان تمایلى به آن نداریم. با این کار رنگ تقدس دیگرى به کار خود دادند و بعنوان یکى از پایه هاى قانونگذارى خود آنرا مستحکم نمودند.

اینها همه بعنوان قدرت نمایى بود تا نشان دهند با سابقه ى جهل مطلقى که دارند اخیراً قادر به بدعت گزارى هستند و گویا چیزهایى از دین فهمیده اند و کم کم مشغول تکمیل مراحل آن هستند.

البته اسلام یک روز و دو روز نبود که این جهل ظاهر نشود و این مقدس نمایى بر هم نریزد. در طول خلافت غاصبانه هر روز سؤالهاى دینى تازه اى پیش مى آمد و مسائل تازه اى مطرح مى شد که ناآگاهى غاصبین نسبت به احکام دین روز بروز روشن تر مى گشت و آنچه درصددش بودند به طور معکوس ظهور مى کرد.

کتاب اسرار فدک – طرفدار نمودن مردم نسبت به خود

غاصبین با توجه به خونهاى ریخته شده در بدر و اُحد که امیرالمؤمنین علیه السلام شجاع آن میدانها بود و همین مردم پدران و فامیل خود را به شمشیر على علیه السلام از دست داده بودند، توانستند نظر مردم را بر ضد آنحضرت تحریک کنند، و آنان را نسبت به هر چه به نفع آنحضرت تمام مى شود مخالف نمایند.

از سوى دیگر اخلاق جاهلى که هنوز آثار آن در مردم باقى بود و گاهى سر از تعصبات بیجا و گاهى از فرهنگ پایین مردم درمى آورد، وسیله ى خوبى براى تحریک عواطف و ضمایر مردم بود. اینکه حقى به خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله اختصاص داشته باشد مسئله اى بود که خیلى راحت مى شد مردم را بر ضد آن تحریک کرد.

اینکه ثروت بزرگى در اختیار فاطمه علیهاالسلام باشد مطلبى بود که خوب مى شد از آن استفاده ى منفى برد. اینکه فدک مایه ى عظمت على و فاطمه علیهماالسلام باشد نقطه اى بود که براحتى مى شد آنرا به رخ مردم کشید.

این مجموعه را غاصبین بخوبى درک مى کردند و از آن براى جمع مردم بر ضد خاندان رسالت استفاده مى کردند و انصافاً نتایج خوبى هم مى گرفتند. آنگاه که ابوبکر از استدلال در مقابل مقام ولایت کبرى عاجز مى شد فوراً مسائل را بر عهده ى مردم مى گذاشت و مى گفت: این کار را مردم بر عهده ى من قرار دادند، و من خواسته ى آنان را اجرا کردم، و اکنون هم حاضرم مردم بین من و تو قضاوت کنند.

حضرت زهرا علیهاالسلام هم دقیقاً همین جهت را هدف سخنان خود قرار داد و فرمود: در جایى که خدا حکم مخالف داشته باشد و مقام عصمت سخن بگوید، رضایت و اتفاق مردم ارزشى ندارد.

بدست آوردن منبع مالى براى اقدامات خود

از آنجا که منبع مالى حکومت غاصب قوى نبود و از سوى دیگر جنگهایى تحت عنوان مرتدین مطرح شده بود، نیاز به یک درآمد کلان بخوبى احساس مى شد و فدک در این جهت یک منبع استثنایى بود. آنان بخوبى مى دانستند.

که به چنگ آوردن این منبع مشکلات بزرگى را حل مى کند، و به همان اندازه که گرفتن آن از اهل بیت علیهم السلام مهم است، بدست آوردن آن براى حکومت خود از آن مهمتر است. تا اینجا اجمالى از اهداف غاصبین در غصب فدک بیان شد و اینک ببینیم چرا اهل بیت علیهم السلام اینگونه مسئله را پى گیرى کردند.

اسرار پیگیرى اهل بیت در مسئله ى فدک

در مقابل نیتهایى که غاصبین براى غصب فدک داشتند، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام اهدافى متقابل به اضافه ى مقاصد مقدس دیگرى در نظر داشتند که آنگونه برخورد کردند و استقامت نمودند. در بین این اهداف فقط یکى به خود اهل بیت علیهم السلام مربوط مى شد و بقیه مقابله با دشمنان دین به صور مختلف بود تا از اجراى اهداف خود عاجز شوند.

کتاب اسرار فدک – دفاع از عصمت اهل بیت

آنچه به اهل بیت علیهم السلام مربوط مى شد ایستادگى در مقابل خدشه دار شدن عظمت مقام عصمت بود. در واقع غاصبین که بدون محاکمه فدک را غصب کردند در درجه ى اول خواستند فاطمه علیهاالسلام را در تصرف فدک ناحق جلوه دهند و در مرحله دوم کار خود را حق به جانب نشان دهند و در مرحله ى سوم طلبکار هم باشند که اصلاً از روز اول چرا فاطمه علیهاالسلام خودش فدک را تقدیم نکرده است!!!

آنچه بعنوان استدلالها و اتمام حجتها در مقابل غاصبین انجام گرفت که مجموعه اى از آیات قرآن و کلمات پیامبر صلى الله علیه و آله و عرفیات مسلم اجتماعى و اخلاقى است، براى آن بود که اگر سکوت مى کردند آینده ى تاریخ چنین قضاوت مى کرد که نکند فاطمه علیهاالسلام هم به ناحق آنرا در تصرف داشته که وقتى از او گرفتند هیچ نگفت؟!

بخصوص آنکه دشمن در پى سوژه اى بود که این جهت را براى اهل بیت علیهم السلام ثابت کند.

لذا قبل از هر دلیلى، واضح ترین جهت در اقدام و استقامت آن دو معصوم در مسئله، اثبات حقانیت خود و پیشگیرى از اهداف خبیث غاصب بود تا قداست مقام عصمت به هیچ عنوان تحت سؤال نرود و براى همیشه تاریخ بدانند که اموال دنیا به هر بزرگى که باشند کوچکتر از آنند که مقام شامخ معصوم را پایین بیاورند.

درجه ى رفیع عصمت که به عرش مى ساید و از جانب خداوند است بمعناى صاحب اختیار کل جهان است و تصرف در تکوین و تشریع مطرح است. این مقام را کجا که سبک مغزانى در صدد نسبتهاى پیش پا افتاده اى باشند که از دهان و شکم تجاوز نمى کند؟!

با در نظر گرفتن این جهت اصلى که به خود اهل بیت علیهم السلام مربوط مى شد مى پردازیم به جهاتى که مربوط به دشمن بود و باید انجام مى شد.

معرفى مبغضین و اذیت کنندگان فاطمه سلام الله علیها

غاصبین و مردم واقعاً در پى قطعه زمینى بنام فدک نبودند، چرا که زمین براى غصب کردن بسیار بود و لزومى نداشت از میان آن همه باغهاى حجاز که در چهار سوى مدینه بود فقط سراغ فدک بیایند.

این اقدام ناجوانمردانه، فقط عیار حب و بغض را روشن کرد. وقتى گرفتن ملک فاطمه علیهاالسلام مطرح شد بسیارى از دلها از خوشحالى تپیدن گرفتند و قرار از کف دادند. آنگاه که فهمیدند حضرت زهرا علیهاالسلام از این اقدام بشدت منزجر شده است بیشتر شتاب گرفتند و بغض خود را ظاهر کردند.

آنگاه که اذیت دختر پیامبر صلى الله علیه و آله به میان آمد جمعیت بیشترى جمع شدند، و آنگاه که جسارتى عظیم به فاطمه علیهاالسلام صورت گرفت کسى لب باز نکرد. این زمینه محک خوبى براى باز کردن سفره ى دلها بود تا معلوم شود مسئله بر سر قطعه زمینى نیست، بلکه این بغضهاى نهفته با خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله است که چنین بروز کرده است.

امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام هم با مقاومتشان خواستند هرچه بیشتر این باطن نهفته ى غاصبین و طرفدارانشان را روشن کنند. هرچه استقامت بیشتر مى شد بغض و اذیت اوج مى گرفت و نشان مى داد که چند نفر در محبت فاطمه علیهاالسلام باقى مانده اند، چند نفر با دشمن او دشمن اند، و چند نفر دشمن او و طرفدار دشمن اویند و آماده اند تا کینه هاى کهنه را خالى کنند.

این بهترین نتیجه اى بود که مى توانست براى نسلهاى آینده روزنه اى براى تحلیل صحیح وقایع باشد و چنین هم شد. امروز همه مى دانند که دوست فاطمه علیهاالسلام فدک او را غصب نمى کند و قلب او را نمى آزارد و گریه ى او را بلند نمى کند و در کوچه او را مورد جسارت قرار نمى دهد، و براى قطعه زمینى این همه دختر پیامبر صلى الله علیه و آله را به مسجد و محاکمه نمى کشاند.

اکنون که دشمن زهرا علیهاالسلام شناخته شد عضویت در هر دو جبهه اختیارى است. اینکه فاطمه علیهاالسلام به دشمنان خود اعلام کرد: «حتى یک کلمه با شما سخن نخواهم گفت تا نزد پیامبر صلى الله علیه و آله بروم و شکایت شما را نزد او ببرم» تا آخر روزگار خط فاطمه علیهاالسلام را براى شیعیان و طرفدارانش روشن کرد.

اعتراض و معرفى بدعت گزاران جاهل

از اهدافى که بر عهده ى رهبران دین است معرفى بدعت گزاران و تبیین روش آنان است تا مردم گمراه نشوند. این بیان باید طورى صاحبان بدعت را معرفى کند که هم ترفندهاى آنان شناخته شود و هم براى آیندگان راه روشنى ارائه شده باشد.

امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام در چندین مرحله اتمام حجت- که شرح آن خواهد آمد- بخوبى مشت بدعت گزار را باز کردند که هم با قرآن ضدیت مى نماید و هم گفته هاى پیامبر صلى الله علیه و آله را زیر پا مى گذارد و هم به آسانى به پیامبر صلى الله علیه و آله دروغ و افت را مى بندد.

و هم به ساده ترین مبانى قضاوت جاهل است و نمى داند از که شاهد بخواهد و از چه کسى قَسَم طلب کند، و هم جهل مطلقى نسبت به همه ى جوانب دیگر بر مغز او حاکم است که حتى قادر نیست باطل خود را نیک جلوه دهد!

پس از احتجاجات امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام، ابوبکر و عمر بطورى خلع سلاح شده بودند که رسماً گفتند: «ما قادر به مخاصمه با شما نیستیم و جواب شما را نمى توانیم بدهیم، ولى باید (به زور!) آنچه ما مى گوئیم انجام شود». وقتى این اقرار را نمودند حقیقت تمام عیار جلوه کرد و بدعت گزار بخوبى معرفى شد و هدف حاصل گردید.

کتاب اسرار فدک – اثبات ضدیت غاصبین با دین خدا

فدک سبب خوبى شد براى معرفى باطن و خمیره ى اصلى غاصبین تا پایه ى کار بر همه روشن باشد. هدف اصلى غاصب، محو اثر دین و طبعاً محو حافظین دین از صفحه ى اجتماع، و محو آثار و یادگارهاى یادآور دین و پیامبر صلى الله علیه و آله بود تا راه براى بازگشت سریع به جاهلیت باز باشد.

وقتى مدافع دین نبود و آنگاه که دین در اجتماع کم رنگ شد و آنچه یادآور و احیا کننده ى دین در اذهان است از انظار مردم پاک شد، براحتى مى توان مردم را به جاهلیت سوق داد و بدعتها را به جاى خالى دین جایگزین کرد. بدعتها چیزى جز همان مبانى جاهلى و اخلاق جاهلیت نیستند.

در مسئله ى فدک که در ظاهر بعنوان غصب یک ملک شخصى بروز کرده بود، امیرالمؤمنین و حضرت زهراعلیهما السلام سعى وافرى نمودند تا این حقیقت را به مردم برسانند که در سایه ى این مسئله ضربه هاى سهمگینى بر پیکر دین وارد مى شود و این مقدمه اى براى گامهاى بعدى خواهد بود.

مقابله با استناد کارها به اجتماع و اتفاق مردم

در دین خدا حکم و امر از آن خدا و نمایندگان اوست. مردم بعنوان مجموعه ى محترمى بنام اجتماع و جامعه مطرح هستند، ولى قدرت تشخیص حقایق و حکمتها در حد عقل ضعیف بشر نیست، و در این مورد انسانها بارها و بارها امتحان داده اند و خود نتیجه ى خسران آن را گرفته اند.

ابوبکر و عمر در چنین اقدام جسورانه، مستمسکى بعنوان اتفاق مردم را به میان آورده بودند، که حضرت در چند جبهه با آن مقابله کرد و در پایان خودِ اجماع کنندگان را مورد خطاب قرارداد که بر فرض قبول اتفاق، چه حق دارید که بر سر باطل اتفاق کنید و چه کسى این اجازه را به شما داده است؟ اگر همه ى مردم روى زمین هم بر باطل اتفاق کنند به خدا ضررى نمى رسانند و حقیقت تغییر نخواهد کرد.

اضافه بر آنکه سوء استفاده ى غاصبین از حال روانى مردم و در نظر گرفتن سوابق آنان و استفاده از ترفندهاى اخلاقى و ارائه ى مظاهر تقوا و حاکم کردن زور در اجتماع براى حصول اجماع، همه باعث بوجود آمدن این حالت خاص شده بود، و با این اقدام حضرت همه ى این ترفندها بر ملا شد.

کتاب اسرار فدک – شکستن قدرت ظالم و مقابله با زور

نکته ى جالبى که فطرتاً براى هر بشرى قابل درک است مقابله با ستم و اعلام نفرت از آن است. اگر فدک را ضمن یک خواهش و تقاضا از حضرت مطالبه مى کردند شاید شکل مسئله فرق مى کرد. اگر لااقل مجلس محاکمه اى تشکیل مى دادند باز صورت کار تغییر مى کرد.

اینکه براى تصرف ملکى که تحت تصرف کسى است بدون طى مراحل قانونى و محاکمه و شنیدن دلیل مدعى و مدعى علیه، با استفاده از زور مأمورانى بروند و نماینده ى حضرت زهرا علیهاالسلام را از فدک بیرون کنند، حاکى از حکومت قلدرى و آغاز هرج و مرج در اجتماع است.

براى آنکه مردم بدانند اگر ابوبکر به خیال خود سخن حقى هم دارد باید به شکل قانونى مطرح کند و پس از استماع سخن طرفین وقتى حکم صادر شد عمل نماید، این اقدامات حضرت زهرا علیهاالسلام از نظر قوانین قضاوت بین المللى نیز آنان را محکوم کرد و هر بشرى با هر آئین و مذهبى مى تواند درباره ى مسئله ى فدک قضاوت کند و ببیند که ساده ترین مسئله ى قضائى درباره ى آن رعایت نشده است!

ندادن شرایط مالى به غاصبین

مسئولیت کمک به ظالم از مسایلى است که خداوند بر سر آن مردم را مؤاخذه مى نماید، چرا که کوچکترین یارى و اعانت به ظالم شرکت در ظلم اوست.

سکوت در مقابل غصب فدک یک وجهه اش کمک کلان مالى به غاصبین بود که از طریقى بنام اسلام با مسلمانان مى جنگیدند و از سوى دیگر پایه هاى حکومت خود را محکم مى کردند و از سویى بازکردن راه براى ادامه بدعت گزاری ها بود.

لذا مقابله ى حضرت، براى بیرون آوردن این اعانه ى مالى از دست حاکم غاصب بود تا سالهاى سال انحرافاتى که پیش خواهد آمد از این تقویت روزهاى اول سرچشمه نگرفته باشد. اگر چه این مقابله ى حضرت در ظاهر اثرى نبخشید ولى صاحب اموال آخرین تلاش خود را براى بیرون آوردن آن از چنگ غاصب نمود و در پیشگاه الهى معذوریت خود را ثابت کرد.

در دست داشتن شرایط مالى مناسب

و قتى کسى مالى را غصب مى کند اکثراً مردم مالک را فراموش مى کنند و فقط در صدد آنند که آیا متصرف جدید کار درستى کرد یا نه؟ در حالیکه هرکس براى احیاى حقوق خویش قیام کند به طبیعى ترین حق خود اقدام کرده و هیچ خجالت و ملامتى هم ندارد.

اگر ما بگوئیم کسى اموال حضرت زهرا علیهاالسلام را به سرقت برده بود و حضرت براى بازگرداندن آن اقدام فرمودند این به معناى دنیا طلبى است؟! آیا اشخاصى که به دنیا اعتنا ندارند باید گرسنه بمانند و دنیا پرستان هرگونه که مایلند به چپاول بپردازند؟

حضرت زهرا علیهاالسلام مى فرماید: «این ملکى بود که برایم عزیز بود چرا که از جانب خداوند و بدست پیامبرش عطا شده بود، و این را براى فرزندانم نگاه داشته بودم که آنان به مردم محتاج نباشند». آیا دفاع از چنین جنبه ى اقتصادى زندگى آن هم در مقابل کسى که آنرا به زور گرفته، مشکلى دارد؟

و اصلاً جاى سؤال و اشکال است؟ گذشته از اینکه تا آن روز این اموال به مصرف فقرا مى رسید و دلهایى شاد مى شد که اکنون باید با دست خالى از درِ خانه ى فاطمه علیهاالسلام باز گردند!

حضرت زهرا علیهاالسلام این اموال را در مصارفى خاص مصرف مى کرد و اینک باید ببیند در ضد آنچه خود مایل به صرف آن است خرج مى شود و او همچنان قادر بر دفاع از اموال خود نیست. آیا دفاع براى چنین ثروت حلالى از ساده ترین اقدامات هر بشر و هر مسلمان نیست؟

از همه جالب تر اینکه مسئله بر سر مبلغى اندک نبوده که هرکس از فاصله دور با خطاب و عتاب بگوید این ارزشى ندارد، گذشت کنید! چطور مصرف آن براى غاصبین شیرین است، و فقط باید به کام فاطمه علیهاالسلام تلخ شود؟ تا اینجا سعى شد اسرارى که عیناً از کلام شخص امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام استفاده شده ارائه گردد و مسلماً جهاتى هست که زمینه ى اجتماعى براى بیان آنها آماده نبوده است.

به امید آن روز که با ظهور حضرت بقیه اللَّه الاعظم عجل اللَّه تعالى فرجه و محاکمه ى غاصبین بدست یداللهى آن امام حاضر، حقایق و نهفته هاى دیگرى از فدک بر ما فاش شود.

تحلیل و خلاصه اى از خطابه ى حضرت زهرا سلام الله علیها

خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام که براى نخستین بار در روزهاى آخر عمر آنحضرت ایراد شد، با توجه به بى سابقه بودن آن و حال بیمارى فاطمه علیهاالسلام پس از شهادت حضرت محسن علیه السلام و مجروح بودن حضرتش از ناحیه ى صورت و سینه و بازو، و بار غصه اى که از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله و غصب حق امیرالمؤمنین علیه السلام و شهادت پسرش داشت.

و غصب فدک که اخیراً بر مصائب افزوده شده بود، و در کنار همه ى اینها بى توجهى مطلق مردم به تنها یادگار پیامبرشان و خاندانى که باقیماندگان از نسل آن حضرت بودند.

تا حد تصمیم بر قتل آنان و به آتش کشیدن خانه ى ایشان، همه ى اینها فکر را متوجه اهمیت مطلب مى کند که با آن شرایط جسمى و روحى و با در نظر گرفتن مردمى که آنچنان جبهه گرفته بودند، چرا فاطمه زهرا علیهاالسلام این اقدام بى سابقه را انجام دادند و به مسجد آمدند و براى مردم سخن گفتند.

این سؤالى است که در بخش چهارم کتاب تحت عنوان «اسرار غصب فدک» قسمتى از آن پاسخ داده شد، و در این بخش نیز جنبه هاى دیگرى از آن تبیین مى گردد.

تحلیلى از خطابه ى حضرت زهرا سلام الله علیها – دادگاه محاکمه ى غاصبین فدک، نه سخنرانى

مجلسى که در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله با حضور حضرت زهرا علیهاالسلام به همراه عده اى از زنان از یک سو، و در جمع مهاجرین و انصار و ابوبکر از سوى دیگر منعقد شده بود، نمى تواند بصورت یک خطابه و سخنرانى تلقى شود، بلکه دادگاه محاکمه ى غاصبان بود که ناخواسته در آن حاضر شده بودند، و نتیجه ى فکرى آن تماماً به نفع صاحب فدک و بر ضرر غاصب آن تمام شد.

آن مجلس بعنوان یک واقعه ى غیر عادى در اذهان و در صفحات کتب ثبت شد و براى قضاوت آینده ى تاریخ به ثبت رسید. مظلوم و ظالم سخن خود را گفتند و ضبط شد تا قاضیان تاریخ براحتى حکم کنند.

اگر فقط به صورت سخنرانى حضرت زهرا علیهاالسلام بود و ادعاهاى پوچ غاصبین معلوم نمى شد، قضاوت کنندگان گوشه هایى از ماجرا را نمى دانستند و ممکن بود به خود اجازه ى قضاوت ندهند. نگرش حضرت به آینده ى آن ماجرا در سرتاسر خطابه کاملاً مشهود است، و این از برکات مقام عصمت کبرى است.

سند قرآنى فدک در مقابل سند جعلى غاصبین

استناد حضرت زهرا علیهاالسلام به آیات شریفه ى قرآن و کلمات پیامبر صلى الله علیه و آله نیز از جنبه هاى شاخص خطبه است. در مقابل این آیات محکم و براهین مستدل، غاصبین تنها یک حدیث جعلى مطرح نمودند که کسى جز خودشان و دو دخترشان مدعى و شاهد آن نبود، و این خود شدیدترین ضربه ى کارى بر پیکر گفتار و رفتار دشمن بود.

جالب تر از این، بیان و استدلالهاى دندان شکن حضرت بود که مطلب را طورى واضح مى کرد که باطل بودن سخن خصم براى همه روشن مى شد. چنین قدرت کلام چیزى بود که دشمن از آن عاجز بود، و عملاً نشان مى داد که مقاومت خود را از دست داده است. لذا در هر مرحله ادعایى را رها مى کرد و به شاخه ى دیگرى مى رفت و ادعاى جدیدى مطرح مى ساخت.

تقسیم حساب شده ى خطابه ى فدک

آنچه در خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام مشهود است حساب شده بودن کلمات و جملات و خطابها و مطالب است که جز از مقام عصمت کبرى ساخته نیست. در ابتداى سخن بدون در نظر گرفتن مخاطب خاصى، حمد و ثناى الهى و ذکر پیامبر صلى الله علیه و آله را آغاز کردند، و یک دوره تاریخچه ى گذشته ى اسلام را بیان کردند.

مسلمانان را چند بار مورد خطاب قرار دادند و هر بار مطلب تازه اى از نقاط ضعفشان مطرح کردند. گاهى خطاب را متوجه انصار مى نمودند بدان دلیل که غاصبین اصلى همگى از مهاجرین بودند، و گاهى همه را مورد خطاب قرار مى دادند، ولى مى بینیم مهاجرین غاصب را بخصوص مورد خطاب قرار ندادند.

خطاب حضرت در چند مورد با شخص ابوبکر است که در واقع او را به محاکمه مى کشد و وادارش مى کند تا سخن بگوید و به ضعف خود و بى ارزشى دلیلش اقرار کند.

در موردى حضرت قبر پیامبر صلى الله علیه و آله را مورد خطاب قرار مى دهد و در حضور مسلمانان شکایت خود را از بى اعتنایى آنان به پیشگاه پدر عرضه مى دارد.

مطلب دقیق دیگر بیان سابقه ى حال مسلمینى است که براى خود ادعایى داشتند و در فکرهاى تازه اى بودند. حضرت با تشریح سابقه ى نکبت بار فرهنگى و فقر و گرسنگى گذشته ى آنان، بخوبى متوجه شان کردند که هر نعمتى دارند همه به برکت پیامبر صلى الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام است، و اگر آن دو بزرگوار و فداکارى هایشان نبود اکنون سفره ى آماده اى براى مردم گسترده نبود تا اینچنین افکارى در سر بپرورانند.

کتاب اسرار فدک – ابهّت فاطمى در مقابل ذلت نفاق

سیطره ى ابهّت فاطمه علیهاالسلام در آن مجلس، بعنوان مقام عصمت و دختر وحى، و سخنان بلندى که از لسان آنحضرت ادا مى شد، دهان یاوه گویان را به کلى قفل کرده بود. از سوى دیگر منظره اى که از آن عزیز پیامبر صلى الله علیه و آله در ذهنها مجسم شد و دیدند که یاراى راه رفتن ندارد و آه از دل پر درد برمى آورد.

چنان مردم را منقلب کرده بود که همه اشک مى ریختند و مجال سخن براى آن حضرت نبود. یک آه فاطمه علیهاالسلام کافى بود تا مجلس دگرگون شود، و این برندگى آه، دل دشمن غاصب را مى لرزانید.

توبیخ و عتاب مردم از سوى حضرت زهرا علیهاالسلام نیز حالت عجیبى را حاکم کرده بود. در حالیکه ابوبکر در غصب فدک اجماع مردم را سند خود قرار مى داد، حضرت خطاب به مسلمانان و در حضورشان، آنان را روى آورندگان به باطل معرفى مى کرد و مى فرمود: «چرا به جنگ این امامان کفر برنمى خیزید»؟

نهیب فاطمه سلام الله علیها

اگر چه نهیب فاطمه علیهاالسلام در آن مردم اثر نکرد و نخواستند بفهمند که سپاس آنهمه فداکارى، سوزاندن خانه و کاشانه ى پیامبر صلى الله علیه و آله پس از رحلت او نبود و دخترش را آزردن و مجروح کردن قدردانى از زحمات آن حضرت نبود.

ولى… و لى نسلهاى روشنى بودند و هستند که با قلبى حقیقت جو مى آیند و با شنیدن سخنان فاطمه علیهاالسلام لعنت و نفرت خود را از چنین بى انصافى مردم ابراز مى کنند و با ترسیمى از محاکمه ى دشمن بدست فاطمه علیهاالسلام اهمیت آنرا درک مى کنند و انزجار خود را از غاصب حق گُلِ وجود اعلام مى نمایند.

کتاب اسرار فدک – خلاصه اى از خطابه ى حضرت زهرا سلام الله علیها

ترسیم خلاصه اى از خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام و آنچه همراه و بعد از آن اتفاق افتاده بعنوان یک مجموعه ى واحد مى تواند آمادگى قبلى براى مطالعه ى دقیق متن آن را فراهم آورد و بخاطر سپردن اجمالى از واقعه تأثیر بسزایى از تحلیل و فهم آن خواهد داشت. در این بخش ضمن تلخیص مطالب، یک دوره کامل از خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام و ماجراهاى مقارن آن در 27 قسمت تقدیم شده است.

حمد و ثنا و توحید: ابتدا حمد و ثنایى بلند نسبت به ساحت قدس پروردگار بر زبان جارى فرمودند که در حال مصیبت حضرت حاکى از رضا به مقدرات پروردگار بود. سپس صفات حى متعال و اسرارى از خلقت ما سوى اللَّه و علت تکلیف انسانها را بیان کردند.

ترسیمى از رسالت محمدى: در مرحله ى بعد رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله را مطرح نمودند و ضمن بیان حال جهل و بت پرستى مردم هنگام بعثت حضرت، و حکمت بزرگى که در رسالت آنحضرت بود، و اقدام مهمى که بدست آن حضرت صورت گرفت، ترسیم کاملى از شخصیت آن حضرت نشان دادند، تا آنجا که مطلب را به رحلت حضرتش رساندند.

وظیفه ى مهم مسلمانان: بعنوان مقدمه اى بر مطلب اصلى، ابتدا خطاب به مسلمانان یادآور شدند که بعنوان اولین مسلمانان حاملان پیام نبوت در سایه ى امامت به امتها و نسلهاى آینده اند.

قرآن و عترت: یادآور شدند که ما اهل بیت یادگارى از پیامبریم که در میان شما به ودیعه گذارده شده ایم. همچنین مطالب مفصلى در توصیف قرآن و معارف آن ذکر نمودند و براى شناخت کامل قرآن اشاره کردند که کتاب خداوند نزد ما و با ما است.

اسرار احکام الهى و معرفى وسیله در بارگاه خداوند: بعد از آن بعنوان مقام عصمت کبرى، اسرارى از احکام فردى و اجتماعى اسلام را مطرح کردند و سفارش به تقوى نمودند. با بیان این مطالب گویا مى خواستند بگویند اگر دستورات الهى آن اثرات و نتایج را نداشته باشد نتیجه ى حقیقى از آن گرفته نشده است.

در نهایت این قسمت از سخن تصریح کردند که اهل آسمان و زمین وسیله و واسطه اى براى اتصال با درگاه خداوندى مى جویند، و آن وسیله ما اهل بیت هستیم. ما خالصان بارگاه الهى و محل قدس او و وارثان انبیاء علیهم السلام هستیم.

معرفى خود: براى ورود به مطلب اصلى ابتدا خود را معرفى نموده فرمودند:

«اى مردم بدانید من فاطمه ام و پدرم محمد است و افتخار پدرى پیامبر را احدى جز من ندارد و با توجه به این معرفى، گوش خود را باز کنید و ببینید چه مى گویم». با در نظر گرفتن اینکه همه ى مخاطبان، حضرت را مى شناختند این کلام بدان معنى بود که اى مردم طورى رفتار مى کنید که گویا مرا نمى شناسید. از خواب غفلت بیدار شوید که من همان فاطمه ام که پیامبر صلى الله علیه و آله درباره ى من آن سفارشات را مى فرمود.

سپس زحمات پیامبر صلى الله علیه و آله را یادآور شدند که چگونه پرده هاى ظلمت و جهل را یکى پس از دیگرى کنار زد و صبح روشن اسلام را جلوه گر ساخت، و سابقه ى مردم را قبل از اسلام متذکر شدند و اینکه از چه شرایط جهل و فقرى به چه حالى رسیده اند.

زحمات امیرالمؤمنین علیه السلام در تبلیغ اسلام: مسیر طبیعى سخن در اینجا منعطف به زحمات طاقت فرساى امیرالمؤمنین علیه السلام در ابلاغ و حفظ رسالت محمدى شد و دلسوزى حقیقى آنحضرت و فداکارى تمام عیار او براى دین خدا در زمانى که مردم در چنان افکارى نبودند مطرح شد و حضرت به ذکر اصول مطالب اکتفا کردند.

عقبگرد مردم به کمک منافقین و شیطان: براى آنکه حضرت مطلب اصلى را شروع کنند عقبگرد سریع مردم در فاصله ى چند روز از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله را مطرح کردند، و با بیان فصیح و بکار بردن کنایات ابلغ از تصریح، ضمایر و ظواهر مردم را به احسن وجه بیان کردند. ابتدا ریشه ى اصلى را که نفاق و دوروئى و اسلام لسانى در اکثر مردم بود مطرح کردند، و سپس کمک آنرا که شیطان و فرصت طلبى او از آمادگى روحى مردم است بیان کردند.

سقوط در فتنه به بهانه هاى واهى: سپس حضرت زهرا علیهاالسلام تعجب خود را از چنین سرعتى در ارتداد و پشت پا زدن به دین که هنوز پیامبرشان دفن نشده بود، و نیز از آوردن بهانه هاى بیجا براى عمل خود که جلوگیرى از فتنه بود اعلام کردند و فرمودند: «شما به بهانه ى فرار از فتنه این اقدامات را انجام دادید در حالیکه خود این کارها ایجاد فتنه بود.

عجیب تر از آن را چنین بیان کردند که نه تنها دین خدا را کنار گذاردید و قرآن و دستورات پیامبر صلى الله علیه و آله را نادیده گرفتید، بلکه بدست خود عمداً آتش بپا کردید و سعى در خاموش کردن نور خدا نمودید و ما را وادار به صبر کردید، همچون کسى که بر بریدن چاقو و فرو رفتن نیزه در بدنش صبر کند»!

توبیخ غاصبین فدک: اکنون وقت آن بود که مسئله ى فدک مطرح شود. از آنجا که خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام در حالى ایراد مى شد که حضرت هر گونه اقدام ممکن را در باز پس گرفتن فدک به انجام رسانیده بودند و غاصبین هیچگونه عکس العمل مثبتى نشان نداده بودند و تمام سخن بر سر ارث بودن فدک و عدم ارث انبیا متمرکز شده بود.

لذا حضرت بدون مطرح کردن اعطایى بودن فدک و سایر مراحل ملکیت خود نسبت به آن از قبیل شهود و عصمت خود و غیره، فقط مسئله ى ارث را مطرح کردند و چند ضربه ى اعتقادى قوى به سکوت مردم و عمل غاصبین وارد کردند و چنین فرمودند:

«آیا با این کار در پى احکام زمان جاهلیت و کنار گذاردن رسمى اسلام هستید؟! اى مسلمانان، آیا باید ارث پدرم از من گرفته شود؟ اى پسر ابوقحافه آیا در قرآن است که تو از پدرت ارث ببرى و من نبرم؟ این افترا است و جرأت بر پروردگار و عهدشکنى با پیامبر و کنار گذاردن قرآن است».

استدلالهاى قرآنى درباره ى فدک: حضرت استدلال بر مسئله ى ارث را بصورت تمام عیار با استناد به قرآن و خواندن آیات ارث در حضور مهاجر وانصار چنین بیان فرمودند: «خداوند درباره ى انبیاء در قرآن ارث را مطرح کرده است و آیات ارث درباره ى عموم مردم نیز در قرآن صریح است.

به چه دلیل من که فاطمه دختر پیامبرتان هستم باید از این اصول کلى قرآن درباره ى ارث مستثنى باشم؟ آیا نسبت من و پدرم را انکار مى کنید؟! یا آیات قرآن مخصوص شماست و درباره ى پیامبر جارى نیست؟! یا من و پدرم دو مذهب جداگانه داشته ایم و لذا نمى توانیم از یکدیگر ارث ببریم؟!

یا شما عموم و خصوص قرآن را بهتر از پدر من و پسر عمویم (على علیه السلام) مى دانید؟! اکنون که حق را نادیده مى گیرید، سخن ما بماند تا روز قیامت خداوند بین ما حکم کند و پیامبر صلى الله علیه و آله به مخاصمه ى شما برخیزد».

شکایت به پیامبر صلى الله علیه و آله: در اینجا حضرت خطاب خود را متوجه قبر مطهر پیامبر صلى الله علیه و آله نمودند، و اشعارى خواندند که متضمن شکایت و تعجب از اقدامات مردمى بود که چشم پیامبرشان را دور دیده اند و آنچه در حضور او نمى کردند بدون پروایى انجام مى دهند. حضرت در این کلمات از حضور در چنان وضعى آرزوى مرگ کردند.

نصرت طلبى از انصار: سپس خطاب خود را متوجه انصار نمودند و با ذکر سوابق یارى آنان نسبت به پیامبر صلى الله علیه و آله تعجب شدید خود را از بى تفاوتى آنان درباره ى دختر پیامبرشان با آن سفارشات حضرت اظهار کردند.

و فرمودند: «چه زود این بى توجهى ظاهر شد و این در حالى است که به راحتى مى توانید از من دفاع کنید و قدرت آن را هم دارید. آیا رحلت پیامبر را مهم تلقى نمى کنید؟ مصیبت بزرگ آن است که با رفتن او حرمتش شکسته شود».

خطاب به انصار و توبیخ آنان: سپس مسئله ى ارث را بار دیگر با انصار مطرح کردند و با کلمه ى تشجیع فرمودند:

«ایهاً بنى قیله، آیا شما ببینید و بشنوید و ارث مرا ببرند؟ حتى نزد شما آمدم و یارى خواستم باز هم جواب ندادید؟ شما سوابق عالى در دفاع از ما داشتید و دستورات ما را به خوبى عمل مى کردید. چطور شده که یکباره روى ترس نشان داده اید»؟

در اینجا حضرت ضمن توبیخ آنان بخاطر سکوت در مقابل غاصبین فرمودند: «با سردمداران کفر به جنگ برخیزید که اینان ایمان ندارند، شاید از این طریق از کار خود دست بردارند. چرا با کسانى که پیمان خود را شکسته اند جنگ نمى کنید»؟

کوتاهى عمدى مردم: حضرت براى آنکه اتمام حجت کامل باشد دو جهت را اشاره فرمودند:

یکى اینکه: «پیداست شما دین را کنار گذاشته اید و آن کسى که مقدم بود دور کرده اید. بدانید که اگر شما و همه ى مردم عالم کافر شوند به خداوند ضررى نمى رسانند و خدا از همه مستغنى است، و در این باره مى توانید حال امتهاى گذشته را ببینید».

دوم اینکه: «با علم به خوار کردن و مکر و حیله شما این سخنان را گفتم با این هدف که از یک سو سخن دل را براى آنان که واقعیت را نمى دانند گفته باشم و از سوى دیگر اتمام حجت کرده باشم. اکنون که عار دنیا و غضب پروردگار و آتش دائمى را برخود خریده اید، هر چه مى خواهید انجام دهید.

ولى بدانید که خداوند شاهد است و عاقبت ظالمین معلوم است. من هم دختر همان پیامبرى هستم که شما را از آتش جهنم مى ترسانید و بدانید که نتیجه ى هر ذره اى از اعمالتان را خواهید دید».

سوء استفاده ى ابوبکر از سکوت مردم: وقتى کلام حضرت به اینجا رسید و تأثیر شدیدى بر مردم گذارد، ابوبکر با مطرح کردن مطالبى که بیشتر براى آرام کردن عواطف مردم بود در صدد جواب برآمد و با تصدیق حضرت در مطالب ذکر شده این مسئله را مطرح کرد:

«پدرت نسبت به مؤمنین مهربان بود، و او مقام پدرى تو را داشت و برادر پسر عمویت (على علیه السلام) بود و شما راهنماى ما به بهشت هستید و در کمال و صداقت تو نیز سخنى نیست. ولى من به خاطر گفته ى پیامبر که «پیامبران ارث نمى گذارند» فدک را گرفته و در راه اسلحه و سپاه مسلمین مصرف مى کنم تا با کفار جنگ کنند، و این کار را با اتفاق نظر مسلمین انجام داده ام. اموال شخصى من در اختیار توست و ما هم در اموال تو دخالتى نداریم».

جوابهاى دندان شکن درباره ى حدیث جعلى: حضرت زهرا علیهاالسلام با توجه به نیرنگهاى بکار رفته در سخن ابوبکر به مقابله آمده فرمودند:

«پدرم پیامبر، هیچگاه با قرآن مخالفت نمى کند. همگى بر مکر و حیله اجتماع کرده اید که در زمان حیات آنحضرت هم نظایرش را داشتید». در اینجا بار دیگر موارد ارث انبیا علیهم السلام و نیز آیات ارث را از قرآن تلاوت کردند و صراحت آن آیات را بیان کردند و تصریح کردند که این سخنان همه حیله گرى هاى بیجا براى زیر پا گذاردن حق است.

چرا که اگر منظور این است که خود نبوت قابل ارث بردن نیست، اینکه از واضحات است و غیر از نبوت همه چیز از انبیا قابل ارث است. و اگر در مقابل آیات صریح ارث، خداوند در جائى «فاطمه دختر محمد» را استثنا کرده مرا هم بدان راهنمایى کنید تا قانع شوم!

عقب نشینى ابوبکر از حدیث جعلى: ابوبکر که با سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام از مطرح کردن حدیث جعلى خود پشیمان شده بود و ارزشى براى آن نمى دید، آخرین راه را آن دانست که مسئله را بر عهده ى مسلمین بگذارد و ادعا کرد که اصلاً دستور این اقدام از سوى مسلمین به من ابلاغ شد و من با توافق و اتفاق آنان دست به چنین کارى زدم و همه ى مسلمین هم بر این مطلب شاهدند.

توبیخ به ظاهر مسلمانان: حضرت زهرا علیهاالسلام که منتظر همین اقرار از ابوبکر و سکوت مردم بعنوان تصدیق سخن او بود، خطاب را متوجه مسلمین نمود و آنان را شدیداً مورد عتاب قرار داد که چگونه به سرعت بسوى باطل مى روند و کار قبیح را نادیده مى گیرند. از آینده ى وحشتناک آن به مردم خبر دادند و اینکه خداوند نتیجه این اعمال را در همین دنیا بصورتى که مردم انتظار نداشته باشند خواهد داد. و با این سخن کلام حضرت در مسجد پایان یافت.

گریه ى مردم: تأثیر خطبه ى حضرت چنان عجیب بود که زن و مرد به گریه در آمدند و مدینه به لرزه در آمد و صداها بلند شد و این تأثیر ابوبکر و عمر را به جستجو براى راههاى مقابله با مردم وادار کرد.

نقشه هاى جدید غاصبین: ابوبکر و عمر در جلسه اى که تشکیل دادند یکدیگر را در اشتباه نقشه هاى خود ملامت کردند. سپس به این نتیجه رسیدند که گذشته ها را باید فراموش کرد و فکر امروز و فردا را نمود که چگونه به راه خود ادامه دهیم.

تهدید مردم از سوى ابوبکر: بار دیگر مردم براى اجتماع در مسجد دعوت شدند و ابوبکر ضمن سخنانى مردم را تهدید کرد که چرا در پى هر سخنى و صاحب سخنى مى روید و بدان توجه مى کنید.

بعد متعرض امیرالمؤمنین علیه السلام شد و سخنان ناروایى درباره ى آنحضرت بر زبان راند و صریحاً گفت: «چرا زنان را براى احقاق حق مى فرستید»؟! در نهایت بار دیگر تهدید کرد که اگر کسى متعرض این مسائل شود مورد عقاب قرار خواهد گرفت و هر که سکوت کند در امان است.

توبیخ مردم از سوى ام سلمه: ام سلمه که از حجره ى خود شاهد سخنان ابوبکر بود، چند سخن مؤثر بر زبان آورد که حقاً در خور تحسین بود. او با تعجب از اینکه به مثل فاطمه چنین سخنانى گفته مى شود در حالى که در دامان انبیا بزرگ شده، گفت: «چگونه مى شود که پیامبر صلى الله علیه و آله ارث را بر فاطمه حرام کرده ولى به او نگفته است؟

یا پیامبر صلى الله علیه و آله به او آموخته ولى او عمداً مخالفت کرده ارث را طلب مى کند؟! پیامبر صلى الله علیه و آله این برخورد شما را مى بیند و بزودى خواهید دانست».

نتیجه ى سخنان ام سلمه آن شد که در آن سال سهم ام سلمه را از بیت المال قطع کردند.

غدیر خم آخرین اتمام حجت: حضرت زهرا علیهاالسلام برخاستند و بسوى خانه که در فاصله ى چند قدمى بود حرکت کردند. شخصى به نام رافع در بین راه به حضرت عرض کرد: «اگر على بن ابى طالب قبل از بیعت ابوبکر مردم را متوجه مى کرد ما جز او را قبول نمى کردیم»!! پیدا بود که این سخن ساختگى و بعنوان سوژه دادن بدست مردم بود. لذا حضرت با غضب به او فرمود: «دور شو که خداوند بعد از غدیر خم براى احدى عذرى و دلیلى باقى نگذاشته است»!

خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام: سپس حضرت به منزل بازگشتند در حالیکه امیرالمؤمنین علیه السلام منتظر آنحضرت بودند. وقتى وارد خانه شدند رو به امیرالمؤمنین علیه السلام مطالبى فرمودند که نوعى درد دل و اظهار غصه براى آرامش بود، چه آنکه صاحب این مصیبت هر دو بودند.

لذا ضمن چند جمله این مطلب را رساند که چطور چنین دست خود را بسته اى و این پسر ابوقحافه حق مرا غصب مى کند؟ مى بینى که چگونه به مخاصمه با من برخاسته و با من به تندى سخن مى گوید؟ مهاجرین و انصار هم بى تفاوتى نشان مى دهند و همگى حق فاطمه را نادیده گرفته اند.

چرا باید دختر پیامبر با سینه اى پر از غضب براى مردم سخن بگوید و باز بدون نتیجه به خانه باز گردد؟ تو نیز در شرائطى هستى که نمى توانى از من دفاع کنى و بالاخره از هیچ راهى نمى توانم به حق خود دست یابم. اى کاش قبل از چنین روزى مرده بودم. من وظیفه ى خود در حمایت از تو را انجام دادم. پیداست که این سخنان در واقع درد دل امیرالمؤمنین علیه السلام بود که در کلام فاطمه علیهاالسلام بروز مى کرد. و هر دو براى یکدیگر سخن از غصه ها مى گفتند.

کلام تسلّى بخش امیرالمؤمنین علیه السلام: امیرالمؤمنین علیه السلام براى آرامش فاطمه علیهاالسلام که در واقع روح على علیه السلام بود به آنحضرت تسلّى داد و آه دل خود را بیان کرد که من نیز آنچه قدرت دارم کوتاهى نمى کنم و بعد از انجام وظیفه آنچه پیش آید باید صبر کرد و به حساب خداوند قرار داد. حضرت زهرا علیهاالسلام هم فرمود: به حساب خداوند مى گذارم و آرام گرفت.

خطاب به زنان عیادت کننده: پس از بازگشت حضرت زهرا علیهاالسلام عده اى از زنان بعنوان عیادت نزد حضرت آمدند و گفتند: اى دختر پیامبر، حالتان چگونه است؟ حضرت تنفر خود را از چنین مسلمانانى اعلام داشتند و صراحتاً فرمودند که اکنون چه وقت عیادت است که دیگر از مردان شما و با شما بودن متنفرم و راه بازگشت نیست؟

امتحان عجیبى دادید و چه زود باطنِ دلِ بر باطل دوخته ى خود را معرفى کردید. سپس نفرین بر آنان فرستادند و نشان ننگ و بى آبروئى را بر پیشانى آنان زدند، و آینده اى ظلمانى که خود و نسلهاى آینده شان خون تازه و سم کشنده از آن در روح و جانشان بریزند و غلبه ى متجاوزین و هرج و مرج دائمى را به آنان بشارت دادند و بر حال نسلهاى مسلمین افسوس خوردند.

در اینجا خلاصه اى از خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام به پایان رسید، و متن کامل و ترجمه ى فارسى آن در بخشهاى هفتم و هشتم این کتاب خواهد آمد. بخاطر سپردن این مجموعه ى مختصر مى تواند بنوعى حضور در آن مجلس تلقى گردد، و تجدید عهدى با روزهاى پر تلاطم مظلومیت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام باشد.

کتاب اسرار فدک – جمع بندى و تلخیص دلیلهاى حضرت زهرا در مقابل غاصب فدک

در مسئله ى فدک که یک محاکمه ى تمام عیار مطرح شده بود استدلالهاى مفصل و همه جانبه اى از سوى حضرت زهرا علیهاالسلام مطرح شد و بقدرى دقیق عمل شد که تا آخر روزگار، هر کس آنها را بشنود و در صدد قضاوت باشد بتواند حقیقت را دریابد.

کتاب اسرار فدک – قضاوت جهانى

نکته ى بسیار ظریف در این دلیلها و اتمام حجتها این بود که با توجه به قاضیان مختلفى که در طول تاریخ در مورد این ماجرا نظر خواهند داد هم جنبه ى دینى و هم جهت قانونى و هم جنبه ى اخلاقى و وجدانى را مطرح کردند و هر یک را جداگانه در معرض قضاوت جهانیان قرار دادند.

به این معنى که اگر مخاطبان و حاضران این دادگاه، مسلمانان معتقد به گفتار پیامبرشان هستند و مبانى اعتقادى صحیح دارند استدلال هاى خاص مبتنى بر اعتقادات را مورد توجه قرار دهند و محکومیت خصم را ببینند، و اگر اصول قضاوت اسلامى را که تقریباً بین اقوام و ملل جهان مشابه است قبول دارند باز محکومیت خصم را ببینند اگر چه در اعتقاد شیعه نباشند و یا حتى مسلمان نباشند.

در درجه ى نهایى اگر فقط پایبند به مبانى اخلاقى هستند و لا اقل وجدان بیدارى در وجودشان نهفته است باز محکومیت خصم را ببینند و حکم کنند که آنچه درباره ى فدک انجام شد از نظر مراعات انصاف و مروّت و عواطف اجتماعى که در تمام ملل مورد قبول است خلاف مبانى انسانیت است و در حدى است که هر بشرى براحتى مى تواند آن را محکوم کند.

تنظیم و دسته بندى احتجاجات

با توجه به اینکه در حین صحبت، تقدیم و تأخیر مطالب به اقتضاى مجلس و حالت روحى حاکم بر آن تنظیم مى شود، جنبه هاى اعتقادى، قانونى و اخلاقى در کلام حضرت بطور جداگانه ذکر نشده است، بلکه به مناسبتى که ذکر هر مطلبى لزوم داشته آنرا مطرح مى فرموده اند.

از سوى دیگر همه ى این مطالب در یک مجلس ذکر نشده است، چرا که حضرت چندین مرحله براى فدک به مخاصمه رفتند و هر یک از نظر شرایط حالت خاصى داشت. یک مورد مجلس عمومى و در حضور مردم است، و موردى دیگر فقط با حضور ابوبکر و عمر و اصحاب خاصشان است، و گاهى دیگر ابوبکر یا عمر هر یک به تنهایى هستند، و زمانى دیگر فقط مردم هستند.

آنچه در این قسمت انجام شده، تفکیک و دسته بندى مطالب است تا توانسته باشیم دوره ى کاملى از استدلالهاى حضرت زهرا علیهاالسلام در مسئله ى فدک را تقدیم نماییم و شیعه ى آنحضرت بتواند یکدوره ى جمع بندى شده از آن را بخاطر بسپارد و هر کس مى خواهد درباره ى فدک قضاوت کند همه ى مطالب را در نظر داشته باشد.

کتاب اسرار فدک – استدلالهاى اعتقادى

آن روز که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله از دنیا رفت اعتقادى براى مردم به یادگار گذاشت که همه باید به آن معتقد مى شدند و اسلام یک معنى بیشتر نداشت و آن هم دینى بود که ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام جزء لاینفک آن تلقى شود. هیچ اختلافى بین مسلمین نبود و در خانه ى اهل بیت هنوز سوزانده نشده بود. با حمله به خانه ى وحى پس از رحلت

آنحضرت، مردم دو دسته شدند. عده اى بیرون درِ خانه جزء حمله کنندگان بودند و عده اى داخل خانه مدافع على بن ابى طالب علیه السلام ماندند، و این نمود عملى لازمه ى یک اعتقاد باطنى نسبت به اهل بیت علیهم السلام بود.

حضرت زهرا علیهاالسلام با توجه به این شکاف اعتقادى مردم را در خطاب خود، دو دسته کردند. یکى آنانکه بر اعتقادات تبیین شده از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله پا بر جا هستند و دیگر کسانى که از آنها دست کشیده و مرتد شده اند و دین جدیدى که مقام عصمت هیچ نقشى در آن ندارد اختیار کرده اند. آنچه در این قسمت ذکر مى شود محکوم کردن مردم از جهات اعتقادى و اقرار گرفتن از آنان در دست برداشتن از مبانى اصیل اعتقادى است.

