شعر کودکانه محرم
شعر کودکانه محرم – بیان وقایع کربلا
شعر کودکانه محرم برای کودکان و نوجوانان جهت استفاده در ایام محرم و صفر است. بعضی از اشعار از کتاب حضرت رقیه (سلام الله علیها) کتاب شماره «٢» از مجموعه شعر کودکان کربلا است. شاعر این شعر محمد کامرانی اقدام می باشد.
شعر کودکانه محرم – شعر کودکان کربلا
ی قصه قصه قصه،ای بچه های قشنگ من حضرت رقیه،یه دختر سه ساله م گل های دامن من،سرخ و سفید و زردن از این شهر و ازون شهر آدمای زیادی هر کسی مشکل داره، میزنه زیـر گریه خلاصه ای بچه ها،اسم بابام حسینه پدربزرگ خـوبـم ، امیر مومنینه تـو دخترای بابام از هـمـشـون ریـزتـرم مثل رنگین کمون بود النگوهای دستم یه روزی از مدینه، سواره و پیاده به سوی مکه رفتیم، تو روز و تو تاریکی چن روزی توی مکه موندیم و بعد از اونجا به کربلا رسیدیم، اونجا که دریا داره تو کربلا بچه ها سن و سالی نداشتم هـمـیـشـه عمه زینب میگفت دورت بگردم تو صحرای کربلا ما با غولا جنگیدیدم تو کربلا زخمی شد چند جایی از تن من بـزرگـا کـه جـنگیدند با غولای بد و زشت گلهای دامن من از تشنگی میسوختن تحمل تشنگی راس راسی خیلی سخته دامنم آتیش گرفت مثل گلای تشنه خـواسـتم کـه صورتم رو با چادرم بپوشم غولا منو گرفتن،دست و پاهامو بستن خـلـاصـه ای بچه ها، تـو صحرای کربلا پـیـاده و پـیـاده، هـمـراه عمه زینب تا اینکه ما رسیدیم به کشور سوریه توی خرابه شام ما رو زندونی کردن فریاد زدم: «آی مردم، عموی من عباسه سر غولا داد زدیم، اونا رو رسوا کردیم بابام یـه شـب بـه خـوابـم اومـد تـوی خرابه دست انداختم گردنش،تو بغلش خوابیدم صبح که بلند شدم من،دیدم که یک فرشته م | برای قصه گفتن،دلم شده خیلی تنگ همه میگن شبیه گلهای سرخ و لاله م همیشـه پـروانـه ها دور سـرم مـیـگـردن میان به دیدن من،تو گریه و تو شادی مشکل اون حل میشه تا میگه یا رقیه به یادتون میمونه؟ بابام امام حسینه اون اولین امامه، ماه روی زمینه خیلی منو دوست داره،از همه عزیزترم گردنبند سـتاره بـه گـردنـم می بـسـتـم راه افتادیم و رفتیم همراه خونواده تـا خـونـه خـدا رو بـبـیـنـینم از نـزدیـکـی راه افـتـادیـم و رفـتـیـم بـه صـحـرای کـربلا اونجا که آسمونش پر شده از ستاره بچه کبوتر بـودم، پـر و بـالی نداشتم به حرفای قشنگش همیشه گوش میکردم با اینکه تنها شدیم ولی نمیترسیدیم سبد سبد گل سرخ ریخت روی دامن من ما توی خیمه موندیم،بزرگا رفتن بهشت به گریه کردن من چشماشونو میدوختن مخصوصاً اونجایی که خشکه و بی درخته به سوی عمه زینب دویدم پا برهنه خوردم زمین در اومد گوشواره از تو گوشم خیلی اذیت شدم، قلب منو شکستن وقت غروب خورشید، شدیم اسیر غولا راه افتادیم و رفتیم،از صبح زود تا به شب از کربلا تـا اون جـا راه خـیـلـی دوریـه با ما که بچه بودیم نامهربونی کردن بابام امام حسینه، کیه اونو نشناسه ؟ تو قلب مردم شهر خودمونو جا کردیم گفت که:بابا حسینت میخواد پیشت بخوابه خیلی شب خوبی بود،خوابای رنگی دیدم مثل داداش اصغرم، منم توی بهشتم |
شعر کودکانه محرم – دویدم و دویدم، به کربلا رسیدم
بچه ها بشید مهیا شهر امام حسینه کربلا شهر ماتم دوستان من گوش کنید حدود سال شصتم نامه زیاد نوشتن ما مرد کارزاریم گر بیایی به کوفه وقتی امام قبول کرد تنها گذاشتن اونو کوفیان بی وفا یار و یاور نداره ستمگران صف صف امام حسین کشتن از اون زمان تا حالا برای این مصیبت کربلا شهر ماتم | می خوایم بریم کربلا امام سوم ما شهر مصیبت و غم از شهر کوفه مردم گفتن امام سوم اما امام نداریم اطاعت از تو داریم رو سوی کوفه آورد دروغگوهای نامرد با اینکه دیدن آقا رفتن توی خونه ها اومدن از هر طرف نزدیک شهر نجف غصه دارن شیعه ها عزاداری شد به پا پرشد همیشه از غم پرشد همیشه از غم |
شعر کودکانه محرم – علی اکبرم من شبه پیمبرم من
علی اکبرم من ترسی به دل ندارم چون که به راه حقم | شبه پیمبرم من زاده ی حیدرم من از همه بهترم من |
شعر کودکانه محرم – هدیه برای همه
دوباره تو خیابون می باره قطره قطره یه بچه فقیره چترمو بر میدارم چتر شبیه سقفه | داره می باره بارون یکی بدون چتره دست روی سرش می گیره روی سرش می زارم این کار من یه وقفه |
شعر کودکانه محرم – آقای مهربونم
دیشب یه سربند سبز که روش نوشته بودند بابام منو با خودش خرما که دادن بهش تو روضه خوندن دیدم حسین حسین میگفتن بلند شدیم وایسادیم سینهزنی قشنگه وقتی تموم شد عزا از بس که خوشمزه بود از اون موقع تا حالا حسین حسین حسین جان | بابام رو پیشونیم بست آقای من حسین است به مجلس روضه بُرد با ذکر زیر لب خورد گریه میکردن همه با صدای زمزمه تا بزنیم به سینه ولی خیلی غمگینه غذای نذری دادن همه، غذا رو خوردن همش دارم میخونم آقای مهربونم |
شعر کودکانه محرم – گل های سرخ لاله
صدای طبل و زنجیر غمی نشسته امشب صدای واحسینا زنده شده دوباره گردیده یک عالمی مردم همه عزادار آمد محرم باز روئیده در کربلا | می آید از خیابان بـه قلب پیر و جوان پیچیده در هر کجا خاطره کربلا در سوگ او سیه پوش با اشک و غم هم آغوش صدای اشک و ناله گل های سرخ لاله |
شعر کودکانه محرم – سرباز کوچک ما
یه قهرمان کوچک اسمش علی اصغر دشمنای خداوند اصغر شش ماهه رو به روی دست بابا سرباز کوچک ما | که توی کربلا بود نور دل بابا بود که خشم و کینه داشتن با لب تشنه کشتن کودک او فدا شد شهید کربلا شد |
شعر کودکانه محرم – غیر تو یاوری ندارد او
پشت خیمه قدم زنان به دعا ای خدا عاشق عمو هستم چارۀ درد را نمی دانم تو اگر بر دلش بیندازی غیر تو یاوری ندارد او به نفس های عمه ام زینب | داشت با درگه خدا نجوا تو خودت راضی اش کن از دستم او غریب است منکه می دانم او به جانبازی ام شود راضی در حرم اکبری ندارد او یک تنه یاری اش کنم یا رب |
شعر کودکانه محرم – ماه محرم آمد
پیچیده توی کوچه خشکیده بر لب ما ماه محرم آمد خورشید هم از این داغ | بوی گلاب و اسفند گلهای سرخ لبخند دلها چه سوگوار است غمگین و داغدار است |
شعر کودکانه محرم – دخترانِ عاشورا
سینه میزند بابا بسته روی پیشانی فرشِ کوچکی را هم شمع و شربت و پرچم سینه می زنم من هم اسم دسته ما هست: | توی کوچه مان امشب یک نوارِ «یا زینب» او به کوچه آورده نذرِ بچه ها کرده با شعار یا «زهرا» دخترانِ عاشورا |
شعر کودکانه محرم – شهادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله
از خدا پیام اومد دین نباید باشه تنها! تا که سال ده هجری غنچهها خبر آوردن از امامت علی گفت پر کشید از این جهان او همه دل ها پر غم شد شب شهادت نبی بود | فکر خوبی واسه ی دین کن، یا محمد پس علی رو جانشین کن…یا محمد شد زمان حج آخر آروم از کوچ پیمبر… او برای مردم اون سال چون پرنده ای سبکبال همه دنیا پر ماتم شب غصه های عالم |
شعر کودکانه محرم – داریم می ریم کربلا
قدم میزاره تو جاده به یاد اون سه ساله زیارت شش گوشه هر کی زیارت رفته دیگه چیزی نمونده بگو لبیک مولا داریم می ریم کربلا | همه پای پیاده |
شعر کودکانه محرم – وقتی که آب می خوریم سلام میدیم به آقا
امام سوم ما که مشهوره تو دنیا | با ظالمان می جنگید با مظلومان می خندید |
شعر کودکانه محرم – حالا بشید مهیا می خوایم بریم کربلا
حالا بشید مهیا می خوایم بریم کربلا | شهر امام حسینه امام سوم ما دوستان من گوش کنید تا ماجراشو بگم نامه زیاد نوشتن گفتن امام سوم اگر بیای به کوفه اطاعت از تو داریم تنها گذاشتن اونو دروغگوهای نامرد |
شعر کودکانه محرم – دویدم و دویدم به کربلا رسیدم
دویدم و دویدم | به کربلا رسیدم |
شعر کودکانه محرم – در بین راه کربلا در سفر پر از بلا
در بین راه کربلا در سفر پر از بلا | یار وفادار حسین یاور و غمخوار حسین |
شعر کودکانه محرم – صدای طبل و زنجیر می آید از خیابان
صدای طبل و زنجیر | می آید از خیابان به قلب پیر و جوان پیچیده در هر کجا خاطره ی کربلا در سوگ او سیه پوش با اشک و غم هم آغوش صدای اشک و ناله گل های سرخ لاله |
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.
فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمهشعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران