نمایشگاه ظهور – نمایشگاه غرفه ای نیمه شعبان

نمایشگاه ظهور و نجات دهنده انسان ها
نمایشگاه ظهور شامل چهار غرفه که به موضوعات ظهور و نجات دهنده انسان ها و مسیر سعادت و رستگاری پرداخته است.
- غرفه اول : گذشته و حال جهان / دوران معاصر
- غرفه دوم: آینده دنیا و عصر ظهور
- غرفه سوم : نجات دهنده کیست ؟
- غرفه چهارم : مسیر سعادت و رستگاری
غرفه اول نمایشگاه ظهور – گذشته و حال جهان
بشر از آغاز خلقت، همواره درد و رنج كشیده و با ستم و بیعدالتی هم آغوش بودهاست. گذشته تاریخ نشان میدهد كه استثمار و استعمار، ظلم و جهل، فقر و محرومیت، فتنهها و ابتلائات، تبعیضات و نابهسامانیها، همراهان دائمی انسانها بودهاند. اغواگری و وسوسههای شیطانی در این میدان هم سهم خویش را به خوبی ایفاكرده و به این مشكلات و بلایا و نامردمیها، چهرهای زشتتر و جنایتبارتر داده و سبب گردیدهاست تا لذات زندگی مادی بر آدمیان حرام شود.
در میان اسناد گذشته، كمتر برگی را مییابیم كه نشان دهد روزی انسان، این گل سرسبد آفرینش، در چنگال ظلم و ناامنی اسیر نبوده و زیر فشار این همه تباهی به زانو در نیامدهباشد؛ گویی آلام و رنجها و مشقتها و بدبختیها، یكی از شالودههای اصلی صحنههای زندگی این اشرف موجودات بودهاست و ستمگران و جبارانی همچون فرعون، چنگیز و حجاج، مسؤول بر پایی و كارگردانی این صحنهها.
یك صفحه از گذشته سیاه و تاریك تاریخ، فرمان ظالمانهای است كه فرعون بر اساس خوابی كه دیده است صادر میكند. بر مبنای این دستور و برای حفظ و بقای حكومت فرعون، هیچ نوزاد پسری بیش از چند لحظه – كه كشتن او وقت میگرفت – مهلت زندگی نداشت و این گوشهای از جنایات این فرمانروای ستمگر است كه بر بنی اسرائیل روا شد و هزاران كودك بیگناه به دست جلادان به قتل رسیدند.
صفحه دیگر تاریخ، شمار كشتهشدگان حجاجبن یوسف ثقفی است كه به غیر از جنگها، بالغ بر صدوبیستهزار تن است و شمار زندانیان او به هشتادهزار نفر میرسد!
آری، دوران گذشته، دوران ناكامی انسان و بشریت فراموششده و انسانهای مظلوم و انسانیتهای بر بادرفته است و تاریخ، كمتر گذشتهای را میشناسد كه در آن از ظلم و نا امنی و تجاوز و بیعدالتی خبری نباشد.
دوران معاصر
آنچه مرور شد از تاریخ كهن بود؛ اما دوران كنونی: گذشت زمان، از سالیان بسیار دور تا به حال، نه تنها روال جدیدی به خود نگرفتهاست، بلكه آمار و ارقام جنگ و جنایتها، ظلم و ستمها، فقر و تبعیضها و … روز به روز بالاتر رفته و شدت بیشتری گرفتهاست و از كاهش درد و رنج و بدبختی آدمی خبری نیست.
انسان روزگار كنونی نیز – هنوز كه هنوز است – بیش از هر زمان دیگر، قربانی ظلم و بیعدالتی و تجاوز همنوعان خویش قرار میگیرد …
اهریمن، اكنون بر فرزندان آدم بیش از هر دوره دیگر هجوم آورده و در لغزاندن او از صراط مستقیم جسارت بیشتری یافته است …
متأسفانه با همه پیشرفتهای شگرف و دگرگونیهای قابل توجه علمی و فرهنگی بشر، تاریخ معاصر، خبر شادیآور فراوانی ندارد، بلكه هم چون گذشته با ناراحتی عمیقی حرف میزند و از دست سازمانهای بینالمللی نیز كاری بر نمیآید.
انسان دوره معاصر از تمامی نابهسامانیهای گذشته در مقیاسی گستردهتر رنج میبرد. هنوز جنگ جهانی اول با بیش از بیستمیلیون كشته و زخمی به پایان نرسیده است كه جنگ جهانی دوم، هفتادمیلیون انسان را در كام مرگ فرو میبرد. بمباران هیروشیما و نظایر آن، جمع كثیری را از نعمت حیات محروم میدارد.
بریتانیا در اشغال چین بیستمیلیون تن و فرانسه در اشغال الجزایر بیش از دومیلیون و جنگ میان دو ویتنام، حدود دوازدهمیلیون كشته و زخمی به جای میگذارد. این، تنها گوشهای از انبوه ناملایماتی است كه بر انسانها باریدهاست.
چه بسیار ملتهایی كه در برابر چشم و گوش جهانیان، با استعمار و استثمار و آوارگی و ناكامی دست به گریباناند! سلاحهای كشنده و بمببارانهای ویرانگر و جنگ و ستیزها در نبردهای كنونی، آماری میلیونی و سرسام آور را به خود اختصاص میدهد و دنیا را در نظر آدمی تیره و تار میسازد.
مقدار بمبهای هیدروژنی و اتمی و … كه بشر امروز در دست دارد برای دهها بار ویران ساختن تمامی زمین كافی است! معلوم نیست این همه تسلیحات اتمی و شیمیایی و گازهای عصبی كشنده و بمبهای نوترونی، موشكهای قارهپیما و كشتیها و زیر دریاییها و هواپیماهای جنگی و … برای كه ساخته میشود و برای چه هدفی به كار گرفته خواهد شد؟! آیا نه برای زیرورو كردن زندگی این انسان رنجدیده و از بین بردن هستی او؟!
اغلب نظامهای حاكم بر جهان، به جای سعادت و آسایش، تحفه فلاكت و تباهی را برای انسانها به ارمغان آوردهاند و بیش از هر دوران دیگر، او را به افسردگی، پوچی، سرخوردگی و بنبست رساندهاند.
از این رو، انسان روی زمین، اكنون در حسرت و تبعیض، در اندوه و ماتم، در بیچارگی و اظطراب، در فقر و تنگدستی دست و پا میزند و میبینیم كه گذشت اعصار و قرون، گلی تازه بر سر او نزدهاست و به هر حال، با بودن چنین اوضاع و گزارشهای دردناك، جامعه انسانی نمیتواند به آینده امیدوار و خوشبین باشد و در رسیدن به خوشبختی واقعی و زندگی ایدهآل و مطلوب، دچار ناامیدی نشود.
اینك، این انسان رنجدیده – كه رفته رفته در طول تاریخ، آسایش زندگی مادی را از دست داده است – زندگی معنوی و اخلاقیاش هم دچار تزلزل و نابه سامانی گردیده و آرامش روحی خود را هم گم كردهاست. نمونههای زیر برخی نشانههای دوران ماست كه اكنون در روی كره زمین كم و بیش مشاهده میشود:
اسلام غریب میشود؛ چنان كه در اول غریب بود. از دین و حق، جز اسمی نمیماند. مؤمن در نگهداری دینش، مانند كسی است كه اخگر آتش در كف خویش گرفته باشد.
مردمان دین را به دنیا بفروشند. دین آنان، درهمشان و همت آنها، شكمشان و قبله ایشان، زنانشان گردند؛ برای نان خم میشوند و در برابر درهم سجده آرند. پروایی نیست كه از كجا شكم خود را سیر كنند. همتها تنها شكم و شهوت باشد.
قرآن، مهجور و متروك گردد؛ اما ظاهر آن را بیارایند. شنیدن قرآن بر مردم سنگین و شنیدن باطل آسان آید. كتاب خدا را بر غیر حق تاویلكنند. احكام خدا تعطیل شود. حلالِ حق، حرام و حرامِ وی، حلال گردد. بدعت، سنت شود و سنت، بدعت. بدیها و منكرات را ظاهر و امر بدان كنند؛ و خوبیها را ترك و از آن نهیكنند.
بازار ریا، قضاوت، پیروی از هواها، اتحاد بر ضد دین، بیآزرمی و بیادبی پیر و جوان، رواجیابد. ربح و سود تجارت كمشود؛ چنان كه این یكی گوید: چیزی نفروختم و دیگری بگوید: سودی نكردم. از مال حرام اجتناب نكنند.
ربا را حلال شمارند. تجّارشان بر ربا كاركنند. كمفروشی رایج شود. هر صاحب صنعتی در صنعت خود دروغگو باشد. دنیا را بر آخرت مقدمدارند.عالم نزد مردم، پست، و فاسق مورد احترام باشد. مؤمن تحقیر شود و فاسق، توقیر. اشرار بر اخیار مسلطشوند.
پرده حیا دریده شود. قطع رحم كنند. دنیا هم با آنان اقبال كند. فرزندان به پدران و مادران جفا كنند و به رفیقان نیكی. همسایه به همسایه جفا كند. اندامها و هیكلها، آدمیگون باشد؛ اما دلها، دلهای شیاطین.
نماز و عبادات را سبكشمارند و زكات ندهند. اغنیا برای گردش و میانحالان برای تجارت و فقرا برای ریا به حج روند. مردان، به جامه زنان و زنان به جامه مردان درآیند. زنان به كار مشغول شوند و با شوهران در كسب و تجارت شركتكنند.
وای از پادشاهان جبار و ستمگر! ریاست برای متاع دنیا طلب شود و رشوه، رایج گردد. بر خلاف حق و امر خدا داوریشود. شهادتِ دروغ قبولگردد. دروغگو تصدیق و حدود و احكام الهی تعطیلگردد. فسق، ظاهر و فاسق، ستایششود. صاحبان مال و ثروت را بزرگشمارند.
مسكرات، قمار، زنا، غنا، طرب، لهو و دروغ و گناهان بزرگ رایج و ظاهر شود. جور و تعدی، عمومی و هرج و مرج، قتل و خونریزی، تفرقه و اختلاف، بی عفتی و بی غیرتی، دورویی و چاپلوسی، خوشظاهری و بد باطنی، سخنچینی و كبر، حسد و حرص و بخل و دنائت زیاد شود. وفا به عهد و پیمان و اخوت و برادری در راه خدا نقصان گیرد.
آیات الهی در زمین و آسمان ظاهر شود؛ اما هیچ اثری در كسی نداشتهباشد و در یك سخن: اسلام غریب میشود؛ چنان كه در آغاز غریب بود …
آثاری كه در این غرفه مشاهده میشود منابعی مفید برای مروری بیشتر بر گذشته دنیا و دوران معاصر است
غرفه دوم نمایشگاه ظهور – آینده دنیا و عصر ظهور
مسأله بشریت، پس از سرخوردگیها، مساله آینده است. نسل معاصر دچار بیمها و نگرانیها و یأسهاست.
ظاهر حوادث گذشته از آیندهای تاریك حكایت دارد؟
- آیا آینده مانند گذشته است؟
- آیا بشر – كه تا این دم، در شامی تیره به سر بردهاست و روزی و روشناییای ندیده – تابش خورشیدی بر زندگی خویش نخواهد دید و تاریكیهای حیاتش را روشن نخواهد یافت؟
- آیا آن روز نخواهدرسید كه دیگر دردها به درمانی رسیدهباشد و نابهسامانیها به سامانی؟
- آیا روزگار تعدیها، تضادها، خودپرستیها و سود جوییها به سر نخواهدآمد و مردمیها و فضیلتها، جایگزین آنها نخواهدشد؟
این درست است كه آدمی، بر اثر گوش نسپردن به ندای مربیان الهی -كه آمدند تا فطرت او را بیدارسازند و او را در مسیر كمال و سعادت رهنمون باشند- دچار این همه آشفتگی و درد شده است و دنیا را از پلشتی و بی عدالتی مالامال كردهاست كه هیچكس، از فقیر و غنی، در آن احساس آرامش و امنیت ندارد؛ اما آیا این سرنوشت محتوم بشر است كه از آن روز كه به عرصه وجود پانهاد تا روز رستاخیز، زندگانی هم راه با درد و محكوم به نابودی داشتهباشد و به نیكفرجامی او امیدی نرود؟!
گرچه انسان، اكنون در برابر مشكلات شكست خوردهاست، شكست كنونی وی را پایان همه چیز نمیتوان پنداشت؛ همه ادیان الهی و غالب مكاتب بشری علی رغم مخالفت و عناد آدمیان در برابر پیامآوران الهی، بر این سخن اتفاق دارند كه انسان نباید ناامید گردد. پیام مشترك همه آنها،چشمداشت به آیندهای امیدبخش است كه در آن دوران، خورشید امید و سعادت، طلوع خواهدكرد و نجاتبخشِ انسان خواهدآمد.
“تاگور” اندیشمند مشهور معاصر میگوید:
اكنون من مرتكب این گناه نمیشوم كه اعتقادم را نسبت به انسان از دست بدهم و شكست كنونی بشریت را شكست نهایی به شمارآورم. من به آینده مینگرم و زمانی را در نظر دارم كه این فاجعه عظیم به پایان میرسد؛ تاریخ ورق میخورد و آسمان دوباره سبك میگردد و از شهوات تهی …
شاید سپیده این صبحِ روشنِ فردا از شرق بر خیزد كه خورشید نیز از آنجا میدمد و در آن هنگام، انسان شكست نایافته، میراث از چنگ رفته خود را دوباره به چنگ آورد.
خداوند – تبارك و تعالی – به پیامبران و اهل ایمان، برآوردهشدن آرمانهای والایشان و چشیدن طعم شیرین پیروزی سریع در دنیا و لذات اجر و ثواب در آخرت را وعده دادهاست.
اینك، یگانه سرچشمه امید و خوشبینی، آیین اسلام است كه اصول و احكام آن به وفور، لزوم برآمدن سپیدهدمِ خوشبختی در تاریخ بشریت را تأكید میكند و به پیروزی حتمی عدالت و امنیت و آرامش حقیقی بر سردمداران ستم و بدبختی و درد – كه زندگی انسان را در طول تاریخ، تلخ و تاریك كردهاند – نوید میدهد. اسلام به تنهایی پیامآور امید وخوشبختی برای بشر است تا او را به كمك یك طرح اصلاحی و همهجانبه و تكاملیافته از پریشانيِ حاصل از نومیديِ كشنده، رهاییبخشد.
اسلام، ادامه ادیان پیشین آسمانی است كه جملگی، آینده سعادتباری را به بشریت نوید میدهند تا فرمانروایی زمین و جهان از آن طلایهداران با ایمان و نیكوكار گردد و آن زمان كه این فرمانروایی به دست اینان بیفتد، فرصتی برای سعادت و یك دوره آرامش و رفاه، دست خواهدداد.
تعالیم اسلامی، به ویژه شیعی، درباره آینده و منجی موعود و روشها و اقدامهایش، از امیدآفرینترین بخشهای سازنده است كه از فرجام خوش تاریخ و سرانجام دلپذیر و آرمانی زندگی انسان سخنگفته و مژده آن را دادهاست.
پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بارها و بارها در طول حیات نورانی خود، امت خویش را به ظهور نجات بخشی الهی از فرزندان خویش كه نامش، نام آن حضرت و كنیهاش، كنیه اوست و مردگان در زمان حكومتش آرزوی حیات مجدد كنند، بشارت دادهاست :
« شما را به ظهور مهدی در میان امتم – با تمام اختلافاتی كه دارند – مژده میدهم تا زمین را از عدل و داد پر كند؛ همان گونه كه از ظلم و ستم پر شدهباشد. ساكنان زمین و آسمان از او خشنود خواهندبود.»
پروردگار وعده دادهاست كه بر گروههای ستمدیده و مستضعف و رنجدیده زمین – كه بهترین نمونههای آنان، اهل بیت نبی خاتم، امامان حق (علیهمالسلام) هستند – منت خواهدگذارد تا عملاً رهبری جهان را به عهده گیرند و در پناه حكومت عدل و داد و ایمان، وارثان ثروتهای مادی و معنوی شوند.
رهبری این نهضت در اختیار امام معصوم – كه برگزیده خداست و هم راه را میشناسد و هم میتواند انسان را به مقصود برساند – قرار میگیرد. این حكومت عدل را موعودِ عدالتگستری راهبری میكند كه عدالت را وارد خانهها میسازد؛ هم چنان كه سرما و گرما وارد خانهها شود.
او حكیمی است كه در زمان حكومتش تمامی مخلوقات با صلح و صفا و آرامش در كنار هم زیستكنند؛ نه فقیری در عهدش یاد شود و نه گرسنهای پیدا. دستِ با كفایتش عقل را بر مخلوقات كاملكند و هدف خلقت یعنی عبودیت اختیاری توأم با معرفت در بشر را تحققبخشد.
در آن روزگار، از آسمان بارانِ فراوان ببارد و زمین هیچ روییدنی را در دل نگاهندارد. هر دانه گندم هفتصد دانه ثمردهد و گرسنهای پیدانشود. همه بیماران شفا خواهندیافت و نام بیماریها به سینه لغتنامهها باز خواهدگشت.
گنجهای پنهانِ زمین آشكار و مال آن قدر زیاد خواهد شد كه هیچ مستحق و فقیری یافتنشود.
در آن دوران، آن چه هست، همترازی و مساوات و یگانگی است تا آنجا كه هر كس، هر چه نیاز دارد، بیهیچ ممانعتی، از جیب دیگری برمیدارد.
عصر طلایی ظهور یگانه منجی انسان – كه همه پیامبران الهی و متفكران بشری به ظهور او چشم دوختهاند - عصری است كه بنا به روایات مذهبی بیستوپنج بخش ناگفته بیستوهفت حرف علم در آن ظاهر میشود. زنان در خانه به كتاب خدا و سنت پیامبرش حكمكنند. كینهها از سینهها بیرون رود. اختلافها برطرفگردد. حق مظلوم از ظالم گرفتهشود. دوستی واقعی پدیدآید. راهها امن شود. ربا ریشهكن گردد. غمها زدودهشود.
در آن عصر، همه شالودهها به هم میریزد. نظامها و سیستمها دگرگون میشود. برنامهها تغییر مییابد. بهرهكشی و استثمار نابود میگردد. فرمانرواییها و فرمانگذاریهای نابهجا از زمین زندگی ریشهكن میشود.
كاخها فرو میریزد. سازمانهایی انسانی تشكیل میگردد. ارزشهای مادی یك سو زده میشود. مقیاسها دگرگونه میگردد. روش اندیشه و تفكر انسان، بر اساس قانون آسمانی قرآن پایهگذاری میشود و نوعدوستی و محبت، به كمال خود میرسد.
آری، به گفته امیر ابرار (علیهالسلام): «چون سختی به نهایت رسد، آسایش پدید آید و چون حلقههای زنجیرِ گرفتاری سخت تنگ گردد، راحتی رخ نماید.»
بیشك، این وعدهها در تاریخ گذشته انسان تحققنیافته و تا به امروز نیز جامه عمل نپوشیدهاست. دو راه، بیش نیست: یا اینكه به درستی این وعده مشكوك باشیم (كه از این اندیشه باید به خدا پناه برد) یا بر این باور باشیم كه این وعدهها در آینده تحقق خواهندیافت. آری، در درستی این وعدهها نمیتوان تشكیك كرد؛ زیرا:«این وعده الهی است و خدا هرگز خلاف وعده نمیكند.»
پس مطمئنباشیم كه این وعدهها در آینده به صورت یك حقیقت واقعی در میآیند؛ هرچند كه این آینده دور باشد.
اگر زندگی هدف دارد و آدمی از گذشته تا به حال، به هدف آرمانی و غایی دست نیافتهاست، هدفداری و حكمت آفرینش حكم میكند كه: ناگزیر، عصر زندگی ایدهآل در پیش باشد و امید به زندگی در آن عصر، امری معقول و درست خواهدبود.
از این رو، زنده نگهداشتن حس امید و حالت انتظار و ایمان به آینده روشن اسلام و بشریت، كاری ارزشمند و بزرگ است؛ آیندهای روشن كه با دست پركفایت نجاتبخشی الهی تحقق خواهدیافت؛ آیندهای كه بنیان و جوهره اصلی و عنصر اساسی آن، عدالت گستری است. این سنت الهی است كه تحقق خواهدیافت و اگر از عمر جهان بیش از یك روز نمانده باشد، در آن روز، فرزانه فرزانگانِ جهان و نمونه كاملِ انسانِ صالح، پرده از رخسار برخواهدگرفت و سنت و عدالتِ الهی را پدیدار خواهدساخت.
آنگاه، روزگار، روزگارِ عدالت است و دادگری؛ مساوات است و برابری؛ قانون است و حكومت قانون و جامعهای است از آنِ خداپرستان و مسلمانان واقعی است كه هیچ رنگی از ظلم، فساد و شرك و جهل و تبعیض در آن دیده نمیشود.
آثاری كه در این غرفه از نظر میگذرانید بخشی از منابع قابل استفاده در شناخت آینده دنیا و عصر ظهور است.
غرفه سوم نمایشگاه ظهور – نجات دهنده کیست؟
راه نجات انسانها، پیروی از مكتبی است كه:
- برتمامی زوایای آفرینشِ انسان آگاهی داشتهباشد؛
- علت و هدف از خلقت بشر را بداند؛
- كلیه عوامل مؤثر و راههای تحقق آرمانهای والا را دارا باشد.
پیش از این گفتیم كه خدای مهربان، انسانهایی برگزیده را از سوی خود معرفی كرده و با نشانههای قدرت و آگاهی خویش، برای هدایت بشر به سوی سعادت و رستگاری فرستادهاست؛ سعادتی كه راه رسیدن به نجات است. این گزیدگان، پیامبران الهی و جانشینان آناناند كه هم راه را میشناسند و هم میتوانند انسان را به مقصود برسانند.
در این راستا، آخرین فرستاده الهی و سرور انبیا و رسل حضرت محمدبنعبدالله (صلیاللهوعلیهوآلهسلم) پس از پایان دوران رسالت خویش، برای ما دو یادگار گرانقدر بر جای گذاشتند كه یكی هادی صامت و خاموش است؛ قرآن، و دیگری هدایتگرانی گویا برای هر زمان. چنین تعهد شدهاست كه هر كس، توأمان، به دامان قرآن و ولی خدا دستزند و از امامش هدایت خواهد، راههای هدایت و سعادت را خواهدشناخت و به گمراهی و ضلال دچار نخواهدشد. این هدایتگران، دوازده جانشین برگزیده الهیاند كه به انسانها معرفی شدهاند.
آخرین این جانشیان، مردی است از خاندان پیامبر اسلام (صلیاللهوعلیهوآلهسلم) كه از آن حضرت تنها ده پدر فاصله دارد.
او حضرت محمدبن الحسن(المهدی) فرزند حسن بنعلی(العسكری) فرزند علیبنمحمد(الهادی) فرزند محمدبنعلی(الجواد) فرزندعلیبنموسی( الرضا) فرزند موسیبنجعفر( الكاظم) فرزند جعفربنمحمد(الصادق) فرزند محمدبنعلی(الباقر) فرزند علیبنالحسین(السجاد) فرزند حسینبنعلی(الشهید) فرزند علیبنابیطالب(امیرالمؤمنین) علیهمالسلام است.
آن منتظَر تاریخ در سال دویستوپنجاهوپنج هجری قمری در سامرا به دنیا آمده و چیزی نگذشت كه به محاق غیبت رفت تا آنگاه كه خدا بخواهد. عصر ظهور حضرت ولیعصر (علیهالسلام) عصر شكوفایی انسانیتها و تكامل معنویتهاست. آن حضرت به عنوان منجی موعود برای به انجام رساندن چنین رسالت بزرگ و عالمگیری ذخیره گشتهاست و حقیقت و عظمت برنامههای او جز پس از ظهور آشكار نخواهدشد.
راه و روش او، راه و روش پیامبران و تداومدهنده آن است. او تحقق بخش كامل همه خواستههای پیامبران و اسلام است. او امام زنده دوران ماست و هم چون پدری مهربان، شاهد اعمال ما، و الطافش شب و روز بر ما سایه گسترانیدهاست. او حجت و دلیل خداست و قدرت حق را در آستین دارد. آگاهیش از علم الهی سرچشمه گرفته و با تمام این داشتهها، پشتیبان ما و دلسوز سرنوشت ماست.
آن حضرت، در میان ما طوفانزدگانِ عصر غیبت، هم چون كشتی نوح و سفینه نجاتی است كه غرقشدگان و اسیرانِ امواج بلا را به سوی ساحل امن و رستگاری میبرد.
داستان او، داستان كعبه است كه باید به سویش پر كشید و به دور شمعِ وجودش طوافكرد و از پرتو انوار نورانیاش روشنی و حیات گرفت.از این رو، بر ماست كه:
- او را بشناسیم؛
- با او ارتباط پیدا كنیم؛
- از او راه را بخواهیم و راهی را كه او مینماید، بپیماییم.
اینك، در عصر غیبت، چگونه میتوان از تابش آن خورشید بهرهمند شد؟ آیا معنای نهانزیستی امام عصر (علیهالسلام) فرو نهادن شأن امامت و محرومیت كامل ما از آثار وجودی آن امام همام است؟ پاسخ، منفی است؛ زیرا امام زمان ما – گرچه غایبند – از نظرِ رساندنِ هدایت و دستگیری از مردم، هیچ گونه فرقی با دیگر امامان ندارند. غیبتِ ایشان زمینهای است برای امتحان بشر تا آزمودهشوند كه اگر امام را نمیبینند، آیا باز هم از او هدایت میخواهند یا نه؟
پس شأن امامتِ امام عصر (علیهالسلام) در دورانِ غیبت به جای خود باقی است. از این رو باید به دامان آن حضرت چنگزد؛ بدو تمسك جست و هم راه را جست و هم راهبر را. باید از او خواست تا ما را به سر منزل سعادت و رستگاری برساند.
چند كتابی كه در این غرفه به نمایش گذارده شدهاست، هر كدام به نحوی راهنمای برقراری این شناخت و ارتباطاند. امید كه با مطالعهی آثاری این چنین، این رابطه را پی گیریم و محكمتر كنیم.
غرفه چهارم نمایشگاه ظهور – مسیر سعادت و رستگاری
آنگاه كه آدمی را تازیانههای ستم و ظلم به درد آورد، و جور و طغیانِ زمانه، خسته و ناتوان سازد و فساد و انحراف حاكم بر جامعه، آبرو و حیثیت او را بَرَد، با قلبی پراشتیاق و چشمانی در انتظار، امام عصرش، منجی عالم بشریت را خواهدخواند و با استغاثه و سر دادن آه و نالههای سوزان و …، ظهور هر چه زودتر امامش را درخواست خواهدكرد.
هرگاه انسان مؤمن، متوجه مظاهرِ كفر و نفاق شود و دستبهدستدادن و همپیمانشدنِ ستمگران را برای پایمال كردن احكام اسلام ببیند و فضای پر اختناق و وحشتی كه مؤمنان مخلص و پاك در آن به سر میبرند، او را ناراحتكند، در آن صورت است كه به خدا پناه میآورد و از او درخواست میكند كه هر چه زودتر امیدِ انسانیت و امامِ بر حق و پیشوای آسمانی دوران، ظهور كند.
گاه این استغاثه به شكل دعایی تجلّی میكند كه به وسیله آن، بنده با ایمان به سوی خدای حكیم خود رو میآورد تا با آشكار ساختن امام عصر (علیهالسلام) و آیین حق و عدل خود، به وعده خویش جامه عمل بپوشاند.
مگر خداوند عطوف به راهنمایی آن عالِم ربانی، منتظِران موسی را به درخواست و دعا برای فرج در آستان الهی دعوت نكرد و خداوند با اجابت خواسته آنان، ظهور موسی را برای گشایش مشكلاتشان پیش نینداخت؟
سلطه زشتی بر زیبایی و غلبه ناحق بر حق با ظهور منجی، ابطال میشود و مجدداً تسلط نور بر ظلمت، و غلبه راستی بر كژی تأمین میگردد. این خوشبینی در پایان یك سلسله مرارتها و سختیها – كه ناظر بدكاری و حاكی از بدبینی است – قرار گرفتهاست و به تلخیها و سوزها و ناكامیها و یأسها پایان میبخشد.
تا حصول این شرایط، نباید دست بر دست گذاشت و ناراستی و كژی را گستاخكرد تا بر راستی و درستی چیرهشود و دوران سلطه و حكومت پاكی را بر جهان خاتمهدهد.
هر كسی در حدود امكانات و توانایی خویشتن، به ستیزه و مقابله در برابر ناپاكی، مأمور و مسؤول است. كافی است به «او» توجهكنیم و هم از «او» بخواهیم. تنها شرط وصل، خواست ماست. پس اینك بر ماست كه:
دل بدو بسپاریم. محبتش را در دل ارج نهیم. راه ارتباط با وی را – كه توجه درونی و خدمتگزاری در راه اوست – آغازكنیم. همچون یكی از اعضای خانواده خویش با او انسگیریم؛ پیوسته به یادش باشیم و هر صبح و شام بر او سلامكنیم و به خاطر سلامتی و رفع بلا از وجود نازنینش صدقهبدهیم؛ اعمال مستحبی و كارهای نیك را به نیابت ایشان انجامدهیم و برای زندگی روزمره و رستگاری در آن از او یاری جوییم؛ زیرا او باب خداست در میان مردم. خوشا به حال منتظرانش! خوشا به حال دعاگویان برای سلامتی و ظهور او در عصر غیبت!
خوشا بر احوال افرادی كه توفیقیابند خدمتگزار او باشند و آن پدر مهربان را به مردم حیرتزده آخرالزمان – كه هر روز بر اثر فتنهای از او دورتر میشوند – معرفی كنند. اوصاف او را بگویند و نام او را بر سر زبان رانند. هرصبح و شام، چشم انداز ظهور آن آرمانِ عدالت باشند؛ او كه جدّ بزرگوارش، حجت ششم خدا، امام صادق (علیهالسلام) دربارهاش فرمود:
« اگر ایام زندگی او را درك میكردم، تمام عمر خدمتگزار او میشدم. » و خوشا بر آنانی كه در عصر غیبت، به وصیت جدش عمل میكنند كه فرمود: « به هم نیكیكنید و مهربانینمایید. سوگند به آن كس كه دانه را در دل خاك شكافت و جان انسان را آفرید، روزگاری برسد كه كسی برای درهم و دینار خویش جایی نیابد؛ به این علت كه همه مردمان از فضل خدا … بینیاز و مستغنیاند.)
آن مهربان، خود از خدا، برای ما خیرها میطلبد؛ خطاهای ما را نادیده میگیرد؛ نیازهای ما را میداند؛ راز دل ما را میشنود و از ما دستگیری میكند. محال است ما را نصرت و یاری ندهد و دعای خیر مستجابش را از ما دریغ بدارد. هر توجه ما به او، توجه او را به ما در بر دارد؛ همان توجهی كه تنها لحظهای بر «حر» شد و از فرمانده لشكر ابنزیاد، آزاد مردی رستگار و جاودانه ساخت.
آیا فراموش كردهایم كه «او» زنده است و نظارهگر ما؟
آری، در كوچهها و بازارهای ما رفت و آمد دارد. چه بسیار كه او را میبینیم؛ اما نمیشناسیم. بر فرشهای ما قدم میگذارد؛ به تشییع مردگان میآید؛ سخن ما را میشنود و اعمال ما را میبینید و سلاممان را پاسخ میگوید. بیایید به وظایفمان نسبت به «او» بیشتر عملكنیم.
به عنوان پدر معنوی خویش، از او یاری و استعانتبجوییم تا گرههای زندگیما به دست با كفایت آن پدر پرمهر بازگردد و بدانیم كه او نیز گرهای در زندگی خویش دارد كه بازشدنش به دست او نیست؛ به دست خداست و اراده و خواست دعایی من و تو؛ همان گره غیبتی كه به دست ما انسانها زده شدهاست كه اگر باز شود، فرج او و ما، با ظهور پربركتش به دستآمدنی است و سعادت و رستگاری، قلهای فتحشدنی.
اگر ظهور موسی (علیهالسلام) كه موعودِ حضرت یوسف بود و برای نجات نیممیلیون بنیاسرائیلی از چنگال یك فرعون، با پشتیبانی چند نشانه از آیات قدرت الهی، با نیایش به درگاه خدا به پیش انداختهشد، بعید ندانیم كه خالق مهربان، به همین نحو با دعایی از سر اخلاص و سویدای دل، ظهور مولای غایب از نظر – كه موعود همه پیامبران الهی است و میلیاردها انسان درمانده را از چنگال صدها فرعون رهایی میبخشد و همهی نشانههای انبیا در اختیار اوست - را مقدرنفرماید.
پس آنگونه باشیم كه او دوست دارد و با توجه به او و استدعای ظهور ش از خدا، به همراه پارسایی و دینداری، زمینه ظهورش را فراهمسازیم و از خدمتگزارانش باشیم تا لبخند رضایتی بر لبانش بنشانیم و مشمول دعای خیر حضرتش گردیم كه نتیجهاش سعادت حقیقی و رستگاری جاودانه ماست.
اللهم عجِّل لوليِّك الفرجَ و العافیهَ و النَّصرَ و امنُن علینا برِضاه … و هَب لَنا رأفتَه و رحمَته و دعائه و خیره ما نَنالُ به سعه من رحمتك و فوزاً عندك.
آثار عرضه شده در این غرفه، وظایف منتظرانِ آن منجی موعود الهی را با تفصیل بیشتر ترسیم میكند. امید آن كه مطالعه و مراجعه به این منابع، پویندگان مسیر سعادت و رستگاری را مددكار و راهنما باشد.
فایل صوتی شماره 1
فایل صوتی شماره 2
برای مطالعه و مشاهده مطالب خدمتگزاران میتوانید به فهرست مطالب در زیر مراجعه نمایید.
فهرست مطالب محرم فهرست مطالب فاطمیه فهرست مطالب نیمهشعبان فهرست مطالب غدیر کتابخانه خدمتگزاران