آنچه در مواضع مختلف کلام حضرت در این باره آمده چنین است: فاطمه سیده نساء اهل الجنّه

حضرت ابتدا بالاترین فضیلت خود را مطرح کردند که پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده است: «فاطمه سیده ى زنان اهل بهشت است». این مطلب به معناى آن است که حضرت زهرا علیهاالسلام جزء چند نفرى است که در اولین مرتبه ى خلقت قرار دارند و در بهشت که نتیجه ى خوبیها در دنیاست فاطمه علیهاالسلام سیده ى زنان است.

پس از مطرح کردن این مطلب فرمودند: وقتى سیده ى بانوان بهشت مى گوید «فدک از آن من است» احتمال این وجود دارد که راست نگوید؟! اگر سخن کسى را که در مرتبه ى اول عالم وجود است نپذیریم و از او شاهد بخواهیم در واقع او را بعنوان سیده ى زنان بهشت قبول نداریم

و کسى اگر واقعاً از این اعتقاد خود دست برداشته خود را معرفى مى کند. و اگر بنا باشد ما از چنین شخصیتى شاهد بخواهیم، پس چگونه در بالاتر از اینها که معارف دینى مان است بر او اعتماد کنیم؟ انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً

حضرت با مطرح کردن آیه ى تطهیر مقام دیگرى که خداوند مخصوص ایشان قرار داده بیان کردند که آیا آیه ى تطهیر دلالت بر عصمت مطلق نمى کند؟ آیا این آیه ى صریح قرآن نیست؟ آیا این آیه درباره ى ما نازل نشده است؟ اگر این سه سؤال را پاسخ مثبت مى دهید و با اقرار به عصمت ما باز هم سخن ما را قبول نمى کنید، پس چه ارزشى براى این آیه مى ماند.


کتاب اسرار فدک – رد سخن معصوم کفر است

در مرحله ى بعد حضرت با استفاده از آیه ى تطهیر فرمودند: اگر شما سخن ما را قبول نکنید و از ما شاهد بخواهید در واقع شهادت خدا را رد کرده اید و در پى شهادت مردم هستید و شکى نیست که رد سخن خدا مساوى با کفر است.

اگر بنا باشد که ارزش «عصمت» به اندازه ى قبول سخنى درباره ى قطعه زمینى هم مؤثر نباشد، پس تکلیف معارف دین که با ضمانت عصمت از سوى پروردگار به ما مى رسد چه مى شود؟ پیداست که اعتقاد به آیه تطهیر محل اشکال واقع شده و گرنه مجرد اعتقاد به عصمت نیاز به هیچ دلیل دیگرى ندارد.

هر سخنى از لسان معصوم در هر موضوعى صادر شود حجت تمام عیار است و هیچکس حق ندارد در آن کوچکترین شکى پیدا کند. بنابر این در مقابل سخن فاطمه علیهاالسلام قرار گرفتن مساوى با کفر و ارتداد است و این صریح کلام خود آنحضرت است.

پذیرفتن سخن بر علیه معصوم کفر است

حضرت زهرا علیهاالسلام براى آنکه آخرین مرحله ى سخن را بیان کنند از آنان چنین اقرار گرفتند که اگر کسى بر علیه من شهادتى ناروا دهد آیا بر من حد جارى مى کنید؟ دشمن ناشیانه جواب مثبت داد، و حضرت فوراً فرمود: بنابر این کافر مى شوى، زیرا شهادت

خداوند به طهارت و عصمت اهل بیت علیهم السلام را رد کرده اى و شهادت مخلوق را پذیرفته اى. اکنون هم که شهادت عایشه و حفصه و مالک بن اوس بن حدثان را بر علیه من قبول مى کنى و گفته مرا رد مى کنى کافر شده اى و سخن خدا را نپذیرفته اى.

کتاب اسرار فدک – مخالفت صریح و عمدى با قرآن

یکى از اوّلین اعتقادات هر مسلمان احترام لسانى و عملى نسبت به قرآن و قبول سندیت آن بعنوان کلام خداوند و قانون نامه ى دائمى اسلام است. حضرت زهرا علیهاالسلام از زبان خود غاصبین اقرار گرفتند که عمداً با صریح چند آیه ى قرآن مخالفت کرده اند که عبارتند از: آیه ى ذاالقربى، آیه تطهیر، آیات ارث و آیات ارث انبیا علیهم السلام. و این ضدّیت با قرآن و نادیده گرفتن معتبرترین یادگار پیامبر صلى الله علیه و آله است که چیزى جز کفر و ارتداد نمى تواند تلقّى شود.

مخالفت صریح و عمدى با پیامبر

از نظر همه ى مسلمین ارزش والاى پیامبر صلى الله علیه و آله بعنوان اوّل شخص عالم وجود، جزء معتقدات قطعى است. گفتار و رفتار پیامبر صلى الله علیه و آله هم مستند به وحى است و مقام «و لاینطق عن الهوى، ان هو الّا وحى یوحى» را دارد. در مسئله ى فدک در چند نقطه ى واضح سخن پیامبر صلى الله علیه و آله مورد مخالفت صریح قرار گرفت:

یکى غصب اعطایى پیامبر صلى الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام بود که طى ماجراى مفصلى انجام شد و همه ى مردم متوجه آن شدند و کسى بى اطلاع نماند. غصب فدک در واقع زیر پا گذاشتن عمل پیامبر صلى الله علیه و آله بصورت وقیحانه اى بود که با اعتقاد مسلمانى ناسازگار است.

همچنین بى اعتنایى به سخن آنحضرت که فرموده بود: «فاطمه سیده نساء اهل الجنه» و نیز «ام ایمن امرأه من اهل الجنه» از نمونه هاى زیر پا گذاشتن اعتقادات اصیل یک مسلمان نسبت به پیامبرش است.

شما عام و خاص قرآن را بهتر از پیامبر و على مى دانید؟

از آنجا که در تشخیص معارف دین مقام اوّل را پیامبر صلى الله علیه و آله و باب مدینه ى علم او یعنى امیرالمؤمنین علیه السلام داشتند، فرضاً اگر مردم واقعاً درباره ى مسئله ى فدک شکى دارند و ابهامى برایشان پیش آمده گفتار و عمل پیامبر صلى الله علیه و آله و حضور امیرالمؤمنین علیه السلام در ماجراى اعطاى فدک و نیز غصب آن بهترین وسیله براى رفع هر ابهامى است. آیا در جایى که عالِم امّت حضور دارد جایى براى عرض اندام جاهلین مى ماند؟

آیا عام و خاص قرآن را کسى از پیامبر صلى الله علیه و آله بهتر تشخیص مى دهد؟ آیا ابوبکر و عمر مطالبى از قرآن را فهمیده اند که دو مقام اول علم در دین ما نفهمیدند؟ آیا سابقه ى ابوبکر و عمر کوچکترین نشانى از علم دارد؟ آیا به اقرار خود او زنان پشت پرده از او عالمتر نیستند؟

کتاب اسرار فدک – اجماع امت ارزش دینى ندارد

از آنجا که غاصبین مجبور بودند رسماً ارتباط خود را با قرآن و حدیث قطع کنند جاى خالى آن را با اجماع پر کردند تا هرگاه احتیاج به بدعت یا حق کشى داشتند با به میان آوردن اتفاق مردم مسئله را تمام کنند، و این مطلبى بود که ابوبکر رسماً در غصب فدک آن را مطرح کرد و گفت که آنچه درباره ى فدک انجام داده ام با توافق و اتفاق مسلمین بوده و در واقع خواسته ى آنان را اجرا کرده ام.

حضرت زهرا علیهاالسلام رسماً اعلام کردند که خداوند نمایندگان خود را فرستاده تا مردم از پیش خود کارى نکنند و اجماع هیچ ارزشى ندارد. جایى که خدا به کارى راضى نیست اگر همه مردم عالم هم راضى باشند ارزشى ندارد، و جایى که خداوند به کارى راضى باشد مخالفت همه ى مردم عالم هیچ ارزشى ندارد. تا اینجا مبانى اعتقادى مردم بود که حضرت زهرا علیهاالسلام آنها را مورد سؤال قرار داد و اقرار گرفت که به مخالفت صریح با گذشته ى عقیدتى خود پرداخته اند و در عبارتى مختصر از دین خود برگشته اند.

استدلال هاى قانونى

اکنون نوبت اتمام حجت از جهات حقوقى ماجراست که هم در اسلام قوانین خاصى براى آن وضع شده و هم از نظر عموم ملل معیارهاى مشابهى دارد. در این جهت حضرت بقدرى ظریف عمل کردند که یک قاضى بلند مرتبه باید درسهاى قضاوت را از این گفتار و عمل حضرت استخراج کند، و ثابت شود که غاصبین فدک حتى آگاهى از قواعد یک قضاوت ساده را نداشتند. جهات خلاف قانون که در مسئله ى غصب فدک اعمال شده از قرار زیر است که همه از صریح کلام آنحضرت استخراج شده است:

تصرف فعلى دلیل ملک

یکى از قواعد حقوقى بین المللى این است که هر چه در دست کسى و تحت تصرف او باشد ملک او تلقى مى شود و براى اثبات مالکیت خود بر آن احتیاج به هیچ شاهد و دلیلى ندارد.

حضرت با اشاره به اینکه فدک در مرآى و منظر همه طى چهار سال تحت تصرف من بود و درآمد آن را به مصارف لازم مى رساندم، فرمودند: آیا این تصرف مالکانه احتیاج به شاهد دارد؟ آیا همین براى اثبات ملکیت من کافى نیست؟

کتاب اسرار فدک – غصب قبل از محاکمه

و قتى درباره ى ملکى یا هر چیزى اختلاف در ملکیت باشد و توافقى در بین صورت نگیرد تنها راه حل قانونى، مطرح کردن دادگاهى آن است تا پس از ارائه ى دلیل هاى طرفین، قاضى حکم کند و طبق حکم او شیئ مورد اختلاف به یکى از طرفین

داده شود. خود اینکه بدون محاکمه کسى خود را حق بداند و با اتکا به زور آنرا به تصرف خویش درآورد از نظر اسلام و همه ى ملل باطل است.

بر فرض اینکه فدک یک مورد اختلاف بین دو نفر است، باید دادگاهى مطرح شود و طرفین دلیل خود را بگویند و حکم صادر شود و طبق ضمانت قانون از تصرف کسى خارج و تحت تصرف دیگرى قرار گیرد، نه اینکه بدون اعلان قبلى و با استفاده از زور مأمورانى اعزام شوند و در یک چشم بر هم زدن نماینده ى حضرت زهرا علیهاالسلام را از آنجا بیرون کنند و امور را تحت تصرف خود درآورند. این از محکوم ترین نوع برخورد در یک مسئله ى قضایى است.

مدعى شاهد بیاورد

نقطه ى ضرورى از قضاوت اسلام این است که «مدّعى باید شاهد بیاورد نه مدّعى علیه». حضرت زهرا علیهاالسلام فدک را متصرف بودند، و این غاصبین یا همه ى مردم بودند که بر علیه آنحضرت ادعا داشتند. ابوبکر و عمر از حضرت شاهد بر ملکیت فدک مى خواستند در حالیکه باید شاهد را از مدّعیان بخواهند نه کسى که بر علیه او ادعا مى شود.

مدّعى علیه قسم مى خورد

نقطه ى دیگر در قضاوت اسلام این است که در مورد دعوى اگر مدعى از آوردن شاهد عاجز بود کافى است طرف مقابل نسبت به انکار ادعاى مدعى قسم یاد کند. ابوبکر و عمر بر فرض اینکه خود و همدستانشان قادر به آوردن شاهد بر علیه آنحضرت نبودند، اکنون نوبت آن بود که حضرت قسم یاد کنند تا هر گونه اختلافى رفع شود ولى آنان هرگز به این مطلب حاضر نشدند.

اتهام صاحب ید جرم است

این که هر کس از جا برخیزد و نسبت به ملک دیگرى ادعایى مطرح نماید بدون آنکه مدرک معتبرى در دست داشته باشد خود جرم است، چرا که شخصیت مدعى علیه را در نظر مردم زیر سؤال مى برد.

یکى از مطالبى که صریحاً در مورد فدک مطرح شد این بود که ابوبکر و عمر حق نداشتند در موردى که حضرت ملکى را در تصرف داشتند او را متهم کنند که گویا تصرف تو جایز نیست و کار خلاف انجام مى دهى! همین اتهام و مطرح کردن مسئله از نظر قانونى جرم است و به این جرم حضرت تصریح کردند.

فدک اعطایى است و اِرث نیست

غاصبین براى آنکه ملکیت را زیر سؤال ببرند مطرح کردند که فدک ارث پیامبر صلى الله علیه و آله است که به حضرت رسیده است. حضرت فرمود: اصلاً فدک اعطایى پیامبر صلى الله علیه و آله به من است که چهار سال قبل به من بخشیده و من آنرا تصرف کرده ام و ربطى به ارث ندارد تا مراحل قانونى ارث را طى کند.

کتاب اسرار فدک – سند اعطایى بودن فدک

ارائه ى سندى که به امر پیامبر صلى الله علیه و آله و بدست امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ى اینکه فدک را پیامبر صلى الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام بخشیده است، مى توانست محل فیصله ى دعوى باشد، چرا که سند را براى چنین روزى تنظیم مى کنند. ولى غاصبین به این جنبه ى حقوقى که در تمام ملل جهان معتبر است کوچکترین اعتنایى نکردند، و خدا را شکر که آنرا هم پاره کردند!

شاهد بر اعطایى بودن فدک

چون سخن خود حضرت و نیز سند ارائه شده مورد قبول واقع نشد، براى آنکه خصم از هر جهت محکوم باشد، حضرت شاهد درخواست شده از سوى غاصبین را هم حاضر کردند. امیرالمؤمنین علیه السلام و ام ایمن بعنوان شاهد، آیه ذا القربى بعنوان مدرک و سابقه ى مطلب و حضور مردم طى چهار سال تصرف حضرت، ادله ى کافى براى مطلب بودند که پذیرفته نشدند.

همه از پدرانشان ارث مى برند

با فرض اینکه غاصبین نخواستند اعطایى بودن فدک را بپذیرند و آنرا ارث حساب کردند، حضرت فرمود: طبق قانون صریح اسلام و قواعد تعیین شده براى ارث، همه ى فرزندان از پدرانشان ارث مى بردند و من هم یکى از مردم هستم. چرا درباره ى ارث من مانع مى شوید؟

آیا در نسبت من با پدرم تردید دارید؟!

سؤال اول این بود که مانع از ارث بودن من از پدرم چه مى تواند باشد؟ آیا در نسبت دخترى و پدرى بین من و پدرم شک دارید که چنین مسئله اى را مطرح مى کنید؟!

آیا دین من و پدرم از هم جداست؟!

دلیل دیگرى که مى تواند مانع ارث شود آنست که فرزند مسلمان نباشد. حضرت براى آنکه بى شرمى مردم را نشان دهد فرمود: آیا من بر دین پدرم نیستم که در ارث بردن من از او شک مى کنید؟!

آیا در جایى پیامبر یا فاطمه استثنا شده است؟

حضرت در آخرین مرحله پرسیدند که از این آیات ارث که در قرآن مطرح است آیا در جایى من یا پدرم مورد استثنا قرار گرفته ایم؟ اگر چنین است ما را هم راهنمایى کنید تا بدانیم! النبى لایورث حدیث جعلى است

با مطرح شدن حدیث ساختگى «پیامبر ارث نمى گذارد»، حضرت در پاسخ فرمود: این دروغى است که در اسلام آورده اید. مطلب به این بزرگى را احدى از اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله از آنحضرت نشنیده و فقط این عایشه و حفصه و یک عرب بیابانى شنیده اند؟! النبى لا یورث مخالف قرآن است!

از سوى دیگر پیامبر صلى الله علیه و آله مخالف قرآن سخن نمى گوید. خداوند در قرآن صریحاً ارث بردن و ارث گذاشتن انبیاء علیهم السلام را مطرح کرده است. چطور مى شود که پیامبر صلى الله علیه و آله مطلبى بر خلاف قرآن بفرماید.

بدین صورت حضرت از تمام جوانب قانونى راه را بر مجرم بستند و جهات حقوقى کاملى در این دادگاه در پرونده ى فدک گذاشتند که تا روز قیامت هر کس با هر دین و مذهبى و از هر قوم و ملتى آنرا باز کند بتواند به راحتى درباره ى آن قضاوت کند.

کتاب اسرار فدک – استدلالهاى اخلاقى- وجدانى

با توجه به اینکه غاصبین و طرفدارانشان از قبل تصمیم خود را گرفته بودند و بنا نبود سخن حقى که به استناد اعتقاد یا قانون مطرح مى شود پذیرفته شود، لذا حضرت در کنار دو جنبه ى عقیدتى و حقوقى که درباره ى فدک مطرح مى کردند، با استفاده از ضربه هاى اخلاقى و وجدانى که بنام انسانیت هر بشرى خود را بدان مقید مى داند، به مردم نهیب مى زدند. شاید از این طریق فطرتهاى نهفته اى بروز کند و حقّ پایمال شده را احیا کند، و شاید وجدانى بیدار گردد و متوجه حقیقت شود.

جهاتى که در این باره حضرت مطرح کردند در سه جنبه خلاصه مى شود: مراعات مالى محترمانه. دفاع از عزیزان هر قوم. ترس از عاقبت ظلم.

مراعات مالى محترمانه

در این مورد حضرت مى خواستند مردم را متوجه کنند که هر قومى نسبت به بزرگان خود در مسایل مالى دریغ نمى کنند و در حد امکان آنچه دارند در طَبَق اخلاص تقدیم او مى کنند. آیا دختر پیامبرتان بعنوان یادگار پیامبر صلى الله علیه و آله چیزى از شما خواسته است؟ آیا شما به دست خود چیزى به او تقدیم کرده اید؟

اگر چنین نیست، آیا قباحت ندارد که اهل ملل و مذاهب مختلف بشنوند که مسلمانان به مجرد رحلت پیامبرشان حمله کردند و مختصر اموالى که ملک شخصى دختر پیامبرشان بود از او گرفتند؟ آیا از گرسنگى مى مردند که مجبور به گرفتن این ملک شوند؟ آیا جاى آن نبود که به احترام عزیز پیامبر صلى الله علیه و آله مجّانى در فدک کار کنند و باغهاى آنرا آبادتر کنند و از این طریق افتخارى براى خود کسب کنند؟

مطالبى که حضرت در این باره مطرح فرمودند چنین است:المرء یحفظ فى ولده بعده

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «فرزندان هر کس بعد از رحلت او باید مورد ملاحظه و توجه مردم باشند و احترام آنان حفظ شود». حضرت با اشاره به این مطلب فرمودند: شما مى دانید جز این یادگار پیامبر صلى الله علیه و آله چیزى در دست ما نیست. آیا واقعاً مراعات فرزندان هر کس بعد از رحلت او چنین است؟!

فدک براى نسل زهرا سلام الله علیها

پیامبر صلى الله علیه وآله هنگام تحویل فدک به حضرت زهرا علیهاالسلام تصریح کردند که این را براى فرزندان و نسل تو مى دهم که به مردم احتیاج نداشته باشند بخصوص به مردمى که اینچنین نسبت به اهل بیت پیامبرشان اظهار محبت کردند!! وقتى فدک غصب شد حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: شما خوب مى دانید که این فدک را پدرم براى فرزندانم به من بخشیده بود، و گویا تحمل دیدن آسایش خود و فرزندانم را ندارید؟

اگر فدک ملک تو بود…!

حضرت در خطابى به ابوبکر فرمودند: اگر این فدک ملک تو بود و من آنرا از تو طلب مى کردم بر تو لازم بود که آنرا به من بدهى! اکنون که ملک من است مى خواهى از من بگیرى؟!

کتاب اسرار فدک – فقط فدک را داشتیم!

در مواردى امیرالمؤمنین علیه السلام به این مطلب اشاره کرده اند که مگر ما چند مورد ملک و مال دنیا داشتیم که شما این یکى را غصب کردید تا بقیه براى ما بماند؟! آیا این زشت نیست که در زیر آسمان فقط یک فدک از آن ما بود، و گویا چشمان بخیل شما همگى به آن دوخته بود که آنرا هم از ما بگیرید و خیالتان راحت شود؟!

دفاع از عزیزان هر قوم

بین هر قوم و ملتى احترام به عزیزانشان که مورد توجه عمومى هستند الزامى است و اگر کسى کوچکترین اهانتى به آن مقام نماید همه خود را موظف به دفاع مى دانند. تعجب حضرت زهرا علیهاالسلام از این همه قدردانى و احترام نسبت به تنها یادگار پیامبر و عزیزترین مردم نزد آنحضرت بود که واقعاً چه محبتى مى کردند و چگونه دریاهاى عطوفت خود را نسبت به او نشان مى دادند!!! مطالبى که در این باره حضرت فرموده اند چنین است:

بى اعتنایى فوق العاده

در حالیکه حوادث خونبار یکى پس از دیگرى براى خاندان رسالت پیش مى آمد و هر روز مصیبت تازه اى بدست غاصبان براى عزیز رسالت بپا مى شد، مردم به گونه اى مهر سکوت بر لب زده بودند و بى اعتنایى مى نمودند که گویى کار مهمى واقع نمى شود و مسئله ى مهمى رخ نداده است. حضرت به شدت این حالت مردم را مورد حمله قرار دادند که: «ما هذِهِ الْغَمیزَهُ فی حَقّی وَ السِّنَهُ عَنْ ظُلامَتی»؟!

عجله ى مردم

اى کاش مردم به سکوت اکتفا مى کردند. آنکه تیغ بر دل مى کشید عجله و سرعت مردم در کمک به غاصبین بود. گویا هر روز صبح منتظر عهد شکنى جدیدى بودند و درصدد تغییر تازه اى در آنچه تا آن روز قبول داشتند. لذا حضرت فرمودند: «سَرْعانَ ما اَحْدَثْتُمْ وَ عَجْلانَ ذا اِهالَه».

گویا چشم پیامبر را دور دیده اند!

براى آنکه مردم شرم کنند و در حرکت خود تجدید نظر اساسى نمایند، حضرت با غضب به مردم فرمود: «اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّد»؟! معناى این سخن این بود که آیا واقعاً تا پیامبر صلى الله علیه و آله از دنیا رفت همه چیز را تمام شده مى انگارید؟!

نکند منتظر رحلت و از دنیا رفتن آن حضرت بودید؟ پیداست که در حضور پیامبر صلى الله علیه و آله جرأت چنین رفتارى را نداشتید و اکنون که چشم او را دور دیده اید اینچنین جرأت پیدا کرده اید! این شرم آور نیست؟!

اجتماع بر غدر و مکر و حیله

نکته اى که بسیار چشمگیر بود اتفاق مردم بر باطل بود. منظره ى کار چنین بود که عهدشکنى و بدعتگزارى و باطل مطرح مى شد و فوراً مردم بر آن متفق مى شدند و آن را اجرا هم مى کردند و این مطلب هر روز تکرار مى شد. آیا بر سر حق هم مردم چنین اتفاقى مى کنند؟ آیا جاى تعجّب ندارد که بر سر باطل مردم اینچنین یکدل و یکجا عمل کنند؟!

کتاب اسرار فدک – سکوت در حال قدرت

حضرت با اشاره به اینکه سکوت مردم در حال اعلا درجه ى قدرت بود و هر اقدامى را براحتى مى توانستند انجام دهند و دفاع از حضرت زهرا علیهاالسلام کار بسیار آسانى براى آنان بود، به شدت آنان را مورد انتقاد قرار دادند و فرمودند: «وَ لَکُمْ طاقَهٌ بِما اُحاوِلُ وَ قُوَّهٌ عَلى ما اَطْلُبُ وَ اُزاوِلُ»!

ترس از عاقبت ظلم

یکى از نکات مسلَّم در فدک آهِ مظلومى بود که جز خداوند پناه نداشت، و این همان است که باید ترسید و انتقام پروردگار را منتظر بود. حضرت زهرا علیهاالسلام به چندین تعبیر این مطلب را به مردم گوشزد کردند:

خدا شاهد و ناظر است

آنگاه که بشر سرکش مى شود و عنان کار را به دست هوى و هوس مى سپرد، فقط شاهد بودن پروردگار مى تواند نهیبى بر پیکر فکرش باشد. حضرت زهرا علیهاالسلام با کلمه ى «فَبِعَینِ اللَّه…» مردم را متوجه کردند که آنچه انجام مى دهید خدا شاهد است و مى بیند.

من دختر ترساننده از عذابم

حضرت زهرا علیهاالسلام بعنوان ترساندن مردم از عذاب الهى و اینکه اگر پیامبر صلى الله علیه و آله بود شما را از عذاب مى ترسانید و من دختر همان پیامبرم تعبیرى تکان دهنده بکار بردند و فرمودند: «اَنَا ابْنَهُ نَذیرٍ لَکُمْ بَینَ یدَىْ عَذابٍ شَدیدٍ».

شکایت به خدا و رسول مى برم

آنگاه حضرت سخن حقى از نظر عقیدتى و حقوقى فرمود، و اتمام حجت نهایى را به میان آورد به این معنى که: اکنون که مى خواهید زور بگوئید و هیچ سخن حقى را نمى پذیرید، یک راه بیشتر نمانده و آن اینکه شکایت شما را به پیشگاه خدا و رسول ببرم.

وعده به قیامت

سخن آخر حضرت علیهاالسلام این بود که وعده ى ما به قیامت باشد که قاضى آن خداوند و مدافع من پیامبر صلى الله علیه و آله است و خداوند حکم مظلومیت مرا براى همه بیان خواهد کرد.

این بود جمع بندى و خلاصه اى از مراحل اتمام حجت حضرت زهرا علیهاالسلام در مسئله ى فدک که به صور مختلف بیان کردند تا راه هرگونه تشکیک بسته باشد.

درباره ى سند و متن و کتابشناسى فدک

مجموعه وقایعى که از آنها بعنوان ماجراى فدک یاد مى شود در یک پرونده ى بزرگ علمى در طول تاریخ حفظ شده و اینک پس از هزار و چهارصد سال پیش روى ماست. تاریخچه ى فرهنگى فدک حامل اسناد مکتوب ماجراست که در سه جنبه قابل باز بینى است: کتابشناسى، اسناد و منابع، متون ناقل خطبه.

کتاب اسرار فدک – کتابشناسى فدک

مسئله ى فدک در سه جنبه تألیفات دارد: اسناد، متون، مسائل کلامى. کتابهایى که مربوط به اسناد و مدارک فدک و خطبه ى آن هستند شامل اسناد خطبه ى کامل و یا بخشى از آن و منابع فرازهاى مختلف تاریخ فدک و نیز بحثهاى رجالى در اسناد هستند.

کتابهایى که مربوط به متن خطبه هستند گاهى متن کامل خطبه را نقل کرده اند و گاهى قسمتى از آن را آورده اند. همچنین شرح و تفسیر خطبه از مواردى است که کتب متعددى درباره ى آن تألیف شده است.

قسمت اعظم کتبى که درباره ى فدک تألیف شده درباره ى مسائل کلامى و بحثهاى استدلالى آن است که اضافه بر آنچه خود حضرت فرموده، در طول تاریخ نیز این

بحث از دو طرف ادامه یافته و دشمنان فاطمه علیهاالسلام بعنوان دفاع از غاصبین اول مطالب دیگرى ذکر کرده اند، و طبعاً علماى شیعه بعنوان دفاع از حریم عصمت به مقابله با آنان پرداخته اند.

کتاب اسرار فدک – موضوع کتابهاى تألیف شده

مسئله ى فدک از دیدگاه تاریخى در منابع شیعه و اهل سنت بصورت مفصلى ارائه شده، و از همین جا به بحثهاى رجالى و سندى نیز کشیده شده است. حفظ و مقابله و تنظیم متن کامل خطابه ى حضرت نیز از قرن اول تا کنون مورد وجه بوده و به دقت پیگیرى شده است.

در دیدگاه اعتقادى، از آنجا که در فدک بحث بر سر اثبات نتایج ماجراست که به غضب حضرت زهرا علیهاالسلام و اذیت آنحضرت منتهى مى شود و نتیجه ى آن رویارویى با ذات الهى و کفر است، لذا بحثهاى کلامى شدیدى در زمینه ى فدک در گرفته است.

با اینکه طرفداران دشمن فاطمه علیهاالسلام جعلیات بسیارى بر آنچه خود آنها گفتند اضافه کرده اند و بگونه اى از غاصبین دفاع کرده اند که حتى خود آنها بدان راضى نمى شوند، ولى با این همه نتوانسته اند ذره اى از شدت جنایت بکاهند، چرا که فاطمه علیهاالسلام خود در اول این مسیر کار دشمن را یکسره کرده، و اینان تلاش مذبوحانه اى در راه احیاى سخنان مُرده ى دشمن مى کنند.

معرفى کتابهاى تألیف شده درباره ى فدک

بحث فدک در ضمن کتب مفصل کلامى و حدیثى و تاریخى در موارد بسیارى آمده است. از سوى دیگر کتابهاى مستقل تألیف شده در موضوع فدک بیش از 230 کتاب است که در دو جنبه ى جدا از هم عرضه شده است:

  1. مسئله ى غصب فدک و استدلالهاى مربوط به آن: 130 کتاب.
  2. خطابه ى حضرت زهرا علیهاالسلام و شرح و تفسیر آن: 100 کتاب.

این کتابها به زبانهاى فارسى، عربى، اردو، ترکى، انگلیسى و فرانسوى است. همچنین تعدادى از این کتابها چاپى و تعدادى خطى است که جداگانه ذکر خواهد شد. آنچه در اینجا آمده در کتاب «فاطمه علیهاالسلام در آئینه ى کتاب» بطور مفصل معرفى شده، و براى شناخت بیشتر کتابها باید به آن کتاب مراجعه شود.

لازم به تذکر است که خلاصه اى از کتاب اسرار فدک با عنوان «خطابه ى فدک» تنظیم و چاپ شده است. همچنین کتاب کتاب اسرار فدک با عنوان «فدک کى راز» توسط مرحوم حجه الاسلام احمد امامى به زبان اردو ترجمه شده است.

برای خرید کتاب اسرار فدک از سایت فروشگاه خدمتگزاران کلیک نمایید.

دسترسی سریع و آسان به راهکار و محتوا برای مناسبت‌های نیمه شعبان، غدیر، محرم و فاطمیه
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.

فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمه‌شعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران
انواع کتیبه غدیر
انواع استیکر پشت شیشه خودرو
اسپند دودکن
انواع جادستمال کاغذی
انواع مگنت یخچالی مذهبی
انواع استکان مذهبی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا